• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

مناظره درباره ایمان ابوطالب

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



ایمان و اسلام ابوطالب از دیرباز میان شیعه و سنی، محل بحث و نزاع بوده است، حضرت ابوطالب عموی پیامبر به عنوان شخصیتی که حامی پیامبر بود، ایمان خود را به خاطر پاره‌ای مسائل کتمان کرد؛ که عده ای بخاطر همین مساله ایمان او را به پیامبر نفی می‌کنند.



در یکی از مدارس علمیّه، بین نگارنده و یکی از برادران اهل تسنّن مناظره زیر پیرامون ایمان ابوطالب پدر بزرگوار امام علی‌ (علیه‌السّلام‌) به میان آمد:
برادر سنّی: در کتاب‌های اصیل ما، روایات درباره ابوطالب‌ (علیه‌السّلام‌) به اختلاف نقل شده، ‌بعضی او را ستوده‌اند، و بعضی از او نکوهش کرده‌اند.
نگارنده: به اتّفاق علمای شیعه، به پیروی از امامان معصوم‌ (علیهم‌السّلام‌) که عترت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) هستند، بر این باورم؛ ابوطالب‌ (علیه‌السّلام‌) فردی برازنده و مؤمن و پر‌تلاش در راه اسلام بود.
سنّی: اگر چنین بود، ‌پس چرا روایات متعدّدی بیانگر بی‌ایمانی ابوطالب است.


نگارنده: جرم ابوطالب این بود، که پدر امام علی‌ (علیه‌السّلام‌) است، دشمنان کینه‌توز امام علی‌ (علیه‌السّلام‌)، و در راس آن‌ها معاویه، با دادن هزاران هزار دینار از بیت‌المال مسلمانان، ‌به افرادی که دین به دنیافروش بوده‌اند، این روایات دروغین را جعل کرده‌اند، حدیث‌سازان پول‌پرست، بی‌شرمی را به جایی رساندند که از ابوهُریره ‌کذّاب نقل کردند که او گفت: «پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) هنگام رحلت، ‌وصیّت کرد که دست علی‌ (علیه‌السّلام‌) را قطع کنند».
بنابراین، تهمت شرک به ابوطالب، نشات گرفته از نیرنگ سیاسی است.


سنّی: در قرآن در آیه ۲۶ سوره انعام، می‌خوانیم: «و هم ینهون عنه و ینئون عنه...؛ آن‌ها دیگران را از آن باز می‌دارند، و خود نیز از آن، دوری می‌کنند.»
منظور از این آیه (طبق گفته بعضی از مفسرین ما) این است که «جمعی از پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) دفاع می‌کردند، در عین حال، از نظر ایمان، از آن حضرت دوری می‌نمودند.
نگارنده: اولاً: چنانکه خواهیم گفت: معنی آیه فوق، آن‌گونه نیست که شما معنی می‌کنید. و ثانیاً: به فرض اینکه‌ همان معنی، درست باشد، به چه دلیل شامل ابوطالب (علیه‌السّلام) نیز می‌شود؟!
سنی: به دلیل اینکه: «سفیان ثوری از حبیب بن ابی ثابت روایت می‌کند که ابن عباس می‌گفت: «این آیه، درباره ابوطالب نازل شده، زیرا او مردم را از آزار به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) منع می‌کرد، ولی خود از اسلام دوری می‌نمود.»


نگارنده: ‌در جواب شما ناگزیرم، به چند مطلب اشاره کنم:

۴.۱ - معنای آیه

معنی آیه، آن گونه که شما معنی کردید، نیست، بلکه با توجه به قبل و بعد آیه مذکور، که در مورد کفار عنود است، ظاهر معنی آیه چنین می‌باشد: آن‌ها (کافران) مردم را از پیروی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نهی می‌کردند، و خود از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) دوری می‌نمودند. (چنانکه ابن عباس، آیه مذکور را این گونه معنی کرده است) بنابراین، در این آیه، دفاع از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) مطرح نیست.
جمله «ینئون»، به معنی دوری است، در صورتی که ابوطالب همیشه با پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بود و از او دوری نمی‌کرد.

