• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

ملا علی کنی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



ملا علی کنی (۱۲۲۰-۱۳۰۶ق)، معروف به حاج ملا علی کنی، عالم، فقیه و از مجتهدان با نفوذ ایران در قرن سیزدهم و چهاردهم هجری قمری در عصر قاجار بود.ملا علی کنی
وی در علم فقه، اصول، رجال، حدیث و تفسیر تبحر بسیار داشت. او نزد اساتید بزرگ حوزه علمیه نجف و کربلا همچون صاحب جواهر، حسن کاشف الغطاء، مشکور حولاوی نجفی، شریف العلماء مازندرانی و سید ابراهیم قزوینی شاگردی کرده و سپس به تهران بازگشت و ریاست دینی مردم ایران را بر عهده گرفت. ملا علی علاوه مرجعیت دینی و فعالیت‌های علمی و فرهنگی به مسائل سیاسی هم توجه داشت و از نفوذ و اقتدار برخوردار بود، به‌گونه‌ای که پادشاه عصر وی هم از او بیم و ملاحظه داشت. از وی چندین تالیف در موضوعات فقهی و غیر فقهی برجای مانده است؛ از جمله آنها شرح بر جواهر الکلام و کتاب توضیح المقال می‌باشد.



در یکی از روزهای سال ۱۲۲۰ هجری قمری در محله «كَن» واقع در شمال غرب تهران ملا علی کنی دیده به جهان گشود. پدر او، میرزا قربانعلی آملی نامش را «علی» نهاد.
[۱] واعظ خیابانی، ملا علی، علماء معاصرین، ص۲۶.
[۲] شریف رازی، محمد، گنجینه دانشمندان، ج۴، ص۶۳.



ملا علی پس از سعی و تلاش در مکتب، در اندیشه حضور در حوزه علوم دینی بود، لیکن با مخالفت خانواده‌اش روبرو گردید و در آغاز به صورت مخفیانه به درس مشغول شد و سپس با کسب رضایت آنان راهی حوزه تهران گردید و از آنجا به اصفهان رفت و در آن شهر از محفل درس استادی چون سید اسدالله اصفهانی (متوفی ۱۲۹۰ق) استفاده کرد.
[۳] معلم حبیب‌آبادی، محمدعلی، مکارم الاثار در احوال رجال دوره قاجار، ج۳، ص۶۹۶.
[۴] شریف رازی، محمد، اختران فروزان ری و تهران، ص۱۱۴.
[۵] مجله پیام انقلاب، ش ۷۱، ص۴۲.
[۶] حرزالدین، محمد، معارف‌ الرجال فی تراجم العلماء و الادباء، ج۲، ص۱۱۳.
سپس آماده سفر به نجف اشرف شد.


اساتید بنام و معماران علمی و معنوی «کنی» در حوزه نجف عبارت بودند از:
شیخ محمدحسن نجفی معروف به صاحب جواهر (متوفی ۱۲۶۶ق)، شیخ حسن کاشف الغطاء (متوفی ۱۲۶۲ق) شیخ مشکور حولاوی نجفی (متوفی ۱۲۷۳ق).
[۸] حرزالدین، محمد، معارف‌ الرجال فی تراجم العلماء و الادباء، ج۲، ص۱۱۳، قم ۱۴۰۵.
[۹] آقا بزرگ طهرانی، محمدمحسن، طبقات اعلام‌ الشیعة: نقباء البشر فی‌ القرن الرابع عشر، قسم ۴، ص ۱۵۰۴-۱۵۰۵، مشهد ۱۴۰۴.

در کنار حوزه نجف، حوزه علمیه کربلا نیز جایگاه پرورش دانش‌طلبان بود. شیخ علی کنی در جوار آستان مقدس حضرت امام حسین (علیه‌السّلام) از محضر دو استاد برجسته‌ای چون شریف العلماء مازندرانی (متوفی ۱۲۴۵ق) و سید ابراهیم قزوینی معروف به صاحب ضوابط (متوفی ۱۲۶۲ق) کسب فیض کرد و دوره عالی فقه و اصول را گذراند.
[۱۰] حرزالدین، محمد، معارف‌ الرجال فی تراجم العلماء و الادباء، ج۲، ص۱۱۳.
[۱۱] معلم حبیب‌آبادی، محمدعلی، مکارم الاثار، ج۳، ص۶۹۶.



ملا علی کنی در ۱۲۶۲ به ایران بازگشت و در تهران ساکن شد. به‌تدریج در آن‌جا ریاست دینی یافت و به عنوان عالمی با نفوذ، مقبول عام و خاص و حتی دربار ناصرالدین‌شاه شد، چنان‌که بیش‌تر مردم ایران مقلد او شدند. بیشتر عالمان آن زمان تهران از تربیت‌یافتگان او بودند.
[۱۳] اعتمادالسلطنه، محمدحسن بن علی، المآثر و الآثار، ج۱، ص۱۸۷، در چهل سال تاریخ ایران، چاپ ایرج افشار، تهران: اساطیر، ۱۳۶۳ش.
[۱۴] آقا بزرگ طهرانی، محمدمحسن، طبقات اعلام‌ الشیعة: نقباءالبشر فی‌القرن الرابع عشر، قسم ۴، ص ۱۵۰۵، مشهد ۱۴۰۴.
[۱۵] موسوی اصفهانی، محمدمهدی، احسن‌ الودیعة فی تراجم اشهر مشاهیر مجتهدی الشیعة، ج۱، ص۱۰۱، او، تتمیم روضات‌الجنات، بغداد (۱۳۴۸).
وی از ۱۲۸۲ تولیت مدرسه مروی را برعهده گرفت.
[۱۶] اعتمادالسلطنه، محمدحسن بن علی، روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه، ج۱، ص۱۳۳، چاپ ایرج افشار، تهران ۱۳۵۰ش.
[۱۷] انصاری، مرتضی، زندگانی و شخصیت شیخ انصاری قدس سره، ج۱، ص۳۹۸، قم ۱۳۷۳ش.
به نوشته اعتمادالسلطنه
[۱۸] اعتمادالسلطنه، محمدحسن بن علی، روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه، ج۱، ص۲۰۵، چاپ ایرج افشار، تهران ۱۳۵۰ش.
نفوذ حاج‌ ملا علی کنی چنان بود که گاهی دعاوی شرعی مربوط به رجال دولت نیز برای داوری به محکمه او ارجاع می‌شد.
مدت زمانی پس از اقامت حاجی مراجعات پی‌درپی مردم و پرسش‌های کتبی و شفاهی آنان در قالب استفتاءات شرعی آغاز شد و روزبه‌روز افزایش می‌یافت و ایشان یگانه محور پاسخگویی به سؤالات دینی و تنها ملجأ رسیدگی به مشکلات مردم به شمار می‌رفت.
[۱۹] موسوی اصفهانی، محمدمهدی، احسن‌ الودیعة فی تراجم اشهر مشاهیر مجتهدی الشیعة، ج۱، ص۸۲.
به دلیل فزونی مقلدان و بنا به درخواست آنان سرانجام در سال ۱۲۷۱ق. رساله عملیه آن فقیه به چاپ رسید تا مردم مؤمن احکام دینی خود را بر اساس فتاوای مجتهد و مرجع تقلید خویش انجام دهند.


