معراج
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
معراج، به ماجرای عروج
پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به آسمانها گفته میشود.
اصل معراج نزد همه
مسلمانان مقبول و مسلّم است ولی در جزئیات آن مانند زمان، مکان، تعداد آن و جسمانی یا روحانی بودن آن اختلافنظر هست.
طبق گزارش منابع دینی پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از
مکه به
مسجدالاقصی انتقال و از آنجا به آسمانها عروج کرد. در شب معراج با
ملائکه دیدار و گفتگو نمود، جایگاه اهل بهشت و اهل دوزخ را مشاهده کرد، با برخی از
پیامبران دیدار کرده و گفتگویی میان پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و
خداوند صورت گرفته که به
حدیث قدسی مشهور است. داستان معراج در دو
سوره اسراء و
نجم آمده است.
«معراج» در لغت از ریشه عرج و به معنی نردبان
و اسراء به معنی سیر شبانه میباشد
و در اصطلاح به معنی عروج پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در شب میباشد.
در برخی
آیات قرآن به معراج اشاره شده است، مانند:
«سبحان الذی اسری بعبده لیلاً من المسجد الاقصی الذی بارکنا حوله لنریه من آیاتنا انه هو السمیع البصیر؛
پاک و منزه است خدایی که بندهاش را در یک شب از
مسجد الحرام به مسجد الاقصی برد که گرداگردش را پر برکت ساختیم تا نشانههای خود را به او نشان دهیم، همانا او شنوا و بیناست.»
در سوره نجم نیز اشاره به سفرنامه معراج شده است.
در آیات دیگری نیز به طور پراکنده به این امر پرداخته است.
روایاتی که به موضوع معراج پرداختهاند، به روشنی از عروج پیامبر (صلیاللهوعلیهواله) سخن میگویند و تنها در بیان جزئیّات با یکدیگر تفاوت دارند. از مجموعه این روایات بر میآید که پیامبر اسلام (صلیاللهوعلیهوآله) در سفری آسمانی از مسجد الحرام به مسجد الاقصی رفته و میان راه، همراه
جبرئیل به
مدینه نزول کرده و در آنجا نماز گزارده است.
.
روایات زیادی نیز در این مورد وجود دارد که در اینجا به دو روایت اکتفا میکنیم؛
امام رضا (علیهالسّلام) میفرمایند: «کسی که معراج را تکذیب کند، رسول الله را تکذیب کرده است» و از
امام صادق (علیهالسّلام) نیز روایت شده: «از
شیعیان ما نیست، کسی که انکار کند چهار چیز را؛ معراج...».
واقعه معراج از معجزات پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است. در وقوع این رخداد هیچ اختلافی نیست؛ اما در مورد زمان، مکان، تعدد و کیفیت معراج در بین مورخان اختلاف نظر وجود دارد.
در مورد زمان آن؛ سال دوم،
سوم،
پنجم بعثت
و دهم
بعثت،
شانزده ماه پیش از هجرت
و هجده ماه قبل از هجرت
و در ماههای
رجب،
رمضان،
ربیعالاول.
از مکانهای معراج «خانه
ام هانی»،
«
شعب ابیطالب»،
«مسجد الحرام»
و... در منابع آمده است. البته در
قرآن به مسجد الحرام اشاره شده و این از این جهت است که به خاطر احترام به شهر مکه به آن مسجد الحرام گفته میشد.
در اینکه معراج چندبار اتفاق افتاده نیز اختلاف است؛ اما برخی معتقد به تعدد معراج هستند. از این جهت اختلاف در برخی از قسمتهای حدیث معراج، ناشی از تعدد معراج است.
از رویدادهای مهمّ زندگی پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهواله) و معجزات آن پیامبر بزرگ آسمانی است. بنابر نصّ قرآن کریم و روایات معتبر،
خداوند، پیامبر اسلام (صلیاللهوعلیهواله) را در روزگار پیش از هجرت به آسمانها و عوالم هستی برد تا بر حقایق عوالم امکانی احاطه کامل یابد. منابع اسلامی، این رویداد را در میان معجزات پیامبر اسلام (صلیاللهوعلیهواله) نیز ذکر کردهاند.
.
اصل معراج نزد همه مسلمانان مقبول و مسلّم است و از
ضروریات دین به شمار میآید.
از
امام رضا (علیهالسلام) نقل است: «هر کس معراج را دروغ پندارد، رسول خدا (صلیاللهوعلیهواله) را انکار کرده است.»
