مشعشیان
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
مهدویت ، باوری صحیح و مسلم در نزد
مسلمانان است که متاسفانه در طول تاریخ، از سوی برخی منحرفان و گمراه کنندگان مورد سوء استفاده قرار گرفته و برخی با دستاویز ساختن این باور و بهره گیری از
جهل،
فقر و آشفتگی وضعیت اجتماعی و سیاسی سرزمینهای اسلامی، در برهههایی از تاریخ، سبب پیدایش فرق و مذاهب دروغین و حتی تشکیل دولتهایی شدهاند. جنبش مشعشعیان، به رهبری
سید محمد مشعشع نیز از جمله خیزشهای قدرت طلبانه و منحرفی بود که بر اساس آموزه مهدویت در
سده نهم، در منطقه
بین النهرین و خوزستان شکل گرفت و توانست در این منطقه
قدرت و دولتی بنیان نهد، به همین دلیل در این مقاله نیز سعی بر آن است تا به اختصار از دولت و عقاید ایشان گفته شود.
سیدمحمد بن فلاح، از نوادگان
امام کاظم علیهالسّلام، در واسط عراق زاده شد.
در طفولیت پدرش را از دست داده و با مادرش در تنگدستی زندگی میکرد. در چنین شرایطی بود که وی به مدرسه
ابن فهد حلی، از علمای بزرگ
امامیه، قدم نهاد و به فراگیری دانش دینی روی آورد. در هفت سالگی قرائت
قرآن و مقدمات را آموخت و در مدرسه، تمام اوقاتش را به درس و مطالعه میگذراند و با جد و جهد تمام، در مدتی کوتاه به مراتب عالی در علم رسید تا آنجا که در غیاب استادش، ابن فهد، بجای او در کرسی
تدریس قرار میگرفت. پس از
ازدواج ابن فهد با مادر
سید محمد و ازدواج وی با دختر ابن فهد، رابطه او با استادش بسیار نزدیکتر شد و وی به حریم خصوصی ابن فهد راه یافت.
سید محمد، که در این
زمان در علوم دینی و فقهی به مرحله بالایی رسیده بود، از ریاضتهای صوفیانه نیز غفلت نکرد تا آنجا که نزدیک به یک سال در
مسجد کوفه معتکف شد، وی مدتی نیز از خانواده جدا شده در واسط مسکن گزید و همانجا نه تنها با سنتهای محلی و کرامات(خرق عادات) آشنا شد، بلکه به تیراندازی و
ورزش نیز مشغول گردید و خود را برای رهبری مذهبی رزمجویانهای آماده کرد.
آغاز جدی دعوی نیابت مهدی از سوی
محمد بن فلاح در ۸۴۰ ق (یکی دو
سال پیش از فوت ابن فهد) را باید پس از دست یابی دزدانه وی به کتاب استادش ابن فهد بنام «علوم غریبه و عجیبه و کرامات مهیبه» دانست که از رهگذر آن، وی توانست بر برخی رموز و اسرار
علوم غریبه آگاهی یافته و بر انجام کارهایی شعبده بازانه و جادو گرانه قادر شود.
با بالا گرفتن ادعاهای
سید محمد، ابن فهد، فتوای قتل او را صادر نمود اما وی در نزد حاکم واسط مدعی شد از صوفیان سنی است و ابن فهد و پیروانش شیعیانیاند که بسبب دشمنی حکم به
قتل او دادهاند، و بدین نحو توانست از
مرگ نجات
یابد. بعد از آن، با آزادی در میان اعراب بطایح (خورهای جنوب
عراق و
خوزستان)، به
تبلیغ خود پرداخت و با توسل به
شعبده و کارهای جادوگرانه، عشیرههای عرب را گرد آورده و قدرت و شوکتی بهم برساند.
