مطلاق بودن امام حسن (شبهه)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
امام حسن مجتبی (علیهالسّلام) دومین
امام شیعیان و بزرگترین فرزند
امام علی (علیهالسّلام) میباشد. تعداد معدودی از روایات در منابع
امامیه و
اهلسنت از کثیرالطلاق بودن
امام مجتبی (
علیه
السّلام) حکایت میکند، لذا امروزه
وهابیون نسبت به وجود مبارک
امام مجتبی (
علیه
السّلام) خرده میگیرند میگویند ایشان فردی مِطلاق بود. در این مقاله به بررسی روایات موجود میپردازیم.
امروزه وهابیون نسبت به وجود مبارک
امام مجتبی (علیهالسّلام) خرده میگیرند و بر اساس برخی منابع، میگویند ایشان فردی مِطلاق بود. یعنی بسیار زن میگرفت و
طلاق میداد. واکاوی این مساله آنگاه ضرورت پیدا میکند که بدانیم این موضوع علاوه بر آنکه در منابع آنان انعکاس داشته، در برخی از منابع حدیثی نامور و متقدم
امامیه هم به چشم میآید. نوشتار حاضر در نظر دارد با استقصاء از روایات منابع امامیه، پاسخی مناسب از این روایات ارائه دهد.
تعداد محدودی از روایات منابع امامیه از کثیرالطلاق بودن
امام مجتبی (
علیه
السّلام) حکایت میکند. دو روایت در
کافی کلینی، یک روایت در
محاسن برقی و یک روایت در
دعائم الاسلام قاضی نعمان مغربی است. پارهای از این دست گزارشها در میراث حدیثی
اهلسنت هم بازتاب داشته است. روشن است روایات اهل سنت برای ما قابل قبول نیست به همین دلیل تنها درصدد تحلیل و ارزیابی روایات منابع امامیه بر میآییم.
گفتنی است اندیشمندان امامی در مواجهه با این روایات، سه دستهاند. بسیاری از آنان قائلاند این روایات ساختگیاند.
صاحب حدائق توقف میکند و پاسخی برای این روایات ارائه نمیدهد.
برخی در مقام توضیح و شرح این روایات برآمدهاند.
علامه مجلسی از جمله اینهاست.
نخست متن این گزارشها را میآوریم و پس از بررسی سند به واکاوی محتوای آنها میپردازیم.
حُمَیْدُ بْنُ زِیَادٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَمَاعَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ زِیَادِ بْنِ عِیسَی عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: اِنَّ عَلِیّاً قَالَ وَ هُوَ عَلَی الْمِنْبَرِ لَا تُزَوِّجُوا الْحَسَنَ فَاِنَّهُ رَجُلٌ مِطْلَاقٌ فَقَامَ رَجُلٌ مِنْ هَمْدَانَ فَقَالَ بَلَی وَ اللَّهِ لَنُزَوِّجَنَّهُ وَ هُوَ ابْنُ رَسُولِ اللَّهِ صوَ ابْنُ اَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع فَاِنْ شَاءَ اَمْسَکَ وَ اِنْ شَاءَ طَلَّقَ.
امام صادق (علیهالسّلام) فرمود:
امیرمؤمنان (علیهالسّلام) در حالی که بر فراز
منبر مشغول سخنرانی بود فرمود: به فرزندم حسن زن ندهید او زیاد طلاق میدهد. مردی از
قبیله همدان برخاست و گفت: آری، به خدا قسم ما به حسن زن میدهیم، در حالی که او فرزند
پیغمبر خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و
علی بن ابیطالب (علیهالسّلام) است اگر بخواهد نگه میدارد و اگر نخواهد طلاق میدهد.
سلسله راویان این روایت چهار نفرند که به ترتیب عبارتند از:
حمید بن زیاد،
حسن بن
محمد بن سماعه،
محمد بن
زیاد بن عیسی و
عبداللَّه بن سنان. راوی سوم و چهارم شیعه دوازده امامی هستند و در نگاه دانشمندان راویشناس هم مورد اعتمادند. راویان اول و دوم اگر چه افرادی مورد وثوقاند اما به لحاظ عقیده، واقفیاند.
نجاشی درباره حمید بن زیاد میگوید:
حمید بن زیاد بن حماد... کان ثقة واقفا وجها فیهم.
حمید بن زیاد انسانی مورد وثوق بود. او
واقفیمذهب است و در میان آنها دارای جایگاه بود.
