محمدرحیمخان علاءالدوله
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
علاءالدوله، محمدرحیمخان، از وزیران و رجال دورۀ
ناصرالدین شاه بوده است.
نسب او به محمدحسینخان قاجار دولو، بیگلربیگی استرآباد و رئیس طایفۀ قاجارِ یوخاری باش میرسد. پدرش در ۱۱۵۲ به دستور رضا قلی میرزا، ولیعهد نادرشاه، خاندان شاه طهماسب دوم را در
سبزوار کشت و به همین دلیل، افراد خاندانش از جمله محمد رحیم خان، به دارنده خنجر شمر معروف شدند.
از
زمان تولد و دوران کودکی و جوانی محمدرحیم خان اطلاعی نداریم. او پس از
مرگ برادر بزرگترش، حسنخان، به جای او به مقام نسقچی باشی (ریاست میرغضبها) گماشته شد.
در ۱۲۶۷، میرزا تقیخان امیرکبیر او را به
حکومت خوی مأمور کرد.
سپس در ۱۲۷۰،
ناصرالدین شاه محمدرحیمخان را به حکومت نهاوند منصوب کرد و ریاست سواره خزل را به پسرش، عبداللّه خان، داد.
محمدرحیمخان در ۱۲۷۸ لقب علاءالدوله گرفت. سپس، برای تعزیت درگذشت سلطان عبدالمجید خان و تهنیت جلوس سلطان عبدالعزیزخان
در ۲۰ جمادیالآخرۀ همان سال به استانبول رفت. در آنجا مورد استقبال میرزا حسینخان مشیرالدوله (بعدآ سپهسالار)، وزیر مختار ایران در استانبول، و نوریبیگ، تشریفاتچیباشی دولت عثمانی، و سپس مورد التفات سلطان عثمانی قرار گرفت. علاءالدوله پس از تقدیم نامۀ ناصرالدین شاه به سلطان و انجام مأموریت خود، در
رمضان همان
سال به
تهران بازگشت.
علاءالدوله در ۱۲۸۰ به حکومت
زنجان و ولایت خمسه رسید
و در ذیحجه ۱۲۸۳، به صلاحدید میرزا یوسف مستوفیالممالک، به سمت بیگلربیگی تهران گماشته شد.
در ۱۲۸۴، ریاست قورخانه را به عهده گرفت.
وی در ۱۲۸۷ حاکم
قزوین شد و در ۱۲۸۸ منصب فراش باشیگری و حکومت
همدان را نیز به عهده گرفت.
در همان سال (۱۲۸۸)، ناصرالدین شاه مجلس دارالشورای کبری را تشکیل داد و علاءالدوله به عضویت این مجلس درآمد.
در
سال بعد نیز، ادارۀ کشیکخانه و منصب کشیکچیباشیگری را پذیرفت.
در ۱۲۹۰، به همراه ناصرالدین شاه به سفر اروپا رفت و در همین سفر، به طور موقت، به عنوان ایشیک آقاسیباشی مشغول ادارۀ امور ایشیکخانه گردید. پس از بازگشت از این سفر، ادارۀ فراشخانه و باغها و عمارتهای دولتی را برعهده گرفت.
علاءالدوله در ۱۲۹۱ ــ که ناصرالدین شاه برای ادارۀ امور کشور، هیئت وزرای مختار دربار اعظم را تشکیل دادـ به مقام وزارت
جنگ رسید
ولی در شوال همان سال از وزارت جنگ برکنار شد و میرزا حسینخان مشیرالدوله (سپهسالار) این سمت را برعهده گرفت.
همین مسئله به رقابت میان علاءالدوله و سپهسالار دامن زد و افراد ناراضی از سپهسالار (مانند عضدالملک، حسنعلیخان وزیر فواید عامه، مجدالملک وزیر وظایف و اوقاف، میرزاعلیخان وزیر رسائل) به دور علاءالدوله جمع شدند و برضد سپهسالار توطئه کردند.
در ۱۲۹۲ که نام وزارت دربار به «وزارت دربار اعظم» تغییر یافت، علاءالدوله به مقام وزیر درباری رسید.
سپس ریاست ضرابخانه را نیز برعهده گرفت.
در ۱۲۹۴، ناصرالدین شاه رسیدگی به امور خوزستان و لرستان و همچنین ادارۀ گیلان را به سمتهای علاءالدوله افزود و او میرزا زکیخان ضیاء
الملک را برای ادارۀ امور گیلان به آن ولایت فرستاد.
در ۱۲۹۸ به دلیل بینظمی هایی در
آذربایجان، ناصرالدینشاه، مظفرالدین میرزا ولیعهد را به پایتخت فراخواند
و علاءالدوله را با لقب امیرنظام و با نیروی کافی و اختیارات کامل برای انتظام امور به
تبریز فرستاد.
علاءالدوله امور آذربایجان را منظم کرد و به سبب شدت عملی که در این کار نشان داد، اهالی تبریز او را «آله قره ایت» یعنی سگ سفید و سیاه خواندند.
پس از برقراری آرامش در آذربایجان، مظفرالدین میرزا در
جمادیالآخره ۱۲۹۹ به تبریز مراجعت نمود و روز بعد در مراسم سلام، تمام امور ولایت را به امیرنظام واگذار کرد.
در همان سال، امیرنظام برای سرکشی به سرحدات غربی عازم ارومیه شد و از اواسط
رجب تا اوایل
رمضان، به مدت پنج ماه در خوی اقامت نمود. سپس به ارومیه رفت و در آن شهر در ۲۹ ذیقعده ۱۲۹۹ به مرض سکته درگذشت.
