محمدحسن مامقانی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
محمدحسن مامقانی (ممقانی) نجفی (۱۲۳۸-۱۳۲۳ق)، فرزند آیتالله شیخ
عبدالله مامقانی، از فقها و مراجع تقلید شیعه در
قرن سیزده و چهاردهم هجری قمری بود.
وی در
کربلا و
نجف به تحصیل
علوم دینی پرداخته و از محضر اساتید بزرگی چون شیخ
عبدالرحیم بروجردی،
سید حسین کوه کمری،
شیخ مرتضی انصاری، شیخ
ملا علی خلیلی، شیخ
مهدی آل کاشف الغطاء و
شیخ راضی نجفی بهره برده و عالمان بزرگی از شاگردان او بودند. ایشان بعد از
میرزای شیرازی متصدی مقام مرجعیت شده و بسیاری از مردم، به ویژه مردم
آذربایجان،
قفقاز،
استانبول و
تهران از وی
تقلید میکردند. از ایشان چندین تالیف در موضوعات
فقه و
اصول برجای مانده است. دو فرزند مامقانی از علمای بزرگ تشیع به شمار میروند.
محمدحسن مامقانی در ۲۲
ماه رمضان سال
۱۲۳۸ق. در مامقان، دیده به جهان گشود.
هنوز چند ماهی از عمر او نگذشته بود که همراه خانواده به کربلا (محل اقامت پدر و مادرش) مشرف شد. سایه پدر و مادر بر سر او، خیلی طولانی نبود زیرا مادرش در سال ۱۲۴۵ق. و پدر بزرگوارش در سال ۱۲۴۶ق. به لقای الهی نائل شدند و او که هنوز نه سالش نشده بود، بار غم یتیمی را به دوش میکشید و تحت سرپرستی وصی پدرش قرار گرفت. مدتی بدین منوال گذشت تا این که وصی پدر که قیمومیت شیخ عبدالله مامقانی را به عهده داشت، از دنیا رحلت کرد.
مرجع بزرگ شیعه، آیتالله شیخ
محمدحسین اصفهانی، معروف به صاحب فصول بعد از اطلاع از جریان مذکور سرپرستی را برای وی منصوب کرد. آن شخص نیز به بهترین وجه به تربیت و ارشاد شیخ محمدحسن همت گماشت و او را به آداب و اخلاق اسلامی، خواندن، نوشتن و نیز تحصیلات مقدماتی رایج علوم دینی تشویق کرد تا این که او نیز در سال
۱۲۵۵ق. وفات یافت.
از احوال و موقعیت علمی و اجتماعی اجداد آیتالله شیخ محمدحسن مامقانی، اطلاع چندانی در دست نیست ولی همین مقدار مسلم است که بسیاری از آنها از ثروتمندان و افراد با نفوذ مامقان (شهر کوچکی در چند فرسنگی شهر
تبریز است)
و برخی از آنان از اهل علم بودهاند.
آیتالله شیخ
عبدالله مامقانی کبیر (وی آیةالله شیخ عبدالله مامقانی، مؤلف کتاب
تنقیح المقال است)
پدر آیتالله محمدحسن مامقانی، اولین عالم و فقیه نامدار این خاندان است. با اینکه ثروت فراوانی از طرف پدر و اجدادش به وی رسیده بود، دست از همه شسته، کمال واقعی را در علم و فضیلت دیده، راهی کربلای معلی شد و بعد از طی مراحل مقدماتی
علوم دینی، برای کسب مدارج عالی معارف و احکام اسلامی، نزد بزرگانی همچون:
سید محمد مجاهد (
۱۲۴۲ق)،
شریف العلماء حائری مازندرانی (
۱۲۴۶ق)
سید علی طباطبایی (
۱۲۳۱ق) و دیگران حاضر شده، بهرههای فراوان برد تا به درجه بلند مرجعیت نایل آمد و بسیاری از مردم
آذربایجان از او تقلید میکردند.
آن بزرگوار، شبها در ایوان شریف
حرم مطهر حسینی و ظهرها در مسجدی در محله باب النجف، از محلههای معروف
کربلا، اقامه جماعت میکرد. آثار به جا مانده از وی عبارتند از: رساله علمیه و کتاب فی الفقه الاستدلالی که کتاب مذکور مشتمل بر مباحث
زکات،
خمس،
صوم،
اعتکاف و
حج است.
آیتالله شیخ عبدالله مامقانی در سال ۱۲۴۶ق. دار فانی را وداع گفت (بلای
طاعون در دو مرحله به فاصله شش ماه در سالهای ۱۲۴۵ و ۱۲۴۶ شهرهای
ایران و
عراق و به ویژه کربلا را در برگرفت و بسیاری را به کام مرگ کشاند که در میان آنان، عالمانی همچون: شریف العلماء حائری، شیخ
محمدعلی نجفی، حاج ملا
احمد مراغی، شیخ عبدالله مامقانی،
سید محمدباقر قزوینی، شیخ
جعفر آل محییالدین، شیخ
خلف کربلایی،
سید عبدالغفور یزدی و
سید کاظم کاظمینی وجود داشتند.)
