• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

مفهوم‌شناسی بصیرت

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



در قرآن با دو گونه بینایی ظاهری و باطنی ( قلبی یا به تعبیری عقلی) مواجه می‌شویم که در روایات و تفاسیر از آن به بصر و بصیرت تعبیر شده است. زمخشری، بصر را نور چشم و قوه بینایی و بصیرت را نور قلب و ابزار تأمل و تفکر می‌داند.



در برخی آیات دو گونه بینایی ظاهری و باطنی در کنار هم قرار گرفته‌اند: «تَرهُم یَنظُرونَ اِلَیکَ و هُم لایُبصِرون». آیات فراوانی، بینایی ظاهری را کنایه از بینایی عقلی یا باطنی گرفته است. دانشمندان مسلمان با استناد به آیات قرآنی بر این عقیده‌اند که در قلب انسان، نیرویی برای دریافت نور الهی وجود دارد و برای اثبات این مدعا به آیه ۲۲ زمر استناد می‌کنند: «اَفَمَن شَرَحَ اللّهُ صَدرَهُ لِلاِسلمِ فَهُوَ عَلی نُور مِن رَبِّهِ»؛ همچنین به روح الهی نیز از آن تعبیر شده است: «فَاِذا سَوَّیتُهُ و نَفَختُ فیهِ مِن رُوحی» و عقل نظری، بصیرت باطنی، نور ایمان و یقین نیز نامیده می‌شود که توانایی آن در شناخت مفاهیم عقلی همچون شناخت و ادراک خداوند و نیازمندی عالم به مدبری حکیم است.
[۶] احیاء علوم‌الدین، ج‌۱۴، ص‌۶۲‌-‌۶۳‌.
[۷] تفسیر صدرالمتالهین، ج‌۲، ص‌۳۳۲.
عُرفا بیش‌تر آن را نور یا روح الهی می‌نامند
[۸] احیاء علوم‌الدین، ج۱۴، ص۶۳‌.
[۹] تفسیر صدرالمتالهین، ج‌۷، ص‌۴۰.
و آن را نیرویی می‌دانند که دل را به نیرویی قدسی منوّر می‌کند و به وسیله آن حقایق امور شناخته شده، حق و باطل از هم تمیز داده می‌شود و آن در مقام چشم برای قلب است.
[۱۰] مصطلحات جامع العلوم، ج‌۱، ص‌۲۱۶.
[۱۱] کشاف اصطلاحات الفنون، ج‌۱، ص‌۳۳۹.
[۱۲] التعریفات، ص‌۶۶‌.
در فلسفه نیز از آن به قوه عاقله یا قوه قدسیه تعبیر می‌شود ؛
[۱۳] فرهنگ اصطلاحات عرفانی، ص‌۱۹۶.
[۱۴] تفسیر صدرالمتالهین، ج‌۲، ص‌۳۳۲.
همچنین گفته شده که بصیرت، عقلی است منوّر به نور قدس و بصیر برای درک معانی محتاج به دلیل نیست و دلش به نور هدایت روشن است. حق را به عیان می‌بیند و از حیرت رهایی یافته است
[۱۵] مقامات معنوی، ص‌۲۵.
، بر این اساس میان مفهوم بصیرت با مفاهیم بصر، نور، عقل و حکمت ارتباط محکمی وجود دارد.


بصر در قرآن بیش‌تر جنبه غیر حسی یافته و در موارد فراوانی به جای بصیرت به کار رفته است؛ از آن جمله آیاتی است که مؤمن را بصیر (بینا) و کافر را کور خوانده است: «قُل هَل یَستَوِی الاَعمی والبَصیر». بصیر دراینجا فردی است که به آیات و نشانه‌های خداوند بصیرت یافته و از نور آن‌ها بهره برده است.
[۱۷] جامع البیان، مج‌۵‌، ج‌۷، ص‌۲۶۱.
همین تمثیل در سوره هود با تفصیل بیش‌تر دیده می‌شود: «مَثَلُ الفَریقَینِ کالاَعمی والاَصَمِّ والبَصیرِ والسَّمیعِ هَل یَستَویانِ مَثَلاً». برخی در تفسیر این آیه گفته‌اند:نابینای حقیقی کسی است که نه دیده عبرت دارد تا از روی استدلال به آیات آفاق نظر کند، نه دل فکرت دارد تا در آیات انفس تأمل‌کند و نه بصیرت حقیقت دارد تا به نور فراست مکاشفات اسرار غیبی بیند.
[۱۹] کشف الاسرار، ج‌۴، ص‌۳۸۱.
تعبیر «اُولی الأبصار» دیگر نمونه در این زمینه است. مفسران این تعبیر را که در آیات فراوانی به کار رفته‌است به معنای «اولی‌البصائر» می‌دانند:
[۲۰] جامع البیان، مج‌۱۴، ج۲۸، ص۴۰.
[۲۱] کشف‌الاسرار، ج۲، ص۳۲.
[۲۴] جامع البیان، مج‌۱۰، ج‌۱۸، ص‌۲۰۶.
«فَاعتَبِروا یاُولِی الاَبصر». تعبیر از بصیرت به بصر در این آیات برای این است که کنایه‌ای باشد از روشنی و بروز حقیقتی که بدان دعوت می‌شود؛ گویا وجود خارجی دارد و با چشم ظاهری می‌توان آن را دید.
[۲۸] المیزان، ج‌۲، ص‌۹۵.