و امام صادق (علیهالسلام) فرموده است: «از ما نیست هر کس سه چیز را انکار کند: معراج و سؤال و جواب قبر و
شفاعت.»
در روایات آمده است که پیامبر (صلیاللهوعلیهواله) ماجرای معراج را برای
قریش- اهل مکه- باز میگوید و آنان انکار میکنند و بدینروی، پیامبر (صلیاللهوعلیهواله) شمار ستونهای مسجد الاقصی را میگوید تا نشانهای بر صداقت او باشد و نیز از آنچه در راه دیده است و کاروانهایی که در راه بودهاند، سخن میگوید.
خداوند جهان هستی را بر اساس قانون علی و معلولی خلق کرده است و از آنجا که در هر سفری نیاز به وسیله نقلیه هست، سفر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) هم از این قاعده مستثنی نبود. ایشان نیز برای عروج به آسمان سوار بر مرکبی به نام «
براق»
شد و از مراحل بالاتر سوار بر «رفرف»
شد.
اما در مورد اینکه معراج پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) با چه کیفیتی صورت گرفت، اختلاف نظر وجود دارد. برخی به معراج رؤیایی پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) معتقدند و بر این باورند که پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در عالم خواب به معراج رفته است و استناد آنها حدیثی از "
عایشه" است.
برخی معراج روحانی پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را پذیرفتند،
استناد برخی از آنها به فرازی از
دعای ندبه «و عرجت بروحه» است که در نقد آن "آیتالله قزوینی" فرموده: «باء» در «بروحه» باء سبیه است، یعنی به سبب روح و قوه روح و مشایعت بدن با روح بوده است، نه اینکه فقط روح عروج نمود، بلکه قوت روحانیت خاتمیت، سبب معراج به تمام معنا گردیده است.
نظرات دیگری نیز در کیفیت معراج وجود دارد که بر همین حد اکتفا میکنیم. حال نظر
شیعه امامیه را در این مورد بیان میکنیم و آن معراج جسمانی و روحانی پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به طور همزمان و در حال بیداری بوده است.
علت این امر را نیز از واژه «عبد» در سوره اسراء گرفتند، که در لغت عرب به عنصر ترکیب یافته از جسم و روح اطلاق میشود، به همین جهت سیر شبانه پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) جسمانی و روحانی بوده است.
بیشترین دانشمندان مسلمان معتقدند که معراج پیامبر (صلیاللهوعلیهواله) با جسم و روح آن حضرت بوده است و ایشان با بدن دنیایی از مسجد الحرام به مسجد الاقصی رفته و سپس به آسمانها،
شیعیان نیز بر همین باورند و همگی این عقیده را پذیرفتهاند.
برخی دانشمندان اهل سنت معتقدند که معراج پیامبر (صلیاللهوعلیهواله) از مکه تا
بیت المقدس با روح و جسم بوده است؛ ولی تنها با روح خویش به آسمانها عروج کرده است.
برخی دیگر با استناد به خبر عایشه و
معاویه، معراج را در حال خواب پنداشتهاند.
عایشه در آن هنگام کودک بوده و همسر پیامبر (صلیاللهوعلیهواله) نبوده است و معاویه در کفر به سر میبرده است. از این گذر نمیتوان به خبر آن دو اعتماد کرد.
برخی اندیشمندان به دلایل فلسفی و علمی معراج جسمانی را نپذیرفتهاند و گفتهاند که معراج پیامبر (صلیاللهوعلیهواله)، روحانی بوده است در حالی همانند خواب.
علامه طباطبایی در اینباره گفته است: از ظاهر سوره اسراء و روایات برمیآید که پیامبر (صلیاللهوعلیهواله) تا مسجد الاقصی با روح و جسم سیر کرده است و ظاهر آیات سوره نجم و صریح روایات نشان میدهند که آن حضرت به آسمانها عروج یافته است.
ممکن است که عروج به آسمانها با روح بوده باشد؛ ولی نه به صورت رؤیای صادقه و در حال خواب؛ زیرا در این صورت شایسته نبود قرآن تا بدینپایه به معراج اهمیّت دهد و آن را کرامتی والا برای پیامبر بشمارد و از معجزات محسوب کند. نیز اگر معراج به صورت
رؤیا میبود، چنین محلّ بحث و انکار قرار نمیگرفت و با آنچه پیامبر (صلیاللهوعلیهواله) از راه مکه و بیت المقدس، باز گفته است، سازگار نمیافتاد.