ملا علی‌ کنی به مسائل سیاسی نیز توجه داشت و با توجه به آن‌که به تعبیر عالم معاصرش، جاپلقی مؤلف طرائف‌ المقال،
[۲۱] جاپلقی بروجردی، علی‌اصغر بن محمدشفیع، طرائف المقال فی معرفة طبقات‌ الرجال، ج۲، ص۳۷۵، چاپ مهدی رجایی، قم ۱۴۱۰.
پناه مظلومان بود و بر صاحبان قدرت (جبابره) سلطه داشت و سخنش نزد سلطان (یعنی ناصرالدین شاه قاجار) پذیرفته می‌شد، در مواقع ضروری از برخی مداخلات ابا نداشت. از جمله پس از انعقاد قرارداد رویتر در ۱۲۹۰، در نامه‌ای به ناصرالدین شاه، با اشاره به مُفاد قرارداد که طبق آن «جمیع خلق مجبور بر تسلیم اموال و املاک خود» بودند و نفی صریح تسلط دولت بر «املاک و اشجار و آب و اراضی رعایا که حتمآ بفروشند» (با ذکر یک مثال از حقوق شهروندی در فرانسه) و تأکید بر این‌که حاصل این قرارداد، از بین رفتن اقتدار دولت و ملت و ناتوانی در حفظ سرحدات و عدم امکان مقابله با هجوم دشمنان است و امتیازات و تصرفات این کمپانی در ایران به مراتب بیش از کمپانی هند خواهد بود، به مخالفت با آن پرداخت و ضمن تأکید بر اینکه «اگر علمای اعلام در مسائل دولتیه اختلالی مشاهده فرمایند... لازم است عرض کنند»، خواه پسند خاطر شاه بشود یا نشود و «در مقام اصلاح آن برآید یا نیاید»، از شاه قاطعانه خواست که «اهتمام بر حفظ دین و دولت و دفع هر خائن از مملکت و ملت» نماید و «به‌خصوص همین شخصی را که قرار راه‌آهن داده و عهدنامه آن را بر وفق صلاح دشمن دین و دولت نوشته» برکنار کند. مراد وی در این ماجرا، میرزا حسینخان سپهسالار، صدراعظم وقت بود و سبب عزل او در رشت هنگام بازگشت شاه از سفر اروپا، شد. (برای متن نامه رجوع شود به
[۲۲] تیموری، ابراهیم، عصر بی‌خبری، یا، ۵۰ سال استبداد در ایران: تاریخ امتیازات در ایران، ج۱، ص۱۲۳-۱۲۶، تهران ۱۳۵۷ش.
و برای متن امتیازنامه رویتر رجوع شود به
[۲۳] تیموری، ابراهیم، عصر بی‌خبری، یا، ۵۰ سال استبداد در ایران: تاریخ امتیازات در ایران، ج۱، ص۱۰۸-۱۱۲، تهران ۱۳۵۷ش.
و برای نامه گلایه‌آمیز سپهسالار از اعتراض علما رجوع شود به
[۲۴] تیموری، ابراهیم، عصر بی‌خبری، یا، ۵۰ سال استبداد در ایران: تاریخ امتیازات در ایران، ج۱، ص۴۳-۴۶، تهران ۱۳۵۷ش.
) کنی، همچنین در آن نامه، به میرزا ملکم‌خان و اقدام او به تأسیس فراموشخانه (مجلس فراموشی) و مخالفت همه جانبه خود با آن اشاره کرد. برخی نوشته‌اند که با وجود تقاضاهای مکررِ سپهسالار، وی حاضر به ملاقات با او نشد.
[۲۵] ناظم‌الاسلام کرمانی، محمد بن علی، تاریخ بیداری ایرانیان، مقدمه، ص۱۳۵، چاپ علی‌اکبر سعیدی سیرجانی، تهران ۱۳۷۶-۱۳۷۷ش.



«کنی» در مدت تحصیل از نعمت دوستان فاضل و کوشایی برخوردار بود که در تمام فراز و نشیب‌های تحصیل و زندگی غمخوار هم بوده، از کمک به یکدیگر دریغ نمی‌ورزیدند و با جمع خود محفل انس علمی پرباری را تشکیل داده بودند. دوستان هم حجره‌ای او در حوزه علمیه نجف عبارت بودند از ملا علی خلیلی (متوفی ۱۲۹۷ق)، شیخ عبدالحسین تهرانی (متوفی ۱۲۸۶ق) و سید زین‌العابدین طباطبایی حائری (متوفی ۱۲۹۲ق).
آقای طباطبایی حائری از دوران سخت تحصیل چنین یاد می‌کند: «در ایام طلبگی که به نجف اشرف آمده بودم من و آقای شیخ عبدالحسین شیخ العراقین و آخوند ملا علی کنی در یک حجره از مدارس حوزه علمیه در نهایت فقر و فاقه به سر می‌بردیم و فقیرتر از همه حاجی کنی بود که هر هفته یک شب به مسجد سهله می‌رفت و از گوشه و کنار مسجد ـ‌ بدون اینکه کسی بفهمد ـ نان خشک جمع می‌کرد و به مدرسه می‌آورد و گذران هفته را از آنها می‌کرد!»
[۲۶] مجله مشکوه، ش ۴۰، ص۸۱.

شیخ انصاری (متوفی ۱۲۸۱ق) نیز از دوستان نزدیک کنی بود. او پیرامون زهد و دوری از زخارف و دلبستگی‌های دنیا که در زندگی شیخ انصاری به چشم می‌خورد، چنین می‌گوید: «حدود بیست سال در کربلا با او دوست و معاصر بودم. اثاثیه‌ای جز یک عمامه نداشت که آن را شب‌های تابستان فرش خویش قرار می‌داد و هنگامی که از محل سکونت بیرون می‌رفت آن را عمامه سر خویش می‌کرد.»
[۲۷] حرزالدین، محمد، معارف‌ الرجال فی تراجم العلماء و الادباء، ج۲، ص۱۱۲.



حاج شیخ علی کنی در سفری که به مکه مکرمه و مدینه منوره انجام داد در راه بازگشت، به همراه میرزا محمدحسن شیرازی (میرزای بزرگ) به سوی شام آمده، تا حرم حضرت زینب (علیهاالسّلام) را زیارت کند و آن دو وقتی به حرم مطهر وارد شده از غربت آن مکان بسیار متأثر گردیدند زیرا گرد و غبار زیادی بر آستان مبارک و اطراف ضریح نشسته بود. بسرعت دست به کار شده، به نظافت آنجا پرداختند و با گوشه عبای خویش خاک و خاشاک را از حرم و ضریح مطهر زدودند و آنجا را تمیز کردند.
[۲۸] شریف رازی، محمد، گنجینه دانشمندان، ج۴، ص۶۳۴.



ملا علی، تربیت شاگردان را یکی از اهداف اساسی خود قرار داد و به برپایی درس فقه و اصول و دیگر رشته‌های علوم اسلامی اقدام ورزید. برخی از شاگردان او از این قرارند:
شیخ موسی شراره عاملی (متوفی ۱۳۰۶ق
شیخ محمدباقر نجم‌آبادی (متوفی ۱۳۴۷ق
شیخ اسدالله تهرانی (متوفی ۱۳۵۲ق
سید محمود حیاطشاهی؛
سید محمد لواسانی؛
سید محمد مرعشی؛
مولا محمدعلی خوانساری؛
ملا محمدتقی سنجابی؛
میرزا حسین نایب الصدر؛
شیخ محمدحسین گرگانی (متوفی ۱۳۵۳ق
شیخ حسین بافقی (متوفی ۱۳۱۳ق).
[۲۹] مجله پیام انقلاب، ش۷۱، ص۴۳.
[۳۰] معلم حبیب‌آبادی، محمدعلی، مکارم الاثار، ج۳، ص۶۹۶.
[۳۱] مجله مشکوه، ش۴۰، ص۸۳.
[۳۲] آقا بزرگ طهرانی، محمدمحسن، طبقات اعلام‌ الشیعة: نقباء البشر فی‌ القرن الرابع عشر، ج۲، ص۵۰۸.