در قرآن هرگاه از کوری یا تاریکی سخن می‌رود، بیشتر ناظر به کوری دل و بهره نبردن از نور هدایت الهی است، چنان که در توبیخ ستمگران گفته شده: «اَفَلَم یَسیروا فِی‌الاَرضِ فَتَکونَ لَهُم قُلوبٌ یَعقِلونَ بِها اَو ءاذانٌ یَسمَعونَ بِها». سپس در ادامه چنین آمده که این چشمان آن‌ها نیست که نابینا می‌شود، بلکه قلبهایشان است که در سینه‌ها قرار دارد: «فَاِنَّها لا تَعمَی الاَبصرُ و لکِن تَعمَی القُلوبُ الَّتی فِی‌الصُّدور». در جایی دیگر کافران، افرادی قلمداد می‌شوند با چشمانی که نمی‌بیند: «و لَهُم اَعیُنٌ لا یُبصِرونَ بِها» و گوشهایی که نمی‌شنود: «ولَهُم ءاذانٌ لا یَسمَعونَ بِها». همین تعبیرها برای منافقان نیز به کار رفته و آنان کر، گنگ و کور معرفی شده‌اند: «صُمٌّ بُکمٌ عُمیٌ فَهُم لایَرجِعون». این موارد بیش‌تر ناظر به جنبه معنوی اعضاست، چنان‌که برخی بر این باورند که همه اعضای بدن نظایری معنوی دارند.
[۳۲] تسنیم، ج‌۲، ص‌۲۴۲.
روایاتی نیز در تأیید این سخن نقل شده است؛
[۳۳] نهج‌البلاغه، خطبه ۱۰۵.
[۳۶] نهج‌البلاغه، خطبه ۶۵‌.
همچنین در روایاتی به کور شدن چشمان قلب اشاره شده است. در جایی دیگر از قرآن، خداوند از محو کردن چشمان کافران سخن می‌گوید که به معنای محروم کردن آن‌ها از ادراک حقایق است: «و‌لَو نَشاءُ لَطَمَسنا عَلی اَعیُنِهِم...». در حقیقت کافران هرچند استعداد شناخت راه درست را دارند؛ اما به‌سبب انکار آیات الهی، بصیرت باطنی آن‌ها کور می‌شود.
[۴۰] تفسیر صدرالمتالهین، ج‌۵‌، ص‌۳۱۰‌-‌۳۱۲.

همچنین در وصف احوال انسان در روز قیامت خطاب به وی چنین آمده: تو از این صحنه غافل بودی و ما پرده از چشم تو برداشتیم و امروز چشمت کاملا تیزبین است:«فَبَصَرُکَ الیَومَ حَدید». بینایی انسان در روز قیامت نافذ و دقیق خواهد شد و نسبت به آنچه در دنیا از آن غافل بوده، آگاهی و شناخت می‌یابد و این خود بهترین و عادل‌ترین گواه و شاهد بر اوست.
[۴۲] جامع البیان، مج‌۱۳، ج‌۲۶، ص‌۲۱۱.
این بصیرت به قلب است و انسان با شهود قلبی، سیئات و حسنات خود را می‌بیند. در آیه دیگری غافلان در آن جهان کور توصیف می‌شوند: «و‌مَن اَعرَضَ عَن ذِکری فَاِنَّ لَهُ مَعیشَةً ضَنکًا ونَحشُرُهُ یَومَ القِیمَةِ اَعمی». این نابینایی به معنای متعارف جسمی آن تفسیر شده است. با این حال در آیات دیگری مانند ۱۲ سجده و ۱۴ اسراء از مشاهده اموری حسّی مانند عذاب و نامه اعمال یاد شده است که برخی مفسران را به این نظر کشانده است که کوری و بینایی انسانها در قیامت نسبی است و در خصوص لذتها و زیباییها که تجسم همان آیات الهی در این دنیاست کور و نابینا و نسبت‌به عذابها و رنجهای آن جهان که تجسّم همان اعمال بد آنهاست بینا هستند.
[۴۹] مجمع البیان، ج‌۷، ص‌۵۵‌-‌۵۶‌.



