مقاتل بن سلیمان بلخی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
ابو الحسن مقاتل بن سلیمان بن بشیر ازدی مروزی بلخی از
مفسران و
محدثان مشهور قرن دوم هجری میباشد.
در شهر
بلخ از شهرهای خراسان قدیم بین سالهای ۸۰ تا ۹۰ هجری متولد گشت، خراسان در قرن دوم و سوم و چهارم هجری از اهم مراکز فکری بلاد اسلامی محسوب میشد و بزرگانی از محدثین، مفسرین و فقها در آنجا رشد نمودند. بلخ نیز شاهد
معابد و
ادیان متعدد بود، شهر مقدس و مقر ملوک
بکتریا ، شهر مقدس
زرتشتیه ، و شهر مذهب
بودائی ،
مانوی ،
مسیحی و
نسطوریه ، قبل از فتح اسلام بود.
مقاتل جایگاه مهم و با نفوذی در بلخ داشت مقرب سالم بن احوز مازنی، امیر آن دیار بود.
از بلخ به مرو منتقل شد، مدتی در آنجا رحل اقامت گزید و از همانجا نیز همسر اختیار کرد، به همین جهت به هر سه محل نسبت داده میشود، بلخی، مروزی خراسانی. مرو نیز از شهرهای معروف خراسان قدیم بود که علمای زیادی در خود داشت، از آن جمله
احمد بن حنبل و
سفیان ثوری است، قبر چهار صحابی پیغمبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم نیز در آن شهر است. هم اکنون
مرو و
بلخ از کشور
افغانستان ، محسوب میشوند.
مقاتل که فردی باهوش، با فراست و دارای اندیشهای بلند و ذکاوت خاصی بود. در افکارش از بلخ و مرو، متاثر گشته است و برخی، تفکر، نزدیک به تشبیه او را در ذات و
صفات الهی متاثر از وضعیت فکری و دینی بلخ میدانند.
پس از آن به عراق رفت و بصره را برگزید، عراق نیز محل ملل و نحل و اهواء فکری و عملی فراوانی بود، ادیان قدیمی نیز سابقهای بس بلند در عراق داشتهاند، دین
سریانی قبل از اسلام و همچنین
فلسفه یونان و
حکمت فارس در آن تدریس میشد،
مسیحیت هم قبل از اسلام رد پایی در
عراق داشت.
بصره محل اصحاب جدل و خصومت و یکی از مهمترین مراکز عراق در عهد اموی و عباسی بود. مقاتل معاصر
ابو حنیفة گشت و ناظر مناظرات کلامی و تاریخی در آنجا بوده و خود نیز در آن بحثها همراهی داشت،
معتزله از مهمترین فرقههای بصره به شمار میرفت و مقاتل در بحث اثبات
صفات خداوند ، نزدیک به آنها میاندیشید. در عراق نیز به
خلفاء عباسی وصل شد.
از بصره به
بغداد که پایتخت خلافت بود منتقل شد. بغداد، علما، زهاد، ادباء و اندیشمندان فراوانی داشت. مقاتل به عنوان عالمی مشهور با خلفاء و امراء مراوده داشته، تنوع و کثرت معلوماتش، بر شهرت او افزود. و در بغداد
شیخ حدیث و به
مفسر شهره بود. پس از بغداد، دوباره به بصره بازگشت و از موالی بنی اسد در بصره محسوب میشد.
سفری به
مکه رفت و ادعای پاسخ به همه سؤالات «
مادون عرش» مردم را نمود. بعد از آن به بیروت رفته همین ادعا را در مسجد آنجا عنوان نمود، اما در این دو شهر نتوانست مدت مدیدی بماند، سرانجام به بصره بازگشت و در سال ۱۵۰ ه در همانجا، جان سپرد. در عراق توانست حلقات تفسیری خود را برقرار نموده به بحثهای علمی دیگر گسترش دهد و تالیفات خود را تکمیل نماید.
شخصیت مقاتل نزد شیعه، اهل سنت و خاورشناسان
شیخ طوسی در رجال خود او را از اصحاب دو امام بزرگوار
امام باقر علیهالسّلام و
امام صادق علیهالسّلام معرفی میکند و میفرماید: او در حدیث و قرائت قرآن دانشمند بزرگی بوده و تالیفات متعددی دارد.
آیتالله خویی رحمةاللهعلیه نیز در معجم خود نظر شیخ طوسی را مبنی بر اینکه مقاتل از اصحاب امام باقر علیهالسّلام و امام صادق علیهالسّلام بوده نقل نموده و میفرماید: او از امام صادق علیهالسّلام روایت کرده است و
حسن بن محبوب از او روایت مینماید.
ابن ندیم در الفهرست او را از متاخران
زیدیه به شمار میآورد و تالیفاتی را به وی نسبت میدهد.
