محمد بن عبدالله حاکم نیشابوری
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
حاکم
نیشابوری، ابوعبداللّه
محمد بن عبداللّه ضَبّی طهمانی،
محدث،
قاضی و تراجمنگار
شافعی قرن چهارم بود.
او در ۳ ربیعالاول ۳۲۱ در
نیشابور بهدنیا آمد.
ابن خلکان علت شهرت وی را به حاکم، اشتغال او به منصب
قضا دانسته، گرچه حاکم از جمله القابی بوده است که محدّثان آن را برای کسانی به کار میبردهاند که به جمیع
احادیث، از حیث متن و سند و جرح و تعدیل و تاریخ، احاطه داشته باشد
حاکم
نیشابوری به ابن البَیع (بَیع به معنای کسی است که میان بارزگانان واسطهگری میکند) شهرت داشته است که احتمالا نشاندهنده شغل نیاکان اوست.
نسبت ضبّی و طهمانی را نیز از اجداد مادریِ خود گرفته است.
حاکم در کودکی، نزد پدر و داییاش تحصیل علم را آغاز کرد.
نخستینبار در نُه سالگی سماع
حدیث کرد
و در ۳۳۴ نزد
ابو حاتم ابن حبان حدیث شنید.
وی از پدرش ــکه موفق به دیدار
مسلم بن حجاج، صاحب
الجامعالصحیح، شده بودــ حدیث روایت کرده است.
حاکم
قرآن را در
خراسان و
عراق نزد
ابو عبد اللّه محمد بن ابیمنصور صرام و
احمد بن سهل اشنانی و استادان دیگر آموخت.
در
فقه شاگرد
ابو سهل محمد بن سلیمان صعلوکی،
ابو الولید حسّان بن محمد نیشابوری و
ابوبکر احمد بن اسحاق صبغی (از فقیهان بنام شافعی) بود و مناسبات علمی مستحکمی میان او و حاکم وجود داشت، بهگونهای که صبغی در جرح و تعدیل و علل به حاکم مراجعه میکرد و اداره و تولیت اوقاف مدرسه خود، دارالسنّه، را به حاکم واگذاشت
حاکم در
تصوف مصاحب
ابوعمرو بن نُجَید و
جعفرِ خلدی و
ابوعثمان مغربی بود
و با کسانی چون
ابوبکر محمد بن عمر جعابی، محدّث کثیرالحفظ
امامی و
ابو علی حسین بن محمد ماسرجسی نیشابوری که حافظترین محدّث روزگار خویش بود و
ابوالحسن دارقطنی، محدّث مشهور، به مذاکره علمی میپرداخت.
حاکم دو بار به عراق و
حجاز سفر کرد
نخست چند ماه پس از مرگ اسماعیل صفّار در ۳۴۱، که راهی شهرهای خراسان و ماوراءالنهر گردید
و بار دیگر در ۳۶۸.
گفتهاند که حاکم حدود هزار شیخ داشت.
خود او فهرست بلندی از مشایخ نیشابوریش را در تاریخ نیشابور
عرضه کردهاست.
حاکم از عالمان و محدّثان بسیاری روایت کرده است، که از آن جملهاند:
محمد بن یعقوب اصمّ،
محمد بن عبداللّه بن احمد اصفهانی صفّار،
ابوحامد احمد بن علی بن حسنویه مُقری، و
ابو بکر احمد بن اسحاق صبغی.
اشخاص فراوانی نیز از حاکم حدیث نقل کردهاند، از جمله ابوبکر
احمد بن حسین بیهقی و ابوالقاسم عبدالکریم
بن هوازن قشیری.
مقام علمی حاکم در حفظ
احادیث با اسانید کمواسطه (اصطلاحاً: سند عالی)، در روزگار خود (قرن چهارم) منحصر به فرد است، چندانکه ابوحازم
عمر بن احمد عبدویی بر آن است همه کسانی که پس از
مسلم بن حجاج، به حفظ حدیث و آگاهی از علل آن شهرت یافتند، در عصر خود واجد نظیر و بدیل بودند، اما حاکم
نیشابوری در روزگار خود هیچ نظیر و بدیلی نداشت.
فارسی از مشایخ خویش نقل کرده است که ابوسهل صعلوکی و ابن فورَک، دو تن از محدّثان و متکلمان بزرگ شافعی در نیشابور، حاکم را بر خود مقدّم میداشتند و او را بسیار محترم میشمردند.
دارقطنی، حاکم را از حیث اتقان و حفظ، بر ابن مَنده ترجیح داده است.
همچنین ابوالقاسم سعد
بن علی زنجانی، حاکم را خوشتصنیفتر از دارقطنی و عبدالغنی اَزْدی و ابن منده دانسته است.
