• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

مخالفت عبدالله بن مطیع با رفتن امام حسین به عراق

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





مخالفت عبدالله بن مطیع با رفتن امام حسین به عراق، از مباحث مرتبط به رفتن امام حسین (علیه‌السلام) به سمت عراق است. عبداللّه بن مطیع، صحابی پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و از بزرگان قریش بود. وقتی که امام حسین (علیه‌السّلام) از مدینه رهسپار مکه بود، عبداللّه بن مطیع سعی کرد تا امام حسین (علیه‌السّلام) را از رفتن به کوفه منصرف کند. ابن مطیع با اشاره به سرنوشت تلخ پدر و برادر امام حسین (علیه‌السلام) در کوفه، این شهر را مکانی شوم و پر از مصیبت دانست.



ابو سلیمان عبداللّه بن مطیع بن اسود قرشی عَدَوی، صحابی پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و از بزرگان قریش بود.وقتی که امام حسین (علیه‌السّلام) از مدینه رهسپار مکه بود، عبداللّه بن مطیع بر او گذشت و سعی کرد تا امام حسین (علیه‌السّلام) را از رفتن به کوفه منصرف کند. عبداللّه بن مطیع پس از واقعه کربلا، در نبرد حرّه فرمانده قریش بود و هنگامی که یارانش شکست خوردند، او نیز به مدینه گریخت. سپس به مکه رفت و به عبدالله بن زبیر پیوست. عبداللّه بن زبیر، او را به امیری کوفه منصوب کرد؛ ولی مختار ثقفی بر او غالب شد و او را از کوفه بیرون راند. وی در محاصره حجاج بن یوسف، همراه عبداللّه بن زبیر بود و در نبرد با شامیان شرکت داشت. عبدالله بن مطیع سرانجام در سال ۷۳ یا ۷۴ ق، در همان نبرد، کشته شد و سر او را به همراه سر عبداللّه بن زبیر برای حَجّاج فرستادند.


