ملکاشرف برسبای
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بَرْسْبای، ملک اشرف (سیف الدین) ابوالنّصر، از ممالیک (بُرجیه)
مصر (حک: ۸۲۵ ـ۸۴۱)بود.
وی را یکی از ممالیک (چرکسی)
سلطان برقوق شمردهاند که در روزگار سلطنتِ شیخ، به نخستین منصب و مقام مهم خود رسید و سپس (در ۲۳
ربیع الثانی ۸۲۱) حاکم ایالت طرابلس شد. او نیز مانند بسیاری از صاحبمنصبان محبوس شد و مدتی در زندانهای مَرْقَب و
دمشق به اسارت گذرانید. با روی کار آمدنِ سلطان طَطَرْ، بخت با او مساعد شد و با وجود کوتاهی سلطنت این سلطان، توانست در قاهره راه تعالی پیش گیرد.
برسبای از لحظه ای که به سلطنت رسید، خصوصیات برجسته سرشت خود را که
حرص و بدخویی و
شقاوت بود آشکار ساخت.
).
یکی از نخستین اقدامات او، تجدید منع ورود
عیسویان و
یهودیان به خدمات و مناصب دولتی بود.
. شاید این عمل نوعی
مالیاتِ پوشیده و پنهان بوده است، زیرا افراد غیر
مسلمان که هدف چنین فرمانی بودند معمولاً با پرداخت مبلغی پول خود را از این تنگنا بیرون میکشیدند؛ شاید هم اقدامی احتیاطی و ناشی از بدگمانی بوده، زیرا در آن زمان دزدان دریاییِ اروپایی در بحر روم (مدیترانه) بسیار فعالیّت میکردند، و این سیاست افراطی از آنجا ناشی میشد. به هرحال، اموال اروپاییان هم در
مصر و هم در
سوریه توقیف شد و به هیچ اروپایی اجازه داده نمیشد که به کشور خویش بازگردد. سپس بهطور موقّت استفاده از پولهای اروپایی ممنوع شد، اما این اقدام که اثری حساس داشت دیری نپایید.
دولت مصر دست به اقدامات احتیاطی نظامی جدی نیز زد؛ تعدادی دژ کوچک در
ساحل ساخت و ناوگانی از رزمناوهای کوچک فراهم کرد. با وجود این، سلطان همچنان بدون وقفه به تدارکات خود برای تحقّق هدف بزرگِ خویش یعنی لشکرکشی به جزیرة قبرس ادامه داد. پس از چند اقدام اکتشافی، حمله مهمی به ساحل شد؛ تنها درگیری، که بسیار خونین هم بود، به زیان قبرسیها تمام شد، و یانوس (جینوس) پادشاه آنها به اسارت درآمد و به قاهره برده شد. پس از آنکه او را در غل و زنجیر نهاده در شهر گرداندند، وی آزادی و قلمرو خود را تنها با قبول خراجی سالانه از نو به دست آورد.
. بخشی از غنایمِ این جنگ صرف مرمّت بناهای مختلف در
مکّه شد (۸۲۹ ق).
پیروزیِ نسبتاً سهل و آسان، وضع خطرناکِ بی انضباطی را در میان افواج سپاه پدیدار ساخت، ممالیک ضمن کشمکشی مرزی با قوای قَرایُلُک، امیر ترکمان
آق قوینلو، پس از حمله و تصرّف شهر رُها به شنیعترین اعمال دست زدند. این اختلاف در میان همسایگان، به پیشرفت و آبادانی بین النهرینِ علیا، که یکی از طرفین متناوباً خرابش میکرد، سخت آسیب رسانید. برسبای پس از تردید بسیار، قوایی عظیم فراهم آورد و آمِد (دیار بکر) را محاصره کرد، اما نتوانست پایتخت ترکمانان را تصرّف کند، و از این بابت سخت خشمگین شد. وی که با نارضایی روزافزونِ لشکریان خود مواجه شده بود، به مذاکره تن در داد. قرایلک پیشنهادهای صلح او را پذیرفت و، طی چند پیشنهاد مبهم، تبعیت از سلطان مصر را رسماً قبول کرد. قوای مملوک به قاهره بازگشت، و این حرکت به صورت هجوم سربازانِ ناراضی صورت گرفت. آنان در نهایت بی نظمی راه پیمودند، چنانکه گویی لشکری شکست خورده در حال عقب نشینی است (۸۳۶ ق).
برسبای نیمی از مجموع قوای خود را در بین النهرین باقی گذاشته بود.
کشمکش سیاسی غریبی با شاهرخ، سلطان تیموری، درگرفت. فرمانروای
مغول حقّ آویختن پرده بر
کعبه را از آن خود میدانست، در حالی که این عمل حق ویژه مصریان بود و از دیرباز بر اثر عرف و عادت به آنان اختصاص یافته بود. برسبای، که از حمایت مجمع قضاتِ مصر برخوردار بود، حاضر به تسلیم نشد. این مناقشه، که بر اثر مغالطه افراطی فقها و رفتار سخت تمسخرآمیز با سفیران تشدید شده بود، به مبادله
اسناد سیاسی جالب و مضحکی منجر شد، اما در دوره سلطنت برسبای به هیچ نتیجه ای نینجامید.