و در ایوان شریف حسینی، در آنجا که در آن اقامه جماعت میکرد، به خاک سپرده شد.
تشویقهای مستمر سرپرست انتصابی صاحب فصول و نیز برخورداری از هوش سرشار و علاقه فراوان به علم و کمال، محمدحسن مامقانی را در راه کسب دانش و معرفت، بسیار کوشا نمود بهطوری که در مدرسه حسنخان (این مدرسه در نزدیک
حرم امام حسین (علیهالسّلام) در کربلا قرار داشت.) از صبح تا شام، جز در مواقع استراحت و نماز، به مطالعه و تحقیق میپرداخت و شبها نیز آخرین کسی بود که دست از مطالعه کشیده، استراحت میکرد.
شیخ محمدحسن مامقانی بعد از یادگیری مقدمات علوم اسلامی، در سال ۱۲۵۵ق. در حالی که ۱۷ سال داشت، برای تکمیل یافتههای خود به نجف اشرف هجرت کرد تا سال
۱۲۵۸ق. در آن شهر از مدرسان بزرگ بهرههای فراوان برد و ضمن تثبیت معلومات گذشته خود، به مدارج عالی علوم دینی دست یافت.
در مورد علت و انگیزه سفر شیخ محمدحسن مامقانی به زادگاه خود (مامقان) چنین نقل شده است:
برخی از مردم مامقان که برای زیارت به نجف رفته بودند، از فضل و کمالات علمی و معنوی آن بزرگوار مطالب فراوانی شنیده بودند از اینرو، وی را به مامقان دعوت کردند تا به ترویج معارف و احکام دین بپردازد و اعتقادات دینی و معنوی مردم را تقویت کند. ابتدا به خاطر ادامه تحصیل و پژوهش، دعوت آنان را نپذیرفت از اینرو، از مرجع عالیقدر، مؤلف کتاب جواهر خواهش کردند تا از او بخواهد که همراه آنان به زادگاه خود برگردد و مردم را
ارشاد کند و سرانجام او به دستور
صاحب جواهر، نجف اشرف را ترک کرد و در سال ۱۲۵۸ق. (در همین سال
نجیب پاشا از طرف دولت عثمانی به کربلای معلی حمله کرد و بسیاری از
شیعیان و زائران امام حسین (علیهالسلام) را به
شهادت رساند. این واقعه در
روز غدیر خم اتفاق افتاد و از این جهت، غدیر الدم (غدیرخون) نامیده شد.) به مامقان رفت.
شیخ محمدحسن مامقانی بعد از آن که در مامقان به تبلیغ معارف و احکام دین پرداخت، احساس کرد که هنوز در اوایل جوانی به سر میبرد و یافتههای قبلی خود را برای نیازهای جامعه کافی نمیدید. از اینرو به تبریز رفت و در مدرسه صفرعلی (این مدرسه در وسط بازار رئیسی تبریز قرار داشته است.) سکونت گزید و نزد استادان بنام آن شهر به تحصیلات خود ادامه داد و به پیشرفتهای قابل توجهی نائل گردید بهطوری که خود از استادان و عالمان مبرز آن دیار شد.
اقامت مامقانی در مامقان، تبریز و برخی از شهرهای دیگر چند سالی به طول انجامید. با اینکه وی در طول این سالها در امر تحصیل، تدریس و تبلیغ بسیار کوشا و موفق بود، ولی شوق به تحصیل و کسب مراحل عالی علوم اسلامی که فقط در حوزه علمیه نجف میسر بود، ذهن او را به خود مشغول کرده بود بهطوری که گه گاهی جمعهها به قبرستانهای شهر تبریز (که برخی از آنها شباهت زیادی به قبرهای نجف داشتند) میرفت و با گریه و تضرع، از خداوند منان، اقامت در نجف را درخواست میکرد. سرانجام حاجت او برآورده شد و در سال
۱۲۷۰ق. (این سفر چهار سال بعد از وفات شیخ محمدحسن نجفی، مؤلف جواهر انجام شد.) شرایط سفر مهیا شد و وی از راه
کرمانشاه و سپس خانقین به کربلا رفت و پس از توقفی کوتاه در آنجا، به نجف اشرف عزیمت کرد و با جدیت کامل، نزد استادان بزرگ آن عصر به تحصیل پرداخت و در کنار آن، با تعمق و تحقیق در موضوعات مهم علمی، به
درجه اجتهاد نایل آمد و خود از استادان و مراجع تقلید صاحب نام شهر نجف گردید.