امام خمینی معراج را از امور مورد اتفاق میان مسلمانان میداند و با تاکید بر جسمانی بودن معراج و اینکه بدون اثبات
تجرد نفس نمیتواند به آسانی معراج جسمانی را اثبات کرد، در تقریر معنای جسمانی بودن معراج معتقد است که
روح مجرد تام پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) هنگامی که خواست تمام
عوالم را سیر کند، جسم آن حضرت
مجذوب روح شریف ایشان بود و به تبعیت و جذبه آن روح، معراج جسمانی اتفاق افتاد؛ البته مراد از معراج این نبود که پیامبر، عالم اجسام علوی و کُرات جسمانی را ببینند بلکه نظر به عوالم، تجرد و
عقول قادسه بوده است و مرکب
براق پیامبر هم یک مرکب مادی و معمولی نبود بلکه از موجودات مجرد بوده که از بهشت نازل شده بود.
به باور امام خمینی پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در شب معراج از عالم ماده به عالم عقل و رفته، سپس از عالم عقل و مقام
جبرئیل نیز عبور کرده،
به افق احدیت جذب شده و از عالم
جبروت و
لاهوت نیز عبور کرد.
به اعتقاد حضرت امام از جمله ره آوردهای معراج که پیامبر از این سفر آورده بود، نماز بود. در واقع نماز پیامبر در شب معراج نقشه تجلیات حق است؛ زیرا چگونگی حرکت اعضای بدن به هنگام رکوع، سجود، قیام و قعود، تابع چگونگی ظهور جمال محبوب است
و در حقیقت تمثل عینی
تجلیات حق بر قلب پیامبر در شب معراج است.
امام خمینی معراج را در نگاه عرفانی همان
قرب وصول به فنای الهی میداند که با عروج به معراج
قرب و افق قدس و محفل انس به قِدم
عبودیت و
فقر میباشد که با رفع غبار
انانیت محقق میشود.
حضرت امام نهایت
قرب فرائض را غایت معراج صعودی پیامبر میداند که برای هیچ یک از انبیاء و اولیای الهی حاصل نمیشود. از این رو بدون عبودیت نمیتوان به معراج حقیقی مطلق رسید؛ بنابراین معراج عرفانی،
عروج از بعُد مادی به منتهای بُعد غیر مادی و رسیدن به مقصد اصلی یعنی
قرب الهی است.
قرآن هدف از معراج را نشاندادن شگفتیهای خلقت به حضرت رسول (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ذکر کرد.
در روایات هدف از معراج را علاوه بر هدف مذکور، شرافتدادن به فرشتگان، اکرام ساکنان آسمانها و مشاهده عظمت خداوند بیان شده است.
سؤالاتی درباره معراج مطرح است از جمله:
۱- در سفر فضایی نخستین مانع، نیروی جاذبه است و برای حل آن سرعت چهل هزار کیلومتر در ساعت لازم است.
۲- فقدان هوا در فضای بیرون زمین.
۳- گرمای سوزان آفتاب و سرمای کشنده در جایی که آفتاب نمیتابد.
۴- اشعههای خطرناک.
۵- مشکل بیوزنی و زمان، کسی که بخواهد در سراسر آسمانها سیر کند، باید سرعتی بیش از سرعت نور داشته باشد.
در پاسخ باید گفت؛ با تمام این مشکلات انسان توانسته است با نیروی علم بر آن پیروز شود. بدون شک معراج امری خارقالعاده است، هرچند که مقداری از این معجزه عقلاً امکانپذیر شده است، بقیه نیز با استمداد از قدرت الهیحل شدنی است.
بشر توانسته است با این نیروی محدود سفینههایی بسازد که مشکل اشعهها را حل کند؛ خداوند، مرکب سریع السیر براق، رفرف یا مرکب دیگر در اختیار پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) گذاشت و او را از نظر خطرات این سفر زیر پوشش حمایت خود گرفت. البته دانشمندان امروز میگویند؛ امواج جاذبه بدون نیاز به زمان در آن واحد از یک سوی جهان به سوی دیگر منتقل میشود.
با توجه به این نکات هیچ کدام از مشکلات به صورت یک مانع عقلی نیست که معراج را به صورت یک محال عقلی در آورد.
در این قسمت به صورت مختصر به نتایج معراج اشاره میشود.
۱- ولایت
علی (علیهالسّلام).
۲- وجوب
نمازهای پنجگانه.