نجاشی درباره حسن بن محمد بن سماعه مینویسد:
الحسن بن محمد بن سماعة من شیوخ الواقفة... ثقة وکان یعاند فی الوقف ویتعصب.
حسن بن محمد بن سماعه انسانی مورد اعتماد است و در مذهب واقفی اهل دشمنی و دارای تعصب بود.
شیخ طوسی هم درباره حسن بن محمد بن سماعه مینگارد:
الحسن بن محمد بن سماعة واقفی المذهب.
حسن بن محمد بن سماعه واقفی مذهب است.
چنین روایتی در اصطلاح دانش حدیث، موثق است. علامه مجلسی هم ذیل روایت میگوید:
الحدیث الرابع: موثق.
نکتهای را که باید توجه نمود آن است روایاتی را که در سلسله سندشان راویان مورد وثوقِ غیر امامی وجود دارند، آنگاه مورد پذیرشاند که محتوایشان معارضی نداشته باشد. شیخ طوسی در اینباره میگوید:
واما اذا کان الراوی من فرق الشیعة مثل الفطحیة والواقفة والناووسیة وغیرهم نظر فیما یرویه فان کان هناک قرنیة تعضده او خبر آخر من جهة الموثوقین بهم وجب العمل به وان کان هناک خبر آخر یخالفه من طریق الموثوقین وجب اطراح ما اختصوا بروایته والعمل بما رواه الثقة.
اگر راوی از یکی از فرقههای شیعه (غیر از دوازده امامی) مانند
فطحیه،
واقفیه،
ناووسیه و غیر اینها باشد، در روایت آنها نظر میشود اگر قرینهای که بتواند آن را تقویت کند باشد یا روایتی دیگر از ناحیه افراد مورد وثوق، در اینباره بوده باشد، عمل به آن واجب است و در صورتی که روایتی مخالف با آن از سوی افراد مورد وثوق وجود داشته باشد، باید روایات آنها را رها کرد و به روایات افراد ثقه عمل نمود.
جالب آنکه
علامه حلی در خصوص روایات «حمید ین زیاد» میگوید:
فالوجه عندی قبول روایته اذا خلت عن المعارض.
نظر من آن است که روایات حمید ین زیاد اگر معارضی نداشته باشد قابل قبول است.
در بخش نهایی، تعارض این روایت با سایر آموزههای امامیه را به تفصیل میآوریم. در نتیجه، سند روایت فوق از این جهت مورد خدشه خواهد بود.
عِدَّةٌ مِنْ اَصْحَابِنَا عَنْ اَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ اِسْمَاعِیلَ بْنِ بَزِیعٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ بَشِیرٍ عَنْ یَحْیَی بْنِ اَبِی الْعَلَاءِ عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: اِنَّ الْحَسَنَ بْنَ عَلِیٍّ ع طَلَّقَ خَمْسِینَ امْرَاَةً فَقَامَ عَلِیٌّ ع بِالْکُوفَةِ فَقَالَ یَا مَعَاشِرَ اَهْلِ الْکُوفَةِ لَا تُنْکِحُوا الْحَسَنَ فَاِنَّهُ رَجُلٌ مِطْلَاقٌ فَقَامَ اِلَیْهِ رَجُلٌ فَقَالَ بَلَی وَ اللَّهِ لَنُنْکِحَنَّهُ فَاِنَّهُ ابْنُ رَسُولِ اللَّهِ صوَ ابْنُ فَاطِمَةَ ع فَاِنْ اَعْجَبَتْهُ اَمْسَکَ وَ اِنْ کَرِهَ طَلَّق.
امام صادق (
علیه
السّلام) فرمود:
امام حسن (
علیه
السّلام) پنجاه زن طلاق داد امیرمؤمنان (
علیه
السّلام) در
کوفه فرمود: ای مردم کوفه به فرزندم حسن زن ندهید او زیاد طلاق میدهد. مردی از قبیله همدان برخاست و گفت: آری، به خدا قسم ما به حسن زن میدهیم، همانا او فرزند پیغمبر خدا (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) و
فاطمه (علیهاالسّلام) است اگر بخواهد نگه میدارد و اگر نخواهد طلاق میدهد.
یکی از راویان این روایت «یَحْیَی بْن اَبِی الْعَلَاء الرازی» است. به گفته
آیتالله خویی او فردی مجهولالحال است. ایشان مینویسد:
یحیی بن ابی العلاء الرازی لم یرد فیه توثیق.