آیت‌الله کنی در قلب همه جای داشت. علاقه و محبت درونی مردم به این پیشوای سترگ در تمام حالات هویدا بود. ساموئل گرین ویلر بنجامین ـ نخستین سفیر آمریکا در ایران ـ در خاطرات خود چنین می‌نویسد: « ... بزرگترین مجتهدهای حالیه که به منزله رئیس عدالت‌خانه حالیه ممالک فرنگ است حاجی ملا علی کنی است. حاجی ملا علی شخص مسنّی است و ظاهراً مایل به تجمل نیست بلکه میل به سادگی زیاد دارد. اگرچه املاک او زیاد است مع هذا نمی‌خواهد جلال و ظاهرسازی به خرج دهد. وقتی در کوچه‌ای راه می‌رود بر قاطر سفیدی سوار می‌شود و فقط یک نفر نوکر دارد، اما جمعیت از هر طرف کوچه به جلوِ او ازدحام می‌کنند مثل اینکه وجودی ملکوتی است. اگر یک کلمه بگوید می‌تواند اعلی‌حضرت را از سلطنت خلع کند. سربازهایی که در سفارت ممالک متحده آمریکا قراول می‌کشیدند به من گفتند که اگرچه ما برای حفظ وجود شما اینجا فرستاده شده‌ایم، اما اگر حاجی ملا علی امر کند همه شما را می‌کشیم!»
[۳۳] بنجامین، ساموئل گرین، ایران و ایرانیان، ص۴۹۹.

رسیدگی به ضعیفان، دستگیری از مستمندان و تلاش در پی رفع گرفتاری نیازمندان از صفات بارز ملا علی کنی بود. او چون پدری دلسوز، بسیاری از یتیمان درمانده را تحت تکفل قرار داده و برای گذران زندگی آنان مقرری مناسبی در نظر گرفته بود و همچنین برای حل مشکل بیمارانی که بنیه مالی ضعیفی داشتند، مکان‌هایی را به منظور پرداخت پول داروها در نظر گرفته بود تا آنان با دریافت مبلغ آن، به درمان خود اقدام کنند.
[۳۴] حرزالدین، محمد، معارف‌ الرجال فی تراجم العلماء و الادباء، ج۲، ص۱۱۲.
[۳۵] مجله پیام انقلاب، ش ۷۱، ص۴۴.

ساخت آب انبار و کاروانسرا به منظور رفاه و آسایش قافله‌ها ـ چون کاروانسرایی در خاتون آباد ـ نیز از خدمات عمومی و عام المنفعه حاجی بود.
[۳۶] افشار، ایرج، نامه‌های سیاسی دهخدا، ص ۱۰۳.
[۳۷] قورخانچی صولت نظام، محمدعلی، نخبه سیفیّه، ص۶۵.

مُهر آیت‌الله کنی سند اعتبار اسناد به شمار می‌رفت. معامله‌کنندگان برای معتبر ساختن کاغذ و سند معامله خویش به در خانه او رفته، سند خود را با مُهر مبارکش اعتبار می‌بخشیدند.
[۳۸] بیگدلی، غلامحسین، تاریخ بیگدلی، ص۹۱۴.
[۳۹] مجله پیام انقلاب، ش ۷۱، ص۴۴.



بسیاری از مورّخان تاریخ معاصر ایران بر این نکته اعتراف دارند که ناصرالدین شاه قاجار از عظمت و نفوذ آیت‌الله کنی فوق‌العاده بیم و ملاحظه داشت و این امر حاکی از قدرت معنوی، نفوذ کلام، پیوند با مردم و شجاعت آن مرجع دینی است. عالمی که با تحقیر و شکستن قدرت پوشالی کارگزاران ظالم، سایه حمایت خویش را بر مردم ضعیف گسترده بود. در این مقال به نمونه‌های درخشانی از شجاعت و غیرت دینی او اشاره می‌کنیم:
میرزا محمدمهدی لکهنوی می‌نویسد:
«اینک حکم محکم ایشان مشابهت دارد. از سلطان و شاهزادگان و امرا کسی را جرأت آن نیست که بی‌اذن ایشان اقدام بر تکلم نماید و یا بی‌مشورت ایشان اجرای مطلبی بنماید. امرای عصر حتی ناصرالدین شاه قاجار از وی خائف می‌بودند و شاه مذکور مکرر به خانه‌اش به جهت ملاقات می‌آمد.»
[۴۰] لکنهوی، میرزا محمدمهدی، تکمله نجوم السماء، ج۲، ص۲۱-۲۳.

نوشته‌اند: «روزی ناصرالدین شاه به منظور شکار، به همراه اطرافیانش از دروازه شهر خارج شد. هنوز مسافتی را طی نکرده بود که از دور نگاهی به پایتخت کرد و در فکر فرو رفت. پس از آن بی‌درنگ از شکار منصرف شد و به تهران بازگشت. یکی از درباریان سبب انصراف شاه را از شکار جویا شد. شاه در پاسخ گفت: چون از دروازه بیرون رفتم، نگاهم به شهر و دروازه افتاد، این فکر در نظرم آمد که اگر حاجی ملا علی کنی امر نماید درِ این دروازه را بر روی من ببندند و باز نکنند، من چه خواهم کرد! از این‌رو ترس و وحشت مرا فرا گرفت و گفتم برگشتن بهتر است.»
[۴۱] مجله مشکوه، ش ۴۰، ص۸۱.

کردار مغایر با دین و همکاری ذلت‌آور با بیگانگانی چون روس و انگلیس از شاه چهره کریه و خائنی ساخته بود؛ بدان حد که حاجی درباره او می‌گفت: «او ناصرالدین شاه (یاری‌کننده دین) نیست، بلکه ناصر الکفر است.»
[۴۲] مجله پیام انقلاب، ش ۷۱، ص۴۴.

روزی شاه از ملا علی می‌پرسد بر اساس حدیث «علماء امتی افضل من انبیاء بنی اسرائیل» «علمای امت من از پیامبران بنی اسرائیل برترند. شما باید لااقل همان کارهایی را بکنید که آن پیامبران می‌کردند. مثلاً آیا شما می‌توانید مانند حضرت موسی عصایی را اژدها کنید؟!
حاجی بدون تأمل و درنگ در پاسخ می‌گوید: آری، اگر شما ادعای خدایی کنید ما هم عصا را اژدها خواهیم کرد؟!
[۴۳] باقری بیدهندی، ناصر، حکایات برگزیده از زندگی علما با سلاطین، ص۱۱۶.