بصیرت چون بصر برای دیدن نیازمند نور است
[۵۱] تفسیر صدرالمتالهین، ج‌۴، ص‌۲۹۶.
، با این تفاوت که نور بصیرت، متفاوت از نور ظاهری است و به «نور‌اللّه» یا «نور حق» و همچنین «نور تجلی»، «نور‌الهام»، «نور وحی» و «نور کشف» نامیده شده است،
[۵۲] جامع الاسرار، ص۵۷۹‌-‌۵۸۰‌.
[۵۳] جامع الاسرار، ص‌۵۱۰‌.
بر همین اساس دانشمندان مسلمان گاه از بصیرت به نور الهی اشاره شده در قرآن تعبیر می‌کنند که بر قلب مؤمن می‌تابد:
[۵۴] احیاء علوم الدین، ج‌۱۴، ص۶۳‌.
[۵۵] تفسیر صدرالمتالهین، ج‌۲، ص‌۳۳۲.
[۵۶] تفسیر صدرالمتالهین، ج‌۷، ص‌۴۰.
[۵۷] احیاء علوم الدین، ج‌۱۴، ص‌۶۲‌.
«اَفَمَن شَرَحَ اللّهُ صَدرَهُ لِلاِسلمِ فَهُوَ عَلی نُور مِن رَبِّه». خداوند هرکه را بخواهد به سوی نور خود هدایت کرده، چشم دلش را به نور معرفت خود روشن می‌کند که این، سعادت جاودان را برای او در پی دارد : «یَهدِی اللّهُ لِنورِهِ مَن یَشاءُ». از آیات بعد چنین برمی‌آید که کسانی از نور الهی بهره‌مند می‌شوند که هیچ تجارت و داد و ستد مادی آن‌ها را از یاد خدا باز نمی‌دارد: «رِجالٌ لا تُلهیهِم تِجرَةٌ ولا بَیعٌ عَن ذِکرِ اللّه» همچنین قرآن در جایی دیگر از مفهوم بصیرت با تعبیر فرقان یاد کرده و تنها کسانی را شایسته آن دانسته است که تقوای الهی پیشه کنند: «یاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا اِن تَتَّقوا اللّهَ یَجعَل لَکُم فُرقانًا». فرقان هدایت و نوری در قلب است که موجب تشخیص حق از باطل می‌شود.
[۶۴] صفوة التفاسیر، ج‌۱، ص‌۵۰۱‌.
[۶۵] الفرقان، ج‌۲۸، ص‌۱۸۴.
[۶۶] روح المعانی، مج‌۶‌، ج‌۹، ص‌۲۸۵.
برخی در تفسیر این آیه گفته‌اند که اگر انسان تقوای الهی پیشه کرده، به مقتضای دین و سنت الهی عمل کند، خداوند برای او ملکه‌ای از علم و حکمت پدید می‌آورد که میان حق و باطل، نور و ظلمت، سود و زیان و... تفاوت ببیند.
[۶۷] تفسیر المنار، ج‌۹، ص‌۶۴۸‌.
هر دو تفسیر ارائه شده به گونه‌ای بیانگر بصیرت قلبی برای مؤمن است. البته احتمالهای دیگری نیز در تفسیر فرقان داده شده؛ مانند متمایز ساختن کافران از مؤمنان در دنیا و آخرت که برخی مجموع این اقوال را در بیان معنای فرقان پذیرفته‌اند.
[۶۸] التفسیر الکبیر، ج‌۱۵، ص‌۱۵۳.