در جریان سفر امام حسین (علیه‌السّلام) از مدینه به مکه، ایشان با عبدالله بن مطیع در مزرعه‌اش ملاقات کردند. او مشغول کندن چاهی بود تا مزرعه خود را با آن آبیاری کند. ابن مطیع از امام حسین (علیه‌السّلام) خواست تا از آب چاه بنوشند و برای زیاد شدن آب چاه دعا کنند. پس از آن، ابن مطیع با ابراز نگرانی از سفر امام، به ایشان توصیه کرد که از این سفر منصرف شوند. عبدالله به امام حسین (علیه‌السّلام) گفت: پس از ورود به مکه وقتی خواستی از آنجا به شهر دیگری بروی، به کوفه نزدیک نشود زیرا کوفه شهری شوم و محنت زاست. وی با اشاره به سرنوشت تلخ پدر و برادر امام در کوفه، این شهر را مکانی شوم و پر از مصیبت دانست.
عن عقبة سمعان: خَرَجنا (ای مِنَ المَدینَةِ) فَلَزِمنَا الطَّریقَ الاَعظَمَ، فَقالَ لِلحُسَینِ (علیه‌السّلام) اهلُ بَیتِهِ: لَو تَنَکَّبتَ الطَّریقَ الاَعظَمَ کَما فَعَلَ ابنُ الزُّبَیرِ، لا یَلحَقکَ الطَّلَبُ. قالَ: لا وَاللّه ِ، لا اُفارِقُهُ حَتّی یَقضِیَ اللّه ُ ما هُوَ احَبُّ الَیهِ، قالَ: فَاستَقبَلَنا عَبدُ اللّه ِ بنُ مُطیعٍ، فَقالَ لِلحُسَینِ (علیه‌السّلام): جُعِلتُ فِداکَ، اینَ تُریدُ؟ قالَ: امَّا الآنَ فَاِنّی اُریدُ مَکَّةَ، وامّا بَعدَها فَاِنّی استَخیرُ اللّه َ. قالَ: خارَ اللّه ُ لَکَ، وجَعَلَنا فِداکَ! فَاِذا انتَ اتَیتَ مَکَّةَ فَاِیّاکَ ان تَقرَبَ الکوفَةَ؛ فَاِنَّها بَلدَةٌ مَشؤومَةٌ، بِها قُتِلَ ابوکَ وخُذِلَ اخوکَ، وَاغتیلَ بِطَعنَةٍ کادَت تَاتی عَلی نَفسِهِ، اِلزَمِ الحَرَمَ فَاِنَّکَ سَیِّدُ العَرَبِ، لا یَعدِلُ بِکَ ـ وَاللّه ِ ـ اهلُ الحِجازِ احَدا، وَیتَداعی الَیکَ النّاسُ مِن کُلِّ جانِبٍ، لا تُفارِقِ الحَرَمَ فِداکَ عَمّی وخالی! فَوَاللّه ِ لَئِن هَلَکتَ لَنُستَرَقَّنَّ بَعدَکَ. فَاقبَلَ حَتّی نَزَلَ مَکَّةَ.
در کتاب تاریخ طبری به نقل از عُقْبه سَمعان گزارش شده است: از مدینه بیرون رفتیم و راه بزرگ (اصلی) را پیش گرفتیم. خاندان حسین (علیه‌السّلام) به وی گفتند: بهتر، آن است که از راه بزرگ (اصلی) صرف نظر کنی تا تعقیب کنندگان به تو نرسند، چنان که ابن زبیر، چنین کرد. فرمود: «نه، به خدا! از این راه، جدا نمی‌شوم تا خدا، هر چه را دوست می‌دارد، پیش آوَرَد». عبداللّه بن مطیع، به پیشواز ما آمد و به حسین (علیه‌السّلام) گفت: فدایت شوم! کجا می‌روی؟ فرمود: «اکنون به سوی مکّه می‌روم و پس از آن، از خدا، خیر می‌جویم». گفت: خدا، برای تو خیر بخواهد و ما را فدای تو کند! اگر به مکّه رفتی، مبادا به کوفه نزدیک شوی که شهری است شوم! پدرت، آن جا کشته شد و برادرت را بی یار گذاشتند و به غافلگیری، ضربتی به وی زدند که نزدیک بود او را بکشد. در حرم بمان که سَرور عربی. به خدا، مردم حجاز، هیچ کس را به جای تو بر نمی‌گیرند و مردم، از هر سو به سمت تو می‌آیند. عمو و دایی‌ام به فدایت! از حرم خدا دور مشو که اگر نابود شوی، پس از تو، ما به بردگی کشیده می‌شویم. حسین (علیه‌السّلام) رفت تا به مکّه رسید.
شَخَصَ (الحُسَینُ (علیه‌السّلام)) الی مَکَّةَ، فَلَقِیَهُ عَبدُ اللّه ِ بنُ مُطیعٍ العَدَوِیُّ مِن قُرَیشٍ، فَقالَ لَهُ: جُعِلتُ فِداکَ اینَ تُریدُ؟ قالَ: امَّا الآنَ فاُریدُ مَکَّةَ، وامّا بَعدَ ان آتِیَ مَکَّةَ فَاِنّی استَخیرُ اللّه َ. فَقالَ: خارَ اللّه ُ لَکَ یَابنَ بِنتِ رَسولِ اللّه ِ، وجَعَلَنی فِداکَ! فَاِذا اتَیتَ مَکَّةَ فَاتَّقِ اللّه َ ولا تَاتِ الکوفَةَ؛ فَاِنَّها بَلدَةٌ مَشؤومَةٌ، بِها قُتِلَ ابوکَ وطُعِنَ اخوکَ، وانا اری ان تَاتِیَ الحَرَمَ فَتَلزَمَهُ، فَاِنَّکَ سَیِّدُ العَرَبِ، ولَن یَعدِلَ اهلُ الحِجازِ بِکَ احَدا، ووَاللّه ِ لَئِن هَلَکتَ لَنُستَرَقَّنَّ بَعدَکَ. ویُقالُ: انَّهُ کانَ لَقِیَهُ عَلی ماءٍ فی طَریقِهِ حینَ تَوَجَّهَ الَی الکوفَةِ مِن مَکَّةَ، فَقالَ لَهُ: انّی اری لَکَ ان تَرجِعَ الَی الحَرَمِ فَتَلزَمَهُ، ولا تاتِیَ الکوفَةَ.
در کتاب انساب الاشراف آمده است: حسین (علیه‌السّلام) رو به سوی مکّه نهاد. عبداللّه بن مطیع، از قریش، به دیدار او رفت و به وی گفت: فدایت گردم! کجا می‌روی؟ فرمود: «اکنون به مکّه می‌روم و پس از رسیدن به مکّه، از خدا خیر می‌جویم». گفت: خدا برایت خیر بخواهد ـ‌ای فرزند دختر پیامبر ـ و مرا فدایت گَرداند! چون به مکّه وارد شدی، از خدا پروا کن و به کوفه نرو که شهری است شوم. در آن جا پدرت کشته شد و برادرت ضربت خورد. نظر من، این است که به حرم بروی و در آن جا بمانی، که تو سَرور عرب هستی و مردم حجاز، هرگز کسی را به جای تو نمی‌گیرند. به خدا سوگند، اگر تو نابود شوی، ما پس از تو به بردگی خواهیم رفت. نیز گفته می‌شود: حسین (علیه‌السّلام) را در آبگاهی در مسیر راه، هنگامی که از مکّه به کوفه روی آورْد، دید و به او گفت: نظر من در باره تو، آن است که به حرم برگردی و آن جا بمانی و به کوفه نروی.
