مصداق احمد در روایات عصر ظهور
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
جریان
احمد الحسن بصری که مدعی یمانی گری اوست، برای اثبات «وصایت» ادعایی احمد بصری به نحوی افراطی به احادیث مختلفی متمسّک میشوند. اتباع او به جهت آنکه بتوانند جایگاه وی را مشروع جلوه دهند، تمامی کسانی را که نامشان «احمد» بوده و در روایات ذکر شدهاند، به احمدالحسن ربط داده و او را مصداق آن روایات میدانند! در حالیکه روایات مذکور هیچ ارتباطی با احمد بصری نداشته و اتباع او روایات را
مصادره به مطلوب کرده و با استفاده از مشابهت اسمی و تقطیع روایت، در صدد سوء استفاده و فریب شیعیان میباشند.
اتباع احمد بصری روایتی را نقل میکنند که در آن به تولد دو احمد بشارت داده شده است که یکی از آنان متولد
مکه است و پیامبر بوده و دیگری متولد قریهای از
عراق است و امام میباشد. لذا از این طریق سعی در تطبیق مولود قریه عراق با «احمد اسماعیل» را دارند. نکته قابل توجه اینکه؛ اتباع احمد بصری عبارتی از پاورقی کتاب
شرح کافی ملا صالح مازندرانی که منتسب به بعض الافاضل در ذیل روایت
امام باقر (علیهالسّلام) نقل آمده است را با عنوان روایت معصوم (علیهالسّلام) تلقّی کرده و به مردم معرفی می کنند. بطوری که
علی ابو رغیف در کتاب الطریق الی الدعوة الیمانیة به این مطلب تصریح کرده و آن را یکی از روایتهای اشاره کننده به احمدالحسن دانسته است.
در متن روایت آمده است:
««عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ السَّلَامُ، قَالَ: «لَمَّا وُلِدَ النَّبِیُّ (صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) جَاءَ رَجُلٌ مِنْ اَهْلِ الْکِتَابِ اِلی مَلَاٍ مِنْ قُرَیْشٍ فِیهِمْ هِشَامُ بْنُ الْمُغِیرَةِ وَ الْوَلِیدُ بْنُ الْمُغِیرَةِ وَ الْعَاصُ بْنُ هِشَامٍ وَ اَبُو وَجْزَةَ بْنُ اَبِی عَمْرِو بْنِ اُمَیَّةَ وَ عُتْبَةُ بْنُ رَبِیعَةَ، فَقَالَ: اَ وُلِدَ فِیکُمْ مَوْلُودٌ اللَّیْلَةَ؟ فَقَالُوا: لَا، قَالَ: فَوُلِدَ اِذاً بِفِلَسْطِینَ غُلَامٌ اسْمُهُ اَحْمَدُ بِهِ شَامَةٌ کَلَوْنِ الْخَزِّ الْاَدْکَنِ، وَ یَکُونُ هَلَاکُ اَهْلِ الْکِتَابِ وَ الْیَهُودِ عَلی یَدَیْه... .»»
امام باقر (علیهالسّلام) فرمود: «آن هنگام که
نبی خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به دنیا آمد، مردی از اهل کتاب به نزد گروهی از
قریش آمد که در میان آنان
هشام بن المغیره و
ولید بن مغیره و
عاص بن هشام و
ابووجزه بن ابی عمرو و
عتبه بن ربیعه نیز حضور داشتند. به آنان گفت: آیا امشب در میان شما فرزندی به دنیا آمده است؟ گفتند نه! گفت پس حتما در
فلسطین پسری متولد شده است که نامش احمد است و خالی به
رنگ ابریشم سیاه دارد و هلاکت
اهل کتاب و
یهود به دست او میباشد.
ملا صالح مازندرانی در توضیح این روایت در پاورقی کتاب، عبارت روایت گونهای را با عنوان قول بعض الافاضل آورده است که می گوید:
«و قال بعض الافاضل (فاضل استرآبادی) فی توجیه علم الرجل بذلک و توجیه قوله «فَوُلِدَ اِذاً بِفِلَسْطِینَ» بعد قولهم «لا» مذکور فی الکتب المنزلة علی الانبیاء المتقدمین (علیهمالسّلام) یولد فی مکة رجل معصوم اسمه احمد و کنیته ابو القاسم و کذلک فی قریة من العراق احدهما نبی و الاخر امام؛ و بعضی از افاضل علماء در توجیه علم آن مرد یهودی به آن خبر و توجیه سخن وی به این که پس، از فلسطین متولد شده است، خبری را از کتب انبیاء گذشته نقل کردهاند به این مضمون که در مکه مردی متولد میشود که نامش احمد و کنیهاش ابوالقاسم است، همچنین در روستایی در عراق. یکی از آنان پیامبر است و دیگری امام است.»