درباره پایگاه اجتماعی این قدرت یافتن نیز باید متذکر شد؛ در
قرن نهم دولت متمرکز و نیرومندی در ایران و عراق وجود نداشت، اثر ویرانیهای مغولی و تیموری هنوز ادامه داشت و اوضاع اقتصادی بسیار نامطلوب و وخیم بود، خصوصا در خوزستان و جنوب عراق قبایلی نیمه گرسنه میزیستند که از دیرباز چشم به نواحی آبادتر دوخته بودند و طی تاریخ دوران اسلامی (هشت قرن تا مشعشعیان) این قبایل همراه لشکریان صدر اسلام و فاتحان عرب، بعد از آن خوارج، سپس همراه قرمطیان و نیز صاحب الزنج به مناطق و شهرهای آباد اطراف تاخته بودند. البته این یورشها و اهداف اقتصادی و اجتماعیی که در بر داشت شکلی عقیدتی به خود میگرفت؛ در تمام این موارد رهبران این قبایل نیمه گرسنه،
مذهب خود را اصل
اسلام و مخالفان عقیدتی خود را خارج از اسلام میانگاشتند و تصرف اموال و ریختن خون ایشان را -در صورت مقاومت- حلال میشمردند و به گوارایی میخوردند. در واقع مذهب
خوارج، قرمطیگری و سپس مشعشعیگری (و پس از آن وهابیگری) محمل عقیدتی یورشهای بدویان فقیر به سرزمینهای ثروتمندتر بود و عناصر شورشی، در هیات بنیانگذاران آن نحلهها یا رهبران سیاسی و نظامی آنها، به این حرکتها شکل میدادهاند.
مردم بطایح، که نخستین گروندگان به
محمد بن فلاح بودند، قبلا سابقه یورش به
حله و غارت آنجا را داشتند (۸۲۴ ق). وی در حدود ۸۴۳ و ۸۴۴ق پیروان خود را واداشت که چهارپایان خود را بفروشند و
اسلحه بخرند. با استیلای قحط و گرسنگی بر آنان به سال ۸۴۴ق شورش و یورش را آغاز کردند، اما حرکت با موفقیت فوری همراه نبود، حتی به سال ۸۴۸ در دوب شکستی سنگینی متحمل گردیدند (که گویا پس از این شکست،
سید محمد به مشعشع و پیروانش، مشعشعی معروف شدند)،
تا آنکه پسر بزرگ او، به نام مولا علی، بزرگ شد و استعداد سازماندهی و جسارت چشمگیری از خود نشان داد. با رهبری مولا علی، مشعشعیان، که او را چون بت میپرستیدند، به پیشرفتهای بزرگ دست یافتند و از حله تا واسط و از واسط تا اهواز را گرفتند. مولا علی چنان بیباک بود که نجف را نیز غارت کرد و شمشیرهای موجود در حرم
حضرت علی علیهالسّلام را برای استفاده در
جنگ برداشت و اعلام کرد که روح علی بن ابیطالب در وی حلول کرده و خود او مظهر خداست و قطب و ولی زمان است و اطاعتش واجب. افراط کاریهای مولا علی مورد رضایت پدرش نبود و حتی در کتابش کلام المهدی از وی اظهار نارضایتی کرده است. به هر حال مولا علی در ۸۶۱ق جوانمرگ شد و بار دیگر رهبری نظامی جنبش در اختیار
سید محمد قرار گرفت تا آنکه او نیز در ۸۶۶ق درگذشت و پسر دیگرش، محسن بجای او نشست و
دولت مشعشعیان نیز تا ۸۹۳ ق، که محسن وفات یافت، سامانی داشت.
درباره ادعاهای
سید محمد نظرات مختلف است، آنگونه که از تنها کتاب باقی ماندهاش «کلام المهدی»
بر میآید؛ شاید او نمیخواسته زیاد از فقاهت و
تصوف رسمی شیعیانه دور شود و زیاده روی و گزافه گوییهایی چون ادعای الوهیت و تخریب قبور
ائمه علیهالسّلام ظاهرا مربوط به مولا علی و زمانی بوده که وی بر جنبش مشعشعیان سیطره داشته است،
شاید بهمین دلیل هم بوده که با
مرگ مولا علی، جریان اعتدالگرایی و پرهیز از غلو در رهبران بعدی مشعشعیان جان تازهای میگیرد.