درباره
یحیی بن ابیالعلاء رازی توثیقی وارد نشده است.
علامه مجلسی هم ذیل روایت مینویسد: الحدیث الخامس: مجهول.
بنابراین، روایت فوق نیز غیر قابل استناد است.
احمد بن مُحمد بن خالِد البَرقی عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ (
علیه
السّلام) قَالَ: اَتَی رَجُلٌ اَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیّاً (
علیه
السّلام) فَقَالَ لَهُ جِئْتُکَ مُسْتَشِیراً اَنَّ الْحَسَنَ (
علیه
السّلام) وَ الْحُسَیْنَ (
علیه
السّلام) وَ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ جَعْفَرٍ خَطَبُوا اِلَیَّ فَقَالَ اَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (
علیه
السّلام) الْمُسْتَشَارُ مُؤْتَمَنٌ اَمَّا الْحَسَنُ فَاِنَّهُ مِطْلَاقٌ لِلنِّسَاءِ وَ لَکِنْ زَوِّجْهَا الْحُسَیْنَ فَاِنَّهُ خَیْرٌ لِابْنَتِکَ.
امام صادق (
علیه
السّلام) فرمود: مردی به حضور امیرمؤمنان (
علیه
السّلام) رسید و گفت: حسن و حسین و عبدالله بن جعفر از دختر من خواستگاری کردند، اکنون با تو مشورت میکنم که کدام از ایشان را بپذیرم؟ حضرت امیر فرمود: شخصی که مورد مشورت قرار میگیرد امین است. اما فرزندم حسن زیاد زن طلاق میدهد. دخترت را به فرزندم حسین بده. این کار برای دخترت خیر است.
سلسله راویان این روایت همگی مورد پذیرشاند. بنابراین سند روایات خالی از اشکال است.
قَالَ اَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍ (
علیه
السّلام) قَالَ عَلِیٌّ (
علیه
السّلام) لِاَهْلِ الْکُوفَةِ لَا تُزَوِّجُوا حَسَناً فَاِنَّهُ رَجُلٌ مِطْلَاقٌ.
امام باقر (علیهالسّلام) فرمود: علی (
علیه
السّلام) به مردم کوفه اعلان نمود: به فرزندم حسن زن ندهید همانا او زیاد زن طلاق میدهد.
همانطور که ملاحظه میکنید این روایت به صورت مرسل و بدون سند در کتاب دعائم
الاسلام، ثبت گشته است به همین دلیل قابل اعتناء نیست.
بر پایه آنچه گذشت دانستیم که از میان چهار روایت در منابع امامیه، روایت نخست از اصول کافی از طریق راویان واقفی مذهب و مورد وثوق بوده و چون مبتلا به معارض است، غیر قابل قبول است. در روایت دوم از کلینی «یحیی بن ابی العلاء» بود که فردی مجهول است. روایت کتاب دعائم
الاسلام نیز مُرسل و فاقد اعتبار است. در این میان تنها روایت محاسن از نظر سند بدون اشکال است.
قبل از بررسی متن روایات شایسته است به نگاه مرحوم کلینی به این روایات توجه شود. ایشان هر دو روایت مربوط به
امام مجتبی (
علیه
السّلام) را در «بَابُ تَطْلِیقِ الْمَرْاَةِ غَیْرِ الْمُوَافِقَة» (باب طلاقدادن همسران ناسازگار) از کتاب کافی میآورد. در حالی که روایاتی را که دلالت بر مبغوضیت طلاق میکند را ذیل «بَابُ کَرَاهِیَةِ طَلَاقِ الزَّوْجَةِ الْمُوَافِقَة» (باب کراهت طلاقدادن همسران سازگار) جای میدهد. با دقت در عنوان دو باب، میتوان گفت که مرحوم کلینی از مطلاق بودن
امام حسن (
علیه
السّلام) تلقی منفی نداشته است و درخواست طلاق را از جانب زنان میداند.
حال در ادامه روایات چهارگانه پیشین، را از نظر محتوا با محوریت بررسی واژه «مطلاق» در این نقلها مورد بررسی قرار میدهیم:
بهطور کلی مطلاقبودن
امام مجتبی (
علیه
السّلام) آنگونه که در این روایات بیان گردید، یا نعوذ بالله نشان از زنبارگی و تنوعطلبی آن حضرت بود یا آنکه مطلب از قرار دیگر است و ریشه مساله را باید در چیز دیگری جُست. در صورت دوم دیگر خردهای بر
امام (
علیه
السّلام) نیست.
