• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

معاویة بن خدیج

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



معاویه بن خدیج یا حدیج بن جفنه بن قنبر، ابو نعیم کندی سکونی از یاران و اصحاب پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) بود.



زندگی انسان‌ها در ادوار و زمان‌های مختلف، گر چه در هر مقطع، شکل متمایز و منحصر به فردی از لحاظ فرهنگ، حکومت، اقتصاد، جمعیت، قدرت و... دارد. اما از نظر سنت‌های تاریخی حاکم بر رفتار و اعمال اجتماع سراسر، شباهت و همانندی است. تاریخ شرح زندگی افراد و انسان‌ها است، و از سوی دیگر جوامع انسانی از نظر افراد جامعه به دو گروه عوام و خواص تقسیم می‌شود.
[۱] بیانات مقام معظم رهبری در جمع فرماندهان۲۷ لشکر محمد رسول الله در سال ۱۳۷۵.

نقش خواص در جامعه، بسیار تاثیر گذار است، این‌ها هستند که جامعه را به سوی پیروزی هدایت می‌کنند و یا به سراشیبی شکست و انزوار سوق می‌دهند. از همین جاست که اهمیت شناخت خواص و از جمله آن معاویه بن خدیج بیانگر نقش تاثیر گذار آنان در فراز و نشیب تاریخ جامعه اسلامی‌بسیار مفید و ضروری است.
معاویه بن خدیج یا حدیج بن جفنه بن قنبر، ابو نعیم کندی سکونی
[۳] دهخدا، علی اکبر، لغت نامه، تهران، موسسۀ لغت نامه دهخدا، ۱۳۷۳، ذیل واژه معاویه بن خدیج.
که مردی هوشیار و زیرک و عالم، سیه چهره و بلند قامت بود.
[۵] ابن اثیر، الکامل فی تاریخ، ج۴، ص۳۶۴، بیروت، دار الصادر، دار البیروت، ۱۳۸۵/ ۱۹۶۵.
وی در صدر اسلام از یاران و صحابه رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بودند.


از نظر ظاهری چشمش کج بود، زیرا یکی از چشم‌هایش را در روز وهعله از دست داده بود.
[۶] زرکلی، خیر الدین، اعلام، ج۳، ص۱۰۵۲، بیروت، دار العلم، چاپ دوم، ۱۹۸۹.



بعد از وفات رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) او از جمله سرداران آغاز عصر اموی به حساب می‌آمد، که در جنگ صفین در لشکر معاویه بن ابی سفیان قرار داشت.
[۷] دینوی، ابو حنیفه احمد بن داوود، اخبار الطوال، ج۷، ص۲۶۰، قم، منشورات الرضی، ۱۳۶۸، ص۱۹۶.
[۸] زرکلی، خیر الدین، اعلام، ج۳، ص۱۰۵۲، بیروت، دار العلم، چاپ دوم، ۱۹۸۹.

معاویه بن خدیج نخستین کسی بود که در اسلام شمشیر کشید و به خونخواهی عثمان تظاهر کرد و باعث خونریزی میان مسلمین گردید.
[۹] ابن اثیر، الکامل فی تاریخ، ج۴، ص۳۶۴، بیروت، دار الصادر، دار البیروت، ۱۳۸۵/ ۱۹۶۵.
او از رهبران و طرفداران تفکر عثمانی و خواهان خونخواهی عثمان از امام علی (علیه‌السّلام) بود. در مصر نیز با امیرالؤمنین بیعت نکرد و با دستورات والی امام علی (محمد بن ابی بکر) در مصر مخالفت می‌کرد.
معاویه بن خدیج مردی ملعون و خبیث بود و علی (علیه‌السّلام) را سب می‌کرد. داود بن ابی‌عوف می‌گوید: معاویة بن خدیج در مسجد مدینه بر حسن بن علی (علیه‌السّلام) وارد شد، امام حسن (علیه‌السّلام) به او گفتند، ‌ای معاویه تو علی را سب می‌کنی، به خداوند سوگند روز قیامت او را مشاهده خواهی کرد که بر چهره منافقان تازیانه می‌زند و آن‌ها را دور می‌کند.
[۱۱] ثقفی کوفی، ابراهیم ابن محمد، الغارات و شرح حال اعلام آن، ترجمه عزیز الله عطاردی، ص۱۴۹، انتشارات عطارد، ۱۳۷۳ش.