مهدویت، آموزه اساسی و شالوده اندیشه سیدمحمد به شمار میآید
و این موضوع حجم زیادی از کتاب کلام المهدی را به خود اختصاص میدهد. سیدمحمد در همه جای کتاب کلام المهدی به زندگی، اصل و
نسب ، مادر و در کل، تفکرات
شیعه در باب
امام زمان علیهالسّلام اشاره میکند و شرایط ظهور و مبارزات امام را بعد از ظهور با
ظلم و
ستم و بی عدالتی یادآور میشود. در مجموع، از این کتاب استفاده میگردد که وی غیبت و ظهور دوازدهمین امام شیعیان علیهالسّلام را منکر نیست، اما با تعریفی نو، جایگاه و رسالت خویش را با عنوان های «مقام»، «حجاب» و «نیابت» ارائه میدهد که بحث برانگیزترین و بدعت آمیزترین بخش سخنان وی بشمار میآید.
از نظر وی، مهدی علیهالسّلام در زمان ظهور از چنان توانایی برخوردار است که هیچکس را یارای مقابله با او نیست و به صورت اجتناب ناپذیری همه مردم تسلیم او خواهند شد و این اجبار فرصتی برای آزمایش صالحان از ناصالحان باقی نمیگذارد. به همین دلیل، وجود نایب مهدی (یعنی خود
سید محمد) ضرورت می
یابد؛ شخصی که از توانایی مهدی علیهالسّلام برخوردار نیست و برای پیروزی به یاری شدن نیاز دارد، و در این صورت فرصتی برای مردم فراهم میشود که انتخاب کنند، یا از پرهیزکاران حامی قائم مقام امام زمان، یعنی سیدمحمد، باشند یا از عصیان گران.
بعبارتی؛ تمام کوشش سیدمحمد در اثبات تواناییهای فراوان امام غایب، در جهت اثبات
ضرورت ظهور حجاب است، حجاب نیز که امر آزمایش مردم را ممکن میسازد، مقام و موهبتی است که از سوی
خداوند به او عطا شده است. آنچه به
سید محمد مشروعیت داده تا حجاب امام زمان باشد، نه بدان دلیل است که وی یک عالم دینی و یا
فقیه است بلکه بدان جهت است که وی توانسته پس از تحصیل
شریعت، در طریقت سیر کند و به
حقیقت برسد (یعنی همان بعد عرفانی و صوفیانه او)، از نظر وی، هرکس که چنین باشد، «امام امت» و «رئیس بندگان» است و چنین شخصی اگر ادعای امامت کند پذیرفتنی است و اگر اراده
حکومت کند در آن «اولی و احق» است و چنین فردی در زمان غیبت از سوی قائم آل
محمد علیهالسّلام نیابت دارد.
سید خود را «ولی عارف»، «دارنده تقوای الهی» و «الهام شونده» معرفی میکند و این منزلت عارفانه موجب شده تا وی به «معارف مستور» آگاه شود. از نظر وی تا کسی از سوی خداوند الهام نشود، نمیتواند بر آن معارف آگاهی
یابد، و در حقیقت ولی عارفی همچون
سید محمد در نزد خداوند همچون ابری است که بوسیله آن زندگی و سبزیهای
زمین که همان قلوب مردمان است تداوم می
یابد. الهام الهی نیز با آموزش بدست نمیآید، بلکه تقوای الهی و پیروی از پیامبران موجب این جذبه میشود، جذبهای که راه آگاهی بر اسرار
قرآن و شریعت رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم است.
در یک جمع بندی کلی از متن کتاب کلام المهدی و منابع دست اول و نظرهای پژوهشگران در مورد ادعاهای سیدمحمد میتوان مطالب زیر را نتیجه گرفت:
۱. با توجه به آموزههایی چون حجاب امام زمان بودن یا اینکه خود را ملهم بالصواب معرفی کردن، او مسلما شیعهای غالی بوده است. البته غلوی از باب تقمص که در گروههایی چون اهل
حق نیز دیده میشود. (نقمص به معنی پیراهن (قمیص) پوشیدن است. اهل حق ترک زبان قالبهایی را که روح الهی در آن منتقل میشود «دن» (به ترکی یعنی قبا) مینامند و «نقمص» معادل عربی «دن به دن» شده است.)