دلایل و قرائنی که در ذیل بیان میگردد، ثابت میکند بهطور قطع، مقصود از «مطلاق» در این روایات، «زنبارگی، شهوتپرستی و تنوعطلبی جنسی» نیست.
اولین دلیلی که از مقصود امیرمؤمنان (
علیه
السّلام) پرده بر میدارد، عصمت
امام حسن (
علیه
السّلام) است،
امام علی (
علیه
السّلام) میدانند که
امام حسن (
علیه
السّلام) بر اساس
آیه تطهیر معصوم است و مرتکب عمل منکر (اعم از حرام، مکروه و منکر اخلاقی) نمیشوند و حتی
ترک اولی (ترک کار بهتر) نیز از ایشان سر نمیزند پس نقص در وجود چنین شخصی به هیچ عنوان راه ندارد، با این اوصاف چگونه ممکن است امیرمؤمنان (
علیه
السّلام) با این واژه (مطلاق) قصد نکوهش ایشان را داشته باشد و بخواهد فرد معصوم را تنقیص نماید. از اینرو علامه مجلسی در شرح این روایات چنین میفرماید:
ولعل غرضه (
علیه
السّلام) کان استعلام حالهم ومراتب ایمانهم لا الانکار علی ولده المعصوم المؤید من الحی القیوم.
چه بسا هدف امیرمؤمنان (
علیه
السّلام) امتحان مردم و به دست آوردن مراتب آنان (و پایبندیشان به
امام معصوم (
علیه
السلام)) بود نه اینکه بخواهند فرزند معصومشان را که از جانب
خداوند تائید شده است، زیر سؤال ببرند.
بر اساس دو روایت مرحوم کلینی، بعد از آنکه
امام علی (
علیه
السّلام) اهالی کوفه را از
ازدواج با فرزندش بر حذر داشت برخی از حاضران، ازدواج با حسن بن علی (علیهما
السّلام) را وسیلهای برای انتساب به خاندان رسول خدا (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) و کسب شرافت خود دانستند.
در
تاریخ ابنکثیر نیز که از علمای اهل سنت میباشد، آمده است که بعد از کلام آن حضرت مردم گفتند:
والله یا امیرالمؤمنین لو خطب الینا کل یوم لزوجناه منا من شاء ابتغاء فی صهر رسول الله صلی الله
علیه وسلم.
گفتند به خدا سوگند ای امیرمؤمنان اگر (
امام) حسن (
علیه
السلام) هر روز از دختران ما خواستگاری کند، هر کسی را بخواهد به ازدواج او در میآوریم زیرا میخواهیم فرزند رسول خدا (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) دامادمان باشد.
مطابق این روایات،
امام علی (
علیه
السّلام) سکوت کرد و مخالفت ننمود و سخن گویندهگان را به گونهای (= تقریر) تایید نمود. زیرا اگر این امر (طلاق دادن
امام مجتبی علیه
السلام) امری منفی و منکر بود، قطعا باید امیرمؤمنان (
علیه
السّلام) موضع منفی میگرفتند و با گفته آنان مخالفت میکردند. بنابراین از آنجایی که تقریر
امام (
علیه
السّلام) از نظر علمای
شیعه حجت است، قطعا میفهمیم کار
امام حسن (
علیه
السّلام) کاملا صحیح بوده و مقصود
امام علی (
علیه
السّلام) از این عمل تنقیص
امام مجتبی (
علیه
السّلام) نبوده است. جالب آنکه مطابق نقل
غزالی که از علمای اهل سنت است، امیرمؤمنان (
علیه
السّلام) گوینده این سخن را تحسین نمود. وی مینویسد:
... قام رجل من همدان فقال والله یا امیرالمؤمنین لننکحنه ما شاء فان احب امسک وان شاء ترک فسر ذلک علیا وقال: لو کنت بوابا علی باب جنة لقلت لهمدان ادخلی
بسلام.
پس از سخنان
امام علی (
علیه
السلام) مردی از قبیله همدان برخاست و گفت: ما به حسن زن میدهیم اگر بخواهد نگه میدارد و اگر نخواهد طلاق رها میکند. این سخن، علی (
علیه
السّلام) را شادمان کرد و گفت: اگر دربان
بهشت بودم به قبیله همدان میگفتم وارد بهشت شوید.
