محرومیت از تزکیه (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
قرآن کریم عواملی را برای محروم شدن از
تزکیه الهی ذکر می فرماید، و از آن جمله ۱- تحریف، ۲-
سوداگری با
عهد خدا، ۳-
سوداگری با
کتب آسمانی ، ۴-
قسم ناحق، ۵-
کتمان معارف می باشد.
قرآن کریم در مورد محرومیت عالمان یهود از تزکیه و
تطهیر الهی در قیامت چنین می فرماید: «ان الذین یکتمون ما انزل الله من الکتـب... یوم القیـمة ولا یزکیهم...» کسانی که
کتمان میکنند آنچه را خدا از کتاب نازل کرده ... خداوند روز قیامت ... آنها را پاکیزه نمیکند... .
شأن نزول به اتفاق همه مفسران آیات فوق در مورد
اهل کتاب نازل شده است، و به گفته بسیاری مخصوصا به علمای یهود نظر دارد که پیش از ظهور پیامبر
اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلّم صفات و نشانههای او را مطابق آنچه در کتب خود یافته بودند برای مردم بازگو میکردند، ولی پس از ظهور پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم و مشاهده گرایش مردم به او ترسیدند که اگر همان روش سابق را ادامه دهند منافع آنها به خاطر بیفتد و هدایا و مهمانی هائی که برای آنها ترتیب میدادند از دست برود! لذا اوصاف پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم را که در
تورات نازل شده بود کتمان کردند، آیات فوق نازل شد و سخت آنها را نکوهش کرد.
در این آیات گرچه روی سخن به علمای
یهود است ولی چنانکه بارها یادآوری کردهایم مفهوم آیات در هیچ مورد
اختصاص به شأن نزول ندارد، در حقیقت شأن نزولها وسیلهای هستند برای بیان احکام کلی و عمومی که خود یکی از مصداقهای آن محسوب میشوند. بنابر این تمام کسانی که
احکام خدا و حقائق مورد نیاز مردم را از آنها کتمان کنند و به خاطر کسب مقام و یا به دست آوردن ثروتی مرتکب این خیانت بزرگ شوند باید بدانند که حقیقت گرانبهائی را به بهای ناچیزی فروختهاند زیرا حقپوشی اگر با تمام دنیا مبادله شود باز مرتکب شونده آن ضرر و زیان کرده است!
در آیه نخست میگوید: کسانی که کتمان میکنند کتابی را که خدا نازل کرده و آنرا به بهای کمی میفروشند آنها در حقیقت جز آتش چیزی نمیخورند! آری هدایا و اموالی را که از این راه
تحصیل میکنند آتشهای سوزانی است که در درون وجود آنان وارد میشود.
این تعبیر ضمنا مسأله
تجسم اعمال را در آخرت بار دیگر روشن میسازد و نشان میدهد اموال حرامی که از این طریق به دست میآید در واقع آتشی است که در دل آنها وارد میشود که در
رستاخیز به شکل واقعی خود مجسم خواهد شد.
سپس به یک
مجازات مهم معنوی آنها که از مجازات مادی بسیار دردناکتر است پرداخته میگوید: خداوند روز قیامت با آنها سخن نمیگوید، و آنان را پاکیزه نمیکند، و عذاب دردناکی در انتظارشان است. از این آیه و آیه مورد بحث استفاده میشود که یکی از بزرگترین مواهب الهی در جهان دیگر این است که خدا با مردم با
ایمان از طریق لطف سخن میگوید، یعنی همان مقامی را که پیامبران الهی در این جهان داشتند و از لذت گفتگوی با پروردگار بهره مند میشدند مؤمنان نیز در آن جهان به آن مفتخر میشوند، چه لذتی از این برتر؟
بعلاوه خدا نظر لطف به آنها میکند و با آب
عفو و رحمتش آنها را میشوید و پاک و پاکیزه میکند چه نعمتی از این بالاتر؟ بدیهی است سخن گفتن خداوند با بندگان مفهومش این نیست که خدا زبان دارد و جسم است بلکه او با قدرت بیپایانش امواج صوتی را در فضا میآفریند به گونهای که قابل درک و شنیدن باشد (همانگونه که در وادی
طور با
موسی سخن گفت) و یا از طریق
الهام و با زبان دل با بندگان خاصش سخن میگوید.
به هر حال این
لطف بزرگ پروردگار و این لذت بینظیر معنوی برای بندگان پاکدلی است که زبان حقگو دارند و مردم را به حقائق آشنا میکنند، بر سر پیمان خود ایستادهاند و حق طلبی را هرگز فدای منافع مادی نمیکنند.