در پاسخ به برداشت نادرست اتباع احمد بصری از این روایت گفته می شود:
اولاً؛ اصل روایت که از امام باقر (علیهالسّلام) نقل شده است، این مولود را از فلسطین معرفی می کند، نه از عراق، (آن هم از بصره عراق).
ثانیاً؛ روایتِ نقل شده از امام باقر (علیهالسّلام) نقل قولی از سخن مرد یهودی است که در مواجهه با پاسخ منفی قریش به اشتباه افتاده و گفت: «فَوُلِدَ اِذاً بِفِلَسْطِینَ».
ثالثاً؛ آن مرد یهودی تولد از فلسطین را هم به عنوان پیشگویی برای آینده ذکر نکرده و اشارهاش به زمان حال بوده است. لذا وقتی گفتند در مکه به دنیا نیامده گفت: پس در فلسطین متولد شده است. پس نمیتوان نام فلسطین را به قریهای از عراق تاویل برده و آن را به عنوان یک پیشگویی برای متولد شدن فردی در آخرالزمان به نام احمد تلقی کرد.
رابعاً؛ آنچه در پاورقی کتاب آمده است، عبارتی روایت گونه است که بدون اتصال به معصوم نقل شده و فاقد اعتبار میباشد.
کتاب «
الزام الناصب»، به نقل از «
خطبه البیان» به «پرچم محمدی» و «دولت احمدی» اشاره کرده است که اتباع احمد بصری آن روایت را مصادره به مطلوب کرده و با استفاده از مشابهت اسمی و تقطیع روایت، در صدد سوء استفاده می باشند. در این خطبه آمده است:
««یَظْهَرُ عند ذالک صاحِبُ الرّایَةِ الْمحمّدیَةِ، وَ الدَّولَةِ الاحْمَدیَّةِ، الْقائِمُ بِالسَّیفِ وَالحالِ، الصّادِقُ فِی الْمَقال، یُمَهِّدُ الارْضَ وَیُحیی السُّنَّةَ وَ الْفَرْضَ سَیَکُونُ ذَلِکَ بَعْدَ اَلْفِ وَ مِائَةٍ وَ اَرْبَعٌ وَ ثَمَانِینَ سَنَةً مِنْ سِنِی الْفَتْرَةَ بَعْدَ الْهِجْرَةِ»»
در آن زمان، صاحب پرچم محمدی و دولت احمدی و قائم به شمشیر و راستگو در گفتار ظهور خواهد کرد. زمین را آماده می کند و سنت را زنده میکند و این بعد از هزار و صد و هشتاد و چهار سال پس از هجرت محقق میشود.
در پاسخ عرض می شود که:
اولاً؛ این روایت در کتب معتبر شیعی نیامده و برای اولین بار به نقل از محمد بن طلحه شافعی (از علمای اهل سنت) در کتاب الزام الناصب ذکر شده و پس از آن نیز در هیچکدام از کتب شیعی ذکر نشده است.
ثانیاً؛ این عبارت، بخشی از «خطبه البیان» است که بر اساس دیدگاه تمامی علمای شیعه، این خطبه ساخته و پرداخته دست غالیان بوده و فاقد اعتبار است.
ثالثاً؛ در ادامه همین خطبه، اشاره به سال ظهور شده است: ««سَیَکُونُ ذَلِکَ بَعْدَ اَلْفِ وَ مِائَةٍ وَ اَرْبَعٌ وَ ثَمَانِینَ سَنَةً مِنْ سِنِی الْفَتْرَةَ بَعْدَ الْهِجْرَةِ»»؛ که همین مساله با صریح روایات ردّ «توقیت» در تعارض است:««عَنْ اَبِی بَصِیرٍ عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیهالسّلام) قَالَ: سَاَلْتُهُ عَنِ الْقَائِمِ (علیهالسّلام) فَقَالَ «کَذَبَ الْوَقَّاتُونَ اِنَّا اَهْلُ بَیْتٍ لَا نُوَقِّتُ»»
تعیین کنندگان وقت ظهور دروغ گفتند. ما اهل بیت نیز وقت تعیین نمیکنیم.
علی ابو رغیف در کتاب خود (الطریق الی الدعوة الیمانی) به روایاتی اشاره کرده است که به زعم خود، مؤید احمدالحسن میباشند. یکی از این روایات، روایت مربوط به جوانی است که دو ساق پای او
زرد است و نامش احمد است. لذا سعی بر آن دارد تا
مصادره به مطلوب کرده و از این تشابه اسمی استفاده های لازم را انجام دهد.