با توجه به این مطلب، میتوان گفت قطعا هدف امیرمؤمنان علی (
علیه
السّلام) نکوهش
امام مجتبی (
علیه
السّلام) نبود بلکه چه بسا آن حضرت این کار را با دو هدف انجام دادند:
۱ـ میخواست بفهماند ازدواجهای مکرر به خواست خود آنهاست.
۲ـ توطئه دشمنان مبنی بر تهمت تنوعطلبی جنسی به
امام مجتبی (
علیه
السّلام) را خنثی سازد.
از طرفی در منابع اهل سنت روایات دیگری موجود است که همین نتیجه را ثابت میکند که درخواست ازدواج از جانب زنان و خانوادههای آنها بوده است:
طبرانی که از علمای اهل سنت است، در روایتی دقیقا به این مطلب تصریح میکند:
وعن محمد یعنی ابن سیرین قال خطب الحسن بن علی الی منصور بن سیار بن ریان الفزاری ابنته فقال والله انی لانکحک وانی لاعلم انک علق طلق ملق غیر انک اکرم العرب بیتا واکرمه نسبا.
رواه الطبرانی ورجاله ثقات.
محمد بن سیرین میگوید:
امام حسن (
علیه
السّلام) از دختر
منصور بن سیار خواستگاری نمود، منصور گفت: به خدا قسم، او را به ازدواج تو در میآورم در حالی که میدانم تو زود طلاق میدهی ولی این ازدواج به خاطر این است که تو از گرامیترین خاندان عرب و دارای با شرافتترین نسب هستی.
هیثمی بعد از این روایت میگوید: روایت فوق را طبرانی نقل نموده و همه راویان آن مورد وثوقاند.
از طرفی، مطابق روایت
ابنعساکر و دیگر علمای اهل تسنن، هر یک از زنان که
امام مجتبی (
علیه
السّلام) از آنها جدا میشد، دوستدار آن حضرت بودند:
وکان لا یفارق امراة الا وهی تحبه.
بنابراین آنان بودند که میخواستند شرافت انتساب به خاندان وحی را پیدا کنند و ازدواج با فرزند رسول خدا (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) را وسیلهای برای کسب این افتخار میدانستند، بنابراین هیچگونه خردهای بر
امام مجتبی (
علیه
السّلام) نیست.
حال با فرض ثبوت این روایات، شایسته است هدف
امام حسن (
علیه
السّلام) از این ازدواج و طلاقها، را بررسی نماییم.
بر فرض ثبوت ازدواجهای متعدد، با توجه به برخی آموزههای دینی میتوان ادعا نمود چه بسا از جمله اهداف
امام (
علیه
السّلام) از این امر، دو هدف زیر بوده است:
۱ـ بر آوردن حاجات مردم نسبت به انتساب به خاندان رسالت و امامت.
۲ـ بینیاز نمودن زنان از نظر اقتصادی.
چنانچه گذشت، به جهت علاقه مؤمنان برای انتساب به خاندان رسالت و امامت، پیشنهاد این ازدواجها از ناحیه خانوادهها صورت میگرفت، همانگونه که در دو روایت کتاب «کافی» شریف و نقل کتاب «
احیاء علوم الدین» غزالی و روایت طبرانی گذشت، بنابراین آنان بودند که میخواستند به واسطه برقراری ازدواج با فرزند
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، افتخار انتساب به خاندان رسالت و
امامت را پیدا کنند. از اینرو یکی از اهداف
امام (
علیه
السّلام) از این امر، بر آوردن حاجت آنها بود و قطعا هیچ غرض شهوانی در بین نبود.
هدف دیگری که میتوان برای این مساله ذکر نمود، بینیاز نمودن زنان از نظر اقتصادی بود، چنانچه در بعضی از منابع
اسلامی این مطلب را به آن حضرت نسبت دادهاند.
راغب اصفهانی یکی از علمای اهل تسنن، در این زمینه چنین مینویسد:
فقیل له فی ذلک فقال ان الله تعالی علق بهما الغنی فقال «وانکحوا الایامی منکم والصالحین من عبادکم وامائکم ان یکونوا فقراء یغنهم الله من فضله» وقال «وان یتفرقا یغن الله کلا من سعته» فانا اتزوج للغنی واطلق للغنی.