«ان الذین یشترون... یوم القیـمة ولا یزکیهم...» کسانی که پیمان الهی و سوگندهای خود (به نام مقدس او) را به بهای ناچیزی میفروشند، آنها بهره ای در آخرت نخواهند داشت، و خداوند با آنها سخن نمیگوید و به آنان در
قیامت نمینگرد و آنها را (از گناه) پاک نمیسازد، و
عذاب دردناکی برای آنهاست. (طبق شأن نزول نقل شده، آیات مزبور درباره گروهی از دانشمندان یهود است.
)
کلمه
خلاق به معنای بهره و نصیب است و کلمه
تزکیه به معنای تربیت و رشد دادن چیزی است به نحو شایسته، و نیز چون آثاری که برای وصف آنان بر شمرده، اموری سلبی از قبیل نداشتن خلاق و سخن نگفتن خدا با ایشان است، چند نکته از آن استفاده میشود. اول اینکه : اگر در بین همه اسماء
اشاره فقط «اولئک» را آورد که مخصوص اشاره به دور است، برای این بود که بفهماند این طائفه از ساحت قرب خدا دورند، به عکس وفاداران به عهد و پرهیزکاران که مقرب درگاه خدایند، چون
حب خدا شامل حال ایشان است.
دوم اینکه : درباره این طائفه فرموده : در آخرت خلاق و نصیب ندارند، میفهمیم آنها که در مقابل این طائفهاند خلاق دارند و در آخرت بهره مند هستند و این اثر
محبت خدا است و نیز
خدا با آن طائفه تکلم نمیکند، معلوم میشود با این طائفه تکلم میکند که این نیز اثر دیگر محبت خدا است و باز میفرماید: خدا در آخرت به نظر
رحمت به ایشان نمینگرد و تزکیه شان نمیکند و ایشان را نمیآمرزد، معلوم میشود به این طائفه به نظر رحمت مینگرد و تزکیه شان میکند و این طائفه را میآمرزد، یعنی عذاب را از ایشان بر میدارد که این پنج خصلت اثر محبت خدا است و سلب آنها اثر نبودن محبت او است.
آثار محبت خدا، و خصالی که خدای تعالی بر آن شکنندگان عهد خدا و
سوگند به خداذکرفرموده است و خصالی که خدای تعالی برای این عهدشکنان که
عهد خدا و سوگند به خدا را میشکنند ذکر کرده، سه چیز است:
خصلت اول اینکه در آخرت نصیبی ندارند و مراد از آخرت دار آخرت است که در حقیقت تعبیر به آخرت از باب آوردن صفت در جای موصوف است و منظور از دار آخرت حیات بعد از ممات است، همچنانکه منظور از دنیا، دار دنیا و حیات قبل از موت است. و نصیب نداشتنشان از حیات آخرت به خاطر این است که نصیب دنیا را بر نصیب آخرت ترجیح داده، آن را برگزیدند.
خصلت دوم این است که خدا با ایشان تکلم نمیکند و روز قیامت به ایشان نظر نمیافکند، چون حب سبب میشود که محب بدون هیچ قید و شرطی نظر کردن و سخن گفتن با محبوب را بیشتر کند، هر وقت او را حاضر یافت، سر سخن را با او باز کند و چون خدای تعالی این آخرت فروشان را دوست نمیدارد، قهرا روز قیامت که روز حضور خدا و
احضار خلق است نه به آنها نظر میکند و نه سخن میگوید، و اگر سخن نگفتن را در مرحله اول ذکر کرد و نظر نینداختن را در مرحله دوم، برای این بود که این دو، در رساندن محبت به یک درجه نیستند، بلکه قوت و ضعف دارند، سخن گفتن بیشتر از نظر کردن محبت و خودمانی بودن را میرساند، پس گوئی فرموده : ما ایشان رانه تنها به
شرافت همکلامی خود مشرف نمیکنیم بلکه حتی نظر هم به ایشان نمیاندازیم.
خصلت سوم اینکه فرمود: ایشان را تزکیه نمیکند و عذاب الهی هم در انتظارشان است و از اینکه کلام را مقید به عذاب دنیا و آخرت نکرد،
اطلاق کلام علاوه بر عدم تزکیه و عذاب آخرت شامل عدم تزکیه و عذاب دنیا هم میشود.
تحریف کتب آسمانی، زمینه ساز محرومیت از تزکیه می باشد: «... لم یاتوک یحرفون الکلم من بعد مواضعه یقولون ان اوتیتم هـذا فخذوه وان لم تؤتوه فاحذروا ومن یرد الله فتنته فلن تملک له من الله شیــا اولئک الذین لم یرد الله ان یطهر قلوبهم لهم فی الدنیا خزی ولهم فی الاخرة عذاب عظیم» ... خود آنها نزد تو نیامدهاند، آنها سخنان را از محل خود
تحریف میکنند، و میگویند اگر این را (که ما میخواهیم) به شما دادند (و محمد بر طبق خواسته شما داوری کرد) بپذیرید و الا دوری کنید (و عمل ننمائید) و کسی را که خدا (بر اثر گناهان پی در پی) بخواهد مجازات کند قادر به
دفاع از او نیستی، آنها کسانی هستند که خدا نخواسته دلهایشان را پاک کند، در دنیا رسوائی و در آخرت مجازات بزرگ نصیب آنان خواهد شد.