در شرححال حاکم از ملاقات او با بدیعالزمانِ همدانی یاد کرده و گفتهاند حاکم که شهرت بدیعالزمان را در حفظ اشعار شنیده بود، برای امتحان وی، جزئی مشتمل بر احادیث و اسناد برایش فرستاد و برای حفظ آنها یک جمعه به وی مهلت داد و بدیعالزمان آن جزء را پس از جمعه بازفرستاد و این کار را بیهوده شمرد و حاکم، در جواب، او را به معرفت نفس توصیه نمود و برتری حفظ احادیث بر اشعار را یادآوری کرد.
حاکم در دوره
سامانیان و وزارت ابوجعفر عُتبی، در ۳۵۹، مسئولیت قضای نسا را برعهده گرفت
و قضای جرجان هم بعد از آن به او پیشنهاد شد، اما نپذیرفت.
به نوشته ابنعساکر
و ابن خلّکان،
سامانیان، حاکم را به عنوان پیک و سفیر نزد آلبویه میفرستادند. شفیعی کدکنی انتساب حاکم به تشیع را با سفارت او میان سامانیان و آلبویه مرتبط دانسته است.
بیشتر تراجمنویسان
اهل سنّت و کسانی که شرححال حاکم را نوشتهاند، از تمایل وی به
تشیع یاد کردهاند.
مستند این قول، روایت «حدیث طَیر» در فضیلت
امامعلی علیهالسلام
و حدیث «من کنت مولاه فعلیٌّ مولاه»
در المستدرک علی الصحیحین
و گاه روایت مطالبی شیعی، چون زیارت جامعه،
توسط حاکم است. حتی برخی، در عین ثقه دانستن وی، از او با تعبیر رافضی خبیث یاد کردهاند.
در واقع، وجود حدیث طیر در المستدرک علی الصحیحین برای شرححالنویسان حاکم معضِلی بوده است و کوشیدهاند آن را به صورتهای مختلف توجیه کنند
سُبْکی
درباره عقیده مذهبی و تمایل حاکم به تشیع، بهتفصیل بحث کرده و با ذکر دلایلی، شیعه بودن او را رد کرده است. وی ضمن پاسخگویی به کسانی که حاکم را شیعه و او را در این مذهب متعصب دانستهاند، بر تمایل نسبتآ شدید وی به علی علیهالسلام و تشیع به معنای نقل احادیث وارده در فضائل
اهل بیت صحه گذاشته، اما معتقد است این تمایل به حدی نیست که او علی علیهالسلام را بر شیخین مقدّم بدارد. وی همچنین
گفته که حاکم در کتاب اربعین خود، بابی درباره تفضیل ابوبکر و
عمر و عثمان بر دیگر صحابه آورده است.
حاکم مخالفانی هم داشته است، از جمله ابو اسماعیل عبداللّه
بن محمد انصاری و
محمد بن طاهر مقدسی، که او را متهم میکردند و ضعیف میشمردند. سُبْکی آن را ناشی از اختلاف عقیده آنان دانسته و نوشته که شهرت آن دو به داشتن عقیده تجسیم بیش از شهرت حاکم به اعتقاد به تشیع است.
از دیگر مخالفان وی، کرّامیان بودند که مدتی از خروج حاکم از منزل و املای حدیث جلوگیری کردند.
درباره مرگ حاکم، در سوم صفر ۴۰۵، نوشتهاند که وی به حمام رفت و
غسل کرد و خارج شد، سپس آهی کشید و در دم مرد.
و بعد از آنکه قاضی ابوبکر بر او نماز گزارد، به خاک سپرده شد.
حاکم نخستین اثر خود را در ۳۳۷ تألیف کرد.
او کتابهایی تألیف کرد که موجود نیستند و فقط نقلقولهایی از آنها در متون بعدی باقیمانده است، از جمله: تاریخ نیسابوریین (تاریخ نیشابور)، الاکلیل فی دلائل النبوة،
مزکّیالاخبار، فضائلالشافعی، فضائل فاطمة الزهراء
و مفاخرالرضا. حاکم کتاب الاکلیل را درباره ایام پیامبر و همسران ایشان و برای ابوعلی سیمجور، سپهسالار سامانیان در خراسان، تألیف کرده و در معرفة علومالحدیث
به برخی مباحث آن اشاره کرده است.
در مزکّیالاخبار ــکه خود حاکم از آن با نام المزکیین لرواة الأخبار یاد کرده
وی به بحث از جرح و تعدیل راویان حدیث در ده طبقه پرداخته است.