بی گمان، پایه سیاست فرمانروای مصر بر حفظ آبرو و حیثیت کشورش قرار داشت، اما منظورش بیشتر این بود که نگذارد سلطان مغول به وسیله عُمّال رسمی خود جای پایی در
عربستان باز کند و احتمالاً منافع تجاری مصر را به خطر اندازد.
چندی پیش از آن، برسبای از
بازرگانانی که از
هندوستان میآمدند خواسته بود تا به جای آنکه مانند سابق به بندرگاهِ عدن رفت و آمد نمایند در جدّه باراندازی کنند. این آغازی نیکو بود، ولی برسبای، به سبب زیادتخواهی بی اندازه خویش، درصدد برآمد که بازرگانان را برای پرداخت مالیات مجبور به سفر قاهره کند. این مقررات مزاحم ناگزیر بظاهر تخفیف یافت، ولی بازرگانان اگرچه از رفتن به پایتخت مصر معاف شدند، همچنان مجبور به پرداخت حقوق
گمرکی گزافی در جدّه بودند. از این تاریخ به بعد، این بندر به صورت بارانداز تجاری طراز اولی درآمد. نیمی از حقوق گمرکی که در اینجا گردآوری میشد برای شریف مکّه و نیمی دیگر به مصر ارسال میگردید. تحصیلداران مالیاتی به دستگاه حکومت مصر وابسته بودند.
پایان کار برسبای غمنامه ای رقت انگیز است؛ از آنجا که بیماری
طاعون بروز کرده بود و او بیم داشت که به این بیماری مبتلا شود، تصمیم گرفت که مقررات اقتصادی اجحاف آمیزی را که به آنها اشاره کردیم لغو کند؛ ضمناً به توزیع صدقات فراوانی پرداخت، ولی در همان حال دو پزشک خود را به قتل رساند و در ۱۳
ذیحجة ۸۴۱ خود نیز قربانی طاعون شد.
اگر بخواهیم نظریات خود را درباره سلطان برسبای بهطور خلاصه باز گوییم، ناگزیر باید دو خصوصیت (متفاوت) شخصیتی او را در نظر بگیریم: یکی اینکه وحشت از رقیبش جانی بیگ صوفی، که در زمان جلوس او بر تخت به زندان افتاده و از آنجا گریخته بود چون بیماری به جانش افتاده بود و او را برآن میداشت که دست به اقدامات آشفته و ناهنجاری بزند که باز ملایمتر از آنهایی بود که بر اثر نیاز مالی از او سر میزد. و این امر سبب بروز یک سلسله رسومی شد که دولت ممالیک را به سوی فاجعه سوق داد:
فساد و
رشوه خواری در امر مالیاتها، ضبط آشکار اموال، گسترش بی سابقه انحصارات دولتی و برقراری رسم اجباری خرید کالاهای ضروری که دولت پیشاپیش انبار و
احتکار کرده بود. دوم آنکه تاریخ نویسانِ
عرب برسبای را مدیری عاقل و سیاستمداری با کفایت و موقّر معرفی میکنند، اما واقعیات تاریخی از نادرستی این داوری سخن میگویند. تشویش دایمی خاطرش از جانی بیگ بر همه اعمالش غلبه داشت، و دقیقاً به سبب مزاج سخت متغیرش بدشواری او را میتوان دولتمردی دوراندیش و زیرک دانست. تدارکات او برای لشکرکشی به قبرس و دیار بکر ظاهراً مبالغِ عظیمی از بیت المال را به باد داد، و لشکرکشی او به دیار بکر شکستی فاحش بود که آوازه آن جهانگیر شد (از دوره برسبای آثار و تأسیسات دینی و آموزشی، چون
مساجد و مدارس به یادگار مانده که برخی تا به امروز پابرجاست.
(۱) (ابن ایاس، بدائع
الزهور فی وقائع الدّهور، چاپ
محمد مصطفی، قاهره ۱۴۰۲ـ۱۴۰۴/ ۱۹۸۲ـ۱۹۸۴.
(۲) ابن تغری بردی، المنهل الصافی، ج ۳، چاپ نبیل
محمد عبدالعزیز، قاهره ۱۹۸۵.
(۳) ابن تغری بردی، النجوم
الزاهرة فی ملوک مصر والقاهرة، ج ۱۴، چاپ جمال
محمد محرز و فهیم
محمد شلتوت، ج ۱۵، چاپ ابراهیم علی طرخان، قاهره ۱۳۹۱/ ۱۹۷۱.
(۴)
محمد بن عبدالرحمن سخاوی، الضوء اللامع لاهل القرن التاسع، قاهره، بی تا.
(۵) فاطمه
محمد محجوب، الموسوعة الذهبیة للعلوم الاسلامیة، ج ۶، قاهره بی تا.
(۶) سعاد ماهر
محمد، مساجد مصر و اولیارجوع کنید بهها الصالحون، ج ۴، قاهره ۱۹۸۰).
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «برسبای»، شماره۹۵۸.