وی دارای مناسب حکومتی و فعالیتهای سیاسی بوده ایت.

۴.۱ - فرماندهی لشکر

معاویه بن خدیج چندین بار عهده‌دار فرماندهی لشکرکشی به سمت مغرب بود. و شهر بنزرت را به تصرف در آورد و بر جزیره سیسیل نیز دست یافت.
[۱۳] تهامی، سید غلام رضا، فرهنگ اعلام تاریخ اسلام، ج۲، ص... ، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی‌۱۳۸۵
او در سال ۳۴ هجری آفریقا را با کمک و حمایت معاویه بن ابی‌سفیان تصرف کرد. هر چند که آفریقا در سال ۲۷ هجری برای اولین بار در زمان عثمان فتح شده بود. معاویه بن خدیج تا سال ۴۵ هجری خودش در آفریقا والی بود. به همین دلیل از او در افریقا آثاری بر جای مانده است، از جمله چاهایی در قیروان که به چاهای خدیج معروف است.
[۱۷] ؛ دهخدا، علی اکبر، لغت نامه، تهران، موسسۀ لغت نامه دهخدا، ۱۳۷۳، ذیل واژه معاویه بن خدیج
هم‌چنین او در سال ۵۰ نیز بار دیگر به همراه عبدالملک بن مروان به سمت مغرب لشکرکشی کرد.

۴.۲ - جنگ با محمدبن‌ابی‌بکر

عبدالله بن حواله ازدی گوید: هنگامی‌که شامیان از صفین برگشتند، منتظر شدند تا موضوع حکمیت روشن گردد، بعد از این‌که حکمیت تمام شد، و مردم منصرف شدند، شامیان با معاویه به عنوان خلافت بیعت کردند و معاویه نیرومند شد.
از آن طرف عراقیان با علی (علیه‌السّلام) به مخالفت برخواستند، در این هنگام معاویه تصمیم گرفت به مصر حمله کند؛ اما از مردمان آن‌جا واهمه داشت؛ چون آن‌ها به شام نزدیک بودند و نسبت به عثمان و طرفداران او سخت متنفر بودند. ولی از طرف دیگر می‌دانست که در آن‌جا هم گروهی می‌باشند که از عثمان طرفداری می‌کنند، و طالب خون او می‌باشند، و با علی مخالف هستند، معاویه‌ می‌خواست هر طور شده بر مصر مسلط گردد و از ثروت آن‌جا در جنگ با علی (علیه‌السّلام) استفاده کند.
بعد از این معاویه نامه‌ای برای مسلمة بن مخلد انصاری و معاویة بن خدیج کندی، که با علی (علیه‌السّلام) مخالفت کرده بودند، نوشت و گفت: خداوند شما را برای کاری بزرگ مبعوث کرد و اجر شما را زیاد نمود و مقام شما را در میان مسلمانان بالا برد و به شما آبرو بخشید. شما برای طلب خون خلیفه مظلوم عثمان قیام کردید، و برای رضای خداغضب نمودید، زیرا حکم قرآن مورد عمل قرار نگرفت، شما با اهل ظلم و عدوان مخالفت کردید...
معاویه نامه را به یکی از غلامان خود به نام بسیع داد. او هم نامه را به مصر برد، و تسلیم آن‌ها کرد در آن هنگام محمد بن ابی‌بکر امیر مصر بودند، و این دو نفر که برای آن‌ها نامه رسیده بود با محمد دشمن بودند و از وی کناره‌گیری داشتند؛ ولی جرات نمی‌کردند با او وارد جنگ شوند فرستاده معاویه نامه را نخست به مسلمة بن مخلد داد، هنگامی‌که او نامه را قرائت کرد، گفت: آن را به معاویة بن خدیج بدهید و بار دیگر نزد من بیاورید تا من پاسخ آن را از طرف خود و او تهیه کنم. قاصد نامه را نزد او برد. معاویه بن خدیج نامه معاویه را خواند و از مضمون آن اطلاع پیدا کرد، قاصد گفت: مسلمة به من گفته است که نامه را بار دیگر نزد او ببرم، تا او پاسخ معاویه را از طرف خود و شما بدهد، گفت: شما به او بگویید پاسخ معاویه را بنویسد او نامه را آورد و مسلمه پاسخ نوشت و برای معاویه فرستاد.
[۲۱] ثقفی کوفی، ابراهیم ابن محمد، الغارات و شرح حال اعلام آن، ترجمه عزیز الله عطاردی، ص۱۴۱، انتشارات عطارد، ۱۳۷۳ش.

او در پاسخ معاویه گفت: به یاری ما بشتابید. اکنون هر زودتر با سواران و پیادگان خود به این طرف بشتاب، دشمنان با ما در حال جنگ هستند، و ما‌اندک می‌باشیم، آن‌ها اکنون از ما می‌ترسند، و ما هم با یاران خود آن‌ها را ترک کرده‌ایم، اگر از طرف شما به ما کمک شود، خداوند شما را پیروز می‌کند و لا قوة الا به و هو حسبنا و نعم الوکیل.
[۲۳] ثقفی کوفی، ابراهیم ابن محمد، الغارات و شرح حال اعلام آن، ترجمه عزیز الله عطاردی، ص۱۴۲، انتشارات عطارد، ۱۳۷۳ش.

قاصد نامه را آورد و به معاویه که در فلسطین بود، تسلیم کرد، معاویه بلافاصله آن چند نفر را احضار کرد و کتاب مسلمة را برای آن‌ها خواند و گفت: یا ابا عبدالله خود را برای رفتن به مصر آماده کنید، شش هزار نفر از لشگریان را در اختیار او گذاشت و او هم به طرف مصر حرکت کرد.
در سال سی و هشتم معاویه، عمرو بن عاص را با چهار هزار نفر به همراهی معاویة بن خدیج و ابو اعور سلمی‌به مصر فرستاد و عمرو را مادام الحیات حکومت مصر را داد و به تعهد سابق خود وفا کرد. اینان در محل معروف به مسناة با محمد بن ابوبکر که از طرف علی حکومت مصر داشت، روبرو شدند و جنگ کردند.
درگیری که بین یاران محمد بن ابی‌بکر با عمروعاص صورت گرفت، عمروعاص مغلوب شد. در این موقع به دنبال معاویه بن خدیج فرستادند و او که جمع کثیری از شامیان را اطراف خود جمع کرده بود، به یاری عمروعاص رسید و با سپاهیان محمد ابی‌بکر به جنگ پرداختند.

۴.۳ - پیروزی بر محمدبن‌ابی‌بکر

محمد به دلیل آن‌که یارانش او را رها کردند، شکست خورد.
[۲۵] مسعودی، علی ابن الحسین بن علی، مروج الذهب، ج۲، ص۴۰۹، قم، دارالهجرت، چاپ دوم، ۱۴۰۹.
بعد از این‌که محمد این وضع را مشاهده کرد، در راهی حرکت کرد و به خرابه‌ای رسید. محمد در آن خرابه رفت و عمرو عاص هم وارد فسطاط شد و در جای محمد نشست، بعد از این معاویة بن خدیج به جستجوی محمد بن ابی‌بکر مشغول گردید. او در میان راه به چند نفر از افراد غیر مسلمان برخورد کرد و از آن‌ها پرسید: آیا کسی در این راه حرکت می‌کرد؟ آن‌ها گفتند ما کسی را ندیدیم در این هنگام یکی از آن‌ها گفت: من وارد آن خرابه شدم و در آن‌جا مردی را دیدم که نشسته بود، معاویة بن خدیج گفت: بخدای کعبه که او خودش می‌باشد، آن‌ها بسرعت بطرف خرابه رفتند، و وارد خرابه شدند و او را در حالی نزدیک بود از تشنگی جان دهد، از خرابه بیرون آوردند و بطرف فسطاط روان شدند در این وقت که محمد اسیر شده بود، ناگهان برادرش عبد الرحمان بن ابی‌بکر از راه رسید، و گفت: بخداوند سوگند نباید برادرم کشته شود، به عمرو عاص گفت: به معاویة بن خدیج دستور بده تا برادرم را نکشد، و عمرو عاص هم بلا فاصله برای معاویه پیام فرستاد که محمد را نزد من بفرست.
معاویة بن خدیج گفت: شما اکنون پسر عموی من کنانة بن بشر را کشتید، من اکنون محمد را رها کنم. هرگز این کار را نخواهم کرد، و این آیه را قرائت نمود «اَکُفَّارُکُمْ خَیرٌ من اُولئِکُمْ اَمْ لَکُمْ بَراءَةٌ فی الزُّبُرِ» در این هنگام محمد آب طلب کرد. معاویه گفت: خداوند مرا سیراب نکند اگر به تو آب بدهم شما به عثمان آب ندادید و او را تشنه کشتید حالا از من آب می‌خواهید بخداوند سوگند‌ای فرزند ابوبکر تو را خواهم کشت، در حالی که تشنه هستی و خداوند تو را از آب گرم دوزخ سیراب خواهد کرد.
[۲۷] ثقفی کوفی، ابراهیم ابن محمد، الغارات و شرح حال اعلام آن، ترجمه عزیز الله عطاردی، ص۱۴۸، انتشارات عطارد، ۱۳۷۳ش.