۳- اعطای کوثر (
فاطمه (سلاماللهعلیها)).
۴- رفع تکلیفهای دشوار از امت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم).
۵- خدای متعال با پیامبر در سفر معراج سخن گفت. برخی از احادیث قدسی دستاورد این سفر آسمانیاند.
نخست به آسمان دنیا رسیدند، فرشتهای به نام "اسماعیل" موکل آن بود. این دو بر هم
سلام کرده، فرشتگان دیگر نیز به حضور ایشان آمده و درود فرستادند.
در میان فرشتگان فرشتهای متفاوت بود، قیافهای خشمگین داشت، پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) پرسید: این کیست که مرا میرنجاند؟
جبرئیل پاسخ داد: او مالک، نگهبان
جهنم است... پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از او خواست جهنم را به ایشان نشان دهد. مالک دری از جهنم را گشود؛ آنچنان سوزان و وحشتناک بود که رسولخدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از او خواست آن را بپوشاند.
در ادامه راه به انسان خوشاندامی رسید که چون به راست مینگریست، خوشحال و هنگامی که به چپ رو میکرد، اندوهگین میشد. پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) پرسید: او کیست؟
جبرئیل پاسخ داد؛ پدرت
حضرت آدم است. وقتی فرزندی از ذریهاش به
بهشت رود خوشحال و اگر به جهنم رود، اندوهگین میشود. ایشان بر هم سلام و درود فرستادند.
پس از آن به
ملک الموت رسید... از او پرسید: آیا هر کس که بمیرد تو روحش را میگیری؟ گفت: آری... هیچ خانهای نیست مگر آنکه در هر روز پنج نوبت داخل آن میشوم، وقتی شخصی برای مرده خود میگرید، میگویم: گریه نکنید که بار دیگر نزد شما بر میگردم تا فردی از شما باقی نباشد...
در ادامه مسیر به مردی میرسد که در سفره خود گوشت پاک و ناپاک دارد، اما گوشت ناپاک میخورد. پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) پرسید: او کیست؟ جبرئیل گفت: حرامخواران امت تو هستند و در روایتی دیگر آمده آنها، زنان حلال خود را رها کرده و گرد زنانی که بر ایشان حرام هست، میروند.
بعد به فرشتهای برخورد که نیمی از پیکرش آتش و نیم دیگر یخ بود و بر هم اثر نمیکرد. پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) پرسید: او کیست؟ جبرئیل گفت: موکل آسمان و زمین و نسبت به
مؤمنین خیرخواهترین ملائک است...
پس از آن پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) افرادی را با حالتهایی میدید و از جبرئیل پرسید: اینان کیستند و پاسخ گرفت؛ از جمله به افرادی برخورد که لبانی چون لبان شتر داشتند و گوشتهایشان از پهلو جدا به دهانشان افکنده بود؛ اینان مسخرهکنندگان بودند. افرادی بر سر خود میکوبیدند، اینها
نماز عشا نخوانده میخوابیدند.
گروه دیگر آتش در دهانشان ریخته و از پشت آنان خارج میشد؛ اینان اموال یتیمان را به زور گرفته و میخوردند. افرادی را دیدند با شکمهای بزرگ که از جا نمیتوانستند برخیزند؛ آنها رباخواران در دنیا هستند و صبحگاه و شامگاه در
عذاب الهی.
در ادامه به زنانی با عذابهای مختلف برخوردند؛ زنانی به موی سر آویزان بهطوری که مغز سرشان به جوش آمده، اینها موی خود را از نامحرم نمیپوشاندند. برخی به زبان خود آویخته و آب داغ در گلوی آنها ریخته میشد، به جرم اینکه همسران خود را با زبان آزار میدادند. زنانی به سینههایشان آویزان بودند، به جهت خیانت به همسر و نسبت دادن فرزند زنا به همسرش. زنی گوشت بدنش را با قیچی آتشین جدا میکرد به جرم عرضه کردن خود برای نامحرم.
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در هر کدام از آسمانها به ترتیب "
یحیی"، "
عیسی"، "
یوسف"، "
ادریس"، "
هارون" و "
موسی" را ملاقات و بر آنها سلام کرد.
در آسمان چهارم فرشتهای بر تخت نشسته و فرمانده هفتاد هزار فرشته است. فرشتگانی دید که به ایشان و امتش توصیه
حجامت کردند.
