• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

مشتق (اصول)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



مقالات مشابه: مشتق (علوم دیگر).

مشتق (اصول)، اسم محمول بر چیزی، حکایت کننده از صفت یا حالت قابل زوال است.



مشتق، در اصطلاح اصولیون ، اسمی است که بر شخصی یا چیزی حمل گردیده و از صفت یا حالت آن حکایت می‌کند، به گونه‌ای که آن صفت یا حالت، قابل زوال و انفکاک می‌باشد.
به عبارت دیگر، مشتق اصولی لفظی است که بر یک ذات به اعتبار اتصاف آن به مبدئی از مبادی اطلاق می‌شود، خواه اتصاف ذات به اعتبار حلول صفت در آن باشد، مانند: حی و حار (ذات متصف به حیات و متصف به حرارت) و یا به اعتبار صدور صفت از ذات باشد، مانند: ضارب و قاتل (ضرب و قتل از فرد صادر شده است) و یا به اعتبار انتزاع وصف از ذات مانند مالک و مملوک (که ملکیت از زید و مال او انتزاع می‌شود).

۱.۱ - شرایط مشتق اصولی

به این ترتیب، مشتق اصولی دو شرط دارد:
۱. بر ذات جاری می‌شود؛ یعنی ذات به آن متلبس و متصف می‌شود و به گونه‌ای وصف ، عنوان برای ذات می‌شود و از ذات حکایت می‌کند؛ یعنی افزون بر این که به ذات اسناد داده می‌شود گونه‌ای از اتحاد و هویت (این همانی) میان آن و ذات وجود دارد؛
۲. این وصف، عنوانی از اوصاف ذاتی شیء (مثل فصل و نوع ) یا از صفات عارض لازم ذات نیست، زیرا باید به گونه‌ای باشد که با زوال آنها ذات زایل نشود تا بتوان گفت آیا اطلاق مشتق بر ذاتی که قبلا تلبس و اتصاف به مبدا داشته در حال حاضر حقیقت است یا مجاز.
به عقیده اصولی‌ها، اطلاق مشتق بر افراد یا اشیا در حال تلبس به مبدا اشتقاق ، حقیقت است و اطلاق آن بر افراد یا اشیایی که در آینده متلبس می‌شوند، مجاز است، ولی اطلاق مشتق در حال بر «ما انقضی عنه التلبس» یعنی ذاتی که قبلاً تلبس به مبدا داشته و الآن ندارد، اختلافی است و اکثر اصولیون به مجاز بودن آن اعتقاد دارند.


امّا مشتق در اصطلاح علم نحو ، لفظی است که از لفظ دیگر گرفته شده و حروف اصلی آن را در بر دارد، مانند: اشتقاق ضَرَب از ضَرْب و ضارب از یضرب.


بنابراین، میان مشتق اصولی و مشتق ادبی رابطه عموم و خصوص من وجه برقرار است؛ یعنی در بعضی از الفاظ، هر دو اصطلاح صادق می‌باشد، مثل: کاتب و ضارب، در برخی از الفاظ، فقط مشتق اصولی صادق است، مثل: زوج و زوجه، و در مواردی هم، فقط مشتق ادبی صادق است، مانند: افعال.
[۲] کفایة الاصول، آخوند خراسانی، محمد کاظم بن حسین، ص۵۶.
[۳] تحریر المعالم، مشکینی، علی، ص۳۷.
[۵] تهذیب الاصول، سبزواری، عبدالاعلی، ج۱، ص۳۷.
[۱۲] شرح اصول فقه، محمدی، علی، ج۱، ص۱۲۱.
[۱۳] مباحثی از اصول فقه، محقق داماد، مصطفی، ج۱، ص۱۱۱.
[۱۵] مبادی فقه و اصول، فیض، علیرضا، ص۹۸.
[۱۶] شرح البدخشی (به ضمیمه شرح الاسنوی)، بدخشی، محمد بن حسن، ج۱، ص۲۷۰.
[۱۸] دررالفوائد، حایری، عبد الکریم، ج۱، ۲، ص۵۸.



۱. کفایة الاصول، آخوند خراسانی، محمد کاظم بن حسین، ص۳۸.    
۲. کفایة الاصول، آخوند خراسانی، محمد کاظم بن حسین، ص۵۶.
۳. تحریر المعالم، مشکینی، علی، ص۳۷.
۴. اصطلاحات الاصول، مشکینی، علی، ص۲۴۴.    
۵. تهذیب الاصول، سبزواری، عبدالاعلی، ج۱، ص۳۷.
۶. منتهی الدرایة فی توضیح الکفایة، جزایری، محمدجعفر، ج۱، ص۱۹۵ و ۱۹۶.    
۷. منتهی الدرایة فی توضیح الکفایة، جزایری، محمدجعفر، ج۱، ص۱۹۸.    
۸. اصول الفقه، مظفر، محمد رضا، ج۱، ص۵۸.    
۹. الوافیة فی اصول الفقه، تونی، عبدالله بن محمد، ص۶۲.    
۱۰. فوائد الاصول، نائینی، محمد حسین، ج۲، ۱، ص۱۲۲.    
۱۱. فوائد الاصول، نائینی، محمد حسین، ج۲، ۱، ص (۱۰۳-۹۶).    
۱۲. شرح اصول فقه، محمدی، علی، ج۱، ص۱۲۱.
۱۳. مباحثی از اصول فقه، محقق داماد، مصطفی، ج۱، ص۱۱۱.
۱۴. اجود التقریرات، نائینی، محمد حسین، ج۱، ص۵۲.    
۱۵. مبادی فقه و اصول، فیض، علیرضا، ص۹۸.
۱۶. شرح البدخشی (به ضمیمه شرح الاسنوی)، بدخشی، محمد بن حسن، ج۱، ص۲۷۰.
۱۷. دررالفوائد، حایری، عبد الکریم، ج۱، ص۳۸.    
۱۸. دررالفوائد، حایری، عبد الکریم، ج۱، ۲، ص۵۸.
۱۹. نهایة الافکار، عراقی، ضیاء الدین، ج۱، ۲، ص۱۱۸.    



فرهنگ‌نامه اصول فقه، تدوین توسط مرکز اطلاعات و مدارک اسلامی، ص۷۳۵، برگرفته از مقاله «مشتق (اصول)».    




جعبه ابزار