موانع فهم حدیث
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بهره مندی از زلال
نصوص دینی ، یعنی
قرآن و
سنّت، وابسته به تحقّق شرایط و فقدان موانع است. فهم کننده باید از یک سو توانایی هایی را در خود حاصل کند و از دگر سو، موانع خنثی کننده آن را از خود بپیراید. به عبارتی،«برطرف ساختن موانع» به همان اندازه«فراهم بودن توانایی ها و شرایط»، در فهم درست
نصوص نقش دارد.
گرچه مسئله شرایط و موانع فهم، موضوعی فراگیر است و در حوزه معرفت شناسی و شناخت از آن سخن می رود و اندیشمندان مسلمان نیز به خوبی آن را وارسی کرده اند، اما شاخه های مختلف معرفت می تواند شرایط و موانع ویژه خود را داشته باشد،و در اینجا سخن از شرایط و موانع در حوزه نصوص دینی و به ویژه
حدیث است.
شرایطی که در فهم درست
حدیث تأثیر دارد، عبارت است از:
۱ توجه به
عرف زمان
شارع در فهم لغات و ساختارها؛
۲ نگاه مجموعی به
روایات؛
۳
اجتهاد در فهم
نصوص؛
۴ شناخت اهداف
شریعت و اصول مسلّم دینی؛
۵ شناخت تاریخ صدور
روایات؛
۶ شناخت موارد
نقل به معنا؛
۷ آشنایی با
تعارض احادیث و چگونگی حل آن؛
۸ شناخت
روایات تقیه ای؛
۹ شناخت
ناسخ و منسوخ در
احادیث؛
۱۰ آگاهی از مضامین مختلف
احادیث، چون: معارف، اخلاق، آداب و… و ضوابط هر یک.
موانع فهم می توانند خنثاگر همه شرایط و زمینه ها باشند؛ و گرچه نتیجه وجود آنها محرومیت از معرفت صحیح است، اما این، همه خسارت نیست! چرا که: آنکه شرایط را فراهم نساخت و نفهمید، سرمایه اش از کف نرفته و عنوان علم و عالم را در معرض اتهام قرار نداده است؛ بر خلاف آنکه زمینه ها را آماده کرد و شرایط را مهیا ساخت، ولی به خاطر وجود موانع، آن همه را هدر داد. از این رو، شناخت موانع و پیراستن آنها، کم اهمیت تر از شناخت شرایط و به کارگیری زمینه ها نیست.
اینک، به اجمال، برخی موانع را مرور می کنیم.
یکی از آفت های بزرگ در فهم
نصوص دینی، متأثر بودن از فرهنگ های غیر دینی است. هر جامعه ای با آداب و رسومی خو گرفته که همیشه ضد دینی نیستند؛ ولی نمی توان آنها را، به ویژه در وادی رخصت های دینی،«دین» قلمداد کرد.
خداوند دوست می دارد که از رخصت های دینی استفاده شود، به همان گونه که دوست می دارد حریم تکالیفش نگه داشته شود. این سخن را
فریقین از
رسول خدا(ص) نقل کرده اند:
ان اللّه یحبّ ان یؤخذ برخصه کما یحبّ ان یؤخذ بعزائمه.
از این رو، نمی توان رخصت های دینی را با فرهنگ غیر دینی، اما به نام دین و با تشبّث به
حدیث و
روایت پر کرد.
بسیاری از سخت گیری ها یا گاه احتیاط ها معلول همین تأثیر فرهنگی است.
شهید مطهری، پوشیدن صورت را از عادات ایرانیان در دوره ای از تاریخ می داند و معتقد است فقیهانی که فتوا به وجوب پوشش صورت داده اند، طبیعتا تحت تأثیر این عادت بوده اند:
در ایران و در بین یهود و مللی که از فکر یهود پیروی می کردند، حجاب به مراتب شدیدتر از آنچه
اسلام می خواست، وجود داشت. در بین این ملت ها، وجه و کفّین هم پوشیده می شد…
اسلام گرچه
پوشانیدن وجه و کفّین را واجب نکرد، ولی تحریم هم نکرد؛ یعنی
اسلام علیه
پوشانیدن چهره قیام نکرد و باز گذاشتن را واجب ننمود و در نتیجه، ملت های غیر عرب که مسلمان شدند، از همان عادت و رسم دیرین خود تبعیت کردند.
از این دست است فضاهای فرهنگی و سیاسی یی که گهگاه و به صورت دفعی در جوامع اسلامی رخ می نماید و مسائل علمی و برداشتهای
حدیثی را تحت تأثیر قرار می دهد.
البته گرچه انسان نمی تواند خود را از ذهنیت ها به طور کامل رها سازد و فرهنگ هر جامعه ای، جزئی از ذهنیت افراد آن است، لیکن برای اهل فضل و دانش، این امکان هست که
نصوص دینی را خالی از ذهنیت ها و فرهنگ های حاکم مطالعه کنند.
مطالعه دقیق فرهنگ های ملّی و نیز شناخت اوضاع و احوال فرهنگی، سبب می شود که چنین تحمیلی صورت نگیرد؛ چنانکه آشنایی با تاریخ فرهنگ مسلمین در دوره های گذشته و نیز شناخت فرهنگ
جاهلیت پیش از
اسلام، در مطالعه خالص
نصوص دینی، بسی سودمند است.