ابراهیم (علیهالسّلام) را دید و آیه ۶۸
سوره آل عمران را
تلاوت کرد،
در این مرحله شگفتیهایی را مشاهده کرد... پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به جبرئیل فرمودند: بین خدا و آفریدگانش هفتاد هزار حجاب است و نزدیکترین مخلوقات به او من و "
اسرافیل" هستیم و بین ما و او هم چهار حجاب است؛ «حجابی از نور، حجابی از ظلمت، حجابی از ابر و حجابی از آب است».
در ادامه پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از نهر «کوثر» مینوشد و از نهر «رحمت» خود را شستشو میدهد، وارد بهشت میشود و جایگاه خود و همسران خویش را میبیند و کنیزی را میبیند که از "
زید بن حارثه" بود.
قصری از یاقوت سرخ بود که متعلق به روزهداران، اطعامکنندگان به درماندگان و... بود. بعد از آن به «
درخت طوبی» که در هر خانه بهشتی شاخهای از آن است.
در پایان به «
سدرة المنتهی» رسید که در سایه هر برگ آن امتی جای میگیرد. ندا میآید: «آمن الرسول بما انزل الیه من ربه...» در ادامه آیات آخر
سوره بقره گفتگوی خدا و رسول بود؛ در این مرحله فضیلتهایی بر او ارزانی شد. از جمله دو کلمه از تحت عرش «لاحول و لا قوة الا بالله و لا منجا منک الا الیک» و... پس از آن فرشتهای
اذان گفت و خداوند او را تصدیق کرد و ملائک بر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) اقتدا کرده و
نماز خواندند. در اینجا بود که بر ایشان و امتش پنجاه نماز واجب شد، پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در راه بازگشت با موسی ملاقات کرد و موسی از ایشان درخواست کرد که امت تو طاقت پنجاه نماز ندارند، از خدا بخواه تا تخفیف دهد، پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) هم در چند مرحله از خداوند درخواست کرد تا به پنج نماز کاهش یافت. باز موسی تقلیل نمازها را خواست؛ اما پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: از خداوند شرم دارم و بر این پنج نماز صبر میکنم. ندا آمد به خاطر این شکیبایی هر کار نیک امت تو را ده برابر پاداش خواهم داد.
آنگاه به حجابهای نور میرسند؛ جبرئیل عرض کرد: «ای محمد جلو برو و خود بماند.» پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمودند: «ای جبرئیل در چنین جایی مرا تنها میگذاری؟» جبرئیل عرض کرد: «ای محمد اینجا آخرین جایی است که خداوند برای من تعیین کرده، از آن بیشتر روم، بالهایم بسوزد.»
پس از رسیدن پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به حجابهای نور بود که
حدیث معراج و گفتگوی خدا با رسولش صورت میگیرد که در اینجا مجال ذکر حدیث نیست؛ اما به صورت گزینشی به سخنان خداوند به رسول اشاره میشود.
۱. شریفترین کارها:
توکل بر خدا و خشنود بودن بر آنچه او مقدر کرده است.
۲. خصوصیات افراد
مؤمن و پرهیزکار و توکلکنندگان بر خداوند.
۳. ویژگی زاهدان در دنیا.
۴. ویژگی اهل دنیا و اهل آخرت.
۵. پاداش زاهدان.
۶. توصیه بر
پرهیزکاری.
۷. ارزش
سکوت.
۸. اهمیت رزق حلال.
۹. جایگاه و اثر
روزه.
۱۰. ویژگی عابدان.
بحث از واقعه شگفتانگیز و محیّرالعقول معراج پیامبر اعظم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از جمله مباحث جنجال برانگیزی به شمار میآید که از دیرباز تاکنون، بر سر زبان و قلم دوست و دشمن جریان داشته است. برخی از اندیشمندان و مفسران به فراخور بضاعت و توان علمی خود، در این زمینه مطالبی را به رشته تحریر درآورده و دیدگاههای خود را مطرح ساختهاند. نگارنده در این مجال در پی ارائه تحلیلی کوتاه، رسا و نسبتاً جامع از دو بُعد عقل و وحی، و گذری بر آثار تربیتی پدیدة معراج است که برای عموم مخاطبین در سطوح مختلف نیز قابل استفاده و درک باشد.