روزی نایب السلطنه، کامران میرزا پسر ناصرالدین شاه و وزیر جنگ و حاکم تهران برای انجام کاری در منزل حاج ملا علی کنی حضور یافت. در ضمن صحبت، حاجی با عذرخواهی فرمود: «خیلی ببخشید، من پایم درد می‌کند و ناچارم آن را دراز کنم!» کامران میرزا که مردی خودخواه و خودپسند بود، احساس کرد ملا علی کنی قصد بی‌احترامی به او را دارد و برای اینکه تلافی کرده باشد، گفت: اتفاقاً بنده هم پایم درد می‌کند و اجازه می‌خواهم آن را دراز کنم!
آیت‌الله کنی بافراست و هوشیاری تمام متوجه منظور نایب السلطنه شد و برای آنکه او را خوب ادب کرده باشد فرمود: «من اگر ناچارم پایم را دراز کنم، علتش این است که دستم را کوتاه کرده‌ام، ولی فکر نمی‌کنم شما در وضعی باشید که لازم باشد پایتان را دراز کنید.»
[۴۴] مجله خانواده، ش ۵۲، ص۹.



در هیجدهم جمادی الثانی ۱۲۸۹ق. قراردادی میان ناصرالدین شاه و نماینده بارون ژولیوس دورویتر ـ سرمایه دار انگلیسی ـ به امضا رسید که در صورت اجرا تسلط کامل اقتصادی و به دنبال آن تسلط سیاسی انگلستان بر سرتاسر ایران برقرار می‌شد. این امتیاز که کشور را در اندک زمانی تحت استعمار بریتانیا قرار می‌داد، از نمونه‌های فوق‌العاده‌ای بود که می‌توان آن را کودتای اقتصادی نامید.
[۴۵] مقاله امتیاز استعماری رویتر (قتل اتابک)، ص۶۹.

کارگردان اصلی و بانیان پشت‌پرده در اعطای امتیاز، دو روشنفکر بی‌خردی بودند که به موجب غرب‌باوری و مطامع شخصی خویش، کشور را به سراشیبی هلاکت و سقوط کشاندند. این دو خائن میرزا حسنخان سپهسالار (مشیرالدوله) و میرزا ملکم‌خان ناظم الدوله بودند که با اخذ رشوه کلان، زمینه اعطای تمام ثروت و منابع طبیعی و اقتصادی کشور را به یک سرمایه‌دار خارجی فراهم کردند.
[۴۶] مقاله امتیاز استعماری رویتر (قتل اتابک)، ص۷۱.
[۴۷] تیموری، ابراهیم، عصر بی‌خبری، یا، ۵۰ سال استبداد در ایران: تاریخ امتیازات در ایران، ص۳۸.

به موجب این قرارداد امضا شده، تأسیس راه آهن از دریای خزر تا خلیج فارس علاوه بر حق تصرّف کلیه زمین‌های واقع در مسیر، دایر کردن راه آهن شهری، بهره‌برداری از همه معادن، از جمله زغال سنگ، نفت و آهن و سُرب، بهره‌برداری از جنگلهای ملی در سراسر مملکت و وصول انحصاری حقوق گمرکی و به طور خلاصه کلیه منابع ثروت ملی ایران به رویتر واگذار شد.
[۴۸] مهدوی، عبدالرضا (هوشنگ)، تاریخ روابط خارجی ایران، ج۱، ص۲۸۹.
[۴۹] ولایتی، علی‌اکبر، مقدمه فکری نهضت مشروطیت، ص۸۸.
[۵۰] فشاهی، محمدرضا، از گاتها تا مشروطیت، ص۴۴۱ -۴۴۲.

«لرد کرزن» این امتیاز را چنین توصیف می‌کند « ... موقعی که متن این قرارداد منتشر گردید، نفس اروپا از حیرت بند آمد، زیرا تا آخر تاریخ در صحنه معاملات بین المللی چنین امری سابقه نداشت که پادشاهی تمام ثروت‌های زمینی، زیرزمینی و کلیه منابع طبیعی و پولی و اقتصادی کشورش را بدین‌سان مفت و دربست در اختیار یک سرمایه‌دار خارجی گذاشته باشد.»
[۵۱] مقاله امتیاز استعماری رویتر (قتل اتابک)، ص۶۹.

«لس یر» سیاستمدار فرانسوی می‌نویسد: «برای شاه جز هوا چیزی باقی نگذاشته‌اند!»
[۵۲] دنیس رایت، انگلیسیان در ایران، ص۱۰۱، ترجمه غلامحسین صدری.

از سویی دیگر، سران روسیه تزاری با خشم و نفرت از امضای این قرارداد، از اینکه از قافله امتیازگیران عقب مانده بودند بشدت اعتراض کردند.
حاج ملا علی کنی با رهبری مبارزه علیه امتیاز رویتر، افکار عمومی مردم را در جهت لغو امتیاز هدایت کرد. نامه اعتراض‌آمیز و کوبنده او به شاه، سند زنده تیزبینی و آگاهی آن مرجع شیعه بوده و قدرت تشخیص و توانایی درک مسائل پیچیده سیاسی او را بر همگان روشن می‌سازد.
[۵۳] تیموری، ابراهیم، عصر بی‌خبری، یا، ۵۰ سال استبداد در ایران: تاریخ امتیازات در ایران، ص۱۲۴.

نفوذ کلام و اقتدار مردمی حاجی کنی، خیزش و حرکت مردم پایتخت را به دنبال داشت. سیل خروشان ملت، آماده عمل به دستور مرجع شجاع خویش شدند و برای انجام تکلیف از هیچ‌گونه جانفشانی و مجاهدت دریغ نورزیدند. لغو امتیاز و برکناری محمدحسین خان سپهسالار از صدر اعظمی دو خواسته‌ای بود که علما و مردم بر آن اصرار داشتند، بدان حد که پس از بازگشت ناصرالدین شاه از سفر اروپا و به محض پیاده‌شدن از کشتی و ورود به بندر انزلی، استقبال‌کنندگان درباری، بیداری و خیزش مردم به رهبری روحانیون را گزارش داده، به او فهماندند که اگر صدراعظم همراه شما وارد تهران شود، شورش عظیمی در پایتخت برپا خواهد شد. به این سبب شاه در مرحله نخست سپهسالار را از مقام صدراعظمی عزل کرد و او را در رشت قرار داد و خود رهسپار تهران گردید
[۵۴] الگار، حامد، نقش روحانیت پیشرو در جنبش مشروطیت، ص۲۴۸.
و سپس در دهه آخر رمضان ۱۲۹۰ ق. بطلان قرارداد به طور رسمی اعلان شد
[۵۵] مقاله امتیاز استعماری رویتر (قتل اتابکی)، ص۸۳.
و سرانجام تلاش عالمانی چون ملا علی کنی و حمایت و حضور مردم وظیفه‌شناس جامه عمل پوشید و ورقی زرّین بر تاریخ پرافتخار مرجعیت شیعه و پیوند امت با روحانیت افزوده شد و اقتدار علمای متعهد را عیان ساخت.


