ملاشاه محمد بدخشی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بَدَخْشی، شاه محمد (د ۱۰۷۲ق/۱۶۶۲م)،
فرزند قاضی آخوند ملاعبدی (عبدمحمد یا عبداحمد)، مشهور به «ملاشاه»، ملقب به «آخوند» و «لسان الله» و متخلص به «شاه»،
صوفی شاعر،
عالم و
عارف و
نویسنده سلسله قادریه بود.
اصل ملاشاه از بدخشان است و وی در دهه آخر سده ۱۰ق در روستای اَرکَسا از توابع بدخشان چشم به
جهان گشود. تاریخ ولادت او را در منابع مختلف، میان سالهای ۹۹۰ تا ۹۹۸ق آوردهاند.
رضوی، که از آن میان تاریخ ۹۹۲ق/۱۵۸۴م که توکل بیک کولابی - شاگرد و مرید وی - به آن تصریح کرده، صحیحتر به نظر میرسد.
ملاشاه تحصیلات مقدماتی را در زادگاه خود و نیز در روستای موسوارک نزد ملاخواجه علی فراگرفت و در ۲۱ سالگی برای تکمیل تحصیلات به
بلخ سفر کرد. در آنجا
علوم معقول و
منقول را نزد ملاحسین قبادیانی آموخت.
ملاشاه در ۱۰۲۳ق/۱۶۱۴م به
کشمیر رفت و ۳ سال در سرینگر سکنی گزید. گفتهاند که در این زمان شوقی وافر به
عرفان و
تصوف یافت و به
ریاضت و
زهد روی آورد و در جستوجوی پیر طریقت به
دهلی و سپس آگره سفر کرد. در آگره آوازه شیخ میان میرشاه لاهوری (د ۱۰۴۵ق/۱۶۳۵م) را شنید و به لاهور رفت و به سلک ارادتمندان او درآمد. هر چند ملاشاه در آغاز به گفته خود چندان مورد توجه و عنایت شیخ واقع نشد، اما اصرار و استواری او در راه طلب، سرانجام او را در جمع مریدان خاص میانمیر جای داد.
بدخشی نزد استاد خود به
سیر و سلوک و طی مراحل عرفانی پرداخت و سرانجام نیز از او خرقه خلافت و ارشاد دریافت کرد. وی در ۱۰۳۸ق/۱۶۲۹م به فرمان شیخ خود به منطقه هریپَربَت در نزدیکی قلعه کشمیر کوچ کرد و در آنجا به
وعظ و
ارشاد و دستگیری مریدان مشغول شد. ملاشاه بدخشی تا زمان درگذشت میانمیر، تابستان را در کشمیر، و زمستان را در لاهور در خدمت وی بهسر میبرد؛ اما از آن زمان به بعد در کشمیر اقامت گزید و در دامنه کوه ماران، خانقاه و باغی به نام «چشمه شاهی» احداث کرد.
بسیاری از صوفیان نامآور آن عصر از جمله دو تن از شاهزادگان بابری، یعنی
داراشکوه و جهان آرا بیگم، در شمار مریدان بدخشی بودند.
داراشکوه در آثار خود به تفصیل به شرح احوال و اقوال و نیز شطحیات شیخ خود پرداخته است.
جهان آرا بیگم،
دختر بزرگ شاهجهان (حک ۱۰۳۷- ۱۰۶۸ق) نیز رساله صاحبیه را در شرح احوال ملاشاه تدوین کرد و به گفته مؤلف شاهجهان نامه در اوایل دهه ۱۰۵۰ق مسجدی برای مریدان بدخشی در کشمیر بنا نهاد.
برخی دیگر از مریدان ملاشاه اینانند: ولی رام (بنوالی
پسر هیرامن کاتیهه که از هندوان بود)، حاجی صالح کشمیری، ملامحمد سعید، ملامحمد امین کشمیری، ملاعبدالنبی و توکل بیک کولابی که مجموعهای با عنوان نسخه احوال شاهی در شرح احوال استادش گرد آورده، و آن را براساس گزارش سالانه زندگانی و تعالیم وی از ۱۰۳۸ق تا زمان وفات تنظیم کرده است.
