• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

مرگ معاویه

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





مرگ معاویه، از مباحث مرتبط به دوره حضور امام حسین (علیه‌السّلام) در مدینه در عصر حکومت معاویه است. معاویه در سفر سال ۵۶ ه. در مسیر مکه به شام بیمار شد، تا جایی که همواره می‌لرزید و دهانش کج شد. با ورود او به شام بیماری‌اش شدت گرفت به نحوی که بسیار کابوس می‌دید و هذیان می‌گفت و هر چه آب می‌نوشید، سیراب نمی‌شد. او در آستانه مرگ از غصب حق امام علی (علیه‌السلام) و قتل حجر بن عدی و یارانش اظهار ندامت می‌کرد. او سرانجام در نیمه رجب سال ۶۰ هجری، بعد از ۱۹ سال و سه ماه حکومت، در ۷۸ سالگی در شهر دمشق از دنیا رفت. هنگامی که معاویه به بیماری منجر به مرگش گرفتار شد، یزید در دمشق نبود. او ضحاک بن قیس و مسلم بن عتبه را فرا خواند و وصیت خود به یزید را تسلیم آنان کرد. او به شدت نگران رهبران مخالف یعنی امام حسین (علیه‌السلامعبدالله بن زبیر، عبدالله بن عمر و عبدالرحمان بن ابی‌بکر بود.



معاویه بن ابوسفیان نخستین خلیفه اموی بود که در فتح مکه اسلام آورد و از طلقاء بود. او بـیـش از هـفـتـاد سـال عمر کرد و حـدود ۴۲ سـال حکومت راند. حـکـومـت معاویه ازسـال هـجـدهم هجری آغـاز شد زمانی کـه از سوی عمر به جای برادرش یزید بن ابوسفیان، که در طاعون معروف بـه «عـمـواس» مـرد، بـه عـنـوان والی دمشق تـعـیـیـن گـشـت. برخی مورخان از تسامح عمر نسبت به معاویه اظهار شگفتی کرده‌اند. عمر تمام شامات را به معاویه سپرد. معاویه می‌گفت: به خدا سوگند که او تنها با منزلتی که نزد عمر داشت این چنین بر مردم تسلط یافت. از‌ایـن مـدت (۴۲ سال حکومت) ۱۷ سـال را در کـل دوران خـلافـت ابوبکر و عـمـر والی، حـدود ۵ سـال را در دوران امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) نـافـرمـان و یـاغـی بـود. پس از صلح امام حسن (علیه‌السلام) تا سال ۶۰ به مدت مـدت ۱۹ سـال و چـنـد مـاه بـر هـمـه سرزمین‌های اسلامی پادشاهی کرد. او می‌گفت: «من نخستین پادشاهم» و «به پادشاهی آن جا (شام) خشنودم».
[۱۰] شبلی، محمد بن عبدالله، محاسن الوسائل فی معرفة الاوائل، ص۲۸۵.
او سـرانـجـام در سال شصت هجری مرد.


معاویه در مسیر مکه به شام بیمار شد. او در سفر سال ۵۶ ه. ق به حجاز، با نیرنگ از مخالفانش بیعت گرفت و هنگام بازگشت به شام، در ابواء (مکانی در نزدیکی مکه) بیمار شد. او نیمه شب در بیرون خیمه‌اش در چاهی افتاد و پیکرش خشک و فکش کج شد، به حدی که می‌لرزید و دهان او بسته نمی‌شد، تا وارد شام شد. هنگامی که مردم مکه به عیادتش می‌رفتند، نزد آنان به ریاکاری دست می‌یازید و می‌گفت: مؤمن گاه گرفتار بلا می‌شود. صالحان پیش از من نیز گرفتار بیماری شده‌اند؛ امیدوارم من نیز از آنان باشم. با این حال در خلوت بی‌تابی می‌کرد.


مـعـاویـه هنگامی که در اثر بیماری ناتوان شد و در آستانه مرگ قرار گرفت؛ بـیـش از هر گناهی از غصب حق امام علی (علیه‌السلام) و قتل حجر بن عدی و یارانش‌اندوهگین بود. او در گفتگو با مروان که به بی‌تابی‌ در بیماری اعتراض کرده بود، گفت: به یاد چیزهایی افتادم که فراموش کرده بودم. پس از بهترین وضعی که داشتم، اکنون چنین گرفتار شده‌ام. می‌ترسم این مجازات دنیایی به سبب جلوگیری از حق علی بن ابی طالب و کردارم با حجر بن عدی و یارانش باشد. اگر محبتم به یزید نبود، اسباب هدایت خود را فراهم می‌آوردم و راه درست را تشخیص می‌دادم.