دانشمند وارسته، شیخ محمدحسن مامقانی، در جهت رشد و بالندگی شخصیت علمی و اخلاقی خویش، نزد استادان بزرگی تحصیل و از اندوختههای آنان بهرهبرداری کرد تا به قله رفیع اجتهاد، فقاهت و کمال نایل آمد. استادان او عبارتند از:
شیخ
عبدالرحیم بروجردی (
۱۲۷۷ق):
وی از عالمان و فقیهان مشهور تهران و از شاگردان بنام شیخ
محمدحسین اصفهانی (مؤلف کتاب فصول)، شیخ
محمدحسن نجفی (مؤلف جواهر)، شیخ
علی کاشف الغطاء و شیخ
موسی کاشف الغطاء بوده است. آن بزرگوار، مدتی در تبریز اقامت داشت و در این مدت، شیخ محمدحسن مامقانی از وی بهرههای فراوانی برد. آیتالله مامقانی درس صوم (
روزه) آن استاد بزرگ را به رشته تحریر درآورد.
سید حسین کوه کمری (۱۲۹۹ ق.):
وی فرزند سید محمد کوه کمری، معروف به آیتالله ترک از پژوهشگران بزرگ و استادان بنام درسهای
خارج فقه و اصول در نجف اشرف بود. شاگردان بسیاری در درسهای او حاضر میشدند که بالغ بر صدها نفر میشدند که آیتالله شیخ محمد حسن مامقانی یکی از این افراد بود. وی بیش از ده سال، به ویژه بعد از وفات شیخ انصاری، نزد آن بزرگ مرد به شاگردی پرداخت. او علاوه بر تحریر درسهای وی، استفتائاتی را که از این استادش میشد، پاسخ میداد. آیتالله کوه کمری در بیست و سوم
ماه رجب سال
۱۲۹۹ق. در نجف اشرف به لقاءالله نائل شد و در منزلش در محله العماره به خاک سپرده شد.
شیخ مرتضی انصاری (
۱۲۸۱ق):
آیتالله مامقانی از سال ۱۲۷۲ تا سال وفات شیخ انصاری، به مدت ۹ سال، نزد آن بزرگوار به تحصیل پرداخت و از درس فقه و اصول ایشان بهرههای فراوانی کسب کرد.
شیخ
ملا علی خلیلی: وی فرزند میرزا
خلیل رازی تهرانی، متولد
۱۲۲۶ق. از شاگردان شریف العلماء مازندارانی، سعید مازندرانی و شیخ
محسن خنفر مولف فصول بود. کتابهای الهدایة و شرح الفوائد الرجالیة الخمسة از آثار او میباشند. وی عالمی فقیه، رجالشناس،
محدث و عابدی زاهد بود که در
تقوا، ضرب المثل بوده است. آن فقیه بزرگوار در
صفر ۱۲۹۷ق.
در نجف اشرف وفات یافت و در مقبره خانوادگی به خاک سپرده شد.
شیخ
مهدی آل کاشف الغطاء (۱۲۸۹ق):
آیتالله شیخ مهدی، فرزند شیخ علی و نوه
شیخ جعفر کاشف الغطاء بود. او در سال ۱۲۲۶ق. در نجف اشرف به دنیا آمد و در زادگاهش نزد بزرگانی چون پدرش شیخ
علی آل کاشف الغطاء (نویسنده
اعیان الشیعه، آیةالله شیخ علی آل کاشف الغطاء را از استادان آیةالله شیخ محمدحسن مامقانی شمرده است. ولی با توجه به سال وفات شیخ علی آل کاشف الغطاء این مسئله نمیتواند صحیح باشد زیرا در سال
۱۲۴۰ق. آیةالله مامقانی ۲ ساله بوده است.)
(نویسنده الخیارات) و عمویش شیخ
حسن آل کاشف الغطاء (نویسنده
انوار الفقاهه) تحصیل کرد و به درجه عالی رسید. او بعد از وفات شیخ انصاری، از مدرسان خارج فقه و اصول و از مراجع بزرگ نجف شد.
آن عالم ربانی مقلدان بسیاری در کشورهای ایران، قفقاز، عراق و دیگر بلاد اسلامی داشت. از آثار به جامانده از وی، میتوان به کتابهای «الخیارات» و «الصوم» اشاره کرد. آن بزرگوار در شب سه شنبه ۲۴ صفر سال ۱۲۸۹ق. وفات یافت و در مقبره آل کاشف الغطاء به خاک سپرده شد.
شیخ راضی نجفی (
۱۲۹۰ق):
آیتالله شیخ راضی نجفی، فرزند محمد راضی، از دانشمندان و فقیهان مشهور عصر خویش بود و به تعبیر معارف الرجال، به «فقیه عراق» معروف بوده است. وی از شاگردان برجسته شیخ حسن آل کاشف الغطاء، شیخ علی آل کاشف الغطاء و مولف جواهر است. بعد از وفات شیخ مرتضی انصاری، بسیاری از مردم عراق و برخی از شهرهای ایران، از وی تقلید میکردند. آن فقیه بزرگوار، در ۲۹
شعبان ۱۲۹۰ق. وفات یافت و در مقبره آل کاشف الغطاء به خاک سپرده شد. «حاشیه بر نجاة العباد»، اثری است که از وی به جا مانده است.