کنی در فقه، اصول، رجال، حدیث و تفسیر، تبحر بسیار داشت.
[۵۶] اعتمادالسلطنه، محمدحسن بن علی، المآثر و الآثار، ج۱، ص۱۸۷، در چهل سال تاریخ ایران، چاپ ایرج افشار، تهران: اساطیر، ۱۳۶۳ش.
وی یکی از چهار عالم بزرگ آن روزگار ایران بود که صاحب جواهر، در پاسخ ایرادی که از محمدشاه قاجار برایش نقل کرده بودند، مقام علمی آن‌ها را تأیید و به اجتهادشان تصریح کرده بود.
[۵۸] آقا بزرگ طهرانی، محمدمحسن، طبقات اعلام‌الشیعة: نقباءالبشر فی‌القرن الرابع عشر، قسم ۴، ص ۱۵۰۵، مشهد ۱۴۰۴.
او در بزرگداشت عالمان معاصر خود بسیار کوشا بود.
[۶۰] آقا بزرگ طهرانی، محمدمحسن، طبقات اعلام‌الشیعة: نقباءالبشر فی‌القرن الرابع عشر، قسم ۱، ص ۳۳۲-۳۳۳، مشهد ۱۴۰۴.
[۶۱] شریف رازی، محمد، اختران فروزان ری و طهران، ج۱، ص۱۲۷-۱۲۸، یا تذکرة المقابر فی احوال المفاخر، قم: مکتبةالزهراء.
[۶۲] شریف رازی، محمد، اختران فروزان ری و طهران، ج۱، ص۲۲۰، یا تذکرة المقابر فی احوال المفاخر، قم: مکتبةالزهراء.
[۶۳] شریف رازی، محمد، اختران فروزان ری و طهران، ج۱، ص۴۱۰-۴۱۲، یا تذکرة المقابر فی احوال المفاخر، قم: مکتبةالزهراء.



ملا علی‌ کنی بسیار متمول بود، اما ساده می‌زیست و در کارهای خیر و دستگیری از ستمدیدگان پیشقدم می‌شد. مورخان وی را رئوف، سخاوتمند ، زاهد و باتقوا وصف کرده و درباره نفوذ کلامش گفته‌اند که هیچ امر اجتماعی مهمی در ایران بدون تأیید او قابل اجرا نبود. ناصرالدین‌شاه به ملاقاتش می‌رفت و او را بسیار گرامی می‌داشت و از وی پیروی می‌کرد.
[۶۴] اعتمادالسلطنه، محمدحسن بن علی، المآثر و الآثار، ج۱، ص۱۸۷، در چهل سال تاریخ ایران، چاپ ایرج افشار، تهران: اساطیر، ۱۳۶۳ش.
[۶۵] جاپلقی بروجردی، علی‌اصغر بن محمدشفیع، طرائف المقال فی معرفة طبقات‌ الرجال، ج۲، ص۳۷۵، چاپ مهدی رجایی، قم ۱۴۱۰.
[۶۶] حرزالدین، محمد، معارف‌ الرجال فی تراجم العلماء و الادباء، ج۲، ص۱۱۲، قم ۱۴۰۵.
[۶۷] آقا بزرگ طهرانی، محمدمحسن، طبقات اعلام‌الشیعة: نقباء البشر فی‌القرن الرابع عشر، قسم ۴، ص۱۵۰۵-۱۵۰۶، مشهد ۱۴۰۴.



کنی در ۱۳۰۶ق در تهران درگذشت و در حرم عبدالعظیم حسنی در شهر ری به خاک سپرده شد. در تشییع جنازه باشکوه او، حتی پیروان ادیان دیگر نیز شرکت داشتند. در شهرهای مختلف برای او مجالس یادبود برپا گردید و اشعار بسیاری در رثایش سرودند.
[۶۸] اعتمادالسلطنه، محمدحسن بن علی، روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه، ج۱، ص۵۹۵-۵۹۶، چاپ ایرج افشار، تهران ۱۳۵۰ش.
[۶۹] آقا بزرگ طهرانی، محمدمحسن، طبقات اعلام‌الشیعة: نقباء البشر فی‌القرن الرابع عشر، قسم ۴، ص۱۵۰۶، مشهد ۱۴۰۴.



ملا علی کنی چندین اثر در موضوعات فقهی و غیر فقهی دارد.

۱۵.۱ - فقهی

آثار فقهی ملا علی عبارت‌اند از:

۱۵.۱.۱ - ارشاد الامه

ارشاد الاُمَة، به فارسی، که رساله عملیه اوست. جلد اول آن در ۱۲۷۰ و جلد دوم آن در ۱۲۸۷ چاپ شد.

۱۵.۱.۲ - تلخیص المسائل

تلخیص المسائل، که خود آن را با نام تحقیق الدلائل شرح کرده است. بخش «القضاء و الشهادات» این کتاب در ۱۳۰۴ به اهتمام فرزندش محمد و نیز در ۱۳۱۷ در تهران با نام کتاب القضاء به چاپ رسیده است.
[۷۵] مشار، خانبابا، مؤلّفین کتب چاپی فارسی و عربی، ج۴، ستون ۳۵۵، تهران ۱۳۴۰-۱۳۴۴ش.

آقا بزرگ طهرانی این کتاب را دقیق‌تر و استوارتر از جواهر الکلام دانسته است. در کتاب‌های فقهی معاصر به آرای حاج‌ ملا علی‌ کنی در این کتاب استناد شده است.

۱۵.۱.۳ - حاشیه بر جواهرالکلام

حاشیه بر جواهر الکلام.

۱۵.۲ - آثار دیگر

از دیگر آثار اوست:
رساله‌هایی در باب اوامر و نواهی، مفاهیم و استصحاب، که آن‌ها را هنگام تحصیل در نجف نگاشت.
[۸۳] جاپلقی بروجردی، علی‌اصغر بن محمدشفیع، طرائف المقال فی معرفة طبقات‌ الرجال، ج۲، ص۳۷۵، چاپ مهدی رجایی، قم ۱۴۱۰.

ایضاح المشتبهات فی تفسیر الکلمات المشکلة القرآنیه،
[۸۴] موسسه امام صادق، موسوعه طبقات الفقهاء، اشراف جعفر سبحانی، ج۱۴، قسم ۱، ص۴۳۳، قم: مؤسسة الامام‌الصادق، ۱۴۱۸ـ۱۴۲۴.
مواعظ حسنه و توضیح المقال، در علم درایه و رجال، که در انتهای آن شرح مختصری از زندگی شصت تن از بزرگان علم رجال آمده است. این کتاب در ۱۲۹۹ و ۱۳۰۲، همراه با رجال ابوعلی حائری (منتهی‌ المقال)، چاپ شده است. میرزا حسین نوری در چاپ دوم آن شرح‌حال شصت تن از مشایخ علم رجال را به آن افزوده و حاشیه‌ای هم بر کتاب نوشته است.
[۸۸] آقا بزرگ طهرانی، محمدمحسن، مصفی‌ المقال فی مصنفی علم‌ الرجال، ستون ۱۰۰-۱۰۱، چاپ احمد منزوی، تهران ۱۳۳۷ش.
[۸۹] مشار، خانبابا، مؤلّفین کتب چاپی فارسی و عربی، ج۴، ستون ۳۵۵، تهران ۱۳۴۰-۱۳۴۴ش.
در ۱۴۲۱ نیز توضیح المقال، با تحقیق محمدحسین مولوی، در قم چاپ شد.


شماری از فرزندان و نوادگان کنی در زی علمای دین بودند و برخی از ایشان آثار ارزشمندی نیز تألیف کردند. معروف‌ترین ایشان، شیخ جواد کنی، فرزند شیخ مهدی لاریجانی (از عالمانِ بنام شهر ری و داماد حاج ملا علی کنی
[۹۰] اعتمادالسلطنه، محمدحسن بن علی، المآثر و الآثار، ج۱، ص۲۳۶، در چهل سال تاریخ ایران، چاپ ایرج افشار، تهران: اساطیر، ۱۳۶۳ش.
) بود، وی در شهر ری به دنیا آمد، برای تحصیل به نجف رفت و از درس استادانی چون آخوند خراسانی و میرزا حسین خلیلی تهرانی بهره برد، سپس به ری بازگشت و پس از وفات برادرش، شیخ‌ آقا بزرگ، به تصدی امور دینی پرداخت. شیخ جواد در ۱۳۵۵ درگذشت و در حرم عبدالعظیم حسنی به خاک سپرده شد. تألیفات او عبارت‌اند از: الخصایص العظیمیه، در شرح زندگانی حضرت عبدالعظیم حسنی، که به چاپ رسیده است؛ تذکرة ری؛ نور الآفاق، که در ۱۳۴۴ چاپ شده است؛ التحفة العظیمیه؛ و الاخبار العظیمیه.
[۹۳] آقا بزرگ طهرانی، محمدمحسن، طبقات اعلام‌الشیعة: نقباء البشر فی‌ القرن الرابع عشر، قسم ۱، ص۳۴۴، مشهد ۱۴۰۴.
[۹۴] شریف رازی، محمد، اختران فروزان ری و طهران، ج۱، ص۷۹-۸۰، یا تذکرة المقابر فی احوال المفاخر، قم: مکتبةالزهراء.
[۹۵] شریف رازی، محمد، اختران فروزان ری و طهران، ج۱، ص۲۰۲، یا تذکرة المقابر فی احوال المفاخر، قم: مکتبةالزهراء.



(۱) آقا بزرگ طهرانی، محمدمحسن، الذریعة الی تصانیف الشیعة، چاپ علی‌نقی منزوی و احمد منزوی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
(۲) آقا بزرگ طهرانی، محمدمحسن، طبقات اعلام‌الشیعة: نقباء البشر فی‌ القرن الرابع عشر، مشهد ۱۴۰۴.
(۳) آقا بزرگ طهرانی، محمدمحسن، مصفی‌ المقال فی مصنفی علم‌ الرجال، چاپ احمد منزوی، تهران ۱۳۳۷ش.
(۴) اعتمادالسلطنه، محمدحسن بن علی، روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه، چاپ ایرج افشار، تهران ۱۳۵۰ش.
(۵) اعتمادالسلطنه، محمدحسن بن علی، المآثر و الآثار، در چهل سال تاریخ ایران، چاپ ایرج افشار، ج ۱، تهران: اساطیر، ۱۳۶۳ش.
(۶) اقبال آشتیانی، عباس، شرح حال مرحوم حاج ملا علی کنی، یادگار، سال ۴، ش ۳ (آبان ۱۳۲۶).
(۷) امین، سید محسن، اعیان الشیعه.
(۸) انصاری، مرتضی، زندگانی و شخصیت شیخ انصاری قدس سره، قم ۱۳۷۳ش.
(۹) تیموری، ابراهیم، عصر بی‌خبری، یا ۵۰ سال استبداد در ایران: تاریخ امتیازات در ایران، تهران ۱۳۵۷ش.
(۱۰) جاپلقی بروجردی، علی‌اصغر بن محمدشفیع، طرائف المقال فی معرفة طبقات‌ الرجال، چاپ مهدی رجایی، قم ۱۴۱۰.
(۱۱) حاج ملا علی کنی، توضیح‌ المقال فی علم‌ الرجال، چاپ محمدحسین مولوی، قم ۱۳۷۹ش.
(۱۲) حبیب‌آبادی، محمدعلی، مکارم الآثار در احوال رجال دو قرن ۱۳ و ۱۴ هجری، ج۳، اصفهان ۱۳۵۱ش.
(۱۳) حرزالدین، محمد، معارف‌ الرجال فی تراجم العلماء و الادباء، قم ۱۴۰۵.
(۱۴) حسینی، احمد، تراجم‌ الرجال، قم ۱۴۱۴.
(۱۵) حسینی حائری، کاظم، القضاء فی الفقه الاسلامی، قم ۱۴۱۵.
(۱۶) روحانی، محمدصادق، فقه‌ الصادق، قم ۱۴۱۲ـ۱۴۱۴.
(۱۷) شریف رازی، محمد، اختران فروزان ری و طهران، یا تذکرة المقابر فی احوال المفاخر، قم: مکتبةالزهراء.
(۱۸) شریف رازی، محمد، گنجینه دانشمندان، تهران ۱۳۵۲ـ۱۳۵۴ش.
(۱۹) کشمیری، محمدمهدی‌ بن محمدعلی، تکملة نجوم‌ السماء، قم (۱۳۹۷).
(۲۰) مدرس تبریزی، محمدعلی، ریحانةالادب، تهران ۱۳۶۹ش.
(۲۱) خانبابا مشار، مؤلّفین کتب چاپی فارسی و عربی، تهران ۱۳۴۰ـ۱۳۴۴ش.
(۲۲) موسوعه طبقات الفقهاء، اشراف جعفر سبحانی، قم: مؤسسة الامام‌الصادق، ۱۴۱۸ـ۱۴۲۴.
(۲۳) موسوی اصفهانی، محمدمهدی، احسن‌ الودیعة فی تراجم اشهر مشاهیر مجتهدی الشیعة، او، تتمیم روضات‌ الجنات، بغداد (۱۳۴۸).
(۲۴) موسوی بجنوردی، حسن، القواعد الفقهیة، چاپ مهدی مهریزی و محمدحسین درایتی، قم ۱۳۷۷ش.
(۲۵) ناظم‌الاسلام کرمانی، محمد بن علی، تاریخ بیداری ایرانیان، چاپ علی‌اکبر سعیدی سیرجانی، تهران ۱۳۷۶ـ۱۳۷۷ش.


