• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

محمد بن مسلم بن عقیل

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف




محمد به همراه برادرش ابراهیم دو فرزند نوجوان حضرت مسلم بن عقیل (علیهمالسلام) بودند که بعد از واقعه عاشورا به شهادت رسیدند.



در منابع تاریخى از دو کودک به نام‌هاى ابراهیم و محمّد نام برده مى‌شود.
[۲] ساروی، سید محمد، انوار الهدى، ج۱، ص۱۰۰.
[۴] محدث قمی، شیخ عباس، نفس المهموم، ج۱، ص۷۹.
درباره نام پدر و نیز چگونگى دستگیرى و شهادتشان اختلاف است، اما داستان شهادتشان چون در منابع گوناگون نقل شده جاى هیچ‌گونه تردیدى در وجود آنها براى خواننده باقى نمى‌گذارد.


در این‌که محمد فرزند کیست اختلاف است.

۲.۱ - فرزند عبدالله جعفر

در منابع کهن، برخى آن دو را از فرزندان و یا نوادگان عبدالله جعفر مى‌شمارند، و نقل مى‌کنند که اینها به خانه مردى از قبیله طی پناهنده شدند و او نیز آنها را گردن زد و سرهاشان را نزد ابن‌ زیاد برد. اما او فرمان داد تا سر قاتل را جدا و خانه‌اش را ویران ساختند. برخى دیگر آن دو تن را از فرزندان عبدالله جعفر دانسته و مى‌گویند: اینها به خانه زن عبدالله بن قطبه طائی پناه بردند، از آن سو عمرسعد اعلام کرد که هر کس سر آن دو را بیاورد هزار درهم جایزه دارد. زن که چنین دید از شوهرش خواست آنها را به مدینه بفرستد و به خانواده‌شان تحویل دهد. مرد پذیرفت، ولى پس از تحویل گرفتن هر دو را گردن زد و به امید جایزه نزد عبیدالله برد. اما عبیدالله چیزى به او نداد، و گفت دوست داشتم که اینها را سالم نزد من بیاورى، تا بر عبدالله جعفر منّت بنهم. عبدالله پس از شنیدن این خبر گفت: اگر کودکان را به من تحویل مى‌دادند، دو میلیون درهم جایزه مى‌دادم.

۲.۲ - فرزند جعفر طیار

برخى بر این باورند که این دو کودک از فرزندان جعفر طیار مى‌باشند.
ولى این‌که این دو کودک، فرزندان جعفر طیار بوده باشند بسیار جاى تردید است؛ زیرا جعفر در سال هشتم هجرى در جنگ موته به شهادت رسید، و در سال ۶۱ هجرى یعنى ۵۲ سال بعد از آن واقعه، فرزندان وى نمى‌توانستند خردسال بوده باشند. از این گذشته نام فرزندان جعفر در تاریخ مشخص است و کسانى به این نام در میانشان نیست.
[۷] محلاتی، ذبیح‌الله، فرسان الهیجاء، ج۱، ص۱۷.



نویسندگان متأخّر نیز در این‌باره دیدگاهى متفاوت دارند: شیخ عباس قمی پس از نقل داستان از شیخ صدوق، اظهار مى‌دارد: شهادت دو کودک با چنین کیفیتى بعید به نظر مى‌رسد. ولى چون شیخ صدوق رئیس محدثان شیعه و مروّج علوم اهل بیت (علیهمالسلام) آن را نقل فرموده و در سند روایتش شمارى از عالمان بزرگ اصحاب ما واقع‌اند، ما هم متابعت ایشان کردیم، و این قضیه را نقل کردیم. واللَّه تعالى العالم. مرحوم صدوق اینها را از فرزندان مسلم مى‌داند.
[۸] قمی، شیخ عباس، منتهى الآمال، ج۱، ص۳۲۰.



شعرانی گوید: مظالم آن ستمکاران نسبت به آل محمد بیش از این‌ها است. اگر در اسناد حدیث افراد ضعیفى باشند، از ضعف آنها علم به کذب روایت حاصل نمى‌شود، تا نقل آن جایز نباشد.
[۱۰] محدث قمی، شیخ عباس، نفس المهموم، ج۱، ص۷۸.