به (
امام) حسن (
علیه
السلام) گفته شد هدف شما از این ازدواج و طلاقها چیست؟ ایشان فرمودند خداوند دو بینیازی را مترتب بر ازدواج و طلاق نموده است، آنجا که (در قرآن پیرامون ازدواج) میفرماید: «مردان و زنان بیهمسر خود را همسر دهید، همچنین غلامان و کنیزان صالح و درستکارتان را اگر فقیر و تنگدست باشند، خداوند از فضل خود آنان را بینیاز میسازد» و در آیهای دیگر (پیرامون طلاق) میفرماید: «اگر از هم جدا شوند، خداوند هر کدام از آنها را با فضل و کرم خود، بینیاز میکند»؛ بنابراین من به خاطر بینیازی ازدواج میکنم و به خاطر بینیازی طلاق میدهم.
بنابراین میتوان ادعا نمود چه بسا از جمله انگیزههای
امام (
علیه
السّلام) از این کار، هدفی فرهنگی (انتساب مردم به خاندان رسالت و امامت) و اقتصادی (بینیاز نمودن زنان بیسرپرست) بوده است.
اکنون در این مجال قبل از بیان دلایلی که به عنوان رد این دسته از روایات مطرح است، شایسته است پیرامون متن روایت کتاب «
محاسن» اندکی توضیح دهیم.
مرحوم برقی در کتاب محاسن چنین نقل میکند:
قَالَ: اَتَی رَجُلٌ اَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیّاً (
علیه
السّلام) فَقَالَ لَهُ جِئْتُکَ مُسْتَشِیراً اَنَّ الْحَسَنَ (
علیه
السّلام) وَ الْحُسَیْنَ (
علیه
السّلام) وَ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ جَعْفَرٍ خَطَبُوا اِلَیَّ فَقَالَ اَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (
علیه
السّلام) الْمُسْتَشَارُ مُؤْتَمَنٌ اَمَّا الْحَسَنُ فَاِنَّهُ مِطْلَاقٌ لِلنِّسَاءِ وَ لَکِنْ زَوِّجْهَا الْحُسَیْنَ فَاِنَّهُ خَیْرٌ لِابْنَتِکَ.
امام صادق (
علیه
السّلام) فرمود: مردی به حضور امیرمؤمنان (
علیه
السّلام) رسید و گفت: حسن و حسین و عبدالله ابن جعفر از دختر من خواستگاری کردند، اکنون با تو مشورت میکنم که کدام از ایشان را بپذیرم؟ حضرت امیر فرمود: شخصی که مورد مشورت قرار میگیرد امین است. اما فرزندم حسن زیاد زن طلاق میدهد. دخترت را به فرزندم حسین بده. این کار برای دخترت خیر است.
با توجه به مطالبی که گذشت، توضیح روایت فوق از این قرار است:
امام (
علیه
السّلام) از نظر شرعی نمیتوانست هم زمان بیش از چهار همسر داشته باشد با این فرض
امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) به آن فرد فرمودند دخترت را به ازدواج
حسین (علیهالسّلام) دربیاور، زیرا
امام علی (
علیه
السّلام) میدانستند که چه بسا هدف آن مرد از ازدواج دخترش این است که همسر پسر پیامبر (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) باقی بماند و این مطلب با ازدواج با
امام حسین (
علیه
السّلام) میسر بود و یا اینکه امیرمؤمنان (
علیه
السّلام) ایمان آن مرد را بهاندازه مردان قبیله هَمدان نمیدانستند و خوف این وجود داشت که در صورت طلاق دخترش، معرفتش نسبت به
امام معصوم (
علیه
السّلام) کم شود و در دینش لغزش پیدا شود، از اینرو توصیه نمودند که دخترش را به ازدواج
امام حسین (
علیه
السّلام) در آورد.