شاه محمد بدخشی مورد
احترام و توجه بسیاری از صوفیان، ادیبان و نیز دولتمردان عصر خود بود. فانی کشمیری،
شاعر معروف کشمیر در سده ۱۱ق از او به بزرگی یاد کرده، و در منظومههای خود او را بسیار ستوده است.
چنانکه مؤلف واقعات کشمیر نقل کرده، بدخشی با بابانصیب کشمیری، پرآوازهترین صوفی سلسله ریشیه کشمیر نیز مصاحبت داشته است.
آوازه او و شخصیت پرجاذبهاش حتی شاهجهان را نیز به سلک دوستداران وی کشاند. شاهجهان نخستینبار در ۱۰۵۰ق و پس از آن در ۱۰۵۵ق در کشمیر با او دیدار کرد و چنانکه گفتهاند، بارها از او با عنوان «شاه معنوی هندوستان» نام برد.
ملاشاه گاه تحت تأثیر جذبات عرفانی و حالات سکر، سخنان شطحآمیزی بر زبان میراند و همین امر سبب شد که برخی از
علما و فقهای کشمیر به
کفر و
ارتداد او
فتوا دهند؛ تا آنجا که حتی تذکره نگار مشهور آن عصر، میرزا محمدطاهر نصرآبادی نیز به دیده انکار در او نگریسته، و زبان به طعن او گشوده است.
چنانکه گفتهاند بدخشی در آغاز سلطنت اورنگ زیب (۱۰۶۸- ۱۱۱۸ق)، نخست به سعایت برخی مورد
غضب پادشاه قرار گرفت، اما اندکی بعد به سبب یک قطعه رباعی که وی در تاریخ جلوس اورنگ زیب سرود، بخشوده شد. ملاشاه از ۱۰۶۹ق/۱۶۵۹م تا پایان
عمر در لاهور ماند و همانجا وفات یافت و در
قبرستان میانمیر به
خاک سپرده شد. آرامگاه او تاکنون پابرجاست.
اساس اندیشه عرفانی ملاشاه وحدت وجود است و از این جهت از آراء محییالدین ابن عربی پیروی میکند. وی طریقت و حقیقت را مراتب شریعت میدانست و معتقد بود که نهایتِ طلب سلوک، و نهایتِ سلوک معرفت است که آن را نهایت نیست.
شیوه سلوک او به نقل از
داراشکوه، مبتنی بر بسط و رجا بود، هر چند خود در دوران سلوک ریاضتهای سخت و طاقتفرسایی را متحمل شد، اما بر مریدان خود آسان میگرفت. افزون بر آن، بر ذکر خفی و حبس نفس (پاس انفاس) نیز تأکید میورزید.
بدخشی دارای افکاری متغیّر و گاهی متضاد بود که در آنها آزاد اندیشی غلبه داشت؛ از اینرو با مخالفتِ شدید علمای
دین روبرو شد.
نویسندگان زندگینامهاش افکار او و واکنش روحانیون نسبت به آنها را بیان کردهاند.
کیخسرو اسفندیار،
نویسنده معاصر بدخشی، به اندیشه او اشاره دارد
و محمد مراد تنگ کشمیری
افکار او را نقد کرده است.
بدخشی در سخن سرایی از متقدّمان
تقلید نکرده است.
البته اشعارش از جهت وزن و قافیه و تعقیدات لفظی خالی از ضعف نیست.
۱. تفسیرشاه، یا شاه تفاسیر، تفسیری است عرفانی بر سورههای
فاتحه،
بقره،
آل عمران و
یوسف، به
زبان فارسی و عربی. ملاشاه این اثر را در ۱۰۵۷ق تدوین کرد و قسمت آخر آن، یعنی تفسیر سوره یوسف را به نظم فارسی، در قالب مثنوی سرود. از این اثر چندین نسخه موجود است.