از سوی دیگر خداوند گاه چشمان بصیرت افرادی را کور کرده، نور هدایت خود را از آن‌ها می‌ستاند که منافقان از این دسته‌اند. قرآن آنان را به کسانی تشبیه می‌کند که نوری یافته و پیرامون خود را روشن ساخته‌اند؛ اما سپس نور آن‌ها گرفته می‌شود و در تاریکی مطلق رها می‌شوند
[۶۹] صفوة التفاسیر، ج‌۱، ص‌۳۷.
:«مَثَلُهُم کَمَثَلِ الَّذِی استَوقَدَ نارًا فَلَمّا اَضاءَت ما حَولَهُ ذَهَبَ اللّهُ بِنورِهِم وتَرَکَهُم فی ظُلُمت لایُبصِرون». کافران نیز هیچ‌گاه چشم بصیرتشان با نور الهی روشن نمی‌شود
[۷۱] الفرقان، ج‌۱۸، ص‌۱۸۶.
:«و مَن لَم یَجعَلِ اللّهُ لَهُ نورًا فَما لَهُ مِن نور»، زیرا گناهان بسیار، قلبهایشان را مهر و موم کرده است
[۷۳] صفوة التفاسیر، ج‌۱، ص‌۳۳.
:«خَتَمَ اللّهُ عَلی قُلوبِهِم وعَلی سَمعِهِم و...».


برخی با توجه به تعابیری که در قرآن درباره عقل بکار رفته، عقل را دارای مراتب شعور، فقه، فکر، ذکر و نُهی دانسته‌اند: و بصیرت به معنای بینش عمیق در مرحله‌ای بالاتر از اینها قرار دارد.
[۷۵] پیام قرآن، ج‌۱، ص‌۱۵۰.
غزالی
[۷۶] احیاء علوم الدین، ج‌۱۴، ص‌۶۲‌-‌۶۳‌.
و صدرالمتألهین
[۷۷] تفسیر صدرالمتالهین، ج‌۲، ص‌۳۳۲.
[۷۸] تفسیر صدرالمتالهین، ج‌۷، ص‌۴۰.
و دیگر حکما نیز از بصیرت به عقل تعبیر کرده‌اند. غزالی تفاوت عقل و بصیرت را تنها در لفظ دانسته و آن دو را از لحاظ معنایی کاملا مترادف می‌شمرد؛ البته‌عقل مورد نظر او آن عقلی نیست که به کار مجادله و مناظره پرداخته و مورد نکوهش متصوّفه قرار گرفته است
[۷۹] احیاء علوم الدین، ج‌۱۴، ص‌۶۲‌-‌۶۳‌.
، بلکه همان‌گونه که در شرح منازل السائرین آمده، بصیرت عبارت است از عقلی که به نور قدسی منوّر شده و به برهان نیازی ندارد.
[۸۰] مقامات معنوی، ص‌۲۵.
[۸۱] فرهنگ اصطلاحات عرفانی، ص‌۱۹۶.
همین‌گونه ارتباط میان حکمت و بصیرت نیز وجود دارد. در تفسیر حکمت اقوال گوناگونی ارائه شده و هر یک از مفسران و حکما و عرفا به گونه‌ای آن‌ را تعریف کرده‌اند؛
[۸۲] مقامات معنوی، ص۱۶-۱۷.
اما ظاهر این است که حکمت معنای وسیعی دارد و چنان‌که در آیه‌۲۶۹ بقره آمده موهبتی الهی به شمار می‌رود و مقام و منزلت آن فراتر از علوم‌متعارف است و موجب زیاد شدن بصیرت و تهذیب نفس
[۸۶] مقامات معنوی، ص‌۱۶.
و تمایز شر از خیر و باطل از حق می‌شود.
[۸۷] پرتوی ازقرآن، ج‌۲، ص‌۲۴۲.
در حقیقت می‌توان بصیرت را درجه‌ای از حکمت و بالاترین مرحله آن دانست.
[۸۸] مقامات معنوی، ص‌۲۰.
از نحوه توبیخ ستمگران در آیه ۴۶ حج نیز چنین استنتاج می‌شود که بصیرت، معرفت و حکمت اکتسابی است، همان‌گونه که در آیات فراوانی تعبیر «اولی‌الأبصار» به معنای صاحبان بینش با‌عبرت‌پذیری و دقت همراه شده است.