در پاسخ به این موضوع گفته می شود:
در
خطبه لؤلؤیّه که منسوب به
امیرالمؤمنین علی (علیهالسّلام) است، از جوانی نام برده شده است که ساق پاهایش
زرد رنگ بوده و نام وی احمد است. این فرد بر اساس تحلیل و شواهد تاریخی یکی از فرزندان بویه است که بعدها به همراه برادران خود،
حکومت آل بویه را تاسیس نمود. در روایت آمده است:
««اَلَا وَ اِنِّی ظَاعِنٌ عَنْ قَرِیبٍ وَ مُنْطَلِقٌ لِلْمَغِیبِ فَارْهَبُوا الْفِتَنَ الْاُمَوِیَّةَ وَ الْمَمْلَکَةَ الْکَسْرَوِیَّةَ وَ مِنْهَا فَکَمْ مِنْ مَلَاحِمَ وَ بَلَاءٍ مُتَرَاکِمٍ تقتل مَمْلَکَةَ بَنِی الْعَبَّاس... قَوْلُهُ (علیهالسّلام) فِی الْخُطْبَةِ الْغَرَّاءِ وَیْلٌ لِاَهْلِ الْاَرْضِ اِذَا دُعِیَ عَلَی مَنَابِرِهِمْ بِاسْمِ الْمُلْتَجِی وَ الْمُسْتَکْفِی وَ لَمْ یُعْرَفِ الْمُلْتَجِی فِی اَلْقَابِهِمْ وَ لَکِنْ لَمَّا بَیَّنَّا صِفَتَهُمْ وَجَدْنَا الْمُلَقَّبَ بِالْمُتَّقِی الَّذِی الْتَجَاَ اِلَی بَنِی حَمْدَانَ ثُمَّ یَذْکُرُ الرَّجُلَ مِنْ رَبِیعَةَ الَّذِی قَالَ فِی اَوَّلِ اسْمِهِ سِینٌ وَ مِیمٌ وَ یَعْقُبُ بِرَجُلٍ فِی اسْمِهِ دَالٌ وَ قَافٌ ثُمَّ یَذْکُرُ صِفَتَهُ وَ صِفَةَ مُلْکِهِ وَ قَوْلُهُ (علیهالسّلام) وَ اِنَّ مِنْهُمُ الْغُلَامَ الْاَصْفَرَ السَّاقَیْنِ اسْمُهُ اَحْمَدُ و قوله (علیهالسّلام) وَ یُنَادِی مُنَادِی الْجَرْحَی عَلَی الْقَتْلَی وَ دَفْنِ الرِّجَالِ وَ غَلَبَةِ الْهِنْدِ عَلَی السِّنْدِ وَ غَلَبَةِ الْقُفْصِ عَلَی السَّعِیرِ وَ غَلَبَةِ الْقِبْطِ عَلَی اَطْرَافِ مِصْرَ وَ غَلَبَةِ اَنْدُلُسَ عَلَی اَطْرَافِ اِفْرِیقِیَةَ وَ غَلَبَةِ الْحَبَشَةِ عَلَی الْیَمَنِ وَ غَلَبَةِ التُّرْکِ عَلَی خُرَاسَانَ وَ غَلَبَةِ الرُّومِ عَلَی الشَّامِ وَ غَلَبَةِ اَهْلِ اِرْمِینِیَّةَ عَلَی اِرْمِینِیَّةَ وَ صَرَخَ الصَّارِخُ بِالْعِرَاقِ هُتِکَ الْحِجَابُ وَ افْتُضَّتِ الْعَذْرَاءُ وَ ظَهَرَ عَلَمُ اللَّعِینِ الدَّجَّالُ ثُمَّ ذَکَرَ خُرُوجَ الْقَائِمِ (علیهالسّلام).»»