۲. دیوان. ظاهراً دو دیوان
شعر از او باقی مانده که در بردارنده غزلیات، بخشی از رباعیات، قصاید و مثنویات اوست.
۳. شرح رباعیات، شامل رباعیات عرفانی که ملاشاه آن را به پیروی از جامی و محمد دوانی (د ۹۰۸ق) در وحدت وجود سروده، و خود نیز آنها را شرح کرده است.
۴. مثنویات. مجموعه مثنویهای ملاشاه در ۹ رساله جمع آمده که اینهاست: رساله بسم الله، رساله حمد و نعت و منقبت، رساله یوسف و زلیخا، رساله دیوانه، رساله مرشد، رساله ولوله، رساله هوش، رساله در تعریفات خانهها، باغات و منازل کشمیر، و رساله نسبت.
۵. مکتوبات، مجموعه نامههایی عرفانی است با سرآغاز «دولت دیدار نصیب» در هدایت و ارشاد مریدان. دو نسخه از آن موجود است.
داراشکوه شماری از این نامهها را در سکینه الاولیاء، آورده است.
افزون بر اینها در کلیات ملاشاه علاوه بر آثار یاد شده، رقعات و قصاید عربی نیز دیده میشود.
گزیدههایی نیز از سرودههای او در قالب غزل و رباعی در تذکرههای عرفانی و ادبی به چشم میخورد.
مهمترین آثار او به
فارسی کلیّات بدخشی است درسه جلد: جلد اول، تفسیر شاهی، در تفسیر سورههای فاتحه، بقره، آل عمران و یوسف، که در ۱۰۵۷ به روش عرفانی نگاشته شده است.
جلد دوم، رساله بسم اللّه، رساله حمد و نعت و منقبت، یوسف و زلیخا، رساله دیوانه، رساله مرشد، رساله ولوله، رساله هوش، رساله تعریفات خانهها و باغات و منازل کشمیر، رساله نسبت.
جلد سوم، رساله شاهیه، دیوان اول، دیوان دوم، شرح رباعیات، رقعات، قصاید عربی.
(نسخه خطی کلیات او در کتابخانه خدابخش پتنه موجود است).
(۱) ظهورالدین احمد، پاکستان مین فارسی ادب کی تاریخ، لاهور، ۱۹۷۴م.
(۲) اخلاص، کشن چند، همیشه بهار، به کوشش وحید قریشی، کراچی، ۱۹۷۳م.
(۳) اسماعیل، شاه محمد، «ملاشاه - تفسیر قرآن اور عربی کلام»، خدا بخش لائبریری جرنل، پتنه، ۱۹۸۳م، شم ۲۴.
(۴) اکرام، محمد، رود کوثر، لاهور، ۱۹۹۲م.
(۵) بختاورخان، محمد، مرآهالعالم: تاریخ اورنگ زیب، به کوشش ساجده س علوی، لاهور، ۱۹۷۹م.
(۶) بدخشی، شاه محمد، «مکتوبات»، همراه سکینه الاولیاء (نک: هم،
داراشکوه).
(۷) جاوید، قاضی، پنجاب کی صوفی دانشور، لاهور، ۱۹۸۶م.
(۸) چوهدری، محمدحنیف، «حضرت ملاشاه و شعر او»، گوهر، تهران، ۱۳۵۳ش، س ۲، شم ۴.
(۹) خافی خان نظامالملکی، محمدهاشم، منتخب اللباب، به کوشش کبیرالدین احمد، کلکته، ۱۸۷۴م.
(۱۰) خان لاهوری، یمین، تاریخ شعر و سخنوران فارسی در لاهور، لاهور، ۱۹۷۱م.