احیاء علوم الدین؛ بحارالانوار؛ البحرالمحیط فی التفسیر؛ بصائر ذوی التمییز فی لطائف الکتاب العزیز؛ پرتوی از قرآن؛ پیام قرآن؛ التبیان فی تفسیر القرآن؛ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم؛ تسنیم تفسیر قرآن کریم؛ التعریفات؛ تفسیر جوامع الجامع؛ تفسیر القرآن العظیم، ابن‌ابی حاتم؛ تفسیر القرآن الکریم، ابن‌عربی؛ التفسیر الکبیر؛ تفسیر المنار؛ تفسیر نورالثقلین؛ جامع‌الاسرار و منبع الانوار؛ جامع‌البیان عن تأویل آی القرآن؛ الجامع لاحکام القرآن؛ قرطبی، الدرالمنثور فی التفسیر بالمأثور؛ روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم؛ روض الجنان و روح الجنان؛ شرح‌الاسماء الحسنی؛ شرح توحید الصدوق؛ شرح مصباح الشریعه؛ صفوة التفاسیر؛ الفرقان فی تفسیر القرآن؛ فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانی؛ الکشاف؛ کشف الاسرار و عدة الابرار؛ لسان العرب؛ لغت نامه؛ لغت نامه قرآن کریم؛ مجمع البحرین؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن؛ معجم مقاییس اللغه؛ مفردات الفاظ القرآن؛ مقامات معنوی؛ موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و‌العلوم؛ موسوعة مصطلحات جامع العلوم؛ میزان الحکمه؛ المیزان فی تفسیر القرآن؛ نهج‌البلاغه.