۴.۴ - قتل محمدبن‌ابی‌بکر

و هم‌چنین معاویة بن خدیج به او گفت: من تو را از روی ظلم نمی‌کشم، بلکه بخاطر عثمان تو را می‌کشم، محمد گفت: تو را با عثمان چکار، عثمان بر خلاف حق عمل کرد، و احکام قرآن را تغییر داد، و خداوند هم فرموده: «وَ من لَمْ یحْکُمْ بِما اَنْزَلَ الله فَاُولئِکَ هُمُ الْکافِرُونَ و فَاُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ و فَاُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ». ما نسبت به اعمال و کردار او اعتراض کردیم و از وی خواستیم از خلافت کنار رود، او هم کنار نرفت. مردم هم جمع شدند و او را کشتند، در این‌جا معاویة بن خدیج بسیار ناراحت شد، محمد را جلو کشیده گردنش را زد و بعد او را داخل الاغ مرده‌ای گذاشت و آتش زد.
[۳۱] ثقفی کوفی، ابراهیم ابن محمد، الغارات و شرح حال اعلام آن، ترجمه عزیز الله عطاردی، ص۱۴۹، انتشارات عطارد، ۱۳۷۳ش.
این در محلی بود که کوم سرمک نام داشت گویند هنوز زنده بود که او را در پوست خر کرده و آتش زدند.
[۳۲] مسعودی، علی ابن الحسین بن علی، مروج الذهب، ج۲، ص۷۶۸، قم، دارالهجرت، چاپ دوم، ۱۴۰۹.
هنگامی‌که خبر شهادت محمد به عایشه رسید، او بسیار محزون و در تعقیب نمازها به معاویة بن ابی سفیان و عمرو بن عاص و معاویة بن خدیج، نفرین می‌کرد و خاندان محمد برادرش را نزد خود برد که یکی از آنان جمله قاسم بن محمد بن ابی بکر بود.
[۳۳] ثقفی کوفی، ابراهیم ابن محمد، الغارات و شرح حال اعلام آن، ترجمه عزیز الله عطاردی، ص۱۴۹، انتشارات عطارد، ۱۳۷۳ش.

عبدالله بن شداد گوید: بعد از این‌که محمد به شهادت رسید، عایشه سوگند یاد کرد گوشت نخواهد خورد، و تا هنگام مرگ گوشت نخورد، و هر گاه بر زمین می‌خوردند، معاویه و عمرو بن عاص و معاویة بن خدیج را لعنت می‌کردند.
[۳۴] ثقفی کوفی، ابراهیم ابن محمد، الغارات و شرح حال اعلام آن، ترجمه عزیز الله عطاردی، ص۱۵۰، انتشارات عطارد، ۱۳۷۳ش.

بدین صورت معاویه بن خدیج بر محمد بن ابی‌بکر والی امام علی (علیه‌السّلام) در مصر پیروز شد، و پس از آن از مردم مصر برای معاویه بن ابی‌سفیان بیعت گرفت.
[۳۵] تهامی، سید غلام رضا، فرهنگ اعلام تاریخ اسلام، ج۲، ص... ، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی‌۱۳۸۵


۴.۵ - ولایت بر مصر

در سال چهل و هفتم عبدالله بن عمرو بن عاص از مصر معزول شد و معاویة بن خدیج عامل مصر شد.
‌ وقتی معاویة بن حدیج از اسکندریه آمده بود، عبدالرحمان بن ابی‌بکر بر او گذشت و گفت: «ای معاویه، پاداشت را از معاویه گرفتی، محمد بن ابی‌بکر را کشتی که ولایتدار مصر شوی و اینک ولایتدار شدی.» گفت: «محمد بن ابی‌بکر را به سبب رفتاری که با عثمان کرده بود کشتم.» عبدالرحمان گفت: «اگر فقط خونخواه عثمان بودی در کارهای معاویه شرکت نمی‌کردی و وقتی عمرو بن عاص با اشعری چنان کرد، پیش از همه بر نمی‌جستی که با او بیعت کنی.»
[۳۸] طبری، ابو جعفر محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۷، ص۲۷۹۵، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دار التراث، ط الثانیه۱۳۸۷/۱۹۶۷.