در شهادت محمد نظریات مختلفی است.

۵.۱ - بیان کاشفی

در این میان ملا حسین کاشفی در این‌باره داد سخن داده شخصیت‌هاى بیشترى را در ضمن نقل داستان دخالت داده است. خلاصه کلام کاشفی چنین است:
پس از شهادت حضرت مسلم کودکانش به توصیه خود وى در خانه شریح قاضی به سر مى‌ بردند، ابن ‌زیاد که باخبر شد طفلان مسلم در کوفه هستند تهدید کرد که هر کس آنها را نگهدارى کند و تحویل ندهد هم خون او هدر است، هم اموالش به غارت مى‌رود.
از این‌رو شریح بچّه‌ها را خواست. نخست شروع به گریه و ناله کرد و چون سبب را پرسیدند، گفت که پدرشان به شهادت رسیده است. دو کودک گریستند و گریبان چاک کردند. شریح گفت: گریه نکنید که ابن‌ زیاد در تعقیب شما است؛ و قصد دستگیرى شما را دارد، من تصمیم گرفته‌ام شما را به امینى بسپارم تا به مدینه برساند. سپس خطاب به پسرش، اسد، کرد و گفت: این دو را ببر به دروازه عراقین به کاروان عازم مدینه ملحق کن. ولى وقتى رسیدند کاروانیان مقدارى از راه را رفته بودند. اسد شبهى از دور دید و گفت: این سیاهى کاروانیان است بشتابید و خود را به ایشان برسانید و خودش برگشت. بچّه‌ها که راه را بلد نبودند گم شدند، و به دست کوفیان افتادند و به نزد ابن ‌زیاد برده شدند. ابن‌ زیاد فرمان داد، تا آنها را زندانى کردند، زندانبان شخصى به نام مشکور و از علاقه‌مندان به اهل بیت (علیهمالسلام) بود. وى کودکان را آزاد و راهنمایى کرد، ولى باز هم راه را گم کردند، و از قضا به خانه حارث رفتند که دنبال آنها مى‌گشت ... تا آخر داستان.

۵.۲ - نظر مقتل جامع

مورخان، از محمد بن مسلم بن عقیل نیز نام برده‌اند که در روز عاشورا در کربلا به شهادت رسید. محمد بن مسلم با کوفیان جنگید و سرانجام، شخصی به نام ابومریم ازدی، او را با ضربه نیزه از پای در آورد.
برخی، قاتل او را ابومریم ازدی و لقیط بن ایاس جهنی ذکر کرده‌اند. (البته در کتاب مذکور، نام قاتل او به جای «ابومریم» به اشتباه «ابومرهم» ضبط شده است.)


۱. خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین علیه‌السلام، ج۲، ص۵۴.    
۲. ساروی، سید محمد، انوار الهدى، ج۱، ص۱۰۰.
۳. سماوی، محمد بن طاهر، ابصارالعین، ج۱، ص۱۳۲- ۱۳۳.    
۴. محدث قمی، شیخ عباس، نفس المهموم، ج۱، ص۷۹.
۵. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۵، ص۴۴۷.    
۶. ابن سعد، ترجمة الامام الحسین علیه السلام، ج۱، ص۷۷.    
۷. محلاتی، ذبیح‌الله، فرسان الهیجاء، ج۱، ص۱۷.
۸. قمی، شیخ عباس، منتهى الآمال، ج۱، ص۳۲۰.
۹. شیخ صدوق، محمد بن علی، الامالی، ج۱، ص ۷۶.    
۱۰. محدث قمی، شیخ عباس، نفس المهموم، ج۱، ص۷۸.
۱۱. واعظ کاشفی، روضة الشهداء، ج۱، ص۲۹۳.    
۱۲. ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۲۵۴.    
۱۳. ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۹۷.    



پژوهشی پیرامون شهدای کربلا، جمعی از نویسندگان، ص۶۴-۶۶.    
پیشوایی، مهدی، مقتل جامع سیدالشهداء، ج۱، ص۸۲۵.






جعبه ابزار