علت اعجاب برانگیز بودن پدیده معراج، جسمانیّت عروج پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به عوالم دیگر است. شکی نیست که اگر این واقعه تاریخی و سیر آسمانی، مربوط به روح پیامبر یا صرفاً مربوط به عالم رؤیا باشد، برای هیچ شخصی تعجب برانگیز نیست و هیچ کسی در مقام انکار آن بر نخواهد خاست و در حقیقت نقطه افتخارآمیزی برای مقام شامخ پیامبر خاتم قلمداد نخواهد شد. از اینرو، تمام اهتمام ما در این نوشتار کوتاه، بر اثبات معراج آسمانی آن حضرت با هر دو بعد جسم خاکی و روح ملکوتی اوست که در دیدگاه دانشمندان اسلامی، حقیقتی قابل قبول و اثبات برای دیگران است، و در طول تاریخ اسلام نیز پیوسته مورد تحلیل برخی از اندیشمندان اسلامی قرار گرفته است.
در آغاز سخن، شایسته است به بررسی جایگاه عقلی این حادثه عظیم تاریخی- قبل از استناد به قرآن و احادیث- و تحلیل عقلانیّت بپردازیم. در نگاه نخست، عقل آدمی غیر قابل باور میداند که روح انسان با بدن خاکی او در همه شرایط همگام باشد و او را در همهجا همراهی نماید. آنچه مسلّم و قابل درک است، همان مقدار از همراهی عادی است که در عموم انسانها قابل اتفاق میباشد، همانند همراهی روح و بدن و پیمودن مراتب مختلف هستی در عالم رؤیا یا همراهی این دو در مسائل روزمرّه زندگی و کارهای عادی که به وسیله جسم انسان و با نظارت و تدبیر روح (روح هر انسانی دارای دو بُعد است: یکی بعد تدبیری که مربوط به زندگی دنیوی او میباشد و مهندسی امور مادی انسان را عهدهدار است؛ دیگری جنبة تعلّقی آن است که مربوط به
عالم برزخ و
آخرت است.) انجام میپذیرد. اما تبعیّت جسم خاکی از روح در غیر از محدوده دنیا، امری نامعهود و نامانوس است و نمیتوان با قواعد ظاهری و فهم عمومی بشر به سادگی به ادراک آن دست یازید. با این همه، از آنجا که ما این مطلب را امری مسلّم و قابل تحقّق میدانیم، جا دارد چند توجیه عقلانی را برای آن بیان نماییم.
برخی از فلاسفه بزرگ اسلامی بر این باورند که جسمانیّت معراج پیامبر اعظم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بدینسان قابل توجیه میباشد که تبعیت بدن از احکام روح در همه انسانها، برابر نیست؛ در برخی از افراد عادی، روح متوجه به امری است که ایجاد آن را مطالبه مینماید، اما بدن آنها به نافرمانی از روح میپردازد و به احکام آن تمکین نمینمابد. این قانون در خصوص بدن پیامبر اعظم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) صادق نیست و درباره ایشان، موضوع کاملاً برعکس است. دلیل آنان بر این مدعا، این است که جسم پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در نهایت لطافت است و همانند آن را در اجسام دیگر نمیتوان یافت و بنا بر قاعده «
اشتراک معنوی وجود» که از قواعد مهم عقلی به شمار میآید، افق هر بدنی از حیث مرتبه وجود، مرتبط و متصل به افق وجودی روح است و تناسب مستقیمی میان جسم و روح یک انسان حکمفرماست. این قاعده درباره پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در بالاترین و کاملترین حد قابل تطبیق است؛ زیرا روح بلند ایشان به سبب بالا بودن و تسلّط کاملش بر بدن خود، باعث عروج جسم به ملکوت و آسمانها شد.
استاد
سید ابوالحسن رفیعی قزوینی در جای دیگر میگوید: چون رسول اعظم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به مقام محبوبیّت کامل و مرتبه «
قرب الفرایض» در درگاه خداوند دست یازیده است و در حقیقت از مرتبه محبّ بودن به محبوبیّت رسیده است، بسیار به جا بود که از یک سو خداوند متعال، محبوب خود را به منزلگاه خود، یعنی به عوالم هستی که ملک واقعی اوست، دعوت کند و از سوی دیگر چنین دعوتی نیز اقتضا دارد که مدعوّ این میهمانی باشکوه، قادر و محیط بر پیمودن تمام آن عوالم باشد.
با توجه به آنکه
قریب به اتّفاق مکاتب و مذاهب مختلف دنیا، اصل وجود
شیطان در عالم هستی و القائات و وسوسههای او را در دلهای آدمیان به خوبی قبول دارند،
عقل حکم میکند که اگر سرعت ما فوق تصور شیطان، به عنوان موجودی مطرود از درگاه
قرب الهی، برای بشر امری پذیرفته شده است، پس در معراج بزرگترین پیامبر الهی و محبوبترین انسانهای عالم نمیتوان تردید روا داشت.
