مستضعفان مکه (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
به نظر
قرآن کریم، مستضعفانى توانا و قادر به
هجرت و مستضعفانى ناتوان و غير قادر به هجرت در شهر مكّه وجود داشته اند.
به نظر
قرآن کریم، مستضعفانى توانا و قادر به
هجرت در شهر مكّه وجود داشته اند: « إنّ الّذين توفّيهم الملـئكة ظالمى أنفسهم قالوا فيم كنتم قالوا كنّا مستضعفين فى الأرض قالوا ألم تكن أرض اللّه وسعة فتهاجروا فيها فأولـئك مأويهم جهنّم وسآءت مصيرا • إلاّ المستضعفين من الرّجال والنّسآء والولدن لايستطيعون حيلة ولايهتدون سبيلا » کسانى که فرشتگان (قبض ارواح) روح آنها را گرفتند در حالى که به خویشتن ستم کرده بودند و به آنها گفتند شما در چه حالى بودید (و چرا با اینکه
مسلمان بودید در صف کفار جاى داشتید!) گفتند ما در سرزمین خود تحت فشار بودیم، آنها (فرشتگان) گفتند مگر سرزمین خدا پهناور نبود که
مهاجرت کنید! پس آنها (عذرى نداشتند و) جایگاهشان
دوزخ و سرانجام بدى دارند• مگر آن دسته از مردان و
زنان و کودکانى که به راستى تحت فشار قرار گرفته اند، نه چاره اى دارند و نه راهى (براى نجات از آن محیط آلوده) مى یابند• آنها ممکن است خداوند مورد عفوشان قرار دهد و خداوند
عفو کننده و آمرزنده است..(برداشت مزبور با توجّه به
شأن نزول آيه است.
)
قرآن کریم در باب وجود مستضعفانى ناتوان و غير قادر به هجرت در شهر مكّه نیز چنین می فرماید: «وما لكم لاتقـتلون فى سبيل اللّه والمستضعفين من الرّجال والنّسآء والولدن الّذين يقولون ربّنآ أخرجنا من هـذه القرية الظّالم أهلها واجعل لّنا من لّدنك وليًّا واجعل لّنا من لّدنك نصيرا» چرا در راه خدا و در راه مردان و
زنان و کودکانى که (به دست ستمگران)
تضعیف شده اند پیکار نمى کنید؟، همان افراد (ستمدیده اى) که مى گویند خدایا ما را از این شهر (
مکه) که اهلش ستمگرند بیرون ببر و براى ما از طرف خود
سرپرست قرار بده. و از براى ما از طرف خود یار و یاورى تعیین فرما.
• « إلاّ المستضعفين من الرّجال والنّسآء والولدن لايستطيعون حيلة ولايهتدون سبيلا» مگر آن دسته از مردان و
زنان و کودکانى که به راستى تحت فشار قرار گرفته اند، نه چاره اى دارند و نه راهى (براى نجات از آن
محیط آلوده) مى یابند.
کلمه، (مستضعفین)
عطف شده بر موضع لفظ (الله)، و به آیه این معنا را مى دهد: که چرا در راه خدا نمى رزمید و چرا در راه نجات مستضعفین نمى جنگید، و این آیه شریفه نیز تحریکى دیگر است بر قتال، که با تعبیر استفهام انجام شده، استفهامى که به یاد شنونده مى آورد که قتالشان
قتال در راه خدا است، و فراموش نکنند، که در چنین قتالى
هدف زندگى سعیدشان تأمین مى شود، چون در زندگى سعیده هیچ آرزو و هدفى جز رضوان خدا، و هیچ سعادتى پرمحتواتر از قرب به خدا نیست، و به یاد داشته باشند که قتالشان قتال در راه مردم و
زنان و کودکانى است که به دست غداران روزگار به استضعاف کشیده شده اند.
و بنابراین در این آیه شریفه
تحریک و تهییجى است براى تمامى مومنین، چه آنهایى که ایمانشان
خالص است و چه آنهایى که ایمانشان ضعیف و ناخالص است، اما آنهایى که ایمانشان خالص و دلهایشان پاک است، براى به حرکت درآمدنشان به سوى قتال همان یاد خداى عزوجل کافى است، تا براى
اقامه حق، و
لبیک گفتن به نداى پروردگارشان، و
اجابت دعوت داعى او، به پا خیزند، و اما آنهایى که ایمانشان ناخالص است، اگر یاد خدا تکانشان داد که هیچ، و اگر یاد خدا کافى نبود این معنا تکانشان مى دهد که اولا این قتالشان قتال در راه خدا است، و ثانیا قتال در راه نجات مشتى مردم ناتوان است، که به دست کفار استضعاف شده اند، و خلاصه کلام این که آیه شریفه به این دسته از مردم مى فرماید اگر
ایمان به خدایتان ضعیف است، حداقل غیرت و
تعصب دارید، و همین
غیرت و تعصب
اقتضا مى کند از جاى برخیزید و شر دشمن را از سر یک مشت زن و بچه و مردان ضعیف کوتاه کنید.
و در آیه این مستضعفین بعضى از مؤ منین و پاره اى از آنها فرض شده اند، چون همان طور که قبلا خاطرنشان ساختیم کسانى هستند که الله و
ربوبیت او را قبول دارند، و مى گویند: «ربنا اخرجنا من هذه القریه...»، و علاوه بر این که مؤمنند
مظلوم و بیچاره و معذبند و داد مظلومى سر مى دهند
استغاثه و
التماس مى کنند، (پروردگارا ما را از این شهرى که اهلش ستمکارند نجات بده...)، در این جا با این که ممکن بود بفرماید: «الظالم اهلها على انفسهم » (که اهلش ستمکار بر نفس خویشند)، مساءله ستم را مطلق آورد، تا اشاره اى باشد به این که تنها به نفس خود ظلم نمى کردند، بلکه به این
طایفه مستضعف نیز انواع ظلم و شکنجه را روا مى داشتند، و واقعیت هم همین طور بود.
و نیز در تعبیر از استغاثه طایفه
مستضعف، با این که مى توانست بفرماید: فریاد مى زدند، که هان اى مردم با
مروت، و یا اى قوم، و یا اى بستگان، و یا اى کسانى که خود را مرد مى دانید، آخر به فریاد ما برسید، چنین نفرمود بلکه زیباترین لفظ و بهترین عبارت را آورد، و آن این است که از آنان حکایت کرد که به جاى مردم پروردگار خود را خواندند، و به درگاه مولاى حقیقیشان پناه بردند، و عرضه داشتند: پروردگارا ما را از این
قریه که اهلش ستمکارند بیرون کن آنگاه به طور اشاره عرض کردند، خدایا به دست رسولت و مؤمنین به وى که در راه تو
جهاد مى کنند ما را نجات بده: «و اجعل لنا من لدنک ولیا و اجعل لنا من لدنک نصیرا»، و از این مناجاتشان فهمیده مى شود، از خدا تمناى
ولی و یاورى کرده اند، اما راضى نشدند خود آن ولى را صدا بزنند، بلکه از پروردگارشان خواسته اند ولى و نصیرى به یاریشان بفرستد.
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۳، ص۱۴۰، برگرفته از مقاله «مستضعفان مکه».