۲. ادعای دروغین او در مورد نیابت
حضرت مهدی علیهالسّلام و قائم مقامی، قطعی و مورد اتفاق اکثر منابع مخصوصا صریح سخنان خود
سید است.
۳. در مورد ادعای مهدی بودن او تناقضاتی وجود دارد که این تناقضات، از برخوردهای
سید با افراد مختلف نشأت میگیرد. آنجا که
سید با افرادی عالم، آگاه و روشنفکر طرف است، با مقدمه چینیها و توجیهات مختلفی، خود را نایب امام معرفی میکند. ولی آنجا که مخاطبان او افراد عامی و بی سوادند، بی پروا و صراحتا ادعای مهدویت میکند. این تناقضات در نامهها و سخنان سیدمحمد در مواجهه با افراد مختلف به وضوح مشهود است و در کل با توجه به
شیعه امامی بودن او باید در مورد ادعای مهدی بودنش مخصوصا در برخورد با افراد عالم، تامل کرد.
۴. مرتبه و ادعای نیابت او برآمده از مقام علمی، معنوی و باطنی او و تلفیق اینها با عقاید و باورهای موجود آن
سده است.
دوره سیدمحمد و پسرش مولاعلی (۸۴۰-۸۷۰ ق) مرحله شکلگیری و شتاب خیزش مشعشعیان به شمار میآید. این مرحله اوج اقدامات نظامی بر مبنای دلبستگیها و آرمانهای دینی، اجتماعی و اقتصادی بود. این اقدامات نظامی در رویاروییهای متعدد با تیموریان، قراقویونلوها و برخی قبایل ساکن
منطقه، به شکلی خشن و سخت بروز یافت و با جلوههای افراطی در باورهای اعتقادی به ویژه نزد مولاعلی توام گشت. با قتل مولاعلی نیروی افراطی این نهضت، سیدمحمد جنبش را به شیوهای آرام هدایت کرد و به حفظ دست آوردهای موجود پرداخت. در فرمانروایی درازمدت محسن، قلمرو حکومت آنها به اوج خود رسید. بعد اعتقادی آنها نیز از زمان قتل
مولا علی در روندی اعتدال گرایانه قرار گرفته بود و با شتابی بیشتر در این مسیر حرکت میکرد. و سلطان محسن این توصیه پدر را راهنمای عملی خود قرار داده بود که از «معاصی و کفر» برادرش مولا علی پرهیز کند. او تا آنجا پیش رفت که عالمان شیعی به چشم حامی
دین به او مینگریستند و به نام او اثر تالیف کردند. با قدرت گیری
شاه اسماعیل صفوی، وی به حکومت مستقل مشعشعیان پایان داد و از آن به بعد، آنها بیش از دویست سال به صورت والیان دست نشانده پادشاهی
صفویه، بر منطقه
خوزستان حکومت کردند و دورانی بوجود آمد که مشعشیان با یک تحول اعتقادی به جامعه
امامیه پیوستند. به دنبال این تحولات که در حوزه اعتقادی مشعشعیان روی داد، نسلی از والیزادگان مشعشعی ظهور کردند که در حوزه معارف دینی از مقام و مرتبه علمی برخوردار بودند.
سید خلف بن سید مطلب و
سیدعلی بن سیدخلف از جمله این بزرگان بودند که تالیفات متعددی در علوم مختلف دینی داشتند.
البته علی رغم پیوستن مشعشعیان به جامعه امامیه، عقاید غالیانه قبلی ایشان، در مواردی سرمشق فرقههای غالی بعدی، خصوصا
شیخیه و
بابیه شد.
از سوی دیگر گروههایی از مشعشعیان نیز همچنان بر عقاید غالیانه خویش باقی ماندند و در قالب برخی خاندانهای اهل حق تا به امروز همچنان عقاید غالیانه خویش را حفظ نمودهاند.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «مشعشیان».