مجمل التواریخ و القصص (کتاب)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کتاب مجمل التواریخ و القصص یکی از آثار تاریخی
قرن ششم است که به
فارسی نوشته شده و موضوع آن تاریخ عالم و بخصوص
تاریخ ایران است.
کتاب مجمل التواریخ و القصص یکی از آثار تاریخی
قرن ششم است که به
فارسی نوشته شده و موضوع آن تاریخ عالم و بخصوص
تاریخ ایران است. مرحوم قزوینی در مقدمه کتاب مینویسد درباره مؤلف آن نمیتوان اظهار نظر قطعی کرد. وی اجمالا از اهل
عراق عجم و به گمان قوی از همدان یا اسد آباد بوده است چون در صفحات متعدد کتاب، درباره این دو شهر سخن گفته است
جد وی مهلب بن محمد بن شادی است که خود به این مطلب تصریح کرده است. به همین جهت و به کمک دلایلی دیگر، یکی از محققان معاصر پرویز اذکائی، تاریخنگاران ایران نام
ابن شادی را برای مؤلف این کتاب برگزیده و میگوید بسیاری از کسانی که با اضافه بنوت شهرت دارند به اجداد خود منسوبند و از آنجا که قطعا جد سوم مؤلف، شادی نام دارد باید او را ابن شادی معرفی کنیم. وی اظهار امیدواری کرده از این پس کتاب مجمل التواریخ با عنوان مجهول المؤلف شناخته نشود.
این کتاب از ابتدای خلقت تا سال ۵۲۰ هجری را در بر دارد و علاوه بر تاریخ، گاه به جغرافیای شهرها پرداخته و علاوه بر این دو موضوع در بخشهای مختلف کتاب اهمیت ویژهای به حکایات و افسانههای تاریخی و محلی در آن عصر داده و معلوم میشود مؤلف به جمع آوری داستانهای عامیانه و افسانههایی که مربوط به اشخاص و مکانها و آثار تاریخی بوده، علاقه داشته است و گویا به همین جهت نام کتاب را مجمل التواریخ و القصص نهاده است. این کتاب بنا به تصریح مکرر مؤلف، در سال ۵۲۰ هجری و در عهد
المسترشد عباسی و مصادف با
سلطنت سلطان سنجر، سلطان محمود ملکشاه و بهراه غزنوی نوشته شده است اما شخص دیگری در برخی از قسمتهای کتاب وقایع تاریخی تا سال ۶۰۰ را ادامه داده و به کتاب ملحق کرده است مثلا در جدول نام
خلفای عباسی، خلفای پس از مسترشد را نیز ذکر کرده است.
مؤلف در دیباچه به برخی از مآخذ خود اشاره کرده و در اثناء کتاب نیز برخی از منابع خود را نام برده است. از مطالعه کتاب روشن میشود که وی از منابع معتبری استفاده کرده که گر چه برخی از آنها مانند
تاریخ یعقوبی و
طبری و
تاریخ حمزه اصفهانی اکنون باقی است ولی بسیاری از مصادر او امروزه موجود نیست مانند:
تاریخ اصفهان حمزه اصفهانی،
اخبار نریمان و سام و کیقباد و افراسیاب از
ابو المؤید بلخی،
همدان نامه عبد الرحمن بن عیسی کاتب همدانی،
اخبار سهراسف از ابو المؤید بلخی،
پیروز نامه،
سیر و فتوح سلطان سنجر. وجود این کتب از دست رفته نزد مؤلف اهمیت کتاب مجمل التواریخ را بیشتر میکند اما منابع دیگر وی عبارتند از:
شاهنامه فردوسی،
المعارف،
گرساسف نامه،
سیر المعجم یا
سیر الملوک ابن مقفع،
عجائب الدنیا،
عجائب العلوم،
فرامرز نامه، مجموعه
ابو سعید آبی،
دلائل القبله،
سکندر نامه و...
قطع نظر از اهمیت مآخذی که این کتاب از آنها استفاده کرده و اکنون اغلب آنها از میان رفتهاند و قطع نظر از موضوع تاریخی آن، وجود و بقاء نثری فارسی از حدود ۵۲۰ هجری تا کنون، آن هم با این حجم حدود هفتصد صفحهای با توجه به اینکه کتب فارسی یادگار قرون چهارم تا ششم در نهایت ندرت است یکی دیگر از موجبات اهمیت این کتاب است بخصوص که نسخه اصلی آن منحصر به فرد است. مزیت دیگر آن، آوردن لغات و عبارات قدیم پهلوی است که جز در برخی کتب ادبی و تواریخ عربی در جای دیگر بخصوص کتب فارسی بدانها اشاره نرفته است.