۴.۲ - شان نزول آیه

در مورد روایت سفیان ثوری، که در آن ابن عباس نسبت داده شده، که او گفت: آیه مذکور درباره ابوطالب نازل شده است، این روایت از چند جهت، مخدوش و مردود است:

۴.۲.۱ - بررسی سندی روایت شان نزول

سفیان ثوری، حتی به اعتراف بزرگان اهل تسنن، از دروغ‌پروران و از افراد غیرموثّق است... و از ابن مبارک نقل شده که سفیان، تدلیس می‌کرد، یعنی با دروغ‌پردازی، حق را ناحق، و ناحق را حق جلوه می‌داد.
راوی دیگر روایت فوق، «حبیب بن ابی ثابت» ‌ است، او نیز مطابق گفته ابن حبان، تدلیس می‌کرد.
وانگهی روایت فوق، «مرسل» است، ‌ یعنی، بین حبیب تا ابن عباس، چند نفر از راویان، حذف شده‌اند.

۴.۲.۲ - برسی دلالی

ابن عباس، از افراد مشهوری است که به ایمان ابوطالب اعتقاد داشته، بنابراین چگونه، چنین روایتی را نقل کرده است؟!
وانگهی چنانکه یادآوری شد، ابن عباس، آیه مورد بحث را چنین معنی کرده: «کافران از پیروی مردم از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) منع می‌کردند، و خودشان از آن حضرت، دوری می‌نمودند.»
افزون بر آن‌که روایت فوق می‌گوید: این آیه تنها در مورد ابوطالب، نازل شده، حال اینکه جمله «ینهون» و «ینئون» واژه جمع است.


بنابراین، طبق تفسیر بعضی، آیه مذکور، شامل عموهای پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌شود، که ده عمو داشت، ولی سه عموی او که عبارت از حمزه، عباس و ابوطالب بودند، مؤمن بودند و مشمول آیه فوق نیستند.
توضیح بیشتر اینکه: پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از مشرکان دوری می‌کرد، مانند دوری او از ابولهب یکی از عمو‌هایش، ولی در مورد ابوطالب، تا آخر عمر، با او رابطه خصوصی داشت، و سال مرگ او را «عام الحزن» (سال اندوه) نامید، و در تشییع جنازه ابوطالب، فرمود: «و ابتاه! واحزناه علیک کنت عندک بمنزلة العین من الحدقه و الرّوح من الجسد؛ وای پدرم! چقدر از مرگ تو غمگین هستم، من در نزد تو همانند چشم در حدقه، و روح در بدن بودم.»
[۸] الخنیزی، عبدالله، ابوطالب مؤمن قریش، ص۳۰۳ تا۳۱۱.

آیا براستی می‌توان به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) این نسبت ناروا را داد که مشرکی را این گونه بستاید، و در مرگ او اظهار‌ اندوه نماید، با اینکه آیات بی‌شماری در قرآن بیانگر آن است که از مشرکان، بیزاری بجوئید!


۱. ابن ابی الحدید، عبدالحمید، شرح نهج‌البلاغه، ج۴، ص۷۰.    
۲. انعام/سوره۶، آیه۲۶.    
۳. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج۳، ص۱۵۵.    
۴. امینی، عبدالحسین، الغدیر، ج۸، ص۱۴.    
۵. ذهبی، شمس‌الدین، میزان الاعتدال، ص۳۹۸.    
۶. عسقلانی، احمد بن علی ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج۴، ص۱۱۵.    
۷. عسقلانی، احمد بن علی ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج۲، ص۱۷۹.    
۸. الخنیزی، عبدالله، ابوطالب مؤمن قریش، ص۳۰۳ تا۳۱۱.



سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «ایمان ابوطالب (ع)»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۱۰/۶.    






جعبه ابزار