(۱۱) محمد
داراشکوه، حسنات العارفین، به کوشش مخدوم رهین، تهران، ۱۳۵۲ش.
(۱۲) محمد
داراشکوه، دیوان، به کوشش احمد نبی خان، لاهور، ۱۹۶۹م.
(۱۳) محمد
داراشکوه، سکینه الاولیاء، به کوشش تاراچند و محمدرضا جلالی نائینی، تهران، ۱۳۴۴ش.
(۱۴) دیدهمری، محمداعظم، واقعات کشمیر، ترجمه حمید یزدانی، ۱۹۹۵م.
(۱۵) راشدی، حسامالدین، تذکره شعرای کشمیر، لاهور، ۱۹۸۳م.
(۱۶) رضازاده ملک، رحیم، تعلیقات بر دبستان المذاهب کیخسرو اسفندیار، تهران، ۱۳۶۲ش.
(۱۷) صفا، ذبیحالله، تاریخ ادبیات در ایران، تهران، ۱۳۶۴ش.
(۱۸) طباطبایی، غلامحسین، سیرالمتأخرین، لکهنو، چ سنگی.
(۱۹) عبدالحی، نزهه الخواطر، حیدرآباد دکن، ۱۳۹۶ق/۱۹۷۶م.
(۲۰) عبدالرشید، تذکره شعرای پنجاب، لاهور، ۱۳۴۶ش.
(۲۱) غلامسرور لاهوری، خزینه الاصفیا، کانپور، ۱۹۲۹م.
(۲۲) قابلخان، ابوالفتح، آداب عالمگیری، گردآوری صادق مطلبی انبالوی، به کوشش عبدالغفور چودهری، لاهور، ۱۹۷۱م.
(۲۳) کنبو، محمدصالح، عمل صالح (شاهجهاننامه)، به کوشش غلام یزدانی و وحید قریشی، لاهور، ۱۹۶۷م.
(۲۴) عبدالحمید لاهوری، بادشاه نامه، به کوشش کبیرالدین احمد و عبدالرحیم، کلکته، ۱۸۶۸م.
(۲۵) لودی، شیرعلی، مرآه الخیال، به کوشش ملک الکتاب شیرازی، بمبئی، ۱۳۲۴ق.
(۲۶) منزوی، خطی مشترک.
(۲۷) میرحسین دوست سنبهلی، تذکره حسینی، لکهنو، ۱۲۹۳ق.
(۲۸) نصرآبادی، محمدطاهر، تذکره، به کوشش وحید دستگردی، تهران، ۱۳۱۷ش.
(۲۹) واله داغستانی، علیقلی، ریاض الشعراء، نسخه عکسی موجود در کتابخانه مرکز.
(۳۰) هدایت، رضاقلی، ریاضالعارفین، به کوشش مهرعلی گرگانی، تهران، ۱۳۴۴ش.
(۳۱) Abdullah، S M، A Descriptive Catalogue of the Persian، Urdu and Arabic Manuscripts in the Panjab University Library، Lahore، ۱۹۴۲.
(۳۲) Bankipore.
(۳۳) Bikrama، J H، D r Shik = h: Life and Works، New Delhi، ۱۹۸۲.
(۳۴) EthE، H، Catalogue of the Persian Manuscripts in the Library of the India Office، Oxford، ۱۹۰۳.
(۳۵) Rieu، Ch، Catalogue of the Persian Manuscripts in the British Museum، Oxford، ۱۹۶۶.
(۳۶) Rizvi، A A، A History of Sufism in India، New Delhi، ۱۹۸۳.
(۳۷) Storey، C A، Persian Literature، London، ۱۹۷۰.
(۳۸) TOrkiye dianet vakf o Isl @ m ansiklopedisi، Istanbul، ۱۹۹۲؛
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «بدخشی، شاهمحمد»، شماره۴۶۰۰. دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائره المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «بدخشی»، شماره۷۰۵.