معاویه بن خدیج حدوداَ ۴ سال بر مصر حکومت کرد و در سال ۵۱ از حکومت مصر عزل شد، و جانشین او مسلمه بن مخلد انصاری (م ۶۲) والی مصر شد.
[۳۹] ثقفی کوفی، ابراهیم ابن محمد، الغارات و شرح حال اعلام آن، ترجمه عزیز الله عطاردی، ص۱۵۰، انتشارات عطارد، ۱۳۷۳ش.
معاویه بن خدیج یک سال بعد یعنی در سال ۵۲ هجری در همان کشور در گذشت.
[۴۰] فرهن تهامی، سید غلام رضا، فرهنگ اعلام تاریخ اسلام، ج۲، ص... ، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی‌۱۳۸۵



۱. بیانات مقام معظم رهبری در جمع فرماندهان۲۷ لشکر محمد رسول الله در سال ۱۳۷۵.
۲. زرکلی، خیر الدین، اعلام، ج۷، ص۲۶۰، بیروت، دار العلم، چاپ دوم، ۱۹۸۹.    
۳. دهخدا، علی اکبر، لغت نامه، تهران، موسسۀ لغت نامه دهخدا، ۱۳۷۳، ذیل واژه معاویه بن خدیج.
۴. ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، تاریخ ابن خلدون، ج۱، ص۲۶۷، بیروت، دارالفکر، چاپ دوم، ۱۹۶۷.    
۵. ابن اثیر، الکامل فی تاریخ، ج۴، ص۳۶۴، بیروت، دار الصادر، دار البیروت، ۱۳۸۵/ ۱۹۶۵.
۶. زرکلی، خیر الدین، اعلام، ج۳، ص۱۰۵۲، بیروت، دار العلم، چاپ دوم، ۱۹۸۹.
۷. دینوی، ابو حنیفه احمد بن داوود، اخبار الطوال، ج۷، ص۲۶۰، قم، منشورات الرضی، ۱۳۶۸، ص۱۹۶.
۸. زرکلی، خیر الدین، اعلام، ج۳، ص۱۰۵۲، بیروت، دار العلم، چاپ دوم، ۱۹۸۹.
۹. ابن اثیر، الکامل فی تاریخ، ج۴، ص۳۶۴، بیروت، دار الصادر، دار البیروت، ۱۳۸۵/ ۱۹۶۵.
۱۰. دمشقی، ابولفداء اسماعیل ابن عمر بن کثیر، البدایه و نهایه، ج۷، ص۳۱۳، بیروت، دارالفکر، ۱۹۸۶.    
۱۱. ثقفی کوفی، ابراهیم ابن محمد، الغارات و شرح حال اعلام آن، ترجمه عزیز الله عطاردی، ص۱۴۹، انتشارات عطارد، ۱۳۷۳ش.
۱۲. زرکلی، خیر الدین، اعلام، ج۷، ص۲۶۰، بیروت، دار العلم، چاپ دوم، ۱۹۸۹.    
۱۳. تهامی، سید غلام رضا، فرهنگ اعلام تاریخ اسلام، ج۲، ص... ، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی‌۱۳۸۵
۱۴. ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، تاریخ ابن خلدون، ج۴، ص۲۳۷، بیروت، دارالفکر، چاپ دوم، ۱۹۶۷.    
۱۵. ابن حجر، احمد ابن علی، الاصابه، ج۸، ص۸۷، بیروت، دارکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹۵.    
۱۶. زرکلی، خیر الدین، اعلام، ج۷، ص۲۶۰، بیروت، دار العلم، چاپ دوم، ۱۹۸۹.    
۱۷. ؛ دهخدا، علی اکبر، لغت نامه، تهران، موسسۀ لغت نامه دهخدا، ۱۳۷۳، ذیل واژه معاویه بن خدیج
۱۸. ابن عساکر، تاریخ مدینه و دمشق، به کوشش علی شیری، ج۱۵، ص۳۱۲، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵.    