به دلیل اختلافی که بین سپهسالار و علاءالدوله وجود داشت، مأموریت سپهسالار به خراسان و علاءالدوله به آذربایجان، نوعی تبعید محترمانه به حساب آمد و چون هر دو نفر به فاصله کمی از هم درگذشتند و هر دو، چند روز قبل از
مرگ به سبب خدمات خود در محل مأموریتشان با دریافت نشان مورد التفات شاه قرار گرفتند، شایعه شد که ناصرالدین شاه در مرگ آنها دست داشته است.
محمدرحیمخان علاءالدوله پنج پسر و یک دختر داشت.
عبداللّهخان ناظمالسلطنه و محمدحسنخان حاجبالدوله از یک مادر و میرزا احمدخان علاءالدوله (علاءالدوله ثانی)، حسینعلیخان معینالدوله، محمودخان احتشامالسلطنه و محترمالملوک ماه رخسار خانم از زن دیگر علاءالدوله به نام سلطان خانم، دختر شاهزاده
ملک ایرج میرزا (پسر فتحعلی شاه قاجار) بودند.
علاوه بر این، علاءالدوله با دختر اسداللّه میرزا نایبالایاله و دختر مصطفیخان قاجار دولو امیرتومان نیز
ازدواج کرد که از آنها فرزندی نداشت.
وی پس از ارتقا به مقامهای وزارت دربار اعظم و وزارت جنگ و پیشکاری آذربایجان و غیره، سمتهای قبلی خود را بین فرزندانش تقسیم کرد. بدین ترتیب، عبداللّهخان ناظمالسلطنه به ریاست کشیکخانه، محمودخان احتشامالسلطنه به ریاست غلامان، احمدخان علاءالدوله به ریاست سواران کشیکخانه و گارد مخصوص و محمدحسنخان حاجبالدوله به ریاست فراشخانه، سرایدارخانه و نسقخانه رسیدند.
محمدرحیمخان علاءالدوله بناهایی نیز از خود باقی گذاشت. وی در ۱۲۸۸ عمارت سردر باب همایون را در عمارت خاصه سلطنتی بنا کرد. ناصرالدین شاه پس از تکمیل بنا از آن بازدید نمود و به دلیل تزیین اتاقها و تالارهای آن با اشیای خوب و نفیس، علاءالدوله را مورد تمجید قرار داد. علاءالدوله در همین سال و همزمان با بنای سردر باب همایون، خیابان دولت را نیز احداث کرد که به دروازه دولت منتهی میشد.
تکمیل عمارت مشهور به دربار اعظم، از دیگر کارهای محمدرحیمخان بود. این بنا اتاقهای متعدد بزرگی داشت و غالب رؤسای دوایر دولتی با بخشهای اداری خود، در قسمتهای مختلف آن مستقر بودند.
علاءالدوله قناتی در تهران احداث کرد که از شمالشرقی شهر سرچشمه میگرفت.
وی وقتی پیشکار مظفرالدین میرزا در تبریز بود (۱۲۹۹)، دستور داد سنگفرش همه کوچهها و خیابانهای شهر را تکمیل نمایند و پل آجی از پلهای مشهور تلخهرود تبریز را تعمیر و بازسازی کنند.
علاءالدوله کتاب مثنوی را که به اهتمام میرزا طاهر مستوفی شیبانی کاشانی معروف به بصیرالملک، در ۱۲۹۹ تنظیم شده بود، چاپ کرد. خطاط این اثر، آقا سیدمحمدباقر خطاط بود.
مجموعه اسناد علاءالدوله، شامل ۹۱۵ نامه است که در ۱۳۵۰ش سازمان اسناد ملی آن را خریداری کرده است.
(۱) محمودخان احتشامالسلطنه، خاطرات احتشامالسلطنه، چاپ سید محمدمهدی موسوی، تهران، ۱۳۶۷ش.
(۲) محمدحسنبن علی اعتمادالسلطنه، تاریخ منتظم ناصری، چاپ محمداسماعیل رضوانی، تهران، ۱۳۶۳ـ۱۳۶۷ش.
(۳) همو، روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه، چاپ ایرج افشار تهران، ۱۳۵۰ش.
(۴) همو، المآثر و الآثار، در چهل سال تاریخ ایران، چاپ ایرج افشار، تهران، ۱۳۶۳ـ۱۳۶۸ش.
(۵) مهدی بامداد، شرح حال رجال ایران، در قرن ۱۱، ۱۲، ۱۳ هجری، تهران، ۱۳۵۷.
(۶) محمدرضا عباسی، حکومت سایهها: اسناد محرمانه و سیاسی میرزا حسینخا سپهسالار، تهران، ۱۳۷۲ش، محمدجعفر خورموجی، حقایقالاخبار، چاپ حسین خدیوهم، تهران، ۱۳۶۳ش.
(۷) روزنامه ایران، شماره ۶۶، ۶ ذیقعده ۱۲۸۸.
(۸) محمدامین ریاحی، تاریخ خوی (سیر تحولات اجتماعی و فرهنگی شهرهای ایران در طی قرون)، تهران، ۱۳۷۲ش.
(۹) سازمان اسناد ملی ایران، فهرست اسناد علاءالدوله و حشمتالدوله، تهران (بیتا).
(۱۰) محمدتقی
لسان
الملک سپهر، ناسخالتواریخ تاریخ قاجاریه، چاپ جمشید کیانفر، تهران، ۱۳۷۷ش.
(۱۱) بداللّه مستوفی، شرحزندگانی من یا تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه، تهران، ۱۳۶۰ش، مهدی ممتضالدوله، خاطرات ممتحنالدوله، چاپ حسینقی خانقشقاقی، تهران ۱۳۶۲ش.
(۱۲) مسعود نوربخش، تهران به روایت تاریخ، ج ۴، تهران، ۱۳۸۱ش؛
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «»، شماره۵۹۱۹.