دومین آفتی که مسیر درایت
حدیث را آلوده می سازد،«تعصب» است. تعصب و عصبیت، هم خانواده اند؛ ولی عصبیت بیشتر در ناهنجاری های رفتاری کاربرد دارد و تعصب، در ناهنجاری اندیشه و فکر. آنکه بر رأیی برای همیشه پا می فشارد و گمان می کند ایستادگی بر یک سخن کمال است، دچار تعصب شده است. اصرار و پافشاری بر آنچه حق است، پسندیده است؛ ولی باید دانست که چنین نیست که هر فهم کننده ای همه حقیقت را به یکباره به دست آورد و یا اینکه مصون از هر خطا و لغزشی در فهم و برداشت باشد.
اگر کسی از
حدیثی مطلبی فهمید، ولی با تأمل بیشتر و شواهد و قرائن، خلاف آن برایش محرز شد، اصرار ورزیدن وی بر فهم نخست، تعصبی نادرست است؛ و بسا چنین اتفاقی در فهم
روایت ها صورت می گیرد. نمونه دیگر این تعصب که بیشتر مشاهده می شود آن است که فهم کننده حاضر نشود برداشتهای دیگران(از
حدیث و
روایت) را ببیند، تا گرفتار تغییر رأی نگردد!
آفتی بزرگ که
تاریخ اسلام همیشه از آن آسیب دیده،«بسته ذهنی» و «جمود» است. آنچه به نام
ظاهریه،
اخباریه،
سلفیه و… و امروزه اندیشه
وهّابیگری بروز یافته، همه برخاسته از این آفت است. با ذهن بسته سراغ فهم
حدیث رفتن، به این می انجامد که سجده بر مهر و توسل به
امامان معصوم(ع) شرک تلقی شود، یا برکفن هر مرده ای بنویسند: «إسماعیل یشهد ان لا اله الاّ اللّه»(زیرا که
امام صادق ع بر کفن فرزندشان اسماعیل این جمله را نوشتند).
بسته ذهنی، از یک سو دینی خشن و غیر قابل انعطاف عرضه می دارد و از دگر سو، دین را غیر قابل پیاده شدن جلوه می دهد.
شهید مطهری معتقد است گرچه
خوارج در برهه ای از
تاریخ اسلام طلوع و غروب داشتند، اما روح خارجیگری که همان جمود و بسته ذهنی است ، بر جای مانده است و همیشه اندیشه ناب دینی را آزار می دهد:
طرز تفکر
خوارج و شیوه اندیشه آنان جمود فکری و انفکاک تعقل از تدین در طول
تاریخ اسلام ، به صورتهای گوناگونی در بنیان جامعه اسلامی رخنه کرده است. هرچند سایر فرق خود را مخالف با آنان می پندارند، اما باز روح خارجیگری را در طرز اندیشه بسیاری از آنان می یابیم.
امیرمؤمنان در «
نهج البلاغه» فرمود:
إنّما بدء وقوع الفتن اهواء تتّبع؛
همانا پیدایش فتنه، از«هوسهای پیروی شده» سرچشمه می گیرد.
و نیز از جریان خطرناک بد فهمی دینی، با این تعبیر یاد کرده است:
یعطف الهوی علی الهدی اذا عطفوا الهدی علی الهوی؛
از پس دورانی که هدایت وحی، تابع هوسهای این و آن است، او هوسها را تابع هدایت وحی می کند.
آن کس که اندیشه و رأی خود را بر سفره
حدیث می چیند، خود را عرضه داشته است، نه
حدیث را؛ بلکه از
حدیث نقابی برای پنهان کردن خویش ساخته است.
چه بسیار اندیشه های ناصواب و آرای تاریک و مجهول که در پس نقاب
حدیث و
روایت، خود را عرضه داشتند! و چه بسیار نحله های فکری که افکار غیر مبرهن خود را با
حدیث عرضه داشتند! و چه بسیار جریان های سیاسی که با تمسک به
حدیث و
روایت، خود را موجّه می کنند!
وقتی پاره ای آرای عرفانی و صوفیانه در لوای
روایت عرضه شود، طبیعی است که مستبدان و حاکمان زور نیز در پس نقاب «ظل اللّه»
بر مسند نشینند و کار خود را با
حدیث موجّه سازند.
و امروزه نیز ممکن است برخی نظریه های غیر مسلّم علمی که فراتر از حدس و تخمین نیست در پوشش
حدیث و با حمایت
روایت، وارد بازار دانش شود.
همه اینها را می توان «
تفسیر به رأی»
احادیث، نام گذاری کرد.
به اینها می توان اضافه کرد، غرض ورزی ها و فتنه ها و کینه هایی را که در لباس
حدیث و
روایت، بروز می کند. تعبیر زیبای
امیرمؤمنان(ع)(کلمة حقّ یراد بها الباطل)
بر این چنین غرض ورزی هایی در استفاده از
نصوص دینی، اشارت دارد.
بسیار مناسب بود که نمونه هایی فراوان برای هر یک از موانع یاد شده، ذکر کنیم؛ اما محدودیت سرمقاله، بیش از این اجازه نمی دهد.
امیدواریم پژوهشگران و محققان، نمونه های فراوانی از این دست را که در
تاریخ اسلام، رخ داده است گردآورند و برای تنبّه و دوری جستن، بر متفکران عرضه دارند.
پایگه حوزه نت