۱۹. طبری، ابو جعفر محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۵، ص۹۹، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دار التراث، ط الثانیه۱۳۸۷/۱۹۶۷.    
۲۰. دمشقی، ابولفداء اسماعیل ابن عمر بن کثیر، البدایه و نهایه، ج۷، ص۳۱۳، بیروت، دارالفکر، ۱۹۸۶.    
۲۱. ثقفی کوفی، ابراهیم ابن محمد، الغارات و شرح حال اعلام آن، ترجمه عزیز الله عطاردی، ص۱۴۱، انتشارات عطارد، ۱۳۷۳ش.
۲۲. دمشقی، ابولفداء اسماعیل ابن عمر بن کثیر، البدایه و نهایه، ج۷، ص۳۱۳، بیروت، دارالفکر، ۱۹۸۶.    
۲۳. ثقفی کوفی، ابراهیم ابن محمد، الغارات و شرح حال اعلام آن، ترجمه عزیز الله عطاردی، ص۱۴۲، انتشارات عطارد، ۱۳۷۳ش.
۲۴. دمشقی، ابولفداء اسماعیل ابن عمر بن کثیر، البدایه و نهایه، ج۷، ص۳۱۴، بیروت، دارالفکر، ۱۹۸۶.    
۲۵. مسعودی، علی ابن الحسین بن علی، مروج الذهب، ج۲، ص۴۰۹، قم، دارالهجرت، چاپ دوم، ۱۴۰۹.
۲۶. قمر/سوره۵۴، آیه۴۳.    
۲۷. ثقفی کوفی، ابراهیم ابن محمد، الغارات و شرح حال اعلام آن، ترجمه عزیز الله عطاردی، ص۱۴۸، انتشارات عطارد، ۱۳۷۳ش.
۲۸. مائده/سوره۵، آیه۴۴.    
۲۹. مائده/سوره۵، آیه۴.    
۳۰. مائده/سوره۵، آیه۴.    
۳۱. ثقفی کوفی، ابراهیم ابن محمد، الغارات و شرح حال اعلام آن، ترجمه عزیز الله عطاردی، ص۱۴۹، انتشارات عطارد، ۱۳۷۳ش.
۳۲. مسعودی، علی ابن الحسین بن علی، مروج الذهب، ج۲، ص۷۶۸، قم، دارالهجرت، چاپ دوم، ۱۴۰۹.
۳۳. ثقفی کوفی، ابراهیم ابن محمد، الغارات و شرح حال اعلام آن، ترجمه عزیز الله عطاردی، ص۱۴۹، انتشارات عطارد، ۱۳۷۳ش.
۳۴. ثقفی کوفی، ابراهیم ابن محمد، الغارات و شرح حال اعلام آن، ترجمه عزیز الله عطاردی، ص۱۵۰، انتشارات عطارد، ۱۳۷۳ش.
۳۵. تهامی، سید غلام رضا، فرهنگ اعلام تاریخ اسلام، ج۲، ص... ، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی‌۱۳۸۵
۳۶. ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، تاریخ ابن خلدون، ج۳، ص۱۷۰، بیروت، دارالفکر، چاپ دوم، ۱۹۶۷.    
۳۷. دمشقی، ابولفداء اسماعیل ابن عمر بن کثیر، البدایه و نهایه، ج۸، ص۳۲، بیروت، دارالفکر، ۱۹۸۶.    
۳۸. طبری، ابو جعفر محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۷، ص۲۷۹۵، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دار التراث، ط الثانیه۱۳۸۷/۱۹۶۷.
۳۹. ثقفی کوفی، ابراهیم ابن محمد، الغارات و شرح حال اعلام آن، ترجمه عزیز الله عطاردی، ص۱۵۰، انتشارات عطارد، ۱۳۷۳ش.
۴۰. فرهن تهامی، سید غلام رضا، فرهنگ اعلام تاریخ اسلام، ج۲، ص... ، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی‌۱۳۸۵



سایت‌پژوهه، برگرفته از مقاله «معاویه بن خدیج» تاریخ بازیابی ۹۵/۰۵/۴    






جعبه ابزار