با ورود معاویه به شام، بیماری‌اش شدت گرفت به نحوی که، بسیار کابوس می‌دید و هذیان می‌گفت. وی هر چه آب می‌نوشید. سیراب نمی‌شد. گاهی دو روز بیهوش بود و هنگامی که به هوش می‌آمد، فریاد می‌زد: مرا با تو چه کار است، حجر! مرا با تو چه کار است عمرو! ( عمرو بن حمق خزاعی) مرا با تو چه کار است، علی! اگر مجازاتم کنی، در برابر گناهانم کیفر داده‌ای و اگر بگذاری، تو مهربانی. در این مدت، یزید همواره در کنارش بود. معاویه که در بستر به خود می‌پیچید، به خویشان و فرزندان می‌نگریست و می‌گفت: برایتان بسیار تلاش کردم و سخت کوشیدم و شما را از سفر کردن بی‌نیاز ساختم. گاه چنان بیهوش می‌شد که می‌پنداشتند در گذشته است، ولی دوباره چشمانش را باز می‌کرد.


معاویه در نیمه رجب سال شصت هجری، بعد از نوزده سال و سه ماه حکومت، در ۷۸ سالگی در شهر دمشق از دنیا رفت. (درباره سن معاویه هنگام مرگش اقوال دیگری مانند ۷۳، ۷۵، و حتی ۸۰ و ۸۵ سالگی نیز نقل شده است.)


پسرش یزید (یک روز قبل از مرگش) برای شکار به منطقه حوارین، که یکی از مناطق شام بود، رفته و به ضحاک بن قیس (از درباریان بانفوذ و وفادار معاویه) گفته بود: مواظب حال پدرم باش تا چیزی از وضع او بر من مخفی نماند و هرچه شد من را در جریان بگذار وقتی معاویه از دنیا رفت، ضحاک به مسجد اعظم دمشق رفت و مردم را آگاه کرد و نامه‌ای نیز به یزید نوشت و او را از مرگ پدرش مطلع کرد و ضمن آن نوشت: «... وقتی نامه مرا خواندی، برای گرفتن بیعت مجدد از مردم عجله کن». وقتی یزید نامه را خواند، گریه کرد و دستور داد مرکبش را آماده کنند و به سوی دمشق حرکت کرد. بعد از سه روز که از دفن پدرش گذشته بود به آنجا رسید. مردم برای استقبال از او بیرون آمدند و با او همدردی کردند. بعضی از شعرا اشعاری را در مرگ معاویه سرودند. آنگاه یزید برای مردم سخنرانی کرد و ضمن آن حکومت خود را اعلام نمود و مردم با او بیعت کردند. سپس یزید در خزانه بیت المال را گشود و اموال فراوانی را بین اهل شام تقسیم کرد.


معاویه در دوران بیماری که به مرگش منجر شد، وصایایی را برای یزید، در خصوص نحوه اداره حکومت و برخورد با مخالفان، به ویژه امام حسین (علیه‌السّلام)، بیان کرد. بر اساس گزارش منابع معاویه در بیماری که به مرگش منجر شد، فرزندش یزید را طلبید و به او گفت: پسرم؛ من کار تو را آسان کردم و همه چیز را برایت آماده و دشمنان را برایت رام و گردنکشان عرب را در مقابلت خاضع ساختم و همه را تحت لوای تو جمع کردم و اینک از هیچ کس درباره حکومتی که برایت فراهم کرده‌ام نمی‌ترسم، مگر از چهار نفر؛ حسین بن علی، عبدالله بن عمر، عبدالله بن زبیر و عبدالرحمن بن ابی بکر. اما عبدالله بن عمر مردی است که عبادت بر او چیره شده و او را از پای درآورده است و اگر هیچ کس جز او باقی نماند (و خود را تنها ببیند) با تو بیعت می‌کند. اما حسین بن علی، اهل عراق، او را رها نمی‌کنند تا اینکه او را وادار به قیام کنند؛ اما اگر قیام کرد و تو بر او چیره شدی، از او بگذر؛ زیرا او از خویشاوندان نزدیک است و حق بزرگی دارد. اما پسر ابوبکر، مردی است که هر کاری اطرافیانش انجام بدهند، همان کار را می‌کند و تنها کارش معاشرت با زنان و خوش‌گذرانی است. اما کسی که مانند شیر برایت کمین کرده و مانند روباه با تو حیله می‌کند و تا فرصتی بیابد به تو حمله میکند، پسر زبیر است، که اگر چنین کرد و تو بر او چیره شدی، او را قطعه قطعه کن.
یکی از مهم‌ترین بخش‌های وصایای معاویه به یزید، مربوط به امام حسین (علیه‌السّلام) بود. معاویه با اذعان به محبوبیت و جایگاه والای امام حسین (علیه‌السلام) در میان مردم، به یزید توصیه می‌کرد که با مدارا و احتیاط با ایشان رفتار کند و تا حد امکان از درگیری با ایشان پرهیز نماید. با این حال، معاویه در ادامه، طرحی را نیز برای شرایطی که امام حسین (علیه‌السّلام) از بیعت با یزید خودداری کرده و دست به شورش می‌زند، ترسیم می‌کرد. در این طرح، معاویه به یزید دستور می‌داد که با قاطعیت تمام با امام حسین (علیه‌السّلام) و یارانش برخورد کرده و کار او را همانند پدر و برادرش (امام علی و امام حسن (علیهما‌السّلام) به سرانجام برساند. این بدان معنا بود که معاویه در وصایای خود به یزید طرح ترور و حذف فیزیکی امام حسین (علیه‌السلام) را به عنوان راه‌حلی نهایی برای قیام امام در نظر می‌گرفت. او به یزید دستور می‌دهد که کار را همانند پدر و برادرش به سرانجام برساند که به معنای ترور امام حسین (علیه‌السّلام) با استفاده از توطئه و بدون برجا گذاشتن ردی آشکار است.


۱. مختصر تاریخ دمشق، ابن منظور، محمد بن ‌مکرم، ج۲۵، ص۲۴.    
۲. مختصر تاریخ دمشق، ابن منظور، محمد بن ‌مکرم، ج۲۵، ص۱۷.    
۳. مختصر تاریخ دمشق، ابن منظور، محمد بن ‌مکرم، ج۲۵، ص۱۸.    
۴. مختصر تاریخ دمشق، ابن منظور، محمد بن ‌مکرم، ج۲۵، ص۲۰.    
۵. الرسائل السیاسیه، رسائل جاحظ، جاحظ، عمرو بن بحر، ص۳۴۴.    
۶. مختصر تاریخ دمشق، ابن منظور، محمد بن ‌مکرم، ج۲۵، ص۱۸.    
۷. العقد الفرید،‌ ابن عبد ربه‌اندلسی، احمد بن محمد، ج۱، ص۱۵.    
۸. العقد الفرید،‌ ابن عبد ربه‌اندلسی، احمد بن محمد، ج۵، ص۱۱۴.    
۹. ابن کثیر، اسماعیل، البدایه و النهایه، ج۸، ص۱۳۵.    
۱۰. شبلی، محمد بن عبدالله، محاسن الوسائل فی معرفة الاوائل، ص۲۸۵.
۱۱. ابن اعثم، احمد، الفتوح، ج۴، ص۳۴۴.    
۱۲. ابن اعثم، احمد، الفتوح، ج۴، ص۳۴۴.    
۱۳. ابن اعثم، احمد، الفتوح، ج۴، ص۳۴۴.    
۱۴. طبری، محمد ابن جریر، تاریخ الامام و الملوک، ج۴، ص۲۳۹.    
۱۵. ابن اعثم، احمد، کتاب الفتوح، ج۴، ص۳۵۱-۳۵۳.    
۱۶. ابن اعثم، احمد، کتاب الفتوح، ج۵، ص۵-۹.    
۱۷. طبری، محمد ابن جریر، تاریخ الامم والملوک، ج۴، ص۲۳۸.    
۱۸. ابن کثیر، اسماعیل، البدایة و النهایة، ج۸، ص۱۲۳.    
۱۹. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۱۵۰.    
۲۰. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۲۳۸.    
۲۱. ابن اثیر، علی بن ابی‌الکرم، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۶.    
۲۲. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایه و النهایه، ج۸، ص۱۲۳.    
۲۳. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۱۵۸.    
۲۴. صدوق، محمد بن علی‌، الامالی، ص۲۱۶.    
۲۵. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۴، ص۳۱۱.    
۲۶. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۱۵۰.    
۲۷. ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری متمم الصحابه الطبقه الخامسه، ج۱، ص۴۴۱.    
۲۸. جمال الدین مزی، یوسف‌بن‌ ‌عبد‌الرحمن‌، تهذیب الکمال، ج۶، ص۴۱۴.    
۲۹. ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ دمشق، ج۱۴، ص۲۰۶.    
۳۰. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایه و النهایه، ج۸، ص۱۷۵.    
۳۱. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۱۵۲.    
۳۲. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۲۳۹.    
۳۳. ابن عبد ربه‌اندلسی، احمد بن محمد، العقد الفرید، ج۵، ص۱۲۲.    
۳۴. ابن خلدون، عبدالرحمن، تاریخ ابن خلدون، ج۴، ص۱۹.    



• پیشوایی، مهدی، مقتل جامع سیدالشهداء، ج۱، ص۴۵۱-۴۶۰.






جعبه ابزار