امیرالمؤمنین علی (علیهالسّلام) فرمود: آگاه باشید که من بار سفر بستهام و بزودی از این دنیا حرکت می کنم و به عالم غیب رهسپار می شوم، بنابراین شما در انتظار فتنه امویّه و سلطنت کسرویّه بوده باشید و منتظر بلاهای پی در پی و قتل در مملکت
بنی عباس باشید... و فرمودند: وای بر اهل زمین، زمانی که بر روی منبرهایشان به اسم ملتجی و مستکفی دعوت شود و ملتجی شناخته نشود با القابش و لکن زمانی که صفت او را توصیف کردیم، او را ملقب به متقی مییابید که به
بنی حمدان پناه برده است. سپس نام مردی از شهر ربیعه را برد که در ابتدای اسم او سین و میم بود و پس از او از مردی نام برد که در نامش دال و قاف است، سپس صفت و صفت حکومتش را نام برد و فرمود همانا یکی از آنها جوانی است که ساق پاهایش
زرد رنگ است. و فرمود: سپس منادی ندا میدهد به دو زخم و قتل، سپس دفن رجال و غلبه
هند بر
پاکستان و غلبه قفص بر فلسطین و غلبه قبط بر
مصر و غلبه
اندلس بر آفریقا و غلبه
حبشه بر
یمن و غلبه ترک بر خراسان و غلبه روم بر
شام و... ظهور علم
دجال اتفاق افتاده و پس از آن خروج قائم (علیهالسّلام) است.
برای تطبق درست، ابتدا باید واژگان مطرح شده در متن روایت مورد بررسی قرار گیرد که عبارتند از:
۱. المُلتجی: پناه برنده، پناه جو.
۲. المُستکفی: ابو القاسم عبدالله ابن المکتفی ابن المعتضد، المستکفی بالله؛ خلیفهای از خلفای عباسی در بغداد بود که از سالهای (۹۴۴هـ. ق) تا (۹۴۶هـ. ق) در سرزمینهای اسلامی فرمان میراند.
۳. المُتقی: ابواسحاق (ابوالحق) ابراهیم متقی.
۴. بنی حمدان: آلِ حَمْدان، سلسلهای شیعی مذهب از قبیله بنی تَغْلِب که از حدود (۲۹۲هـ. ق) تا (۳۹۴هـ. ق) بر بخشهایی از شام و شمال عراق (جزیره) فرمان راندند.
۵. ربیعه: محل حکومت ابراهیم بن حمدان است.
۶. احمد: یکی از سه فرزند بویه است که تاسیس دولت آل بویه به دست این سه برادر انجام یافت. اسامی آنان علی، حسن و احمد بود.
با حفظ این مقدمه؛ بخشی از داستان قیام آل بویه به صورت مختصر عرض میشود تا بدینوسیله تحلیل تاریخی روایت مذکور مشخص گردد:
درسال (۳۳۲هـ. ق) هنگامی که «متقی»و «توزون» به طرف
موصل رفته بودند، برادران بریدی از
احمد بن بویه دعوت کردند که بر عراق حمله ببرد. احمد از طرف
دیالمه به عراق حمله کرد، اما برادران بریدی به او چنانکه وعده داده بودند، کمک نکردند و توزون از موصل برگشته و دیالمه را مغلوب ساخت و متقی از ترس او به موصل رفته و به ناصرالدوله،
حسن بن ابیالهیجا (۳۵۸هـ. ق) پایهگذار سلسله حمدانیان پناه برد. اما توزون بالاخره با سوگند و اظهار صلح خواهی خلیفه را به بغداد برگرداند و روز بعد او را کور کرد و «مستکفی» را به جای او به خلافت گذاشت.
در همین ایام، احمد بن بویه به همراهی
ابومحمدحسن بن محمد مهلبی در ۱۱
جمادی الاولی (۳۳۴ هـ. ق) بدون جنگ بر بغداد دست یافت و با خلیفه به احترام تمام رفتار نمود. مستکفی نیز به او خلعت داد و احمد را به معزالدوله و برادرش علی را به عمادالدوله و برادر دیگرش حسن را به رکن الدوله ملقب گرداند.
با دقت نظر در متن روایت و تاریخ مذکور، روشن می گردد که؛
اولاً؛ آغاز روایت به فتنه کسروی و اموی و بنی عباس اشاره دارد و بلا فاصله به ملتجی (متقی خلیفه)، اشاره شده است که پس از شکست، به بنی حمدان پناه برد و پس از او المستکفی به مقام خلافت رسید. در این بین احمد بن بویه که در سن جوانی بود به عراق و ایران غلبه کرد و خون زیادی ریخته شد.
ثانیاً؛ پس از اشاره به فتنه کسرویه و امویه و قتل بنی عباس و ماجرای متقی و مستکفی و احمد، به موارد زیادی از فتنههای آخرالزمان اشاره شده است که پس از وقوع آن نوبت به ذکر وقایع قیام قائم می رسد.
بنابراین، روایت مذکور هیچ ارتباطی با احمد بصری و مسائل مربوط به عصر حاضر نداشته و حضرت امیرالمؤمنین علی (علیهالسّلام)، مردم را کشتار عصر بعد از خودش آگاه کرده است.