جَعَلَ الحُسَینُ (علیه‌السّلام) یَطوِی المَنازِلَ، فَاستَقبَلَهُ عَبدُاللّه ِ بنُ مُطیعٍ، وهُوَ مُنصَرِفٌ مِن مَکَّةَ یُریدُ المَدینَةَ، فَقالَ لَهُ: اینَ تُریدُ؟ قالَ الحُسَینُ (علیه‌السّلام): امَّا الآنَ فَمَکَّةَ. قالَ: خارَ اللّه ُ لَکَ، غَیرَ انّی اُحِبُّ ان اُشیرَ عَلَیکَ بِرَایٍ. قالَ الحُسَینُ (علیه‌السّلام): وما هُوَ؟ قالَ: اذا اتَیتَ مَکَّةَ، فَاَرَدتَ الخُروجَ مِنها الی بَلَدٍ مِنَ البُلدانِ، فَاِیّاکَ وَالکوفَةَ؛ فَاِنَّها بَلدَةٌ مَشؤومَةٌ، بِها قُتِلَ ابوکَ، وبِها خُذِلَ اخوکَ، وَاغتیلَ بِطَعنَةٍ کادَت تَاتی عَلی نَفسِهِ، بَلِ الزَمِ الحَرَمَ؛ فَاِنَّ اهلَ الحِجازِ لا یَعدِلونَ بِکَ احَدا، ثُمَّ ادعُ الَیکَ شیعَتَکَ مِن کُلِّ ارضٍ، فَسَیَاتونَکَ جَمیعا. قالَ لَهُ الحُسَینُ (علیه‌السّلام): یَقضِی اللّه ُ ما احَبَّ. ثُمَّ اطلَقَ عِنانَهُ، ومَضی حَتّی وافی مَکَّةَ، فَنَزَلَ شِعبَ عَلِیٍّ (علیه‌السّلام).
در کتاب اخبار الطوال گزارش شده است: حسین (علیه‌السّلام) داشت منزل‌ها را در می‌نوردید که عبداللّه بن مطیع که از مکّه به سوی مدینه باز می‌گشت با ایشان رو به رو شد و گفت: کجا می‌روی؟ حسین (علیه‌السّلام) فرمود: «اکنون به مکّه!». گفت: خدا، برایت خیر بخواهد! من پیشنهادی دارم. حسین (علیه‌السّلام) فرمود: «چیست؟». گفت: چون به مکّه وارد شدی و خواستی از آن جا به شهری از شهرها بروی، زینهار از کوفه که شهر بدشگونی است. پدرت در آن، کشته شد و برادرت در آن، تنها ماند و با نیزه، چنان به او شبیخون زدند که نزدیک بود کشته شود. همنشین حرم باش که مردم حجاز، هیچ کس را به جای تو برنمی گیرند. سپس پیروان خویش را از هر سرزمینی فرا بخوان، که همگی به تو می‌پیوندند. حسین (علیه‌السّلام) به او فرمود: «خدا، آنچه را دوست دارد، رقم می‌زند» و لگام اسبش را رها کرد و رفت تا به مکّه رسید و در شِعب علی (علیه‌السّلام) فرود آمد.
فَبَینَمَا الحُسَینُ (علیه‌السّلام) کَذلِکَ بَینَ المَدینَةِ ومَکَّةَ، اذِ استَقبَلَهُ عَبدُ اللّه ِ بنُ مُطیعٍ العَدَوِیُّ، فَقالَ: اینَ تُریدُ ابا عَبدِ اللّه ِ، جَعَلَنِی اللّه ُ فِداکَ؟! قالَ: امّا فی وَقتی هذا اُریدُ مَکَّةَ، فَاِذا صِرتُ الَیهَا استَخَرتُ اللّه َ تَعالی فی امری بَعدَ ذلِکَ. فَقالَ لَهُ عَبدُ اللّه ِ بنُ مُطیعٍ: خارَ اللّه ُ لَکَ یَابنَ بِنتِ رَسولِ اللّه ِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فیما قَد عَزَمتَ عَلَیهِ، غَیرَ انّی اُشیرُ عَلَیکَ بِمَشورَةٍ، فَاقبَلها مِنّی، فَقالَ لَهُ الحُسَینُ (علیه‌السّلام): وما هِیَ یَابنَ مُطیعٍ؟ قالَ: اذا اتَیتَ مَکَّةَ فَاحذَر ان یَغُرَّکَ اهلُ الکوفَةِ، فیها قُتِلَ ابوکَ، و طُعِنَ اخوکَ بِطَعنَةٍ طَعَنوهُ کادَت ان تَاتِیَ عَلی نَفسِهِ، فَالزَمِ الحَرَمَ فَاَنتَ سَیِّدُ العَرَبِ فی دَهرِکَ هذا، فَواللّه ِ لَئِن هَلَکتَ لَیَهلِکَنَّ اهلُ بَیتِکَ بِهَلاکِکَ، وَالسَّلامُ. قالَ: فَوَدَّعَهُ الحُسَینُ (علیه‌السّلام) ودَعا لَهُ بِخَیرٍ.
در کتاب الفتوح آمده است: در آن هنگام که حسین (علیه‌السّلام) این چنین در میان مکّه و مدینه بود، عبداللّه بن مطیعِ، با او رو به رو شد و گفت: کجا می‌روی، ‌ای ابا عبداللّه؟! فدایت شوم! فرمود: «اینک به سوی مکّه می‌روم و چون بدان جا رسیدم، از خدا می‌خواهم که از آن پس، خیر پیش آورد». عبداللّه بن مطیع به او گفت: خدا برایت ای فرزند دختر پیامبر خدا در این تصمیمی که داری، خیر بخواهد! من پیشنهادی دارم. از من بپذیر. حسین (علیه‌السّلام) فرمود: «پیشنهادت چیست، ‌ای ابن مطیع؟». گفت: چون به مکّه رسیدی، زینهار که کوفیان فریبت ندهند، که پدرت در آن جا کشته شد و برادرت با نیزه‌ای که نزدیک بود به کشتن او بینجامد، آسیب دید. پس در حرم نشیمن گیر که تو سالار عرب در این روزگاری. به خدا، اگر کشته شوی، دودمانت با مرگ تو نابود می‌گردند. بدرود! حسین (علیه‌السّلام) با او بدرود گفت و در حقّش دعای نیک کرد. برخی منابع مکان ملاقات امام حسین (علیه‌السّلام) و عبدالله بن مطیع را بین راه مدینه و مکه و برخی بین راه مکه و کوفه عنوان کرده‌اند.


۱. زرکلی، خیرالدین، الاعلام، ج۴، ص۱۳۹.    
۲. ابن اثیر، علی بن ابی‌الکرم، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۲۱۱.    
۳. ابن حبیب، محمد بن حبیب، المحبّر، ج۱، ص۴۹۴.    
۴. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة والنهایة، ج۸، ص۲۸۹.    
۵. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ج۵، ص۱۴۴-۱۴۵.    
۶. دینوری، ابوحنیفه، الاخبار الطوال، ص۲۴۶.    
۷. دینوری، ابوحنیفه، الاخبار الطوال، ص۲۴۶.    
۸. ابن اعثم، احمد، کتاب الفتوح، ج۵، ص۲۳.    
۹. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۵، ص۶.    
۱۰. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۲۶۱.    
۱۱. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۵، ص۷.    
۱۲. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۵، ص۸.    
۱۳. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۳، ص۱۵۶.    
۱۴. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۵، ص۹.    
۱۵. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۵، ص۸.    
۱۶. دینوری، ابو‌حنیفه، الاخبار الطوال، ص۲۲۸.    
۱۷. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۵، ص۹.    
۱۸. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۵، ص۱۰.    
۱۹. ابن اعثم، احمد، الفتوح، ج۵، ص۲۲.    
۲۰. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۵، ص۱۱.    
۲۱. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۵، ص۱۲.    
۲۲. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۵، ص۱۶.    
۲۳. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۵، ص۱۶.    



• محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۵، ص۶-۱۶.
• پیشوایی، مهدی، مقتل جامع سیدالشهداء، ج۱، ص۴۷۴-۴۷۵.






جعبه ابزار