«یحرفون الکلم من بعد مواضعه...»، یعنی کلمات را - بعد از آنکه هر یک در جای خود قرار گرفته - تحریف میکنند، و آنچه از مجموع چند جمله مورد بحث بر میآید این است که عده ای از یهودیان در بین خود به یک حادثه و واقعه ای دینی مبتلا شدند؛ واقعهای که از نظر
دین خودشان حکمی داشته ولی علمایشان آن
حکم را بعد از ثبوت و استقرارش تغییر داده بودند و برای اینکه آن حکم
اجرا نشود این عده یهود را به نزد
رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم فرستاده و به آنان دستور دادند که پیامبر اسلام را در کار خود حکم قرار دهند، اگر او نیز طبق حکم ما (یعنی همان حکم تحریفی) حکم کرد قبول کنند و اگر حکمی دیگر (یعنی همان حکمی که علمای یهود از تورات دزدیده و پنهان کرده بودند) کرد از قبول آن بر حذر باشند.
«و من یرد الله فتنته فلن تملک له من الله شیئا»، ظاهرا این جمله، جملهای است معترضه و منظور از آن این است که روشن سازد که این یهودیان مفتون به فتنهای الهی هستند و در نتیجه رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم خرسند و دلخوش گردد که امر همه به دست خدا و محول به او است و خود آن جناب از ناحیه خدا مالک هیچ جهتی از جهات این ماجرا نیست و به همین جهت هیچ موجبی برای
غصه خوردن او نیست و هیچ راهی برای خلاصی از آن ندارد.
«اولئک الذین لم یرد الله ان یطهر قلوبهم»، به حکم این جمله دلهای این منافقین بر همان قذارت و پلیدی اولش باقی مانده به خاطر فسقهائی که مکرر انجام میدهند و به همان جهت خدای تعالی گمراهشان کرد و معلوم است که خدای تعالی
گمراه نمیکند مگر فاسقان را.
سوداگری با عهد و پیمان الهی از سوی عالمان یهود، مایه محرومیت آنان از تزکیه می باشد: «ان الذین یشترون بعهد الله وایمـنهم ثمنـا قلیلا اولئک... ولا یزکیهم...» کسانی که پیمان الهی و سوگندهای خود (به نام مقدس او) را به بهای ناچیزی میفروشند، آنها بهرهای در آخرت نخواهند داشت، و خداوند با آنها سخن نمیگوید و به آنان در قیامت نمینگرد و آنها را (از گناه) پاک نمیسازد، و عذاب دردناکی برای آنهاست. (طبق شأن نزول نقل شده، آیات مزبور درباره گروهی از دانشمندان یهود است.
)
سوداگری با آیات الهی، موجب محرومیت از تزکیه خداوند می شود: «ان الذین یکتمون ما انزل الله من الکتـب ویشترون به ثمنـا قلیلا اولئک... ولا یزکیهم...» کسانی که کتمان میکنند آنچه را خدا از کتاب نازل کرده ... خداوند روز قیامت ...آنها را پاکیزه نمیکند... .
سوگندهای ناحق به منظور دستیابی به متاع دنیا، از عوامل محرومیت از تزکیه الهی می باشد: «ان الذین یشترون بعهد الله وایمـنهم ثمنـا قلیلا اولئک... ولا یزکیهم...» کسانی که پیمان الهی و سوگندهای خود (به نام مقدس او) را به بهای ناچیزی میفروشند، آنها بهرهای در
آخرت نخواهند داشت، و خداوند با آنها سخن نمیگوید و به آنان در قیامت نمینگرد و آنها را (از
گناه ) پاک نمیسازد، و عذاب دردناکی برای آنهاست.
کتمان حقایق نازل شده در کتب آسمانی از سوی عالمان دینی، موجب محرومیت آنان از تزکیه الهی می شود: «ان الذین یکتمون ما انزل الله من الکتـب ویشترون به ثمنـا قلیلا اولئک... ولا یکلمهم الله یوم القیـمة ولا یزکیهم...» کسانی که کتمان میکنند آنچه را خدا از کتاب نازل کرده و آنرا به بهای کمی میفروشند، آنها ... خداوند روز قیامت با آنها سخن نمیگوید، و آنها را پاکیزه نمیکند... . (شأن نزول آیه یاد شده در ارتباط با عالمان
یهود است.
)
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۸، ص۵۱، برگرفته از مقاله «محرومیت از تزکیه».