آنری لائوست موقعیت او را در جهان تسنن چنین خلاصه میکند: «نویسندگان سنی از او به انحاء مختلف سخن گفتهاند، گاهی به شدت به او تاختهاند و گاهی هم، به مناسبت از
ثقه بودن او یاد کردهاند، از شرحی که
خطیب بغدادی درباره او میآورد، چنین برمی آید که در مقاتل دو شخصیت وجود دارد که محافل سنی مذهب کهن درباره آنها به نحوی بسیار متفاوت داوری کردهاند.
او از یک سو
مفسر قرآن است و از سوی دیگر محدث. از آن جهت که مفسر است، از چند استثناء که بگذریم، بر روی هم گواهی گواهانی که خطیب بغدادی نقل میکند، بیشتر ستایش آمیز است. در درجه اول سخن معروف
شافعی است که گفته است: همه مردم وامدار سه کساند، مقاتل در تفسیر و... (همگان در تفسیر ریزه خوار نعمت مقاتل بن سلیمان هستند.) از
احمد بن حنبل که در قضاوتهای خود همواره سخت محتاط بود درباره مقاتل پرسیدهاند در جواب گفته است: «او کتابهایی نوشته است که درباره آنها چون و چرا کردهاند، ولی به عقیده من تا اندازهای از علم قرآن آگاه بوده است.»
ابن مبارک (متوفی ۱۸۰) هم که حنفی متمایل به
تصوف بوده است، گفته: «چه عالی میبود تفسیر مقاتل اگر خودش هم مرد ثقهای بود.» ابن مبارک در این عبارت دو انتقادی را که از مقاتل مفسر کردهاند خلاصه میکند، از یک سو او را سرزنش میکردند که با
مسیحیان و
یهودیان مشورت میکند و اظهارنظرهای آنها را در زمینه تفسیر میپذیرد. و از سوی دیگر میگفتند او از تفسیرهای اسلاف خود، غیر مستقیم (بلا سماع) و بدون ذکر اسناد، اقتباس میکند.
مفسران بعدی از این بابت کمتر متوقع بودند و به همین سبب است که مثلا ثعلبی (متوفی ۴۲۷ ه) و بغوی (متوفی ۵۱۰) هیچ تردیدی روا نمیدارند، در اینکه مقاتل را در زمره ثقات در تفسیر و در کنار
ابن عباس و
قتاده و
مجاهد و
حسن بصری به شمار آورند. از همه پرمعنی تر روش ملطی (متوفی ۳۷۷) است که بخش بزرگی از کتاب «تفسیر المتشابه» مقاتل را در تنبیه خود نقل کرده است. برخی دیگر نیز مانند قشیری و خرگوشی یا کرامیان، غالبا بی هیچ پرده پوشی سخنان او را در آثار خود آوردهاند.
وضع مقاتل در مقام یک محدث به گونهای دیگر است، صاحب
تاریخ بغداد که به نظر نمیآید با مقاتل مخالف باشد، تنها گواهیهایی را ذکر میکند که حمله به اوست و در آنها او
دروغگو و
جاعل خوانده شده است. البته به ندرت محدثانی میتوان یافت که آنها را جاعل نخوانده باشند.
این بود موقعیت مقاتل در جهان تسنن، موقعیت دوگانهای که در قضاوتی که
خاورشناسان در حق او کردهاند، منعکس است، در حقیقت اگر «
پلسنر» با صراحت جانب سنت طلبان را میگیرد و به شدت از مقاتل انتقاد میکند، در عوض
ماسینیون او را نخستین مفسر بزرگ قرآن میخواند و مینویسد: «روش او در تفسیر حجت بود.»
آیتالله معرفت در کتاب
تفسیر و مفسران او را به عنوان طریق هفتم تفسیر
ابن عباس ذکر کرده و مینویسد:
ابن خلکان میگوید: «مقاتل از مجاهد بن جبر و عطاء بن ابی رباح و ضحاک و دیگران تفسیر آموخت و از دانشمندان عالی قدر بود.» وی ادامه میدهد که: تفسیر او از همان ابتدا مورد توجه بود و نظر دانشمندان را به خود جلب نمود. جز آنکه تهمتهایی به او زدند که از آنها به دور است.
قاسم بن احمد صفار میگوید: به ابراهیم حربی گفتم: چرا مردم به مقاتل طعن میزنند؟ گفت: از روی
حسد و بد دلی. ابو حنیفه او را از مشبهه دانسته، ولی هنگامی که در این باره از خود وی سؤالی شد گفت: من معتقدم که: «قل هو الله احد... و لم یکن له کفوا احد» و هر کس غیر از این را بگوید دروغ گفته است.
یحیی بن شبل میگوید: عباد بن کثیر به من گفت: چه چیزی تو را از مراجعه به مقاتل بازمی دارد؟ گفتم: مردم او را نمیپسندند. گفت: تو از مراجعه به او کراهت نداشته باش، زیرا او در میان بازماندگان، داناترین فرد به کتاب خداست. مقاتل بن حیان در پاسخ این سؤال که تو داناتری یا مقاتل بن سلیمان؟ میگوید: من دانش مقاتل بن سلیمان را در مقایسه با دانش دیگران، اقیانوسی یافتم در برابر دریاها.
او انسانی
صریح اللهجه بود و دانشی فراوان و اندیشهای ژرف داشت. سخت پایبند عقاید خویش بود و بالاتر آنکه به مکتب
اهل بیت تمایل داشت و شیوهای را که مشایخ پیشین او که پرورش یافتگان مکتب
ابن عباس بودند، دنبال میکرد، کاری که او را در تیررس اتهامات افراد کم مایه و بی خرد قرار داد که نظیر او هم فراوان است.
دکتر شحاته پس از نقل نظر شخصیتهای مختلف درباره مقاتل به این نتیجه میرسد که شخصیت و علم مقاتل مورد ستایش و مدح اغلب آنان بوده است ولی روایت او را تکذیب کردهاند بنابراین
تهمت کذاب و
وضاع بودن او به روایتش برمی گردد، بهمین جهت میگوید در محصول فکری مقاتل که بخش عقلی تفسیر اوست ایراد عمدهای نیست و آن نیز اولین محصول تفسیر عقلی است، اما در جایی که روایت نقل نموده، سند روایتش را باید جستجو کرد، اگر سند مورد پسند، بود میپذیریم و اگر سند، اشکال داشت و ضعیف بود آن را نخواهیم پذیرفت، به این ترتیب مقاتل را از تهمت کذاب و وضاع بودن مبرا مینماید. در تهمتهای فکری که
تشبیه در ذات و صفات، یکی از آنهاست در باب چهارم جلد ۵ صفحه ۷۵ به بعد، با عنوان مقاتل و علم کلام بحث مفصلی در مورد «مقاتل و الذات»، «مقاتل و الصفات»، مطرح مینماید و سرانجام با بررسی آیات مختلف در مورد، وجه الله، ید الله و عین الله، این تهمت را از وی میزداید. درباره
تجسیم نیز در همان باب در فصل سوم تحت عنوان، «التجسیم عند مقاتل»، بحث را پی گرفته با بررسی آیات «عرش»، «استواء» و «کرسی»، این تهمت را نیز از او دور مینماید.
شحاته در صفحه ۶۱ به بعد جلد ۵، دو نکته اساسی درباره مقاتل را بررسی و نتیجه میگیرد که:
۱- مقاتل از اولین افرادی است که قرآن را بطور کامل تفسیر کرده و تفسیر او اولین تفسیر کاملی است که بدست ما رسیده است. با توجه به اینکه تفسیر کل قرآن، به شکل آیه به آیه قبل از مقاتل مرسوم نبوده است.
۲- مقاتل از اولین کسانی است که در مورد علوم قرآن کتابهای جامعی را تدوین کرده است. تنها اشکال باقیمانده استفاده از
اسرائیلیات خواهد بود. البته اشکالی نیز دکتر شحاته و برخی دیگر بر مقاتل وارد نمودهاند و آن تشیع اوست که در بحثهای بعدی به آن میپردازیم.
دکتر عبدالله شحاته در جلد ۵ تفسیر مقاتل تالیفات ایشان را چنین برمی شمرد:
۱- التفسیر الکبیر (موضوع کتابشناسی)
۲- نوادر التفسیر
۳- الناسخ و المنسوخ
۴- الرد علی القدریه
۵- الوجوه و النظائر فی القرآن (نظائر القرآن)
۶- تفسیر خمسماة آیه من القرآن الکریم
۷- الاقسام و اللغات
۸- الآیات المتشابهات (تفسیر المتشابه) (متشابه القرآن)
۹- الجوابات فی القرآن
۱۰- التقدیم و التاخیر
۱۱- القراءات (ردیف ۹ و ۱۰ و ۱۱ را طبقات المفسرین داودی به نقل از الفهرست اضافه کرده است.)
قسمت اعظم «تفسیر خمسماة آیه من القرآن الکریم»، خلاصه یا گزیدهای موضوعی از تفسیر کبیر وی است. کتاب «تفسیر خمسماة آیه من القرآن الکریم» در
اوامر ،
نواهی و
حلال و
حرام بحث میکند که در حقیقت همان تفسیر
آیات الاحکام میباشد، که شامل بحث
ایمان ،
صلاة،
زکاة،
صوم،
حج،
ازدواج،
طلاق،
عده،
نفقه،
لعان و
حدود میباشد. در هر موضوع آیات مربوط به آن را جمع آوری نموده، سپس تفسیر و هر آنچه مربوط به آنهاست را به همراه
احکام فقهی بیان میدارد. آیاتی مانند، در تفسیر آیات
افک از سوره نور، تشابه نامی بین این کتاب و تفسیر کبیر مقاتل وجود دارد. هر آنچه از احکام فقهی در این کتاب موجود است، موافق احکامی است که در تفسیر کبیر بیان شده است.»
تفسیر مقاتل بن سلیمان
نرم افزار جامع التفاسیر، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی (نور).