مجمل التواریخ و القصص مشتمل بر ۲۵ باب است. هشت باب اول آن بسیار مختصر و مقدمه مانند است و موضوع آن جدولهای تاریخی ملوک و خلفاست. باب نهم و دهم در
تاریخ ایران قبل از اسلام، باب یازده تا هجده تاریخ ترکان و هندوان و
روم و
بنی اسرائیل و
عرب و تاریخ
انبیاء، باب ۱۹ که طولانیترین ابواب کتاب است مربوط به رویدادهای بعد از
اسلام تا ۵۲۰ که تاریخ تدوین کتاب است؛ باب بیستم درباره سلاطین اسلامی معاصر
خلفا، باب ۲۱ درباره القاب
پادشاهان، باب ۲۲ درباره مقابر انبیاء و
ائمه و خلفا و درباره
اهل البیت. باب ۲۳ و ۲۴ در
جغرافیا. باب بیست و پنجم کتاب که به گفته مؤلف، از موضوعات متفرقه سخن میگوید در نسخه اصلی نبوده و چاپ نشده است. چنانکه گذشت مؤلف فصلی از باب بیست و دوم کتاب را به اهل بیت اختصاص داده ابتدا از
حضرت زهرا سلاماللهعلیها و سپس شرح زندگی
دوازده امام سخن گفته است. البته این به معنای تشیع وی نیست چون خود میگوید: این جماعت آنند که
اهل شیعت و
علویان، ایشان را سید عشیرت و امام اهل بیت پیغامبر علیهالسّلام شمرند.
از آنجا که مؤلف، کتاب را از منابع مختلف و متفرقی پدید آورده، نتوانسته آن را یکنواخت و یکدست سازد. مثلا درباره
پادشاهان عجم در باب سوم مطالبی گفته و در باب هشتم شرحی از آنان آورده و در باب نهم شرحی دیگر داده و در بابهای ۱۰ و ۱۱ و ۲۲ به مناسبتی دیگر برخی از آن مطالب را تکرار کرده است. مؤلف این روش را از حمزه اصفهانی
تقلید کرده چون تاریخ وی نیز به همین سبک است.
مجمل التواریخ و القصص در زمانی تدوین شده که هنوز سبک انشای ساده دری دست نخورده و با تکلفات فنی
زبان عرب آمیخته نشده بود. از سادگی و ایجاز برخوردار و از مترادفات و موازنه و
سجع و ترکیبات عربی برکنار است. جملههای معترضه و حشوهایی که متن را نازیبا میکند در کتاب فراوان است. اعراب
کنیهها و ماههای عربی رعایت نشده و الف و لامهای زاید حذف نشده است. جملاتی که به سبب بدی ترجمه از قاعده و سیاق فارسی بیرون رفته و به عربی هم شباهتی ندارد بسیار است. بعضی جملهها بر خلاف دستور
زبان فارسی به فعل تمام نمیشود و گاه عبارات به گونهای مختصر بیان شده که به معنا ضرر میرساند. مؤلف در ترجمه مطالب اشتباهاتی نیز دارد. در رسم الخط کتاب، حروفی که سه نقطه دارند با یک نقطه آمده (و البته در متن چاپی تصحیح شده است) و مواردی مانند «که» به رسم قدیم «کی» نوشته شده است. مرحوم
ملک الشعرای بهار در صفحاتی از مقدمه کتاب موارد زیادی از آنچه مربوط به سبک انشاء کتاب است و همچنین چگونگی استعمال لغات و رسم الخط آن به تفصیل سخن گفته که نمونههایی از آن در زیر میآید: باء تاکید بر سر افعالی مانند بنرود و بنماند، اگر به معنی یا، اومید به جای امید، یا به معنی به، بودن به معنی گردیدن، پادشاهی به معنی
مملکت، بیران ویران، زن پدر و زن خواهر به معنی پدر زن و خواهر زن، سفرد سپرد، علی الحال علیای حال و موارد دیگری که به مقدمه باید رجوع شود.
نسخه اصلی این کتاب که ظاهرا منحصر به فرد است در کتابخانه ملی پاریس بوده و چاپ فعلی از روی عکس آن نسخه انجام گرفته است. کاتب آن را در سال ۸۱۳ نوشته و با آنکه خط خوبی داشته گاه اغلاطی را هم بر جای گذاشته که نشانگر کم اطلاعی وی میباشد. متاسفانه بعدها این نسخه به دست شخصی بی توجه و کم سواد که گویا ایرانی هم نمیدانسته افتاده است و ضمن مطالعه کتاب تصحیحاتی از لحاظ نقطه و اعراب گذاری انجام داده که غالبا غلط و مشکل ساز و گاه
مضحک است و پیداست که معنی عبارات برای او روشن نبوده است. این ملحقات در نسخه اصلی متمایز است ولی در نسخه عکس روشن نیست. مرحوم قزوینی این نسخه را چاپ کرده و مقدمهای بر آن زده است. سپس مرحوم بهار آن را با حروف چینی در سال ۱۳۱۸ به اهتمام کلاله خاور چاپ کرده است.
نرم افزار تاریخ اسلامی ایران، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی.