مخالفت فرزدق با رفتن امام حسین به عراق
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
مخالفت فرزدق با رفتن امام حسین به عراق، از مباحث مرتبط به رفتن
امام حسین (علیهالسلام) به سمت
عراق است. همّام بن غالب معروف به
فَرَزدَق از شاعران برجسته شیعی و از اصحاب
امام سجاد (علیهالسّلام) بود. فرزدق پس از خارج شدن
امام حسین (علیهالسّلام) از
مکه، در میان راه با آن حضرت ملاقات کرد. در این دیدار، فرزدق با ارائه اخبار و اطلاعات مربوط به وضعیت مردم، به امام حسین (علیهالسّلام) توصیه میکند که از رفتن به کوفه منصرف شود.
ابو فراس همّام بن غالب بن صعصعه معروف به
فَرَزدَق از شاعران برجسته شیعی، از اصحاب
امام سجاد (علیهالسّلام) بود
و از
حضرت علی (علیهالسّلام) حدیث نقل کرده است.
فرزدق از شاعران برجسته شیعی
بود و از کودکی
شعر میسرود و در پی فرمایش امام علی (علیهالسّلام) که او را به
حفظ قرآن فراخوانده بود،
قرآن را از بر کرد.
وی پس از خارج شدن
امام حسین (علیهالسّلام) از
مکه، در میان راه با آن حضرت ملاقات کرد و درباره همراهی دلهای مردم
کوفه و دشمنی شمشیرهای آنان با امام (علیهالسّلام) سخن گفت.
قصیده اش در مدح امام زین العابدین (علیهالسّلام) در حضور
هشام بن عبد الملک، معروف است. هشام، از شنیدن اشعارش، خشمگین شد و دستور داد فرزدق را زندانی کنند. او را در عَسفان (میان مکّه و مدینه) زندانی کردند و امام زین العابدین (علیهالسّلام) دوازده هزار
درهم صله به خاطر آن شعر، به وی داد؛ ولی فرزدق، آن را نپذیرفت و گفت که تنها برای پاداش اخروی، آن را سروده است و تنها با اصرار امام (علیهالسّلام) آن را پذیرفت.
فرزدق سرانجام در سال ۱۱۰ هجری پس از سفری به عراق، شام و جزیره (شمال عراق و سوریه) در گذشت.
براساس گزارشهای تاریخی، ملاقات
فرزدق با
امام حسین (علیهالسّلام) در نزدیکی
مکه و در زمانی صورت گرفته که امام حسین (علیهالسّلام) عازم کوفه بوده و فرزدق نیز به منظور انجام مناسک
حج رهسپار مکه بوده است. در این دیدار، فرزدق با ارائه اخبار و اطلاعات مربوط به وضعیت مردم، به امام حسین (علیهالسّلام) توصیه میکند که از رفتن به کوفه منصرف شود. در ادامه به بررسی برخی از این گزارشها خواهیم پرداخت:
•
عن الزبیر بن الخِرِّیت: سَمِعتُ الفَرَزدَقَ قالَ: لَقیتُ الحُسَینَ (علیهالسّلام) بِذاتِ عِرقٍ وهُوَ یُریدُ الکوفَةَ، فَقالَ لی: ماتَری اهلَ الکوفَةِ صانِعینَ؟ فَاِنَّ مَعی جَمَلاً مِن کُتُبِهِم؟ قُلتُ: یَخذُلونَکَ، فَلا تَذهَب، فَاِنَّکَ تَاتی قَوما قُلوبُهُم مَعَکَ، وایدیهم عَلَیکَ. فَلَم یُطِعنی!در کتاب
انساب الاشراف به نقل از
زبیر بن خِرّیت آمده است: از فَرَزدَق شنیدم که گفت: حسین را در
منزل ذات عِرق دیدم که به کوفه میرفت. به من فرمود: «گمان میکنی مردم کوفه ـ که خورجینی از نامههایشان نزد من است ـ چه میکنند؟». گفتم: رهایت میکنند. پس نرو. تو به سوی مردمی میروی که دلهایشان، با تو و دستهایشان، رو در روی توست. ولی او نپذیرفت.
•
عن عبد اللّه بن سلیم والمذری: اقبَلنا حَتَّی انتَهَینا الَی الصِّفاحِ، فَلَقِیَنا الفَرَزدَقُ بنُ غالِبٍ الشّاعِرُ، فَواقَفَ حُسَینا (علیهالسّلام) فَقالَ لَهُ: اعطاکَ اللّه ُ سُؤلَکَ، وامَّلَکَ فیما تُحِبُّ. فَقالَ لَهُ الحُسَینُ (علیهالسّلام): بَیِّن لَنا نَبَاَ النّاسِ خَلفَکَ، فَقالَ لَهُ الفَرَزدَقُ: مِنَ الخَبیرِ سَاَلتَ، قُلوبُ النّاسِ مَعَکَ، وسُیوفُهُم مَعَ بَنی اُمَیَّةَ، وَالقَضاءُ یَنزِلُ مِنَ السَّماءِ، وَاللّه ُ یَفعَلُ ما یَشاءُ. فَقالَ لَهُ الحُسَینُ (علیهالسّلام): صَدَقتَ، للّه ِِ الاَمرُ، وَاللّه ُ یَفعَلُ ما یَشاءُ، وکُلَّ یَومٍ رَبُّنا فی شَانٍ، ان نَزَلَ القَضاءُ بِما نُحِبُّ فَنَحمَدُ اللّه َ عَلی نَعمائِهِ، وهُوَ المُستعانُ عَلی اداءِ الشُّکرِ، وان حالَ القَضاءُ دونَ الرَّجاءِ، فَلَم یَعتَدِ مَن کانَ الحَقَّ نِیَّتُهُ، وَالتَّقوی سَریرَتُهُ. ثُمَّ حَرَّکَ الحُسَینُ (علیهالسّلام) راحِلَتَهُ فَقالَ: السَّلامُ عَلَیکَ، ثُمَّ افتَرَقا. در کتاب
تاریخ طبری به نقل از
عبداللّه بن سلیم آمده است: آمدیم تا به
صِفاح رسیدیم. فَرَزدَق بن غالبِ شاعر را دیدیم که مقابل حسین (علیهالسّلام) ایستاد و به ایشان گفت: خدا حاجت تو را بدهد و آرزویت را بر آورد! حسین (علیهالسّلام) به او فرمود: «خبر مردمی را که پشت سر نهادی، با ما بگو». فَرَزدَق گفت: از شخصِ آگاهی پرسیدی! دلهای مردم با توست و شمشیرهایشان با
بنی امیّه.
تقدیر از آسمان میرسد و خدا هر چه بخواهد، انجام میدهد». حسین (علیهالسّلام) به او فرمود: «راست گفتی. کار، به دست خداست و خدا هر چه بخواهد، انجام میدهد و هر روزی، پروردگار ما، در کاری است. اگر تقدیر، به خواست ما فرود آید، خدا را بر نعمتهایش سپاس میگزاریم و او یاور بر سپاس گزاری است و اگر تقدیر، مانع خواسته ما شود، کسی که انگیزه پاک و منش پرهیزگارانه دارد، ستم نکرده است». آن گاه حسین (علیهالسّلام) مَرکبش را حرکت داد و گفت: «درود بر تو! » و از هم جدا شدند.
•
ولَمّا صارَ الحُسَینُ (علیهالسّلام) الَی الصِّفاحِ، لَقِیَهُ الفَرَزدَقُ بنُ غالِبٍ الشّاعِرُ، فَسَاَلَهُ عَن امرِ النّاسِ وَراءَهُ. فَقالَ لَهُ الفَرَزدَقُ: اَلخَبیرَ سَاَلتَ، انَّ قُلوبَ النّاسِ مَعَکَ، وسُیوفَهُم مَعَ بَنی اُمَیَّةَ، وَالقَضاءُ مِنَ السَّماءِ، وَاللّه ُ یَفعَلُ ما یَشاءُ. فَقالَ الحُسَینُ (علیهالسّلام): صَدَقتَ.در کتاب انساب الاشراف آمده است: چون حسین (علیهالسّلام) به صِفاح رسید، فرزدق بن غالبِ شاعر، به دیدارش آمد. حسین (علیهالسّلام) از او، در باره مردمی که پشت سر نهاده بود، پرسید. فرزدق گفت: از شخص آگاهی، پرسش نمودی. به راستی که دلهای مردم، با تو و شمشیرهایشان با بنی امیّه است. تقدیر، از آسمان میرسد و خدا هر چه را بخواهد، انجام میدهد. حسین (علیهالسّلام) فرمود: «راست گفتی».
•
عن الفرزدق: حَجَجتُ بِاُمّی فی سَنَةِ سِتّینَ، فَبَینا انَا اسوقُ بَعیرَها حینَ دَخَلتُ الحَرَمَ اذ لَقیتُ الحُسَینَ بنَ عَلِیٍّ (علیهالسّلام) خارِجا مِن مَکَّةَ، مَعَهُ اسیافُهُ وتِراسُهُ. فَقُلتُ: لِمَن هذَا القِطارُ؟ فَقیلَ: لِلحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام، فَاَتَیتُهُ فَسَلَّمتُ عَلَیهِ وقُلتُ لَهُ: اعطاکَ اللّه ُ سُؤلَکَ، وامَّلَکَ فیما تُحِبُّ، بِاَبی انتَ واُمّی یَابنَ رَسولِ اللّه ِ! ما اعجَلَکَ عَنِ الحَجِّ؟ فَقالَ: لَو لَم اعجَل لَاُخِذتُ، ثُمَّ قالَ لی: مَن انتَ؟ قُلتُ: اُمُرؤٌ مِنَ العَرَبِ، فَلا وَاللّه ِ ما فَتَّشَنی عَن اکثَرَ مِن ذلِکَ، ثُمَّ قالَ لی: اخبِرنی عَنِ النّاسِ خَلفَکَ، فَقُلتُ: الخَبیرَ سَاَلتَ، قُلوبُ النّاسِ مَعَکَ، واسیافُهُم عَلَیکَ، وَالقَضاءُ یَنزِلُ مِنَ السَّماءِ، وَاللّه ُ یَفعَلُ ما یَشاءُ. فَقالَ: صَدَقتَ، للّه ِِ الاَمرُ، وکُلَّ یَومٍ رَبُّنا هُوَ فی شَانٍ، ان نَزَلَ القَضاءُ بِما نُحِبُّ فَنَحمَدُ اللّه َ عَلی نَعمائِهِ، وهُوَ المُستَعانُ عَلی اداءِ الشُّکرِ، وان حالَ القَضاءُ دونَ الرَّجاءِ، فَلَم یَبعُد مَن کانَ الحَقَّ نِیَّتُهُ، وَالتَّقوی سَریرَتُهُ. فَقُلتُ لَهُ: اجَل، بَلَّغَکَ اللّه ُ ما تُحِبُّ، وکَفاکَ ما تَحذَرُ.در کتاب
الارشاد به نقل از فرزدق آمده است: مادرم را در ایّام
حج در سال شصت، به حج بردم. شترش را میراندم و وارد حرم شدم که حسین بن علی (علیهالسّلام) را دیدم که از مکّه، بیرون میرفت و شمشیرها و سپرهای خویش را به همراه داشت. گفتم: این، کاروانِ کیست؟ گفتند: از آنِ حسین بن علی است. نزد او آمدم و سلام کردم و به وی گفتم: خدا، خواسته تو را برآورده سازد و تو را به آنچه دوست
داری، برساند! پدر و مادرم به فدایت، ای فرزند پیامبر خدا! چرا حج نکرده، با شتاب میروی؟ فرمود: «اگر شتاب نکنم، دستگیرم میکنند». سپس از من پرسید: «تو کیستی؟». گفتم: مردی از عرب. به خدا بیش از این، کنجکاوی نکرد و سپس به من فرمود: «از اخبارِ مردم پشت سرت با من بگو». گفتم: از شخص آگاهی پرسیدی! دلهای مردم، با تو و شمشیرهایشان، بر ضدّ توست و تقدیر (سرنوشت)، از آسمان میآید و خدا، هر چه بخواهد، انجام میدهد. فرمود: «درست گفتی. کار، دست خداست و پروردگار ما، هر روز، در کاری است. اگر تقدیر، چنان که ما دوست داریم، فرود آید، خدا را بر نعمتهایش سپاس میگوییم ـ و او تنها یاور بر سپاس گزاری است ـ و اگر تقدیر، مانع تحقّق آرزو شود، آن که نیّتش حق باشد و پارسایی، منش او، دور نخواهد بود». به او گفتم: آری. خدا، تو را به آنچه دوست
داری، برساند و از آنچه بیم
داری، کفایت کند!
•
امَّا الحُسَینُ علیه السلام، فَاِنَّهُ خَرَجَ مِن مَکَّةَ سابِعَ ذِی الحِجَّةِ سَنَةَ سِتّینَ، فَلَمّا وَصَلَ بُستانَ بَنی عامِرٍ، لَقِیَ الفَرَزدَقَ الشّاعِرَ وکانَ یَومَ التَّروِیَةِ. فَقالَ لَهُ: الی اینَ یَابنَ رَسولِ اللّه ِ! ما اعجَلَکَ عَنِ المَوسِمِ؟! قالَ: لَو لَم اعجَل لَاُخِذتُ اخذا، فَاَخبِرنی یا فَرَزدَقُ عَمّا وَراءَکَ؟ فَقالَ: تَرَکتُ النّاسَ بِالعِراقِ قُلوبَهُم مَعَکَ، وسُیوفَهُم مَعَ بَنی اُمَیَّةَ، فَاتَّقِ اللّه َ فی نَفسِکَ وَارجِع. فَقالَ لَهُ: یا فَرَزدَقُ! انَّ هؤُلاءِ قَومٌ لَزِموا طاعَةَ الشَّیطانِ، وتَرَکوا طاعَةَ الرَّحمنِ، واظهَروا الفَسادَ فِی الاَرضِ، وابطَلُوا الحُدودَ، وشَرِبُوا الخُمورَ، وَاستَاثَروا فی اموالِ الفُقَراءِ وَالمَساکینِ، وانَا اولی مَن قامَ بِنُصرَةِ دینِ اللّه ِ، واعزازِ شَرعِهِ، وَالجِهادِ فی سَبیلِهِ، لِتَکونَ کَلِمَةُ اللّه ِ هِیَ العُلیا. فَاَعرَضَ عَنهُ الفَرَزدَقُ وسارَ.در کتاب
تذکرة الخواص گزارش شده است:
امام حسین (علیهالسّلام) در هفتم
ذی حجّه سال شصت، از
مکّه خارج شد و چون به بستان بنی عامر رسید، با فَرَزدَق در روز
تَرویه دیدار کرد. فَرَزدَق به او گفت: ای فرزند پیامبر خدا! به کجا میروی؟ چرا حج را با شتاب، رها میکنی؟ فرمود: «اگر نشتابم، دستگیر میشوم. پس بگو ـای فرزدق ـ چه خبر از پشت سرت؟». گفتم: مردم عراق را پشت سر نهادم، در حالی که دلهایشان با تو و شمشیرهایشان با بنی امیّه بود. پس، از خدا بر جان خود، بترس و برگرد. به وی فرمود: «ای فرزدق! اینان، مردمی هستند که به پیروی از شیطان، پیوسته و از پرستش
[۳۵] رحمان، گسستهاند، در زمین، تباهی را آشکار کردهاند، حدود را میرانده، میگساری کردهاند و بینوایان و درماندگان را از دارایی، محروم ساختهاند. من سزاوارترم به یاری دین خدا و گرامیداشتِ شرع او و
جهاد در راهش، تا سخن خدا برترین باشد». پس فَرَزدَق از او جدا شد و رفت.
•
عن الفرزدق: لَقِیَنِی الحُسَینُ (علیهالسّلام) فی مُنصَرَفی مِنَ الکوفَةِ، فَقالَ: ما وَراءَکَ یا ابا فِراسٍ؟ قُلتُ: اصدُقُکَ؟ قالَ (علیهالسّلام): الصِّدقُ اُریدُ. قُلتُ: امّا القلوبُ فَمَعَکَ، وامّا السُّیوفُ فَمَعَ بَنی اُمَیَّةَ، وَالنَّصرُ مِن عِندِ اللّه ِ. قالَ: ما اراکَ الّا صَدَقتَ. النّاسُ عَبیدُ المالِ، وَالدّینُ لَغوٌ عَلی السِنَتِهِم، یَحوطونَهُ ما دَرَّت بِهِ معایِشُهُم، فَاِذا مُحِّصوا بِالبَلاءِ قَلَّ الدَّیّانونَ.در کتاب
کشف الغُمّة به نقل از فرزدق آمده است: حسین (علیهالسّلام) در بازگشتم از کوفه، با من دیدار کرد و فرمود: «ای ابو فِراس! چه خبر؟». گفتم: راست بگویم؟ فرمود: «راستی را میخواهم». گفتم: دلها با تواند؛ ولی شمشیرها با بنی امیّه! و البته یاری، از جانب خداست. فرمود: «میبینم که راست میگویی. مردم، بردگان ثروتاند و دین بر زبانشان بازیچه است، تا جایی که درآمد زندگی شان، با دین، افزایش مییابد. بر گِرد آن میچرخند و چون با سختیها دچار آزمون شدند، دینداران،اندک میشوند».
شماری از گزارشهایی که ارائه شدند، حاکی از آناند که ملاقات فَرَزدَق با امام حسین (علیهالسّلام)، در نزدیکی مکّه، در زمانی بوده که امام (علیهالسّلام) عازم کوفه و فرزدق برای انجام دادن مناسک، رهسپار مکّه بوده است.
شماری دیگر از گزارشها نیز دلالت دارند که این ملاقات، پس از شهادت
مسلم بن عقیل (علیهالسّلام) و در حوالی
منزل زُباله اتّفاق افتاده است.
از این رو، برخی احتمال دادهاند که امام (علیهالسّلام) دو بار با فرزدق، ملاقات کرده است: یکی قبل از حج و دیگری بعد از آن. با تامّل در متن و منابع این گزارشها، روشن میگردد که گزارش نخست، مشهورتر و درست تر است. همچنین این احتمال که امام (علیهالسّلام) دو بار با وی ملاقات کرده باشد، صحیح نیست؛ زیرا: اوّلاً، بر پایه گزارش طبری، فرزدق، پس از مراسم
حج، به سمت
کوفه نیامده است. بنابراین، نمیتوانسته با امام (علیهالسّلام) برخورد داشته باشد.
ثانیا، اگر چنین اتّفاقی افتاده بود، ضمن گزارشها بِدان اشاره میشد. ثالثا، متن همه گزارشها، حاکی از آن است که ملاقات فرزدق با امام، بیش از یک بار نبوده است.
• محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیهالسلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۵، ص۱۴۰-۱۶۱.
• پیشوایی، مهدی، مقتل جامع سیدالشهداء، ج۱، ص۴۹۰-۴۹۸.