آیتالله شیخ محمدحسن مامقانی در کنار تحصیل، به تدریس نیز مشغول بود زیرا تدریس، در کنار تحصیل نقش مهمی در تثبیت یافتههای علمی دارد.
وی در چند سالی که در
تبریز سکونت داشت، ضمن شرکت در درس استادان آن شهر، به تدریس کتابهای
قوانین و
لمعه همت گماشت و بسیاری از طلاب تبریز، در درس اصول و فقه او شرکت میکردند.
همچنین در سالهایی که وی در نجف اشرف، بود، به تدریس درسهای خارج فقه و اصول نیز اشتغال داشت و در این راه، آنچنان تبحر و تسلط داشت که بسیاری از طلاب و روحانیون در درس وی شرکت میکردند. وی قائم مقام استادان طراز اول نجف به حساب میآمد و او را به عنوان «مقرر» میشناختند یعنی کسی که درس استاد را آموخته است و به خوبی آن را تدریس و تبیین میکند.
نویسنده
ریحانة الادب در اینباره میگوید: «حوزه درس فقهی و اصولی او، مجمع علمای امصار و محل استفاده افاضل هر دیار بود. در نجف صبحها و عصرها درس فقه میگفت در مسجد صاحب جواهر، درس اصول او بسیار رونق داشت بهطوری که بیش از پانصد نفر در درس او شرکت میکردند.»
نویسنده
معارف الرجال نیز در اینباره میگوید: «شیخ (محمد) حسن مامقانی، عالمی جلیلالقدر و بلند مرتبه و مدرسی قدرتمند بود که توانایی زیادی در تدریس علم اصول داشت البته علم اصول او خیلی بهتر از فقه او بود. در مسجد صاحب جواهر به منبر میرفت و تدریس میکرد و ما صبحها در درس فقه و عصرها در درس اصول ایشان حاضر میشدیم و این در حالی بود که بسیاری از اهل فضل و علم در محضر او حاضر میشدند.»
آیتالله مامقانی در طول سالیهای تدریس، به ویژه بعد از وفات آیتالله سیدحسین کوه کمری که کرسی درس وی بسیار رونق پیدا کرد، شاگردان بسیاری را تربیت کرد که بیش از صد نفر از آنها از بزرگان و مجتهدان مسلم عصر خویش بودند. برخی از شاگردان وی عبارتند از:
۱.
سید ابوالحسن اصفهانی.
۲.
سید ابوالحسن انگجی (نویسنده کتاب الجمع و حاشیه الرسائل).
۳.
سید ابوالقاسم طباطبایی (نویسنده شرح نجاة العباد فی الفقه).
۴. شیخ
ابوالقاسم مامقانی (فرزند آیتالله شیخ محمدحسن مامقانی).
۵.
سید باقر طباطبایی تبریزی.
۶. میرزا
حسن علیاری (نویسنده
بهجة الآمال و
مختصر المقال).
۷. شیخ
حسنعلی نخودکی اصفهانی.
۸.
سید عبدالعظیم حسینی تبریزی.
۹. شیخ
عبدالعلی زنجانی (نویسنده شرح دعای صباح).
۱۰.
سید عبدالله اعرجی (نویسنده کتابهای
نور الایمان و
تاریخ النجف).
۱۱. شیخ
علی علیاری (نویسنده
بهجة الامال فی علم الرجال).
۱۲. میرزا
فرجالله تبریزی.
۱۳. شیخ
محمدباقر بیرجندی (نویسنده آیات الاحکام و
الکبریت الاحمر فی شرائط المنبر).
۱۴. شیخ
محمدحسن میانجی تبریزی (نویسنده
الآیات الباهرة).
۱۵. شیخ محمدحسین آل کاشف الغطاء (نویسنده
اصل الشیعه و اصولها).
۱۶.
سید محمدشریف رضوی شیرازی (نویسنده
الناسخ و المنسوخ در رد بهائیت).
۱۷. شیخ عبدالله مامقانی (نویسنده
تنقیح المقال فرزند آیتالله شیخ محمدحسن مامقانی).
۱۸.
سید محسن امین عاملی (نویسنده اعیان الشیعه).
۱۹.
سید نجم لکنهوی رضوی هندی.
۲۰.
سید هادی بجستانی خراسانی.
۲۱. شیخ
هاشم تبریزی (نویسنده کتاب فی اصول الفقه).
۲۲. شیخ
یوسف غروی اردبیلی.
۲۳. شیخ
هادی اسکوئی تبریزی.
۲۴.
سید مصطفی نخجوانی نجفی.
۲۵. شیخ
مهدی سلیمانی.
۲۶. شیخ
ابراهیم سلیمانی.
آیتالله مامقانی علاوه بر سفرهای تحصیلی، سفرهای زیادی به شهرهای و کشورهای اسلامی داشت.
سفر تبلیغی از تبریز به قفقاز در سال
۱۲۶۶ق. یکی از این سفرها بود. وی در این سفر که بیش از یک سال به طول انجامید، در شهرهای قلعه شیشه، نخجوان، گنجه و... اقامت کرد و مردم را هدایت نمود. وی مطالب و روایاتی را که برای مردم بیان میکرد، یادداشت کرده که در مجموعهای گردآوری شده و به صورت کتاب نشر شده است.
مهمترین سفر زیارتی آن عالم ربانی، سفر به
مشهد مقدس، همراه فرزند بزرگوارش آیتالله شیخ عبدالله مامقانی بود. این سفر در
روز سه شنبه چهاردهم
ماه محرم سال
۱۳۲۲ق. آغاز شد و آنان از راه
کربلا،
کرمانشاه و سپس
تهران، عازم مشهد مقدس شدند. وی در هر شهری که وارد میشد، مورد استقبال بسیار گرم مردم قرار میگرفت. او ضمن بیان تعالیم دینی به سؤالات و استفتائات مردم پاسخ میداد و به این جهت، سفر وی رنگ و بوی ترویج دین پیدا کرده بود.
آیتالله مامقانی و همراهان، بعد از رسیدن به
شهر ری، به زیارت
حضرت عبدالعظیم حسنی (علیهالسلام) مشرف شدند و این در حالی بود که بسیاری از مردم شهر ری و عالمان تهران و ری به استقبال او آمده بودند و با او ملاقات کردند. آنان چند
روزی را در آن مکان مقدس توقف نمودند تا اینکه تقریبا اوایل
ماه ربیع الاول بود که
مظفرالدین شاه قاجار عدهای از وزیران و شاهزادگان را نزد وی فرستاد و از آن جناب دعوت کرد تا به پایتخت رفته، با شاه قاجار ملاقات کند.
آیتالله مامقانی از آنجا که نسبت به عدم التزام حکومت قاجار به احکام اسلام و ترک حدود شرعی اعتراض داشت، این دعوتها را رد کرد. کوششهای شاه قاجار برای آوردن مرجع تقلید شیعه به پایتخت، ثمری نبخشید و از اینرو، خود تصمیم گرفت تا به ملاقات آن بزرگ مرد برود. آیتالله مامقانی نیز با اکراه بسیار او را به حضور پذیرفت و شاه قاجار با دست و پایی لرزان که از هیبت و بزرگی مرجع تقلید شیعه بر او عارض شده بود به حضور وی رسید و دست آن بزرگوار را بوسید و بعد از احوالپرسی و گفتوگویی کوتاه، ملاقات به پایان رسید.
آیتالله مامقانی در اواخر ماه ربیع الاول سال ۱۳۲۲ق. به مشهد رسید و بعد از زیارت
حرم مطهر امام هشتم (علیهالسّلام) و ملاقات با عالمان و فقیهان و مردم، در شب دوم
ماه جمادی الاولی، آن مکان مقدس را به قصد نجف ترک نمود و در ۲۵ رجب همان سال به مقصد رسید.
آیتالله شیخ محمدحسن مامقانی، نزد دانشمندان و بزرگان علم و کمال، منزلتی بس والا دارد از اینرو با عبارات گوناگون و عناوین متعدد و متنوعی از جنبههای علمی وی یاد کرده و از مقام عالی او تجلیل کردهاند که ذکر همه آن عبارات و عناوین، خود دفتری مستقل میطلبد از اینرو، به نمونههایی از آنها اشاره میشود.
شیخ عباس قمی، او را از اعظم علمای امامیه و عالم به فقه و اصول معرفی میکند.
شیخ
محمدمهدی موسوی اصفهانی کاظمی میگوید: «عالم فاضل ربانی، فقیه کمنظیر، شیخ محمدحسن، فرزند عبدالله مامقانی نجفی، از بزرگان مراجع امامیه در اقطار اسلامی بود که مجلسش، مجمع علما و اهل فضل بود بحق که او آیتالله العظمی بدون کلام بود.»
شیخ
محمد حرزالدین،
آیتالله مرعشی نجفی و میرزا
محمدعلی مدرس خیابانی، او را به عالم
فقیه، جلیلالقدر، بلند مرتبه، مدرس قوی، متبحر در علوم، فقیه کامل و ادیب لغوی و اصولی توصیف کردهاند و مجلس درس او را محل تجمع پژوهشگران و دانشمندان دانسته و برای جویندگان علم و دانش مفید شمردهاند.
شیخ
محمدهادی امینی در وصف آن عالم متقی میگوید: «(وی) از علمای بزرگ امامیه است. او فقیهی دانشمند و متبحر رجالی محدث است. او پژوهشگری است که فروع و اصول را داراست بین فراوانی فضل و علم و معرفت و ورع و تقوا و صلاح و
زهد، جمع کرده است. در علوم اسلامی قوی و متضلع است.»
آیتالله شیخ محمدحسن مامقانی، جامع تمام کمالات اخلاق اسلامی بود بهطوری که بین صفات متضاد مثل نرمی و خشونت، گذشت و سختگیری، صلابت و تواضع و... جمع کرده بود. همه بزرگانی که نامی از آن مرجع بزرگوار در کتابهای خود آوردهاند، این ویژگی را بیان کردهاند. فرزند بزرگوارش، آیتالله شیخ عبدالله مامقانی میگوید: «پدرم در عینحال که چهرهای با هیبت داشت و بسیار جدی مینمود، ولی هر کسی برای اولینبار با او سخن میگفت، مجذوب حرکات و سکنات و مهربانیهای او میشد بهطوری که دوست میداشت نزد او مانده، با وی به گفتوگوی بیشتر بپردازد.»
وی در ادامه میگوید: «آن جناب، عالمی بود، دارای همتی بلند، زاهدی بود متقی، مخالف هوی و هوس، مطیع فرمان مولایش (
امام عصر (علیهالسّلام))، حفظکننده دین، صیانتکننده از نفس، دقیق در شرعیات، خشن در راه خدا و بسیار متواضع بود، صبور و متوکل بود.»
نویسنده
اعیان الشیعه در این مورد میگوید: «آیتالله مامقانی، بین سجایای اخلاقی به خوبی جمع کرده بود، در عین تواضع، قاطع نیز بود و از هر دو، بنا بر مصلحت و در موارد خاص، استفاده میکرد،
روز دهم
محرم بود و من در منزل شیخ جعفر آل کاشف الغطاء بودم دیدم آیتالله مامقانی از در وارد شدند و با این که میتوانستند به صدر مجلس آمده، در آنجا بنشینند ولی پشت سر مردم در همان ابتدای مجلس نشتستند. مردم متوجه حضور ایشان شدند و با
احترام او را به صدر مجلس بردند.»
نویسنده اعیان الشیعه در در ادامه مینویسد: «در نجف مردی بود به ظاهر دیوانه به نام حسن کاشی که لباس روحانیت پوشیده، به نام
امر به معروف و نهی از منکر، مجالس درس آیات عظام نجف را به هم میزد. او با چهره ترسناک و خشنی که داشت، روی منبر میرفت و مانع از درس گفتن بزرگان میشد. وی درس آیتالله میرزا
حسین خلیل و آیتالله شیخ
محمد طه را به تعطیلی کشاند و خوف آن بود که همه درسهای آیات عظام را به تعطیلی بکشاند تا این که به سراغ جلسه درس آیتالله مامقانی آمد، به وسط مجلس آمده، شروع به داد و فریاد کردن نمود. آیتالله مامقانی نه تنها درس را تعطیل نکرد، بلکه با اقتدار خطاب به طلاب فرمودند: «جروه» یعنی او را به بیرون مسجد بکشید. طلاب نیز اطراف او را گرفته، وی را از مسجد بیرون انداختند، دیگر کسی ندید که او در مجلسی، بی نظمی کند.»
سادهزیستی و
قناعت، در عین تمکن و دارایی، یکی دیگر از ویژگیهای اخلاقی آیتالله مامقانی بود. وی چه در زمان طلبگی و چه در زمان مرجعیت، ساده زندگی میکرد و از هرگونه کار که با عزت طلبگی منافات داشت، پرهیز میکرد. سالیانه بیش از پنجاه هزار تومان از سراسر بلاد اسلامی به او میرسید و او تمام آن اموال را به مستحقین آن میرساند و با این که خود نیز مجاز به تصرف در آنها بود، ولی با این حال، از زمان گرفتن پولها تا زمان رساندن آنها به دست مستحقین، تغییری در لباس، غذا و سایر موارد زندگی وی پدید نمیآمد.
شیخ آقا بزرگ تهرانی در این مورد میگوید: «حال قبل از مرجعیت و حال بعد از مرجعیت او تغییری نکرد، به غذا، لباس و منزل کم اهمیت میداد و خانهاش اجارهای بود. لباسی ساده داشت از اهل ظلم و رجال حکومتی هدیه قبول نمیکرد و از اموال شرعی حتی برای ضروریات زندگی خود نیز استفاده نمیکرد.»
مظفرالدین شاه قاجار، دو هزار و پانصد تومان برای وی فرستاد که هزار و پانصد تومان آن نذر سادات و هزار تومان دیگر برای طلاب علوم دینی بود. آیتالله مامقانی دستور داد تا همه را به سادات و طلاب برسانند و این در حالی بود که خود از نظر مالی در حال اضطرار بود، ولی خود استفاده نکرد و به اطرافیان نیز سفارش میکرد که به اندازه رفع نیاز و در حد ضرورت از آن اموال بردارند.