در خصوص شعار گنجینههای طالقان دو نوع روایت در دست است که به جهت روشن شدن مساله به هر دو اشاره می گردد.
این روایت برای اولین بار و آخرین بار در کتاب «
منتخب الانوار المضیئة فی ذکر القائم الحجّة علیه السلام» تالیف
علی بن عبد الکریم بهاء الدین نیلی نجفی، آمده است:
««وَ عَنِ الْبَاقِرِ (علیهالسّلام) بِالطَّرِیقِ الْمَذْکُورِ یَرْفَعُهُ اِلَی جَابِرٍ قَالَ: اِنَّ لِلَّهِ تَعَالَی کَنْزاً بِالطَّالَقَانِ لَیْسَ بِذَهَبٍ وَ لَا فِضَّةٍ اثْنَیْ عَشَرَ اَلْفاً بِخُرَاسَانَ شِعَارُهُمْ اَحْمَدُ اَحْمَدُ یَقُودُهُمْ شَابٌّ مِنْ بَنِی هَاشِمٍ عَلَی بَغْلَةٍ شَهْبَاءَ عَلَیْهِ عِصَابَةٌ حَمْرَاءُ کَاَنِّی اَنْظُرُ اِلَیْهِ عَابِرُ الْفُرَاتِ فَاِذَا سَمِعْتُمْ بِذَلِکَ فَسَارِعُوا اِلَیْهِ وَ لَوْ حَبْواً عَلَی الثَّلْجِ.»»
امام باقر (علیهالسّلام) فرمود: همانا برای خداوند متعال گنجهایی در طالقان است که از طلا و نقره نیستند. آنان دوازده هزار نفر از خراسان هستند که شعارشان احمد احمد است. رهبر آنها جوانی از
بنیهاشم سوار بر قاطری سپید
رنگ است و پیشانی بندی قرمز
رنگ بر سر بسته است، گویی به او مینگرم که از رود فرات هم میگذرد اگر شنیدید او از فرات می گذرد بسوی او بشتابید حتی اگر مجبور باشید سینه خیز بر روی یخها حرکت کنید.
در بررسی این روایت گفته می شود:
اولاً؛ روایت حاضر دارای تهافت بوده و صدر و ذیل آن با یکدیگر ارتباطی ندارند. چنانچه در ابتدای این روایت از «گنج های طالقان» سخن به میان آمده و بلا فاصله و بدون مناسبتی از دوازده هزار نیرو از جانب «خراسان» با شعار «احمد احمد» صحبت شده است. از ظاهر روایت معلوم می شود که این افراد با شعار احمد احمد ارتباطی با طالقان نداشته، بلکه آنان خراسانی خواهند بود.
ثانیاً؛ این روایت در کتاب سرور اهل الایمان فی علامات ظهور صاحب الزمان (علیهالسّلام)، که بعدها توسط نویسنده مرحوم نیلی نجفی؛ صاحب الانوار المضیئه تالیف شده است، با عبارت دیگری آمده و در آن شعار اهل خراسان را «یالثارات الحسین» آورده و نامی از احمد در میان نیست. این بدین معناست که نویسنده در کتاب بعدی خود به اشتباه صورت گرفته در روایت متوجه شده و آن را اصلاح کرده است.
در کتابهای
ریاض الابرار فی مناقب الائمة الاطهار،
بحار الانوار،
الزام الناصب فی اثبات الحجه الغائب (عجّلاللهتعالیفرجهالشریف) و
سفینه البحار و سرور اهل الایمان فی علامات ظهور صاحب الزمان (عج) آمده است:
««وَ بِالْاِسْنَادِ یَرْفَعُهُ اِلَی الْفُضَیْلِ بْنِ یَسَارٍ عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیهالسّلام) قَالَ لَهُ کَنْزٌ بِالطَّالَقَانِ مَا هُوَ بِذَهَبٍ وَ لَا فِضَّةٍ وَ رَایَةٌ لَمْ تُنْشَرْ مُنْذُ طُوِیَتْ وَ رِجَالٌ کَاَنَّ قُلُوبَهُمْ زُبَرُ الْحَدِیدِ لَا یَشُوبُهَا شَکٌّ فِی ذَاتِ اللَّهِ اَشَدُّ مِنَ الْحَجَرِ لَوْ حَمَلُوا عَلَی الْجِبَالِ لَاَزَالُوهَا لَا یَقْصِدُونَ بِرَایَاتِهِمْ بَلْدَةً اِلَّا خَرَّبُوهَا کَاَنَّ عَلَی خُیُولِهِمُ الْعِقْبَانَ یَتَمَسَّحُونَ بِسَرْجِ الْاِمَامِ ع یَطْلُبُونَ بِذَلِکَ الْبَرَکَةَ وَ یَحُفُّونَ بِهِ یَقُونَهُ بِاَنْفُسِهِمْ فِی الْحُرُوبِ وَ یَکْفُونَهُ مَا یُرِیدُ فِیهِمْ رِجَالٌ لَا یَنَامُونَ اللَّیْلَ لَهُمْ دَوِیٌّ فِی صَلَاتِهِمْ کَدَوِیِّ النَّحْلِ یَبِیتُونَ قِیَاماً عَلَی اَطْرَافِهِمْ وَ یُصْبِحُونَ عَلَی خُیُولِهِمْ رُهْبَانٌ بِاللَّیْلِ لُیُوثٌ بِالنَّهَارِ هُمْ اَطْوَعُ لَهُ مِنَ الْاَمَةِ لِسَیِّدِهَا کَالْمَصَابِیحِ کَاَنَّ قُلُوبَهُمُ الْقَنَادِیلُ وَ هُمْ مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ مُشْفِقُونَ یَدْعُونَ بِالشَّهَادَةِ وَ یَتَمَنَّوْنَ اَنْ یُقْتَلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ شِعَارُهُمْ یَا لَثَارَاتِ الْحُسَیْنِ اِذَا سَارُوا یَسِیرُ الرُّعْبُ اَمَامَهُمْ مَسِیرَةَ شَهْرٍ یَمْشُونَ اِلَی الْمَوْلَی اِرْسَالًا بِهِمْ یَنْصُرُ اللَّهُ اِمَامَ الْحَقِّ.»»
امام صادق (علیهالسّلام) فرمود: «
مهدی (علیهالسّلام) گنجی در طالقان دارد که از طلا و نقره نیست. پرچمی دارد که از وقتی پیچیده شده، باز نگردیده است. مردانی که قلبهایشان مانند تکه های آهن، سخت تر از سنگ است و هرگز شکی درباره خدا به آنها وارد نگردیده است. آنان اگر به کوهها حمله کنند، آن را از جای می کنند، و هر شهری را بخواهند فتح میکنند. عقاب آسا بر اسبانشان می تازند. بر زین اسب امام (علیهالسّلام) دست میکشند و به این وسیله تبرک می جویند. گرد امام (علیهالسّلام) جمع می شوند و در جنگها با جانشان از او دفاع می کنند. آنچه امام (علیهالسّلام) از آنها میخواهد اطاعت می کنند. مردانی هستند که شبها خواب به چشم ندارند و در نمازشان همانند زنبور عسل زمزمه میکنند. شب را در حال قیام و عبادت سپری میکنند و صبحگاهان بر اسبانشان سوارند. راهبان شب و شیران روز هستند. آنان نسبت به امامشان، از کنیز نسبت به مولایش مطیعتر و فرمانبردارترند. قلبهایشان همانند چراغ میدرخشد و از جلال خدا هراسناکند. یاران امام زمان (علیهالسّلام) برای شهادت دعا و کشته شدن در راه خدا را آرزو میکنند. شعارشان «یالثارات الحسین» است. هنگامی که حرکت میکنند، ترس بهاندازه مسیر یک ماه پیشاپیش آنان حرکت میکند. خداوند به وسیله آنان امام حق را یاری میکند.
با توجه به هر دو روایت، سند و متن روایت دوم از اتقان بیشتری برخوردار است اما با این وجود احمد الحسن بصری دچار
ترجیح بلامرجح شده و به جهت دست یابی به اغراض خود، روایت اول را انتخاب کرده است!
یکی دیگر از روایاتی که اتباع احمد بصری سعی در مطابقت آن با احمد بصری را دارند، روایت
حذیفه بن یمان است. در این روایت آمده است:
««عَنْ حُذَیْفَةَ قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) وَ ذَکَرَ الْمَهْدِیَّ فَقَالَ اِنَّهُ یُبَایَعُ بَیْنَ الرُّکْنِ وَ الْمَقَامِ اسْمُهُ اَحْمَدُ وَ عَبْدُ اللَّهِ وَ الْمَهْدِیُّ فَهَذِهِ اَسْمَاؤُهُ ثَلَاثَتُهَا.»»
حذیفه بن یمان می گوید: شنیدم رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) درباره مهدی (علیهالسّلام) میفرمود: همانا بین
رکن و مقام با او
بیعت میکنند و اسمش احمد و عبدالله و مهدی است. این سه اسم نامهای او میباشند.