۱. واعظ خیابانی، ملا علی، علماء معاصرین، ص۲۶.
۲. شریف رازی، محمد، گنجینه دانشمندان، ج۴، ص۶۳.
۳. معلم حبیب‌آبادی، محمدعلی، مکارم الاثار در احوال رجال دوره قاجار، ج۳، ص۶۹۶.
۴. شریف رازی، محمد، اختران فروزان ری و تهران، ص۱۱۴.
۵. مجله پیام انقلاب، ش ۷۱، ص۴۲.
۶. حرزالدین، محمد، معارف‌ الرجال فی تراجم العلماء و الادباء، ج۲، ص۱۱۳.
۷. امین، سید محسن، اعیان الشیعه، ج۱۰، ص۱۲۶.    
۸. حرزالدین، محمد، معارف‌ الرجال فی تراجم العلماء و الادباء، ج۲، ص۱۱۳، قم ۱۴۰۵.
۹. آقا بزرگ طهرانی، محمدمحسن، طبقات اعلام‌ الشیعة: نقباء البشر فی‌ القرن الرابع عشر، قسم ۴، ص ۱۵۰۴-۱۵۰۵، مشهد ۱۴۰۴.
۱۰. حرزالدین، محمد، معارف‌ الرجال فی تراجم العلماء و الادباء، ج۲، ص۱۱۳.
۱۱. معلم حبیب‌آبادی، محمدعلی، مکارم الاثار، ج۳، ص۶۹۶.
۱۲. کنی، ملا علی، توضیح‌ المقال فی علم‌ الرجال، ج۱، ص۳۰۳، چاپ محمدحسین مولوی، قم ۱۳۷۹ش.    
۱۳. اعتمادالسلطنه، محمدحسن بن علی، المآثر و الآثار، ج۱، ص۱۸۷، در چهل سال تاریخ ایران، چاپ ایرج افشار، تهران: اساطیر، ۱۳۶۳ش.
۱۴. آقا بزرگ طهرانی، محمدمحسن، طبقات اعلام‌ الشیعة: نقباءالبشر فی‌القرن الرابع عشر، قسم ۴، ص ۱۵۰۵، مشهد ۱۴۰۴.
۱۵. موسوی اصفهانی، محمدمهدی، احسن‌ الودیعة فی تراجم اشهر مشاهیر مجتهدی الشیعة، ج۱، ص۱۰۱، او، تتمیم روضات‌الجنات، بغداد (۱۳۴۸).
۱۶. اعتمادالسلطنه، محمدحسن بن علی، روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه، ج۱، ص۱۳۳، چاپ ایرج افشار، تهران ۱۳۵۰ش.
۱۷. انصاری، مرتضی، زندگانی و شخصیت شیخ انصاری قدس سره، ج۱، ص۳۹۸، قم ۱۳۷۳ش.
۱۸. اعتمادالسلطنه، محمدحسن بن علی، روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه، ج۱، ص۲۰۵، چاپ ایرج افشار، تهران ۱۳۵۰ش.
۱۹. موسوی اصفهانی، محمدمهدی، احسن‌ الودیعة فی تراجم اشهر مشاهیر مجتهدی الشیعة، ج۱، ص۸۲.
۲۰. مرعشی نجفی، سید شهاب‌الدین، الاجازه الکبیره، ص۴۱۶.    
۲۱. جاپلقی بروجردی، علی‌اصغر بن محمدشفیع، طرائف المقال فی معرفة طبقات‌ الرجال، ج۲، ص۳۷۵، چاپ مهدی رجایی، قم ۱۴۱۰.
۲۲. تیموری، ابراهیم، عصر بی‌خبری، یا، ۵۰ سال استبداد در ایران: تاریخ امتیازات در ایران، ج۱، ص۱۲۳-۱۲۶، تهران ۱۳۵۷ش.
۲۳. تیموری، ابراهیم، عصر بی‌خبری، یا، ۵۰ سال استبداد در ایران: تاریخ امتیازات در ایران، ج۱، ص۱۰۸-۱۱۲، تهران ۱۳۵۷ش.
۲۴. تیموری، ابراهیم، عصر بی‌خبری، یا، ۵۰ سال استبداد در ایران: تاریخ امتیازات در ایران، ج۱، ص۴۳-۴۶، تهران ۱۳۵۷ش.
۲۵. ناظم‌الاسلام کرمانی، محمد بن علی، تاریخ بیداری ایرانیان، مقدمه، ص۱۳۵، چاپ علی‌اکبر سعیدی سیرجانی، تهران ۱۳۷۶-۱۳۷۷ش.
۲۶. مجله مشکوه، ش ۴۰، ص۸۱.
۲۷. حرزالدین، محمد، معارف‌ الرجال فی تراجم العلماء و الادباء، ج۲، ص۱۱۲.
۲۸. شریف رازی، محمد، گنجینه دانشمندان، ج۴، ص۶۳۴.
۲۹. مجله پیام انقلاب، ش۷۱، ص۴۳.
۳۰. معلم حبیب‌آبادی، محمدعلی، مکارم الاثار، ج۳، ص۶۹۶.
۳۱. مجله مشکوه، ش۴۰، ص۸۳.
۳۲. آقا بزرگ طهرانی، محمدمحسن، طبقات اعلام‌ الشیعة: نقباء البشر فی‌ القرن الرابع عشر، ج۲، ص۵۰۸.
۳۳. بنجامین، ساموئل گرین، ایران و ایرانیان، ص۴۹۹.
۳۴. حرزالدین، محمد، معارف‌ الرجال فی تراجم العلماء و الادباء، ج۲، ص۱۱۲.
۳۵. مجله پیام انقلاب، ش ۷۱، ص۴۴.
۳۶. افشار، ایرج، نامه‌های سیاسی دهخدا، ص ۱۰۳.
۳۷. قورخانچی صولت نظام، محمدعلی، نخبه سیفیّه، ص۶۵.
۳۸. بیگدلی، غلامحسین، تاریخ بیگدلی، ص۹۱۴.
۳۹. مجله پیام انقلاب، ش ۷۱، ص۴۴.
۴۰. لکنهوی، میرزا محمدمهدی، تکمله نجوم السماء، ج۲، ص۲۱-۲۳.
۴۱. مجله مشکوه، ش ۴۰، ص۸۱.
۴۲. مجله پیام انقلاب، ش ۷۱، ص۴۴.
۴۳. باقری بیدهندی، ناصر، حکایات برگزیده از زندگی علما با سلاطین، ص۱۱۶.
۴۴. مجله خانواده، ش ۵۲، ص۹.
۴۵. مقاله امتیاز استعماری رویتر (قتل اتابک)، ص۶۹.
۴۶. مقاله امتیاز استعماری رویتر (قتل اتابک)، ص۷۱.
۴۷. تیموری، ابراهیم، عصر بی‌خبری، یا، ۵۰ سال استبداد در ایران: تاریخ امتیازات در ایران، ص۳۸.
۴۸. مهدوی، عبدالرضا (هوشنگ)، تاریخ روابط خارجی ایران، ج۱، ص۲۸۹.
۴۹. ولایتی، علی‌اکبر، مقدمه فکری نهضت مشروطیت، ص۸۸.
۵۰. فشاهی، محمدرضا، از گاتها تا مشروطیت، ص۴۴۱ -۴۴۲.
۵۱. مقاله امتیاز استعماری رویتر (قتل اتابک)، ص۶۹.
۵۲. دنیس رایت، انگلیسیان در ایران، ص۱۰۱، ترجمه غلامحسین صدری.
۵۳. تیموری، ابراهیم، عصر بی‌خبری، یا، ۵۰ سال استبداد در ایران: تاریخ امتیازات در ایران، ص۱۲۴.
۵۴. الگار، حامد، نقش روحانیت پیشرو در جنبش مشروطیت، ص۲۴۸.
۵۵. مقاله امتیاز استعماری رویتر (قتل اتابکی)، ص۸۳.
۵۶. اعتمادالسلطنه، محمدحسن بن علی، المآثر و الآثار، ج۱، ص۱۸۷، در چهل سال تاریخ ایران، چاپ ایرج افشار، تهران: اساطیر، ۱۳۶۳ش.
۵۷. مدرس تبریزی، محمدعلی، ریحانة الادب، ج۵، ص۹۸، تهران ۱۳۶۹ش.    
۵۸. آقا بزرگ طهرانی، محمدمحسن، طبقات اعلام‌الشیعة: نقباءالبشر فی‌القرن الرابع عشر، قسم ۴، ص ۱۵۰۵، مشهد ۱۴۰۴.
۵۹. امین، سید محسن، اعیان الشیعه، ج۷، ص۴۷۰.    
۶۰. آقا بزرگ طهرانی، محمدمحسن، طبقات اعلام‌الشیعة: نقباءالبشر فی‌القرن الرابع عشر، قسم ۱، ص ۳۳۲-۳۳۳، مشهد ۱۴۰۴.
۶۱. شریف رازی، محمد، اختران فروزان ری و طهران، ج۱، ص۱۲۷-۱۲۸، یا تذکرة المقابر فی احوال المفاخر، قم: مکتبةالزهراء.
۶۲. شریف رازی، محمد، اختران فروزان ری و طهران، ج۱، ص۲۲۰، یا تذکرة المقابر فی احوال المفاخر، قم: مکتبةالزهراء.
۶۳. شریف رازی، محمد، اختران فروزان ری و طهران، ج۱، ص۴۱۰-۴۱۲، یا تذکرة المقابر فی احوال المفاخر، قم: مکتبةالزهراء.
۶۴. اعتمادالسلطنه، محمدحسن بن علی، المآثر و الآثار، ج۱، ص۱۸۷، در چهل سال تاریخ ایران، چاپ ایرج افشار، تهران: اساطیر، ۱۳۶۳ش.
۶۵. جاپلقی بروجردی، علی‌اصغر بن محمدشفیع، طرائف المقال فی معرفة طبقات‌ الرجال، ج۲، ص۳۷۵، چاپ مهدی رجایی، قم ۱۴۱۰.
۶۶. حرزالدین، محمد، معارف‌ الرجال فی تراجم العلماء و الادباء، ج۲، ص۱۱۲، قم ۱۴۰۵.
۶۷. آقا بزرگ طهرانی، محمدمحسن، طبقات اعلام‌الشیعة: نقباء البشر فی‌القرن الرابع عشر، قسم ۴، ص۱۵۰۵-۱۵۰۶، مشهد ۱۴۰۴.
۶۸. اعتمادالسلطنه، محمدحسن بن علی، روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه، ج۱، ص۵۹۵-۵۹۶، چاپ ایرج افشار، تهران ۱۳۵۰ش.
۶۹. آقا بزرگ طهرانی، محمدمحسن، طبقات اعلام‌الشیعة: نقباء البشر فی‌القرن الرابع عشر، قسم ۴، ص۱۵۰۶، مشهد ۱۴۰۴.
۷۰. آقا بزرگ طهرانی، محمدمحسن، الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج۱۱، ص۵۷، چاپ علی‌نقی منزوی و احمد منزوی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.    
۷۱. آقا بزرگ طهرانی، محمدمحسن، الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج۱۱، ص۲۱۶، چاپ علی‌نقی منزوی و احمد منزوی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.    
۷۲. آقا بزرگ طهرانی، محمدمحسن، الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج۳، ص۴۸۲-۴۸۳، چاپ علی‌نقی منزوی و احمد منزوی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.    
۷۳. آقا بزرگ طهرانی، محمدمحسن، الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج۴، ص۴۲۷، چاپ علی‌نقی منزوی و احمد منزوی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.    
۷۴. آقا بزرگ طهرانی، محمدمحسن، الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج۱۷، ص۱۴۲، چاپ علی‌نقی منزوی و احمد منزوی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.    
۷۵. مشار، خانبابا، مؤلّفین کتب چاپی فارسی و عربی، ج۴، ستون ۳۵۵، تهران ۱۳۴۰-۱۳۴۴ش.
۷۶. آقا بزرگ طهرانی، محمدمحسن، الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج۳، ص۴۸۳، چاپ علی‌نقی منزوی و احمد منزوی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.    
۷۷. موسوی بجنوردی، حسن، القواعد الفقهیة، ج۳، ص۱۲۷، چاپ مهدی مهریزی و محمدحسین درایتی، قم ۱۳۷۷ش.    
۷۸. روحانی، سید محمدصادق، فقه‌ الصادق، ج۲۵، ص۲۰۸، قم ۱۴۱۲۱۴۱۴.    
۷۹. حسینی حائری، کاظم، القضاء فی الفقه الاسلامی، ج۱، ص۱۵۹، قم ۱۴۱۵.    
۸۰. حسینی حائری، کاظم، القضاء فی الفقه الاسلامی، ج۱، ص۱۶۳-۱۶۴، قم ۱۴۱۵.    
۸۱. حسینی حائری، کاظم، القضاء فی الفقه الاسلامی، ج۱، ص۱۹۷، قم ۱۴۱۵.    
۸۲. آقا بزرگ طهرانی، محمدمحسن، الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج۶، ص۵۸، چاپ علی‌نقی منزوی و احمد منزوی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.    
۸۳. جاپلقی بروجردی، علی‌اصغر بن محمدشفیع، طرائف المقال فی معرفة طبقات‌ الرجال، ج۲، ص۳۷۵، چاپ مهدی رجایی، قم ۱۴۱۰.
۸۴. موسسه امام صادق، موسوعه طبقات الفقهاء، اشراف جعفر سبحانی، ج۱۴، قسم ۱، ص۴۳۳، قم: مؤسسة الامام‌الصادق، ۱۴۱۸ـ۱۴۲۴.
۸۵. آقا بزرگ طهرانی، محمدمحسن، الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج۲۳، ص۲۲۶، چاپ علی‌نقی منزوی و احمد منزوی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.    
۸۶. آقا بزرگ طهرانی، محمدمحسن، الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج۴، ص۴۱۳، چاپ علی‌نقی منزوی و احمد منزوی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.    
۸۷. آقا بزرگ طهرانی، محمدمحسن، الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج۴، ص۴۹۸-۴۹۹، چاپ علی‌نقی منزوی و احمد منزوی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.    
۸۸. آقا بزرگ طهرانی، محمدمحسن، مصفی‌ المقال فی مصنفی علم‌ الرجال، ستون ۱۰۰-۱۰۱، چاپ احمد منزوی، تهران ۱۳۳۷ش.
۸۹. مشار، خانبابا، مؤلّفین کتب چاپی فارسی و عربی، ج۴، ستون ۳۵۵، تهران ۱۳۴۰-۱۳۴۴ش.
۹۰. اعتمادالسلطنه، محمدحسن بن علی، المآثر و الآثار، ج۱، ص۲۳۶، در چهل سال تاریخ ایران، چاپ ایرج افشار، تهران: اساطیر، ۱۳۶۳ش.
۹۱. آقا بزرگ طهرانی، محمدمحسن، الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج۴، ص۲۹۷، چاپ علی‌نقی منزوی و احمد منزوی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.    
۹۲. آقا بزرگ طهرانی، محمدمحسن، الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج۷، ص۱۶۹، چاپ علی‌نقی منزوی و احمد منزوی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.    
۹۳. آقا بزرگ طهرانی، محمدمحسن، طبقات اعلام‌الشیعة: نقباء البشر فی‌ القرن الرابع عشر، قسم ۱، ص۳۴۴، مشهد ۱۴۰۴.
۹۴. شریف رازی، محمد، اختران فروزان ری و طهران، ج۱، ص۷۹-۸۰، یا تذکرة المقابر فی احوال المفاخر، قم: مکتبةالزهراء.
۹۵. شریف رازی، محمد، اختران فروزان ری و طهران، ج۱، ص۲۰۲، یا تذکرة المقابر فی احوال المفاخر، قم: مکتبةالزهراء.



بنیاد دائرة المعارف اسلامی، دانشنامه جهان اسلام، برگرفته از مقاله «حاج ملا علی کنی»، شماره ۵۶۵۳.    
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «ملا علی کنی»، تاریخ بازیابی ۱۴۰۰/۰۶/۱۰.    






جعبه ابزار