هنگامی که از دیدگاه قرآن، حرکت
حضرت سلیمان (علیهالسّلام) به وسیله باد، به مکانهای دور دست در فاصلههای زمانی کوتاه، امری مسلّم انگاشته شده است، عقل ما میتواند به خوبی این مطلب را درک کند که حرکت سریع و نامرئی، همانند حرکت باد، امری ممکن میباشد.
از همینرو، سیر معراجی پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نیز میتواند امری معقول و قابل ادراک به شمار بیاید.
عقل انسان در پدیدهای نظیر معراج، به تنهایی میتواند به این نتیجه دست یابد که چنین پدیده خارقالعادهای نمیتواند عادی و طبیعی باشد و مسلّماً باید نیرویی مافوق نیروی تمام بشر، پشت این پدیده دست داشته باشد و آن نیرو، جز نیروی خدایی و ماورای طبیعت نیست که رسول اعظم خود را بدان مقام بلند دست یافته است.
از دید اندیشمندان عصر تکنولوژی، این فرضیه علمی پذیرفته شده است که امواج جاذبه زمین در لحظهای کوتاه میتواند از یک سوی جهان به سوی دیگر آن انتقال یابد و تاثیرات خود را بر جای گذارد. وقتی احتمال اینکه در حرکات رو به تکامل هستی، منظومههایی وجود دارند که با سرعتی چشمگیرتر از سرعت نور، از مرکز و قطب عالم دور میشوند
و هنگامی که چنین پدیدههای مافوق تصوّر عقل در جهان قابل تحقّق میباشند، پدیدهای نظیر معراج نیز محال عقلی نیست و با اصول علمی عصر جدید، قابل انطباق و توجیه میباشد.
میدانیم که هر حیوان و انسانی، زمانی که به اشیای دیگر مینگرد، با شعاع نوری که به چشمان او برخورد میکند، با اشیاء خارجی اتصال پیدا کرده است؛ مثلاً یک انسان در هنگامی که از روی زمین، منظومهای را که هزار سال نوری از او دورتر است، مشاهده میکند، به آن منظومه اتصال مییابد. در چنین فرضی، عقل ما مییابد هنگامی که چنین سرعت بسیار زیاد و لطیفی در یک لحظه میتواند به وقوع بپیوندد، سیر معراجی پیامبر نیز امری ممکن و قابل قبول است و میتواند امری معقول محسوب گردد.
پس از اثبات عقلانیّت پدیده معراج، برخی از آیات و احادیث مربوط به معراج را مورد دقت نظر قرار میدهیم.
«سبحان الذی اسری بعبده لیلاً من المسجد الحرام الی المسجد الاقصی الذی بارکنا حوله لنریه من آیاتنا انّه هو السّمیع البصیر؛
پاک و منزّه است خدایی که بنده خود را شبی از مسجدالحرام تا مسجد الاقصی که اطراف آن را مبارک و پر نعمت گرداندیم، حرکت داد تا نشانههای عظمت خود را به او بنمایانیم. به درستی که خداوند شنوا و بیناست.»
در آیه فوق، دو نکته در خور توجه میباشد:
یک: چنان که از عبارات ارباب لغت استفاده میگردد، «
اسراء» به معنای حرکت و سیر شبانه است.
بر خلاف «سیر» که به مسافرت در روز گفته میشود.
دو: هر چند در تعیین مصداق واژه مسجد الاقصی در میان برخی از مفسرین، اختلافنظر وجود دارد، اما عمده آنان بر این باورند که مقصود از مسجدالاقصی، همان بیت المقدس است.
مرحوم علامه طباطبایی درباره نامگذاری بیت المقدس به مسجد الاقصی، معتقد است که چون مسافت بیت المقدس تا محل زندگی پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و مخاطبین آیه، دور بوده است، به آن مکان مسجدالاقصی گفته شده است.
۲. «و لقد رآه نزلة اخری، عند سدرة المنتهی، عندها جنّة الماوی، اذ یغشی السّدرة ما یغشی، ما زاغ البصر و ما طغی، لقد رآی من آیات ربّه الکبری؛
یک بار دیگر نیز آن را مشاهده نمود در نزد سدرة المنتهی. جایگاه بهشت است، آنگاه که سدره را میپوشاند. آنچه میپوشاند چشم (محمّد) منحرف نگردید و طغیان نکرد؛ به تحقیق نشانههایی بزرگ از پروردگارش را مشاهده نمود.