این روایت به استناد روایات معتبر در خصوص امام دوازدهم (علیهالسّلام) صادر شده است. مضمون این روایات حاکی از آن است که امام مهدی (علیهالسّلام) در حالی که میراثی از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)؛ شامل پرچم، شمشیر، زره، کلاهخود، زین، عصا، عمامه، پیراهن و ردای پیامبر را به همراه دارد، پس از خواندن
نماز عشاء، ظهور خود را از کنار کعبه اعلام میکند.
امام باقر (علیهالسّلام) فرمودند: مهدی (موعود (عجّلاللهفرجهالشریف)) هنگام نماز عشا در مکه در حالی که پرچم رسول الله بر دست و پیراهن او را در بدن و شمشیر وی را با خود دارد، ظهور میکند و با او نشانهها و نورانیت و بیان ویژهای است.
آن حضرت در کنار کعبه پرچم خود را میافرازد و در بین رکن و مقام از یاران خود بیعت می گیرد.
بنابر
روایات متواتر،
جبرئیل نخستین کسی است که با او بیعت میکند.
سپس نخستین خطبه خود را ایراد کرده و پنج ندا سر مید هد.
علاوه برآن؛ احمد، عبدالله و مهدی، از جمله اسامی امام دوازدهم (علیهالسّلام) است که
میرزا حسین طبرسی نوری در باب دوم کتاب
نجم الثاقب از آنها یاد کرده است.
اتباع احمد بصری سعی بر آن دارند تا احمد الحسن را همان
احمد بن ملیح بدانند. در روایت آمده است:
««عن الصادق (علیهالسّلام): وَ مِنَ الْبَصْرَةِ: عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ الْاَعْطَفِ بْنِ سَعْدٍ، وَ اَحْمَدُ بْنُ مُلَیْحٍ وَ حَمَّادُ بْنُ جَابِرٍ.»»
امام صادق (علیهالسّلام) در معرفی یاران امام دوازدهم (علیهالسّلام) میفرماید: «...
عبد الرحمن بن الاعطف بن سعد، و احمد بن ملیح و
حماد بن جابر.»
آنچه در این روایت آمده است، معرفی فردی از بصره با نام احمد است که احمدالحسن آنرا به خود تطبیق داده است.
همانطور که در روایت ذکر شده است، نام پدر احمد، مُلیح است در حالیکه نام پدر احمدالحسن، اسماعیل میباشد. با توجه به اینکه نام ذکر شده در روایت؛ مُلَیْح میباشد، لذا نمیتوان آن را لقب و صفت برای پدر احمد دانست. البته در روایتی دیگر به اسامی یاران امام (علیهالسّلام) از بصره اشاره شده که با احمد هم خوانی ندارد. چنانچه امام علی (علیهالسّلام) فرمود:
««اسْمَعُوا اَبْیَنُ لکم اَسْمَاءَ اَنْصَارَ الْقَائِمُ اَنَّ اَوَّلَهُمْ مِنْ اَهْلِ البصره وَ آخِرَهُمْ مِنْ الْاَبْدَالِ فَالَّذِینَ مِنْ اَهْلِ البصره رَجُلَانِ اسْمُ اَحَدِهِمَا عَلِیُّ وَ الْآخَرُ مُحَارِبً وَ رَجُلَانِ مِنْ قَاشَانَ عَبْدُ اللَّهِ وَ عُبَیْدُ اللَّهِ»»
پس گوش کنید که نام انصار قائم (علیهالسّلام) را برایتان می گویم. نخستین آنها از بصره و آخرین آنها از ابدال هستند، اما از بصره دو نفرند؛ علی و محارب، و دو نفر از
کاشان؛ عبدالله و عبیدالله.
احمد الحسن به روایتی استناد کرده و از این رهگذر اسمی را که مخفی بوده و نامش احمد است را به خود اختصاص داده و نام دیگری را که علنی میباشد را به امام دوازدهم (علیهالسّلام) منسوب می کند. در این روایت آمده است:
««وَ قَالَ اَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (علیهالسّلام) وَ هُوَ عَلَی الْمِنْبَرِ: «یَخْرُجُ رَجُلٌ مِنْ وُلْدِی فِی آخِرِ الزَّمَانِ اَبْیَضُ اللَّوْنِ مُشْرَبٌ بِالْحُمْرَةِ مُبْدَحُ الْبَطْنِ عَرِیضُ الْفَخِذَیْنِ عَظِیمٌ مُشَاشُ الْمَنْکِبَیْنِ بِظَهْرِهِ شَامَتَانِ شَامَةٌ عَلَی لَوْنِ جِلْدِهِ وَ شَامَةٌ عَلَی شِبْهِ شَامَةِ النَّبِیِّ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) لَهُ اسْمَانِ اسْمٌ یَخْفَی وَ اسْمٌ یَعْلُنُ فَاَمَّا الَّذِی یَخْفَی فَاَحْمَدُ وَ اَمَّا الَّذِی یَعْلُنُ فَمُحَمَّدٌ.»»
امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) بر فراز منبر فرمودند: در آخر الزّمان فرزندی از من ظهور خواهد کرد که سفید روی متمایل به سرخی است. شکمش پَهن و پیشانیاش کشیده و شانه درشت است. دو خال دارد. یک خال به
رنگ پوستش و خال دیگر شبیه خال پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم). برای او دو نام است؛ یکی از اسامی نهان میشود و دیگری آشکار میشود، امّا آن نام که نهان میشود احمد و آن نام که آشکار میشود محمّد است... .
احمدالحسن بر این باور است که، او وجه مخفی قائم است که نامش احمد است و پدرش وجه آشکار قائم است و نامش محمد است!
در پاسخ به این ادعا گفته میشود:
اولاً؛ مفروض روایت، قضیه مهمله نبوده و از «رجل من ولدی» یک شخصیت اراده کرده و بلافاصله درباره آن یک شخص متعین توضیح میدهد. لذا نمیتوان ادعا کرد که مراد از دو اسم، دو شخصیت جداگانه است. ««اَبْیَضُ مُشْرَبٌ حُمْرَةً مُنْدَحُ الْبَطْنِ عَرِیضُ الْفَخِذَیْنِ عَظِیمٌ مُشَاشُ الْمَنْکِبَیْنِ بِظَهْرِهِ شَامَتَانِ شَامَةٌ عَلَی لَوْنِ جِلْدِهِ وَ شَامَةٌ عَلَی شِبْهِ شَامَةِ النَّبِیِّ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)».»
ثانیاً؛ امام (علیهالسّلام) از دو فعل مضارع «یَخفی و یَعلن» استفاده کرده و چنین بیان می کند که این دو نام به مرور زمان مخفی یا آشکار خواهند شد. لذا این برداشت اشتباه است که اسم «احمد و محمد» را از ابتدا مخفی یا آشکار بدانیم، زیرا چنانچه مراد امام (علیهالسّلام) مخفی بودن از ابتدای امر بود، بایستی آن دو کلمه را به صورت صفت مشبهه «اسمٌ خفی؛ اسم پنهان» و «اسمٌ عَلِن؛ اسم آشکار» میآوردند تا دلالت بر ثبوت کرده و مخفی بودن یا آشکار بودن آن دو را از ابتدای امر اعلان می کرد. نتیجه اینکه از بیان این دو اسم، اراده یک فرد شده که یکی از این اسامی به مرور زمان پنهان میشود و نام دیگر نیز به مرور زمان علنی می شود. چنانچه در حال حاضر نیز هنوز نام «محمد» در بین مردم علنی نشده و ممکن است در آینده علنی گردد.
ثالثاً؛ مضمون این روایت با روایاتی که حضرت علی (علیهالسّلام) از اعلان نام امام دوازدهم (علیهالسّلام) امتناع کردهاند در تعارض ظاهری قرار دارند. به عنوان نمونه:««حَدَّثَنَا اَبِی وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا قَالا حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی بْنِ عُبَیْدٍ عَنْ اِسْمَاعِیلَ بْنِ اَبَانٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرِ بْنِ یَزِیدَ الْجُعْفِیِّ قَالَ سَمِعْتُ اَبَا جَعْفَرٍ (علیهالسّلام) یَقُولُ سَاَلَ عُمَرُ اَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ (علیهالسّلام) عَنِ الْمَهْدِیِّ فَقَالَ یَا ابْنَ اَبِی طَالِبٍ اَخْبِرْنِی عَنِ الْمَهْدِیِ مَا اسْمُهُ «قَالَ اَمَّا اسْمُهُ فَلَا اِنَّ حَبِیبِی وَ خَلِیلِی عَهِدَ اِلَیَّ اَنْ لَا اُحَدِّثَ بِاسْمِهِ حَتَّی یَبْعَثَهُ اللَّهُ.»»
امام باقر (علیهالسّلام) فرمود: عمر بن خطاب از علی (علیهالسّلام) درباره نام مهدی (علیهالسّلام) پرسید. امام (علیهالسّلام) پاسخ داد: پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به من دستور داده و تعهد گرفته تا قبل از برانگیخته شدن او نامش را نگویم.
علی محمدی هوشیار، درسنامه نقد و بررسی جریان احمد الحسن.