باتوجه به
شافعی بودن حاکم و منازعات تند
حنفیان و
شافعیان در دوران او، حاکم کتاب فضائلالشافعی را، مشتمل بر اخبار متداول میان شافعیان در فضیلت
محمد بن ادریس شافعی، تألیف کرد.
نسخهای از این کتاب یافت نشده، اما احتمالا بخش اعظمی از مطالب آن در کتاب مناقبالشافعی ابوبکر احمدبن حسین بیهقی (متوفی ۴۵۸)، که یکی از مهمترین راویان آثار حاکم بوده، باقی مانده است
مفاخرالرضا، که در مناقب
امام علی بن موسی الرضا علیهالسلام بوده، تنها از طریق نقلقولهایی که ابن حمزه طوسی
آورده، شناخته شده است و احتمالا حاکم کتاب مستقلی به این نام نداشته و مطالبی که ابن حمزه نقل کرده، بخشی از شرححال امام رضا علیهالسلام، در تاریخ نیشابور بوده است.
بهنوشته ابن شهرآشوب،
شخصی به نام ابوعبداللّه مفید
نیشابوری کتابی به نام مناقبالرضا تألیف کرده و آقابزرگ طهرانی
احتمال داده است که ابوعبداللّه مفید
نیشابوری همان حاکم باشد. از نام برخی آثار دیگر حاکم در منابع سخن رفته است،
اما اطلاع بیشتری از آنها در دست نیست.
از آثار موجود حاکم، کتاب المستدرک علی الصحیحین، مهمترین و مشهورترین اثر حدیثی اوست. وی در این کتاب کوشیده است احادیثی را گرد آورد که شرایط صحت
احادیث موجود در صحیحین را دارند، اما در آن دو کتاب نقل نشدهاند. المستدرک به شیوه کتابهای فقهی تبویبشده است و علاوه بر احادیث فقهی، حاوی احادیث بسیاری در زمینه عقاید،
طب، ملاحم و فتن و تفسیر
قرآن و سیره و مغازی است.
درباره المستدرک بحث و جدلهای فراوانی میان رجالیان و محدّثان اهل سنّت رخ داده است.
ذهبی در کتابی به نام مختصر کتابالمستدرک علی الصحیحین، احادیثی را که به نظر او، برخلاف شرایط بخاری و مسلم بوده، از کتاب حاکم حذف کرده است.
کتاب مستدرک و تلخیص ذهبی بارها چاپ غیرانتقادی شده است.
عادل حسن علی در کتاب الامامالحاکم النیشابوری و کتابه المستدرک (قاهره ۱۳۸۴ش/۲۰۰۵) جوانب گوناگون المستدرک را بررسی کرده است.
در حوزه
علوم حدیث، حاکم کتاب معرفة علومالحدیث را نگاشته که از جمله چند کتاب اساسی این دانش است که پایههای مهم این رشته را استوار ساخته و به تعبیر ابن خلدون این دانش را تهذیب، و محاسنش را آشکار کرده است.
حاکم پیش از تألیف آن، آثار مختصری در علوم حدیث مثلا کتاب المدخل الی معرفة کتاب الاکلیل (اسکندریه ۱۹۸۳) و المدخل الی معرفة الصحیح (بیروت ۱۴۰۴ و با عنوانِ المدخل الی معرفة الصحیحین، ریاض ۱۴۰۴) ــ نوشته بوده و در کتاب معرفة علومالحدیث
به الاکلیل ارجاع داده است.
ابومحمد عبدالغنی ازدی در کتابی با نام کشف الاوهام التی فی مدخل الحاکم، یا اوهام الحاکم فی المدخل، این کتاب را نقد و حاکم، به اینسبب، از وی تشکر و او را دعا کرده است.
کتاب مذکور به کوشش مشهور حسن
محمد سلمان در ۱۴۰۷ در اردن منتشر شده است. از دیگر آثار حدیثی حاکم است: تسمیةُ من أَخْرَجَهُم البخاری و مسلم وَ مَا انفَرَدَ به کل واحد منهما (بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷)، سؤالات الحاکم للدارقطنی فی الجرح و التعدیل (ریاض ۱۴۰۴)، و سؤالات مسعود
بن علی السجزی مع اسئلة البغدادیین عن احوال الرواة (بیروت ۱۴۰۸ و قاهره ۲۰۰۶).
(۱) آقابزرگ طهرانی، الذریعه.
(۲) ابن جوزی، المنتظم فی تاریخالملوک والامم، چاپ
محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
(۳) ابن حجر عسقلانی، الاصابة فیتمییز الصحابة، چاپ عادل
احمد عبدالموجود و علی
محمد معوض، بیروت ۱۴۱۵/۱۹۹۵.