۱. میزان الحکمه، ج‌۱، ص‌۲۶۶.    
۲. الکشاف، ج‌۲، ص‌۵۴‌-‌۵۵‌.    
۳. اعراف/سوره۷، آیه۱۹۸.    
۴. زمر/سوره۳۹، آیه۲۲.    
۵. حجر/سوره۱۵، آیه۲۹.    
۶. احیاء علوم‌الدین، ج‌۱۴، ص‌۶۲‌-‌۶۳‌.
۷. تفسیر صدرالمتالهین، ج‌۲، ص‌۳۳۲.
۸. احیاء علوم‌الدین، ج۱۴، ص۶۳‌.
۹. تفسیر صدرالمتالهین، ج‌۷، ص‌۴۰.
۱۰. مصطلحات جامع العلوم، ج‌۱، ص‌۲۱۶.
۱۱. کشاف اصطلاحات الفنون، ج‌۱، ص‌۳۳۹.
۱۲. التعریفات، ص‌۶۶‌.
۱۳. فرهنگ اصطلاحات عرفانی، ص‌۱۹۶.
۱۴. تفسیر صدرالمتالهین، ج‌۲، ص‌۳۳۲.
۱۵. مقامات معنوی، ص‌۲۵.
۱۶. انعام/سوره۶، آیه۵۰.    
۱۷. جامع البیان، مج‌۵‌، ج‌۷، ص‌۲۶۱.
۱۸. هود/سوره۱۱، آیه۲۴.    
۱۹. کشف الاسرار، ج‌۴، ص‌۳۸۱.
۲۰. جامع البیان، مج‌۱۴، ج۲۸، ص۴۰.
۲۱. کشف‌الاسرار، ج۲، ص۳۲.
۲۲. نورالثقلین، ج‌۳، ص‌۵۰۸‌.    
۲۳. نورالثقلین، ج‌۵‌، ص‌۲۷۴.    
۲۴. جامع البیان، مج‌۱۰، ج‌۱۸، ص‌۲۰۶.
۲۵. حشر/سوره۵۹، آیه۲.    
۲۶. آل‌عمران/سوره۳، آیه۱۳.    
۲۷. نور/سوره۲۴، آیه۴۴.    
۲۸. المیزان، ج‌۲، ص‌۹۵.
۲۹. حج/سوره۲۲، آیه۴۶.    
۳۰. اعراف/سوره۷، آیه۱۷۹.    
۳۱. بقره/سوره۲، آیه۱۸.    
۳۲. تسنیم، ج‌۲، ص‌۲۴۲.
۳۳. نهج‌البلاغه، خطبه ۱۰۵.
۳۴. بحارالانوار، ج‌۶۵‌، ص‌۲۷۴.    
۳۵. میزان‌الحکمه، ج‌۱، ص‌۲۶۶.    
۳۶. نهج‌البلاغه، خطبه ۶۵‌.
۳۷. نورالثقلین، ج‌۳، ص‌۵۰۸‌.    
۳۸. الدرالمنثور، ج‌۷، ص‌۶۹‌.    
۳۹. یس/سوره۳۶، آیه۶۶.    
۴۰. تفسیر صدرالمتالهین، ج‌۵‌، ص‌۳۱۰‌-‌۳۱۲.
۴۱. ق/سوره۵۰، آیه۲۲.    
۴۲. جامع البیان، مج‌۱۳، ج‌۲۶، ص‌۲۱۱.
۴۳. تفسیر قرطبی، ج‌۱۷، ص‌۱۲.    
۴۴. طه/سوره۲۰، آیه۱۲۴.    
۴۵. التبیان، ج‌۷، ص‌۲۲۰.    
۴۶. جوامع الجامع، ج‌۲، ص‌۵۰۶.    
۴۷. سجده/سوره۳۲، آیه۱۲.    
۴۸. اسراء/سوره۱۷، آیه۱۴.    
۴۹. مجمع البیان، ج‌۷، ص‌۵۵‌-‌۵۶‌.
۵۰. المیزان، ج‌۱۴، ص‌۲۲۶.    
۵۱. تفسیر صدرالمتالهین، ج‌۴، ص‌۲۹۶.
۵۲. جامع الاسرار، ص۵۷۹‌-‌۵۸۰‌.
۵۳. جامع الاسرار، ص‌۵۱۰‌.
۵۴. احیاء علوم الدین، ج‌۱۴، ص۶۳‌.
۵۵. تفسیر صدرالمتالهین، ج‌۲، ص‌۳۳۲.
۵۶. تفسیر صدرالمتالهین، ج‌۷، ص‌۴۰.
۵۷. احیاء علوم الدین، ج‌۱۴، ص‌۶۲‌.
۵۸. زمر/سوره۳۹، آیه۲۲.    
۵۹. المیزان، ج‌۱۵، ص‌۱۱۹‌-‌۱۲۱.    
۶۰. المیزان، ص۱۲۵.    
۶۱. المیزان، ص‌۱۲۱.    
۶۲. نور/سوره۲۴، آیه۳۷.    
۶۳. انفال/سوره۸، آیه۲۹.    
۶۴. صفوة التفاسیر، ج‌۱، ص‌۵۰۱‌.
۶۵. الفرقان، ج‌۲۸، ص‌۱۸۴.
۶۶. روح المعانی، مج‌۶‌، ج‌۹، ص‌۲۸۵.
۶۷. تفسیر المنار، ج‌۹، ص‌۶۴۸‌.
۶۸. التفسیر الکبیر، ج‌۱۵، ص‌۱۵۳.
۶۹. صفوة التفاسیر، ج‌۱، ص‌۳۷.
۷۰. بقره/سوره۲، آیه۱۷.    
۷۱. الفرقان، ج‌۱۸، ص‌۱۸۶.
۷۲. نور/سوره۲۴، آیه۴۰.    
۷۳. صفوة التفاسیر، ج‌۱، ص‌۳۳.
۷۴. بقره/سوره۲، آیه۷.    
۷۵. پیام قرآن، ج‌۱، ص‌۱۵۰.
۷۶. احیاء علوم الدین، ج‌۱۴، ص‌۶۲‌-‌۶۳‌.
۷۷. تفسیر صدرالمتالهین، ج‌۲، ص‌۳۳۲.
۷۸. تفسیر صدرالمتالهین، ج‌۷، ص‌۴۰.
۷۹. احیاء علوم الدین، ج‌۱۴، ص‌۶۲‌-‌۶۳‌.
۸۰. مقامات معنوی، ص‌۲۵.
۸۱. فرهنگ اصطلاحات عرفانی، ص‌۱۹۶.
۸۲. مقامات معنوی، ص۱۶-۱۷.
۸۳. بحارالانوار، ج۱، ص۲۱۵-۲۱۶.    
۸۴. البحرالمحیط، ج‌۲، ص‌۶۸۳‌-‌۶۸۴‌.    
۸۵. بقره /سوره۲، آیه۲۶۹.    
۸۶. مقامات معنوی، ص‌۱۶.
۸۷. پرتوی ازقرآن، ج‌۲، ص‌۲۴۲.
۸۸. مقامات معنوی، ص‌۲۰.
۸۹. حج/سوره۲۲، آیه۴۶.    
۹۰. آل‌عمران/سوره۳، آیه۱۳.    
۹۱. نور/سوره۲۴، آیه۴۴.    
۹۲. حشر‌/سوره۵۹، آیه۲.    



دائرةالمعارف قرآن کریم برگرفته از مقاله بصیرت.    




جعبه ابزار