فرزند بزرگوارش، آیتالله شیخ عبدالله مامقانی میگوید: «(پدرم) در هنگام وفات، نه خانه مسکونی داشت و نه ملکی بلکه تا آخر عمر مستاجر بود، چرا که نه خود توانایی خرید مسکن را پیدا کرد و نه اجازه میداد تا کسی برای او خانه بخرد، زیرا خوف آن را داشت که کسانی که پول منزل مسکونی او را میپردازند، حق کسی بر گردن آنها باشد و یا در برخی موارد منت گذاشته و یا چشمداشتی از ایشان داشته باشند.»
آیتالله مامقانی با بینش توحیدی و باور محکمی که نسبت به حکمت الهی داشت، در تمام حالات زندگی به ویژه در هنگام بروز مصایبها، بسیار با تحمل بود و بر
خداوند توکل میکرد. هر وقت یکی از فرزندان یا بستگان وی از دنیا میرفت و یا مصیبتی بر او نازل میشد، تنها برای چند لحظه چهرهاش دگرگون میشد و بیش از آن عکسالعملی نشان نمیداد بلکه شکر خداوند را به جا آورده، بر او توکل میکرد.
گاهی به فرزند بزرگوارش، آیتالله شیخ عبدالله مامقانی که از کثرت
صبر و توکل ایشان در تعجب بود میفرمود: «فرزندم! توفیق، تنها از خداوند تعالی است. قضایای بسیاری برای من اتفاق افتاده است که تنها و تنها توفیقات الهی به یاری من شتافته است از اینرو، من بر او توکل میکنم.»
آیتالله مامقانی نقل میکند که به مدت یک سال از ناحیه دولت وقت
عراق، مرزها بسته شد و زائری به
عتبات مشرف نمیشد، از اینرو، هدایایی که مؤمنین و مقلدین برای من (میفرستادند) که قسمت اعظم مخارج من و خانوادهام را تامین میکرد، به ما نرسیده و از طرفی خبر آوردند که بسته شدن مرزها به مدت یک سال دیگر تمدید شده است. من در وقت شنیدن این خبر، در حال نوشتن مطلبی بر روی کاغذ بودم و بعد از نوشتن، منتظر خشک شدن آن بودم.
لحظهای به فکرم خطور کرد که این همه قرض دارم و راهها هم که بسته شده است و مخارج زندگیام نیز زیاد است در این حال، چشمم به کاغذی که مطلب بر آن نوشته بودم، افتاد، دیدم پشهای از راست کاغذ بالا میرود و عنکبوتی از طرف چپ تا اینکه پشه خود را به طرف عنکبوت پرتاب کرد و عنکبوت آن را خورد. با مشاهده این صحنه، به خود آمدم و خطاب به خود گفتم: این قضیه، حتما موعظهای است از طرف پروردگار که ای بنده،
رزق به دست من است و من
روزی را حواله تو میکنم و به طرف تو میآید بدون آنکه تو آن را طلب کرده باشی پس بر من توکل کن. من بر خداوند توکل کردم اتفاقا چند
روزی نگذشته بود که شخصی از ایران دور از چشم مرزبانان خود را به نجف رساند و اموال بسیاری را به عنوان هدیه برای من آورد. من نیز قرضهای خود را ادا کردم و مخارج خود و خانواده خود را تا یک سال از آن پولها تامین دیدم.»
شیخ آقا بزرگ تهرانی میگوید: «در نجف رسم بر آن بود که در هنگام رفت و آمد علما، بزرگان و افراد صاحب نام (چه شب و
روز)، چراغی روشن میکردند و جلو آنها حرکت میدادند و آن را نوعی
احترام و اکرام برای آن شخص میدانستند، آیتالله مامقانی از آن نهی میکرد تا مبادا نوعی خود بزرگبینی و
تکبر و شهرت برای ایشان ایجاد شود.»
آیتالله مامقانی از هرگونه کار یا وضعیتی که موجب شهرت میشد، خودداری میکرد و از اینرو، اگر کسی پشت سر او حرکت میکرد، با کمال تواضع بر میگشت و میفرمود: «آیا مطلبی داری» اگر آن شخص سوال یا مطلبی داشت، پاسخ میداد و در غیر این صورت، میگفت: «من میخواهم تنها راه بروم» و از آن شخص عذرخواهی میکرد. و وقتی مریدان میگفتند: چرا ما را از این کار نهی میکنی؟ میفرمود: «مردم مطالبی برای گفتن با من دارند و طبعا دوست ندارند کسی (غیراز من) آنها را بشنود از اینرو، اگر کسی در معیت من باشد، افراد با حیا و عفیف از گفتن آن مسائل خود داری میکنند.»
آیتالله مامقانی در
حق الناس بسیار دقیق بود و کمال
عدالت را در این زمینه به کار میبرد و این عمل را، امتیازی برای خود نمیپنداشت. از اینرو، میگفت: «شما مرا در تقسیم اموال و رساندن حقوق به مستحقین آنها مدح میکنید که دزدی نکردهام و حال آنکه در بازار، تاجران و صرافان بسیاری هستند که امانتها را به اهلش میرسانند و این، اولین درجه
ایمان است و کسی را به خاطر امین بودن مدح نمیکنند و از طرفی من برای این اموال زحمتی متحمل نشده یا از پدرم به ارث نبردهام بلکه فقط آنها را به صاحبانش رساندهام و نهایتا در آنها خیانت نکردهام و توصیف من به عدم خیانت، مدح من نیست.»
آیتالله مامقانی علاوه بر فعالیتهایی همچون
تبلیغ، تدریس، پرورش شاگردان بزرگ و اقامه جماعت (وی شبها در ایوان شمالی مقابل باب طوسی، در
حرم امام علی (علیهالسّلام)،
نماز جماعت اقامه میکرد و بسیاری از روحانیون، عالمان و صالحان به وی اقتدا میکردند)
متصدی مقام مرجعیت نیز بود و بعد از وفات
سید محمدحسن شیرازی در سال
۱۳۱۲ق. بسیاری از مردم، به ویژه مردم
آذربایجان،
قفقاز،
استانبول و
تهران از وی
تقلید میکردند.
از آیتالله مامقانی در موضوعات
فقه و
اصول، آثار ارزشمندی بهجا مانده است. این آثار عبارتند از:
۱.
بشری الوصول الی اسرار علم الاصول؛
۲.
غایة الآمال؛
۳.
ذرایع الاحکام فی شرح شرایع الاسلام؛
۴. رساله عملیه؛
۵. اصالة البرائة؛
۶. المواعظ؛
آیتالله شیخ محمدحسن مامقانی در
روز هیجدهم
محرم سال
۱۳۲۳ق. به لقاء الله پیوست و عالم تشیع را در غم ماتم خود فرو برد. پیکر وی با شرکت عموم مردم، عالمان و بزرگان شهر تشییع شد و در محله عماره (در این محله، بزرگانی همچون شیخ کاشف الغطاء،
سید حسین کوه کمری،
سید مهدی قزوینی و... دفن شدهاند.)
نجف به خاک سپرده شد.
مدفن آن عالم، محل زیارت مؤمنین است و جسد پاک و مطهر وی، بعد از گذشت بیش از یک
قرن، سالم باقی مانده و رنگ کفن وی تغییری نکرده است.
شاعران و ادیبان و حتی بزرگان در رثای آیتالله مامقانی اشعار بسیاری سرودهاند که به یکی از آنها اشاره میشود:
دریغ و درد که چون شیخ مامقانی رفت ••• که بد زبودش، بنیان شرع استحکام
مه
محرم و قتل
حسین و فوت
حسن ••• از این دو واقعه بر خلق خورد و خواب
حرامبه مقتضای
قضا چون که کرد جان تسلیم ••• کمیت روحش به سوی
بهشت چون زد گام
نمود ملهم غیبی به سال تاریخش ••• هزار و سیصد و بیست و سه از عدد الهام
از آیتالله شیخ محمدحسن مامقانی، دو فرزند پسر به جا ماند که هر دو از عالمان بزرگ جهان اسلام به شمار میروند که یکی آیتالله شیخ عبدالله مامقانی (متوفای
۱۳۵۱ق.) مؤلف کتاب
تنقیح المقال است، فرزند دیگر آیتالله شیخ محمدحسن مامقانی، آیتالله شیخ
ابوالقاسم مامقانی است. وی در سال
۱۲۸۵ق. در نجف اشرف به دنیا آمد. تحصیلات علوم دینی را در زادگاهش آغاز و در نجف ادامه داد.
وی از شاگردان شیخ
اسماعیل قرهباغی،
آخوند خراسانی، شیخ محمدحسن مامقانی و
شیخ الشریعه اصفهانی بود. او از عالمان بزرگ نجف به حساب میآمد و در علم و تقوا، جایگاه بلندی داشت.
آثار به جا مانده از آن بزرگوار عبارتند از:
۱.
مقباس الکرامه فی شرح تبصرة العلامه؛
۲.
غایة المامول فی علم الاصول؛
۳. شرح دعای کمیل.
آیتالله شیخ ابوالقاسم مامقانی در سال ۱۳۵۱ق. دارفانی را وداع کرد و در
حرم حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) در صحن غروی، در پایین مقبره
میرزای نائینی به خاک سپرده شد.
•
سایت فرهیختگان تمدن شیعه، برگرفته از مقاله «محمدحسن مامقانی»، تاریخ بازیابی ۱۴۰۰/۰۶/۰۱.