(۴) ابن حجر عسقلانی، لسان المیزان، حیدرآباد، دکن ۱۳۲۹ـ۱۳۳۱، چاپ افست بیروت ۱۳۹۰/۱۹۷۱.
(۵) ابن حمزه، الثاقب فی المناقب، چاپ نبیل رضا علوان، قم ۱۴۱۲.
(۶) ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون یا العبر.
(۷) ابن خلّکان، وفیات الاعیان وأنباء أبناء الزمان.
(۸) ابن شهرآشوب، کتاب معالمالعلماء، چاپ عباس اقبال آشتیانی، تهران ۱۳۵۳.
(۹) ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۱۵ـ۱۴۲۱/۱۹۹۵ـ۲۰۰۱.
(۱۰) ابن عساکر، تبیین کذب المفتری فیما نسب الی الامام ابیالحسن الاشعری، بیروت ۱۴۰۴/۱۹۸۴.
(۱۱) بشار عواد معروف، الذهبی و منهجه فی کتابه تاریخالاسلام، قاهره ۱۹۷۶.
(۱۲) سعد فهمی
احمد بلال، السراج المنیر فیالقاب المحدثین، ریاض ۱۴۱۷/۱۹۹۶.
(۱۳)
احمد بن حسین بیهقی، مناقب الشافعی، چاپ
احمد صقر، قاهره ۱۹۷۱.
(۱۴) ابراهیم
بن محمد جوینی خراسانی، فرائد السمطین فی فضائل المرتضی و البتول و السبطین و الائمة من ذریتهم علیهمالسلام، چاپ محمدباقر
محمودی، بیروت ۱۳۹۸ـ۱۴۰۰/ ۱۹۷۸ـ۱۹۸۰.
(۱۵)
محمد بن عبداللّه حاکم
نیشابوری، تاریخ نیشابور، ترجمه
محمد بن حسین خلیفه
نیشابوری، چاپ محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران ۱۳۷۵ش.
(۱۶)
محمد بن عبداللّه حاکم
نیشابوری، کتاب معرفة علومالحدیث، چاپ معظم حسین، حیدرآباد، دکن ۱۳۸۵/۱۹۶۶.
(۱۷)
محمد بن عبداللّه حاکم
نیشابوری، المستدرک علیالصحیحین، و بذیله التلخیص للحافظالذهبی، بیروت: دارالمعرفة، (بیتا).
(۱۸) خطیب بغدادی، تاریخ بغدادی یا تاریخ مدینة السلام.
(۱۹) خلیل
بن عبداللّه خلیلی قزوینی، کتابالارشاد فی معرفة علماءالحدیث، چاپ محمدسعید
بن عمر ادریس، ریاض ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
(۲۰)
محمد بن محمد ذهبی، تاریخالاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، چاپ بشار عواد معروف، بیروت ۱۴۲۴/۲۰۰۳.
(۲۱)
محمد بن محمد ذهبی، سیراعلام النبلاء، چاپ شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت ۱۴۰۱ـ۱۴۰۹/ ۱۹۸۱ـ۱۹۸۸.
(۲۲) عبدالوهاب
بن علی سبکی، طبقاتالشافعیة الکبری، چاپ
محمود محمد طناحی و عبدالفتاح
محمد حلو، قاهره ۱۹۶۴ـ۱۹۷۶.
(۲۳) سمعانی، الانساب.
(۲۴) عبدالرحمان سنیدی، السیرةالنبویة عند البیهقی مع دراسة مقارنة لابرز مورخی السیرة المعاصرین له فیالمشرق خلالالقرن الخامس الهجری، ریاض ۱۴۲۶/۲۰۰۵.
(۲۵) ابراهیم
بن محمد صریفینی، تاریخ نیسابور: المنتخب منالسیاق، (اصل از) عبدالغافر
بن اسماعیل فارسی، چاپ محمدکاظم
محمودی، قم ۱۳۶۲ش.
(۲۶) محییالدین عطیه، صلاحالدین حفنی، و
محمد خیر رمضان یوسف، دلیل مؤلفاتالحدیث الشریفالمطبوعة القدیمة و الحدیثة، بیروت ۱۴۱۶/۱۹۹۵.
(۲۷) علی
بن سلطان
محمد قاری، شرح شرح نخبةالفکر فی مصطلحات اهل الاثر، چاپ
محمد نزار تمیم و هیثم نزار تمیم، بیروت (۱۴۱۵/ ۱۹۹۴ (.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «محمد بن عبد الله حاکم نیشابوری»، شماره۵۷۳۰.