صرف نظر از بیان و توضیحی که پیرامون محتوای این دسته از روایات ذکر شد و در صورت عدم پذیرش توضیحات فوق، چارهای جُز کنار گذاردن این روایات نیست، زیرا:
اگر تلقی فردی از واژه «مطلاق»، تنوعطلبی جنسی و شهوترانی باشد، این دسته روایات با
عصمت ائمه (علیهم
السّلام) در تعارضاند. در نظام اعتقادی امامیه،
امامان (علیهمالسّلام) دارای عصمتاند و هیچگونه لغزشی از آنان سر نمیزند. حال اگر روایتی با مقوله عصمت در تعارض باشد، از نظر علمای شیعه مردود است و کنار گذاشته میشود همانگونه که عالمان ما در بسیاری از مسائل کلامی، فقهی و... همین روش را بر میگزینند. از باب مثال
شیخ طوسی روایتی را که بر سهو نمودن
امام علی (
علیه
السّلام) دلالت دارد، به دلیل آنکه با عصمت
امام (
علیه
السّلام) در تعارض است، رد میکند و مینویسد:
فَهَذَا خَبَرٌ شَاذٌّ مُخَالِفٌ لِلْاَخْبَارِ کُلِّهَا وَ مَا هَذَا حُکْمُهُ لَا یَجُوزُ الْعَمَلُ بِهِ عَلَی اَنَّ فِیهِ مَا یُبْطِلُهُ وَ هُوَ اَنَّ اَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ (
علیه
السّلام) اَدَّی فَرِیضَةً عَلَی غَیْرِ طُهْرٍ سَاهِیاً عَنْ ذَلِکَ وَ قَدْ آمَنَنَا مِنْ ذَلِکَ دَلَالَةُ عِصْمَتِهِ
علیه السلام.
این روایت شاذ است و با تمام احادیث دیگر مخالفت دارد و هر خبری که چنین باشد، نمیتوان بدان عمل نمود. علاوه بر آنکه در خود روایت مطلبی است که دلالت بر بطلان آن میکند و آن اینکه
امام علی (
علیه
السّلام) نمازی را سهواً بدون وضوء انجام داده است در حالی که عصمت او مانع از پذیرش این مطلب است.
این دسته روایات با احادیث مبغوضیت تنوعطلبی جنسی در تعارضاند. بر اساس روایتی که
کلینی با سند معتبر از
امام صادق (علیهالسّلام) نقل نموده، افرادی که به دلیل لذتطلبی جنسی، بسیار ازدواج میکنند و
طلاق میدهند، مبغوض خدایند.
اِنَّ اللَّهَ یُبْغِضُ الْمِطْلَاقَ الذَّوَّاقَ.
خداوند بر مردی که هوس باز است و مرتباً زن طلاق میدهد،
غضب میکند.
هیچ فرد شیعی نمیپذیرد
امام دوم (
علیه
السّلام) مبغوض
خداوند باشد.
این دسته روایات با احادیث بیانگر ویژگی و نشانههای امامان در تعارض است.
امام صادق (
علیه
السّلام) میفرماید: ائمه از ابتدای خلقتشان همواره مورد عنایت ویژه خداوند بوده و هیچگاه امری ناپسند دامنگیرشان نشد. کلینی با سند معتبر آورده است: عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فِی خُطْبَةٍ لَهُ یَذْکُرُ فِیهَا حَالَ الْاَئِمَّةِ ع وَ صِفَاتِهِم... لَمْ یَزَلْ مَرْعِیّاً بِعَیْنِ اللَّهِ یَحْفَظُهُ وَ یَکْلَؤُهُ بِسِتْرِهِ مَطْرُوداً عَنْهُ حَبَائِلُ اِبْلِیسَ وَ جُنُودِهِ... مَعْصُوماً مِنَ الزَّلَّاتِ مَصُوناً عَنِ الْفَوَاحِشِ کُلِّهَا...
امام صادق (
علیه
السّلام) در خطبهای را که پیرامون ویژگیهای امامان (علیهم
السّلام) ایراد نمود، فرمود: ...
امام همیشه زیر نظر خدا سرپرستی و نگهبانی شده، از دامهای
شیطان و لشکرش بر کنار... از لغزشها نگهداری شده و از تمام زشتکاریها در امان است...
امام باقر (
علیه
السّلام) یکی از نشانههای
امام را نزاهت از اُمور بیهوده بر میشمارد.
عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ وَهْبٍ قَالَ: قُلْتُ لِاَبِی جَعْفَرٍ
علیه السلام: مَا عَلَامَةُ
الْاِمَامِ الَّذِی بَعْدَ
الْاِمَامِ فَقَالَ طَهَارَةُ الْوِلَادَةِ وَ حُسْنُ الْمَنْشَاِ وَ لَا یَلْهُو وَ لَا یَلْعَبُ.
معاویة بن وهب گوید: به
امام باقر (
علیه
السّلام) گفتم علامت جانشین
امام چیست؟ فرمود: پاکیزگی ولادت (حلالزادگی)، پرورش خوب و کنار بودن از
لهو و
لعب.
مطابق این روایات، نکوهش
امام علی (
علیه
السّلام) در ملا عام بوده است. حال مساله از دو حال خارج نیست. نخست آنکه ابتدا و بدون آنکه فرزندش را از این عمل نهی کرده باشد، آن را در میان مردم کوفه اعلام داشت و امر منکر را به صورت علنی افشا نمود و این به معنای «اشاعه فحشا = انتشار منکرات» است که خود کاری حرام میباشد. چنین چیزی به هیچ وجه قابل پذیرش نیست زیرا هر کسی میداند که برای نهی از منکر ابتدا باید به طرف مقابل آن هم بهطور خصوصی تذکر داد و بنابر اجماع شیعه،
امام (
علیه
السّلام) هرگز مرتکب
گناه نمیشود. فرض دوم آن است که
امام ابتدا فرزندش را از این کار نهی کرد اما او سر برتافته است، مخالفت
امام با دستور پدر نیز کاری حرام است و برای هیچ فرد شیعی قابل پذیرش نیست که
امام مجتبی (
علیه
السّلام) نعوذ بالله مرتکب کار حرامی شده باشند.
بررسی تعداد
فرزندان امام مجتبی (
علیه
السّلام) میتواند شاهدی بر نادرستی این مساله باشد.
بیان مطلب این است: اگر
امام حسن (
علیه
السّلام) از هر یک از پنجاه همسر مطلقه که در آن روایت ضعیفالسند کتاب «کافی» ادعا شده بود، تنها یک فرزند میداشت باید حداقل دارای پنجاه فرزند میبودند مخصوصاً با توجه به آنکه
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به زیاد کردن فرزندان ترغیب نمود و فرمود.
تَزَوَّجُوا بِکْراً وَلُوداً وَ لَا تَزَوَّجُوا حَسْنَاءَ جَمِیلَةً عَاقِراً فَاِنِّی اُبَاهِی بِکُمُ
الْاُمَمَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ.
با دوشیزگانی که فرزند زیاد میآوردند ازدواج کنید و با زنان زیبا روی نازا ازدواج نکنید همانا من در
روز رستاخیز به شما مباهات میورزم.
طبیعتاً
امام مجتبی (
علیه
السّلام) برای عمل به این سفارش جدش از دیگران اولی بود. حال آنکه فرزندان آن حضرت بسیار کمتر از این مقدارند.
شیخ مفید در کتاب
ارشاد تعداد فرزندان آن حضرت را اعم از دختر و پسر، پانزده نفر میداند. مرحوم
طبرسی در اعلام الوری باعلام الهدی،
شانزده تن میداند.
ابنشهرآشوب در مناقب آل ابی طالب (علیهم
السّلام)
چهارده فرزند برای
امام مجتبی (
علیه
السّلام) معرفی میکند.
بررسی ابعاد زندگانی
امام حسن (
علیه
السّلام) چهره واقعی ایشان را معرفی میکند. او مولود با شرافتترین خاندان است. پرورش یافته بهترین انسانهاست. در اطاعت خداوند سر آمد همگان بود به حدی که هنگام وضو گرفتن حالت عجیبی پیدا میکرد.
کَانَ اِذَا تَوَضَّاَ ارْتَعَدَتْ مَفَاصِلُهُ وَ اصْفَرَّ لَوْنُهُ.
هرگاه وضو میساخت اعضایش میلرزید و رنگ صورتش زرد میشد.
هرگاه نام خدا برده میشد و به یاد روز رستاخیز افتاده و دگرگون میشد. حال میتوان پذیرفت او فردی زنباره و لذتطلب بوده است!؟
روایات مربوط به مطلاق بودن
امام مجتبی (علیهالسّلام) در منابع
اهلسنت و
امامیه وجود دارد. روایات اهل سنت برای ما قابل قبول نیست. در منابع امامیه چهار روایت در این موضوع وجود دارد. در این میان سند سه روایت مبتلا به اشکال است و تنها یک سند قابل قبول وجود دارد. پارهای توجیهات پیرامون محتوای این روایات ذکر گردید. اگر از این توجیهات صرفنظر کنیم و آنها را کنار بگذاریم، از آنجایی که این روایت با آموزههای اعتقادی
شیعه همچون عصمت
امام در تعارض است، این روایات قابل پذیرش نمیباشد و در نتیجه آنها را کنار میگذاریم.
موسسه ولیعصر، برگرفته از مقاله «آیا امام حسن (علیهالسّلام) بسیار طلاق میداد (مطلاق بود)؟»