بنابر نظر اکثر مفسران قرآن، میتوان از این آیات استفاده کرد که معراج شگفتانگیز پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در بیداری به وقوع پیوسته است. توجه به مفاهیمی همانند (ما زاغ البصر و ما طغی) به خوبی میتواند ما را به این دیدگاه رهنمون شود.
در احادیث به صورت مکرّر به معراج تصریح شده و جای هرگونه تردید و انکار را در اینباره مسدود نموده است؛ تا بدانجا که مرحوم
علامه مجلسی بر این باور است که: اگر ما بخواهیم احادیث وارد شده در این زمینه را در یک مجموعه جمعآوری کنیم، به کتاب بزرگی تبدیل خواهد شد.
در نگاه مرحوم علامه طباطبایی نیز این احادیث به درجه تواتر رسیده و راه جدال و تشکیک را برای همگان بسته است.
قضیّه معراج برای اندیشمندان اسلامی از چنان روشنی و قطعیّت برخوردار است که برخی از آنان بر این باور بودهاند که: معراج از ضروریّات دین محسوب میگردد و منکر آن به عنوان کافر شناخته میشود.
برخی از دانشمندان بزرگ شیعه بالاتر از این فرمودهاند: اقرار به معراج پیامبر اعظم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و سفر به عوالم دیگر، از ویژگیهای
مذهب امامیه است.
۱. «عن الرّضا (علیهالسّلام) انّه قال: من کذّب بالمعراج فقد کذب رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)؛ امام رضا (علیهالسّلام) فرمود: کسی که داستان معراج را انکار کند، در واقع پیامبر را تکذیب کرده است».
۲. عن ابی عبدالله (علیهالسّلام) قال: لمّا عرج برسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) انتهی به جبرئیل الی مکان فخلّی عنه فقال له: یا جبرئیل تخلّینی علی هذه الحالة؟ فقال: امضه، فوالله لقد وطئتَ مکاناً ما وطئه بشرٌ و ما مشی فیه بشرٌ قبلک.
امام صادق (علیهالسّلام) میفرماید: هنگامی که پیامبراکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به معراج رفتند، به مکانی رسیدند که دیگر جبرئیل ایشان را همراهی نکرد و او را تنها گذارد. پیامبر سؤال کردند: ای جبرئیل! آیا مرا در این حال تنها میگذاری؟!
جبرئیل در پاسخ گفت: به خدا قسم به مکانی قدم نهادی که هنوز پای هیچ بشری قبل از تو بدان جا نرسیده است!
در حدیث معراج که شامل گفتوگوی خدای متعال با حبیب خود، پیامبر اعظم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است، آموزههای انسانساز دینی به خوبی به تصویر کشیده شده است و هر فراز از آن درخور توجه ویژه از سوی هر انسان مسلمانی میباشد. ما در خاتمه این نوشتار کوتاه، چند فراز کوتاه از آن را مورد بررسی قرار میدهیم.
در قسمتی از این گفتوگو، خدای متعال به پیامبر خود نکتهای را گوشزد میکند که امروزه غالب جوامع بشری به آن توجّهی نشان نمیدهند و حتی نقطه مقابل آن را ترویج میکنند. آن نکته، این است:
«یا احمد محبّتی محبّة الفقراء ماذنُ الفقراء و
قرّب مجلسهم و ابعد الاغنیاء و ابعد مجلسهم عنک فانّ الفقراء احبّائی؛
ای احمد! تمام محبت من در جامعه به فقرای آن جامعه است. پس تو نیز با فقرا مانوس و در مجالس آنان رفت و آمد کن، از مالاندوزان و ثروتمندان دور باش و در مجالس آنان نشست و برخاست نکن. این را بدان که دوستان من در روی زمین تنها فقرا هستند.»
•
جمعی از نویسندگان، فرهنگ شیعه، برگرفته از مقاله «معراج»، ص۴۲۰-۴۲۲. •
ایزدپور، محمدرضا، مجله فرهنگ کوثر ۱۳۸۵ شماره ۶۸، برگرفته از مقاله «معراج پیامبر (ص) در دیدگاه عقل و وحی و آثار تربیتی آن»، تاریخ بازیابی ۱۴۰۰/۰۱/۲۸. •
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «معراج پیامبر»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۲۰/۰۹. • دانشنامه امام خمینی، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰ شمسی.