ملا عبدالرزاق لاهیجی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
ملاعبدالرزاق علی بن حسین لاهیجی متخلص به فیاض (م۱۰۷۲ق) یکی از برجسته ترین متکلمان
مسلمان و
شیعه است. اگرچه او شاگرد
ملاصدرا بوده است، اما تحت تأثیر اندیشه مشاء و
ابن سینا است. کتابهای کلامی او، رنگ و بوی فلسفی و عرفانی دارد.
تداوم و بقای موجودیت
تشیع در فراز و نشیب
تاریخ بیش از هر چیز مرهون تلاش و مجاهدت علمی عالمان متعهد شیعی است که در طول تاریخ سراسر مظلومیت و رنج شیعه حاملان راستین امانت الهی و تعالیم
امامان معصوم (علیهالسّلام) و مرزداران حماسه جاوید شیعه بودند. تشیع مانند هر
مذهب و مرام دیگری بیش از هر چیز نیازمند اثبات حقانیت و استحکام پایههای عقیدتی خود است.
و این رسالت بزرگ را عالمان به خوبی به انجام رساندهاند. وجود هزاران منبع تحقیقاتی مکتوب که به رغم نامساعدبودن اوضاع سیاسی در اغلب دورانهای گذشته، به همت
عالمان شیعه نگاشته شده است از بیداری و غیرتمندی آنان حکایت میکند.
یکی از درخشانترین چهرههای علمی و فلسفی این عرصه حکیم ملا عبد الرزاق لاهیجی، فیلسوف برجسته شیعه است. ما در این نوشتار
بر آنیم تا گوشهای از زوایای زندگی آن بزرگوار را به نظاره نهیم و بحث در این باره را در چند محور پی گیریم.
اگرچه لاهیجی از جهت علمی سرشناس است، اما درباره زندگی وی اطلاعاتی اندک در دست است. زمان و مکان تولد وی، مشخص نیست.
اما بنابر برخی نقلها، وی در شیخانور لاهیجان
یا لاهنج
از شهرهای گیلان متولد شده است و پس از آن در
قم اقامت گزیده است.
به دلیل اقامت وی در قم، برخی او را «قمی» خوانده اند.
شاید یکی از علتهای اختلاف نظرها وجود شخصیتهای دیگری است که به همین نام مشهورند. نام آن بزرگمردان به قرار زیر است:
ملا عبد الرزاق بن ملا میرزانکویی شیرازی، معاصر ملا عبد الرزاق لاهیجی.
ملا عبد الرزاق کاشی.
ملا عبد الرزاق رضوی.
ملا عبد الرزاق بن احمد گیلانی.
ملا عبد الرزاق گیلانی (لاهیجی) پزشک دانشمند و وزیر خان احمد خان گیلانی (متوفی ۹۸۰ ق).
عبد الرزاق گیلکی مؤلف رساله اللامع فی شکل الرابع.
مهمترین استاد وی که نقش ارزندهای در شکل گیری علمی آن جناب داشت، فیلسوف نامی،
ملا صدرای شیرازی (رحمةاللهعلیه) است.
مؤلف کتاب
روضات الجنات ایشان را از شاگردان ممتاز
ملا صدرا میداند.
همچنین
محقق داماد نیز از جمله اساتید وی نقل شده و غیر این دو بزرگوار اسمی از دیگر اساتید وی به میان نیامده است.
او در اوایل
عمر خود به شهر مقدس
قم آمد و در آنجا ساکن شد و محل تدریس خود را مدرسه معصومه (سلاماللهعلیها) قرار داد
و خود مدتها مدرس کلام و
فلسفه و علوم دیگر بود. فیاض بیشتر عمر خود را در قم سپری کرده است، از برخی اشعار او برمی آید که مسافرتهایی نیز به
نجف،
مشهد،
تبریز،
شیراز و احتمالاً
کاشان و
اصفهان داشته است.
از این رو چون در قم بسیار ماندگار شده به قمی نیز مشهور است.
از مهمترین همدرسان و معاصران آن بزرگوار میتوان
ملا محسن فیض کاشانی (داماد ملا صدرا) را نام برد.
ملا محمد یوسف الموتی و
شیخ حسین تنکابنی نیز همدرس و معاصر ایشان بودهاند.
او و فیض کاشانی شاگرد و دامادان ملاصدرا بودند. ملاصدرا به وی لقب «فیاض» را داد. دختر ملاصدرا و همسر لاهیجی، امکلثوم (۱۰۱۹-۱۰۹۰ق) نام داشت. زنی فرهیخته و فاضله بود که علوم حِکمی را نزد پدر و همسرش آموخت و گاه در مجالس علما شرکت میکرد و با آنان مباحثه میکرد.
میان او و فیض دوستی برقرار بود. او از فیض با احترام یاد میکند و گاهی با عنوان «بعض افاضل اخواننا الالهیین» نام میبرد.
#
میرزا حسن لاهیجی (۱۰۴۵-۱۱۲۱ق) معروف به کاشفی که بزرگترین فرزند فیاض و وارث مکتب و جانشین وی در تدریس
علوم عقلی بوده و از وی آثار فلسفی و کلامی مهمی به
زبان فارسی همچون
شمع الیقین، آیینه دین و
آیینه حکمت بر جای مانده است.
# ملامحمدباقر (زنده در ۱۰۸۳ق)؛ حکیم، متکلم و محدث بوده است.
در عقلیات شاگرد پدر و در نقلیات شاگرد برادرش میرزا حسن بود.
بنا به نقل
آقابزرگ طهرانی در شاه جهان آباد هند ساکن بوده و تدریس میکرده است. کتاب
بصائرالدرجات را همانجا ترجمه کرده است.
# میرزا ابراهیم؛ مؤلف کتاب
القواعد الحکمیة و الکلامیة.
از وی اطلاع دیگری در دست نیست.
لاهیجی اکثر عمر خود را در
قم گذرانده و در اغلب اوقات به بحث و تدریس در مدرسه عملیه حضرت معصومه (صاحب ریاض المحدثین مدرسه حضرت معصومه را مدرسهای کوچک واقع در محل فعلی
مدرسه فیضیه معرفی کرده است.)
مشغول بود.
شاگردان معروف وی عبارتند از:
•میرزا حسن لاهیجی (۱۰۴۵-۱۱۲۱ق) فرزند فیاض.
•
قاضی سعید قمی (۱۰۴۹-۱۱۰۷ق) که گفته شده در
حکمت اشراق از شاگردان فیاض بوده است.
از وی آثار مهمی چون
شرح توحید صدوق، اربعینیات و کلید بهشت به جا مانده است. صاحب روضاتالجنات این مسأله را نادرست میداند و مدعی است قاضی سعید شاگر فیاض نبوده
و با
میرزا محمدسعید حکیم (م پس از ۱۰۸۵ق) طبیب درباری آن دوران خلط شده است.
قاضی سعید در آثارش از لاهیجی و شاگردی نزد وی یاد نکرده
و مکتب فکرشان سازگار نیست. قاضی سعید بیشتر تحت تأثیر فیض بوده است.
•
حسین تنکابنی.
پیوسته حکیمان صاحب نظر و متکلمان صاحب قلم از استقلال فکری برخوردار بودهاند. در این میان حکیم لاهیجی نیز گرچه فیلسوف مشایی و شاگرد میرداماد و صدرالمتالهین است هیچگاه بدون تحقیق تابع آنها نبوده و در مسائل فلسفی و اعتقادی دارای بینش و طرز تفکر خاصی بوده است. از این رو در کتاب الکلمات الطیبة میان دو استادش در مورد
اصالت وجود و
اصالت ماهیت داوری میکند و گاهی دیگر با نقل مطالبی از
شیخ الرئیس،
فخر رازی،
خواجه نصیر طوسی،
قوشجی،
تفتازانی،
عضدالدین ایجی امام الحرمین، گفتار آنان را نقد و بررسی مینماید.
در تمام نوشتههای حکیم لاهیجی، آگاهی عمیق وی به افکار و عقاید فلاسفه متکلمان و پیروان ملل و نحل، مذاهب و فرق اسلامی چون
اشاعره،
مفوضه،
کیسانیه و... به طور آشکار به چشم میخورد.
ایشان با وجود احترام فراوان به
عقل و
برهان در برابر کتاب و سنت تسلیم بود. حکیم لاهیجی از آنان نبود که در دریافت مسائل اعتقادی از
کتاب و
سنت مانند
ظاهریه،
حشویه و
اخباریه بدون در نظر گرفتن دلایل قطعی عقلی و دلایل اجتهادی نقلی به ظواهر کتاب و سنت بسنده کند. همانان که معتقدند
خداوند قابل رؤیت است و شبیه دارد چرا که فرمود «الرحمن علی العرش استوی/ خدا
بر عرش جا گرفته است.»
از سویی وی مانند
صوفیه و
باطنیه و جمعی از فلاسفه و عرفا نبود که کتاب و سنت را رموزی میدانند که در خور
تاویل به انواع تاویلات است. آنها که
آیه «فاینما تولوا فثم وجه الله به هر سو رو کنید
خدا آنجاست.»
را به هر نوع عقیده درباره خدا تفسیر میکند.
بلکه با توجه به دلایل قطعی عقلی و نقلی به کتاب و سنت مینگریست و در صورت مخالفت آنها با براهین عقلی آنها را به گونهای مناسب تاویل مینمود. از همین رو در بسیاری از موارد به نصوص و ظواهر
آیات و
روایات استدلال میکرد و با دلایل غیر قطعی از آنها دست
بر نمیداشت.
آیت الله قاضی طباطبایی ژرفنگری ایشان را چنین میستاید: آنان که از محقق لاهیجی نامی بردهاند وی را به صفت تحقیق و تدقیق ستودهاند، چنانکه در کتاب گوهر مراد از روی تحقیق سخن رانده و مثل بعضی از متکلمین که در کتب خود نهایت درجه
تعصب را روا دانسته و از راهنمایی دلیل و برهان عدول و عصبیت و تقلید تمسک به ظاهر صرف، وی را از حق بازداشته است، نبوده و
بر صنفی تعصب نکرده و تقلید قومی را روا ندانسته و آنچه دلیل، وی را
بر آن راهنمایی کرده قبول فرموده است.
آن بزرگوار هر چند به موجب نیاز شدید جامعه بیشتر تلاشهای قلمیاش را صرف مؤلف کتاب مسائل اعتقادی و کلامی و فلسفی نمود، در علوم عقلی نیز استاد بود. نتایج الافکار در این باره میگوید: (ملا عبدالرزاق) در علوم عقلیه و نقلیه از عالی دستگاهان ذی استعداد بوده...
اما اینکه مؤلف
ریاض العلماء در مورد ایشان میگوید: در
فقه و
حدیث و اصول بصیرتی نداشته
هیچ درست نیست، زیرا روش خاص مؤلف ریاض العلماست که حکیمان و فیلسوفان را همه جا
صوفی ناوارد به امور دینی و ادبیات عرب معرفی میکند. مثلا درباره
ملا رجبعلی تبریزی فیلسوف مشهور عهد صفوی در
اصفهان مینویسد
زاهد، فاضل،
حکیم، ماهر و صوفی بود اما معرفتی به علوم دینی و ادبی و عربی نداشت! در هر صورت این نسبتهای ناثواب اختصاص به ملا عبدالرزاق ندارد.
البته نباید از یک شخص حکیم و فیلسوف انتظار داشت همانطور که در حکمت و فلسفه استاد است در فقه و
اصول و حدیث نیز سرآمد عصر خود باشد. و نامورانی چون میرداماد را باید شخصیتی استثنائی دانست که هم فقه نامی و هم فیلسوفی بزرگ بود. ملا عبدالرزاق خود در دیوانش میگوید:
چه شبها که در حجره خوابم نبود•• چه جا داشت نانم که آبم نبود
ز فقه و حدیث و اصول و کلام•• ز تفسیر و آداب و حکمت تمام
به علاوه حکیم لاهیجی در برههای از قرن یازدهم رئیس حوزه علمیه قم شناخته شد و شاگردی مانند قاضی سعید قمی تربیت کرد. که مدتها قاضی بزرگ شهر مذهبی
قم بوده است و همانگونه که
آیتالله خویی (رحمةاللهعلیه) در مورد
علامه طباطبایی فرموده: او با نوشتن تفسیر و کتابهای علمی و فلسفی مورد نیاز جامعه، خود را قربانی کرده و گرنه مرجع تقلید میشد.
حکیم ما نیز با سنگرداری در این بعد اینگونه قربانی شده است.
حکیم در برابر جامدین بی حال و صوفیه بی بند و بار، به همه دستورهای
شریعت مطهر عمل میکرد و از سویی از شور و حال بندگی خاص
خدا بهرهای تمام داشت و از غیر او بریده بود. او برای تکامل روحی و نیل به
سعادت واقعی هم از راه
ظاهر بهره میگرفت و هم از راه
باطن و معتقد بود که همواره شعار یاوران مخلص امامان و عالمان پاک نهاد شریعت چنین بوده است.
حکیم لاهیجی با الهام از شریعت پاک محمدی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، علم را با عمل جمع کرده و معتقد بود علمی که عمل با آن نباشد خود حجاب بزرگی است برای تباهی انسان. ملا عبدالرزاق به زیور فضائل روحانی و کمالات نفسانی آراسته و شاهد علم را به زیور علم پیراسته دل نشین و نمکین بوده.
ملا عبدالرزاق همچون برخی گوشهنشینی و
رهبانیت را اختیار نکرد بلکه برای انجام تکلیف الهی پیوسته مانند مردم و در کنار آنان بود در این باره گفتهاند: ... با وجود صلاح و تزکیه باطن، مخالطت به جمیع طوایف مینموده و با کمال ذوق و شوق به صحبت جوانان ضبط حالت خود به قوت
تقوا و پرهیزگاری نموده، آلوده
تهمت و
فساد هم نشد.
میرزا محمدباقر خوانساری در کتاب
روضات الجنات میگوید: ایشان فاضلی متکلم و حکیمی متشرع و ادیبی محقق و خردمندی نکته سنج بلکه در انشا و شعر و منطق وارد بود.
در
قصص الخاقانی آمده است که: ازجمله حکمای برهان آفرین افلاطون قرین، حضرت مولانا عبدالرزاق است که فی مابین حکما و علماء در دانایی طاق و در فضیلت مشهور آفاق است. جناب معظم الیه لاهیجی الاصل و در فن حکمت دانی از اجله حکمای عصر صاحب قرانی (شاه عباس دوم) است. در علم شعر نیز که شمهای از کمالات اوست زبر دست است. از تخلص آن مرتاض در سخنوری فیاض است.... .
استاد
سیدجلالالدین آشتیانی در باره ایشان چنین مینویسد: یکی از اساتید بزرگ فلسفه و حکمت و کلام در دوران اخیر فیلسوف علامه و حکیم متاله آخوند ملا عبد الرزاق لاهیجی است که از اعاظم تلامیذ آخوند ملا صدرا و از اجله محققان عصر خود در حکمت مشاء و اشراق و یکی از بزرگترین متکلمان در چهار قرن اخیر بلکه یکی از محققترین متکلمان در دوره اسلامی میباشد... در بین محققان بعد از خواجه به جز ملا صدرا و میر داماد به عقیده نگارنده نظیر ندارد ولی همانگونه که استاد ما آقای
میرزا ابوالحسن رفیعی قزوینی فرموده است: مقامات و مراتب علمی و قدر این فیلسوف مخفی مانده است.
حکیم ملا عبد الرزاق لاهیجی به معنی واقعی عارف بود و بی بند و باری در غالب قلندری و مرشد و مریدی را سخت دشمن میداشت. شهید محراب
آیتالله قاضی طباطبایی (رحمةاللهعلیه) در مقدمه چاپ نشدهاش به کتاب گوهر مراد ضمن توضیح این مطلب میگوید: همه عالمان ربانی، عارف و صوفی صافی بودهاند ولی در زمان دولت
صفویه نظر به اینکه
تصوف به معنی بی بند و باری در قالب قلندری و پیری و مریدی و دریوزگی و شلختگی وضع ناهنجاری پیدا کرده بود گروهی از عالمان ظاهری هر کس را که حالت عارفانه و از غیر خدا بریدن داشت به تصوف- به این معنی- متهم میکردند چنانکه
شیخ بهایی و ملا صدرا و حکیم لاهیجی از این گونه نسبتهای ناروا در امان نماندند از آن جمله
میرزا عبدالله افندی مؤلف
ریاض العلماء درباره بسیاری از بزرگان چنین نسبتهایی داده و درباره حکیم لاهیجی نیز نوشته: او صوفی مشرب بود.
در صورتی که او از علمای ربانی و جامع علوم ظاهر و باطنی و از عرفای الهی است نه از صوفیه ساختگی و بازیچه اغراض شوم.
آنگاه اضافه میفرماید: غرض ما از عرفا و صوفیه آن علمای ربانی و عرفای الهی هستند که به ریاضات شرعی و مجاهدات نفسانی از هوا و هوس
نفس رسته و دل در محبت خدا بسته و سر
بر آستانه متابعت طریقه
محمد و
آل محمد (علیهمالسّلام) گذاشته و طریق مخالفان آنها را هشته و خداوند عالم درهای حکمت و معارف را به رویشان گشوده و قلوبشان را به نور معرفت منور کرده و دلشان را مخزن علوم الهی نموده و ایشان هم از ما سوی الله صرفنظر کردهاند و فکر و ذکرشان به غیر از خدا چیز دیگری نیست...
ملا عبد الرزاق لاهیجی طی عمر گرانقدر خود خدمات شایانی به فرهنگ و جامعه علمی نمود و عمر خود را احیای معارف اسلامی گذراند و به موجب نیاز حیاتی جامعه بیشتر تلاشهای قلمی خود را صرف مسائل اعتقادی و کلامی و فلسفی نمود. آثار و کتب باقیمانده از این فیلسوف گرانقدر جزو نفیسترین آثار فلسفی و کلامی به شمار میرود در اینجا به آنها اشاره میکنیم:
گوهر مراد: این کتاب جامعترین تالیفات ایشان است که شامل عمدهترین مسائل کلام و حکمت و اخلاق و عرفان و
اصول خمسه است.
آیتالله رفیعی قزوینی در تجلیل از این کتاب مینویسد: کتاب مستطاب گوهر مراد که مؤلف آن مرحوم حکیم کامل مولانا عبدالرزاق لاهیجی (رحمةاللهعلیه) است کتاب مرغوب و مطبوع است و در تحقیق مسائل دینیه و معارف الهیه وحید و فرید است.
آیتالله قاضی طباطبایی نیز درباره آن مینویسد: از اشهر تالیفات محقق لاهیجی کتاب گوهر مراد است که به
زبان فارسی با عبارات سلیس و دل پذیر تالیف فرموده است و از نفیسترین کتبی است که به زبان فارسی در
اصول دین و معارف الهیه و عقاید دینیه اسلامیه نوشته شده است.
شوارق الالهام: این کتاب که
شرحی است
بر تجرید الاعتقاد خواجه نصیر الدین طوسی نزد علاقهمندان فلسفه شهرتی به سزا دارد و مانند گوهر مراد از جمله تصانیف محققانه اوست.
آیتالله جوادی آملی در مورد جایگاه این کتاب میگوید: صاحب شوارق تقریبا مهمترین کتاب کلامی
شیعه را تالیف کرد.
۳- سرمایه ایمان: گزیدهای از گوهر مراد و حاوی تمام ابواب اعتقادات است.
۴-
حاشیه بر شرح اشارات: متن آن تالیف ابن سینا و
شرح آن از خواجه نصیر طوسی است استاد سیدجلالالدین آشتیانی این تالیف را حاکی از عظمت مقام علمی مؤلف آن میداند.
۵- حواشی
بر تعلیقات حکیم خفری
بر الهیات
شرح تجرید.
۶- الکلمات الطیبه: در داوری میان میرداماد و ملا صدرا نسبت به موضوع اصالت ماهیت و وجود.
۷- رسالة فی حدوث العالم.
۸-
حاشیه جواهر و اعراض
شرح تجرید قوشجی.
۹-
حاشیه بر حاشیه ملا عبدالله یزدی بر تذهیب منطق.
۱۰- مشارق الالهام فی
شرح تجرید الکلام.
۱۱- دیوان شعر، حاوی دوازده هزار بیت.
دیوان شعر فیاض از آثار مهم ادبی-عرفانی وی است. تذکره نویسان عهد
صفویه طبع
شعر او را ستوده اند. تذکره مخزن الغرائب میگوید «در شاعری نیز دستگاه قوی داشته و وی را معنی خاص بسیار است.»
وی در سبک هندی شعر میگفته است. دیوان شعر او دوازده هزار بیت دارد.
بسیاری از اشعار او مدیحه و در منقبت ائمه است. بیشترین این مدایح به
امام علی (علیهالسلام) اختصاص دارد.
از مشخصات آشکار اشعار فیاض بهرهگیری، وی از بسیاری از اصطلاحات فلسفی و کلامی در آنهاست.
همچنین میان فیض و فیاض مکتوباتی منظوم رد و بدل شده است.
مثنوی سام و بهرام از دیگر آثار منظوم وی است. این اثر منظومهای عرفانی است که ضمن روایت داستانی اجتماعی، سیاسی و تاریخی دارای صبغهای عرفانی-فلسفی است و
عشق و حب به
ائمه در آن دیده میشود.
سال وفات ایشان به طور دقیق معلوم نیست. برخی چون مؤلف روضاتالجنات
و
اعیان الشیعه تاریخ وفات ایشان را سال ۱۰۵۱ (یک سال بعد از وفات استادش ملا صدرا) میدانند و برخی دیگر مثل استاد علامه تهرانی در
اعلام الشیعه و مؤلف
ریحانة الادب وفات وی را سال ۱۰۷۲ یاد کردهاند اما با در نظر گرفتن تاریخ به حکومت رسیدن شاه عباس دوم (۱۰۵۲- ۱۰۷۷ هجری) و این که کتاب گوهر مراد به او اهدا شده ضعف نظر اول روشن میشود و تاریخ دومی تایید میشود. چون
بر طبق تاریخ نخست شاه عباس یک سال بعد از مرگ ملا عبدالرزاق به سلطنت رسید و اهداء کتاب به عنوان سلطان به او ممکن نخواهد بود.
از سوی دیگر وی گوهر مراد را در سال ۱۰۵۸ تلخیص کرد و آن را سرمایه
ایمان نام گذاشت
و طبعا این کار با فوت او در سال ۱۰۵۱ سازگار نخواهد بود. پس صحیحتر این است که وی در سال ۱۰۷۲ (در قم) وفات کرده باشد.
بعد از رحلت آن بزرگمند جنازهاش در
قبرستان بزرگ شیخان دفن گردید.
در مقدمه طبع جدید گوهر مراد چنین آمده که: حدود پنجاه سال قبل هنگامی که آن قسمت قبرستان در مسیر خیابان قرار گرفت بقایای جنازه را به صحن بزرگ
حضرت معصومه (سلاماللهعلیهم) منتقل و جلوی حجرهای که اکنون شهید
دکتر مفتح در آن مدفون است- ده قدم به سوی داخل صحن حرم دفن کردند. البته قبلا
بر سر قبرش سنگی نصب بود ولی اکنون که سنگهای قبور را در پی یکسانسازی صحن از بین بردهاند هیچ آثاری از آن باقی نمیباشد و آن قبری که کنار خیابان ارم نزدیک اول چهارمردان قرار دارد و سنگی نیز روی آن نصب شده است مربوط به فرزندش میرزا حسن (مؤلف شمع الیقین) میباشد.
(۱)عبدالرزاق فیاض لاهیجی، گوهر مراد، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران، ۱۳۷۳.
(۲)عبدالرزاق لاهیجی، شوارق الالهام.
(۳)لاهیجی، دیوان فیاض لاهیجی.
(۴)حمید عطایی نظری، فیاض لاهیجی و اندیشههای کلامی او.
(۵)زین العابدین قربانی لاهیجی، مقدمه
بر گوهر مراد، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران، ۱۳۷۳.
(۶)يادنامه حكيم لاهيجي مجموعه سخنرانيها و مقالات، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، سازمان چاپ و انتشارات، ۱۳۷۴.
(۷)علی دوانی، مفاخر اسلام، ج۷، مرکز فرهنگی قبله، تهران، ۱۳۷۲.
(۸)عبدالله نعمه، فلاسفة الشیعة حیاتهم و آراءهم.
(۹)المهاجر، اعلام الشیعة.
(۱۰)گوپاموی، تذکره نتایج الافکار.
(۱۱)میرزا محمدطاهر نصرآبادی، تذکره نصرآبادی.
(۱۲)امین، مستدرکات أعیان الشیعة.
(۱۳)آقا بزرگ طهرانی، الذریعة.
(۱۴)آقا بزرگ طهرانی، طبقات اعلام الشیعة.
(۱۵)میرزا محمدباقر خوانساری، روضات الجنات، ج ۴،
(۱۶)محمدعلی مدرس تبریزی، ریحانة الادب.
(۱۷)افندی اصفهانی، ریاض العلماء و حیاض الفضلاء، ج ۳.
(۱۸)آشتیانی، منتخباتی از آثار حکمای الهی ایران، ج ۱.
(۱۹)ثبوت، فیلسوف شیرازی در هند.
(۲۰)روضاتی، دومین دو گفتار.
(۲۱)سید جلال الدین آشتیانی، مقدمه
بر شواهد الربوبیه.
نرم افزار خواجه نصیرالدین طوسی،مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی.