• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

ماهیت نداشتن واجب

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



در مورد معنی ماهیت و ماهیت داشتن واجب الوجود در بین فلاسفه اختلاف نظر وجود دارد.



ماهیت در لغت مصدر «جعلی» از ما هو؟ است که می‌شود ماهویت
[۱] مصباح یزدی، محمدتقی، تعلیقة نهایه الحکمه، قم، مؤسسه در راه حق، ص۲۲.
و ظاهرا برای رفع تثقیل در زبان به ماهیت تبدیل شده است.
در اصطلاح «ماهیت» دو اطلاق دارد:

۱.۱ - ماهیت به معنای اعم

ماهیت به معنای اعم (ما به الشی هو هو): به معنای حقیقت شیء است و شامل وجود و عدم و همچنین به معنای اخص     نیز می‌شود.
بنابراین اگر مصداق شیء، «وجود» باشد، حقیقت آن شیء ( ماهیت به معنای اعم آن شیء) وجود خواهد بود و اگر مصداق شیء «عدم» باشد، حقیقت آن شیء و ماهیت به معنای اعمش، عدم خواهد بود و اگر مصداق آن شیء، ماهیت به معنای اخص باشد حقیقت و ماهیت به معنای اعم آن شیء نیز همان ماهیت خاص خواهد بود.

۱.۲ - ماهیت به معنای اخص

ماهیت به معنای اخص (ما یقال فی جواب ما هو؟):
[۲] فیاضی، تعلیقه بر نهایه، ج۱، ص۲۰۳ و مصباح، تعلیقه بر نهایه، ص۲۲.
همان حد تام شیء است. زمانی که دربارۀ یک چیز پرسیده می‌شود: آن شیء چیست؟ آنچه در جواب این سؤال گفته می‌شود (یعنی جنس و فصل آن شیء) ماهیت به معنای خاص آن شیء است.
مثلا وقتی درباره انسان سؤال می‌شود: «آن چیست؟ » در جواب گفته می‌شود: حیوان ناطق است. حیوان، جنس انسان و ناطق، فصل انسان است که روی هم حد تام انسان و به عبارتی ماهیت انسان را تشکیل می‌دهند.


اما این که گفته می‌شود واجب الوجود ماهیت ندارد مراد ماهیت به معنای اخص است. زیرا ماهیت به معنای اعم (یعنی حقیقت) را خداوند نیز مانند سایرین داراست. بلکه چنان که گفته شد همۀ اشیاء و حتی معدومات هم ماهیت به معنای عام را دارا هستند.


لازم به ذکر است که فلاسفه ، از «ماهیت به معنای خاص» تلقی و برداشت یکسانی ندارند بلکه دیدگاه‌های متفاوتی در مورد آن ارائه شده است. سه دیدگاه در این مورد را بیان کرده و سپس بررسی خواهیم کرد. طبق هر دیدگاه آیا واجب ماهیت دارد یا خیر؟

۳.۱ - دیدگاه اول

ماهیت حد عدمی موجودات است. یعنی از جایی که موجود تمام می‌شود ماهیت موجود، از آنجا انتزاع می‌شود و به عبارتی ماهیت به منزلۀ جسم تعلیمی و حجم موجود است (البته باید توجه نمود این فقط یک تشبیه است والا مراد از حد عدمی هر موجودی، متناسب با خود آن موجود خواهد بود. مثلا موجودات مجرد مخلوق نیز دارای حد عدمی هستند ولی حد عدمی آنها قالبی که دارای طول و عرض وارتفاع بوده و وجود آنها را در برگفته و به آن حدود محدود کرده باشد نیست که جداگانه در نظر گرفته شده است).
طبق این دیدگاه، فقط موجوداتی ماهیت دارند که حد عدمی داشته باشند و چون خدا وجودی غیر متناهی است -به طوری که همۀ هستی را در برگرفته است- پس حد عدمی ندارد. لذا ماهیت هم ندارد. (این نظریه، دیدگاه علامه طباطبایی ، شهید مطهری ، استاد مصباح یزدی و... است)
[۳] طباطبایی، نهایه الحکمه، قم، مؤسسه امام خمینی، ج۴، ص۱۰۸۵.
[۴] طباطبایی، نهایه الحکمه، قم، مؤسسه امام خمینی، جج ۱، ص۲۱۵-۲۰۳ مرحله ۴.
[۵] مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۷، ص۲۷۴-۲۶۷.
[۶] مصباح یزدی، محمدتقی، تعلیقه بر نهایه، ص۲۲.


۳.۲ - دیدگاه دوم

دیدگاه دوم آن است که ماهیت، حکایت و تصویر وجود است. یعنی مفهومی که ما به وسیله آن می‌توانیم واقعیت خارج را تصور کرده و مفهوم آن واقعیت را بفهمیم، ماهیت نامیده می‌شود. به عنوان مثال اگر درک عقلی درستی از واقعیاتی که در خارج موجودند داشته باشیم، ماهیت آن واقعیات را درک کرده‌ایم. در حقیقت، ماهیات شان تصویر و حکایت گری نسبت به امور غیر ماهوی را دارند که متن خارج را پر کرده‌اند.
[۷] عبودیت، عبدالرسول، مقاله اصالت وجود، معرفت فلسفی۱-۲.
[۸] اسفار، ج۱، ص۲۴۸.
[۹] مدرس زنوزی، آقا علی، بدایع الحکم، نشر الزهراء، ص۲۱۳-۲۱۰.


۳.۲.۱ - نکته

توجه به این نکته ضروری است که ما کنه و حقیقت واقعیت خارج را نمی‌یابیم بلکه تصویر آن را با عقل درک می‌کنیم و شاید به همین دلیل باشد که حاجی سبزواری می‌فرماید:
مفهومه من اعرف الاشیاء وکنهه فی غایة الخفاء
[۱۰] حاجی سبزواری، شرح منظومه حکمت، انتشارات مصطفوی، چاپ خطی، ص۹.

- بر اساس این دیدگاه نیز خداوند ماهیت ندارد زیرا خدا موجودی نامتناهی است و هیچ گاه نمی‌توان برای آن تصویری قائل شد که بتواند به طور کامل آن را حکایت کند. به عبارت دیگر از آنجا که ماهیت و مفهومی که از آن در ذهن منعکس می‌شود قرار است تمام حقیقت صاحب ماهیت را نشان دهد، و از طرف دیگر حقیقت واجب الوجود همانند وجود حضرتش نامتناهی است هیچ صورتی توانایی حکایت آن را به طور کامل نخواهد داشت، بنابراین خداوند متعال به این معنا نیز ماهیت ندارد.
یکی از معروف‌ترین طرفداران این دیدگاه می‌نویسد: مفهوم ماهوی از آن جهت از ممکن حکایت می‌کند که محدود و متناهی است. به این معنا که فاقد برخی از کمالاتی است که در سایر واقعیات دیگر یافت می‌شود. پس اگر چه ماهیات، از واقعیات خارجی و حقایق وجودی حکایت می‌کنند لکن با نظر به محدودیت آنها حکایت می‌کند. لذا ممکن نیست که خداوند به حمل شایع مصداق مفهومی ماهوی باشد. یعنی خداوند مرکب از وجود و ماهیت نیست.
[۱۱] عبدالرسول عبودیت، درآمدی بر نظام حکمت صدرایی، قم، انتشارات موسسه امام خمینی وسمت، ج۲، ص۲۱۱.
[۱۲] عبدالرسول عبودیت، درآمدی بر نظام حکمت صدرایی، قم، انتشارات موسسه امام خمینی وسمت، ج۲، ص۲۰۸.


۳.۳ - دیدگاه سوم

ردد و مقتضای اینکه خداوند نیز امری متشخص است این است که واجد کمالاتی باشد که موجودات دیگر آنها را ندارند. این کمالات و ویژگی‌ها در حقیقت ماهیت حق تعالی را تشکیل می‌دهند. بنابراین خداوند به این معنا دارای ماهیت است.
اگر بخواهیم تلقی اخیر را در قالب مثال بیان کنیم مثل ماهیت و وجود ، مانند "وجود" و " تشخص وجود " است. یک وجود خاص را اگر در نظر بگیریم، اصل وجودش یک حقیقت است و ویژگی‌هایی که موجب شده است آن موجود از موجودات دیگر متمایز شود، چیز دیگری است. در واجب تعالی، وجود واجب، همان حقیقت اوست و ویژگی‌هایی که باعث می‌شود او از سایر موجودات جدا شود ماهیت اوست.

۳.۳.۱ - مثال

مثال دیگری که صاحب این نظریه ارائه می‌کند وجود واجب و صفات واجب است. ایشان میگویند: ادله‌ای که در خصوص ماهیت نداشتن واجب اقامه شده است هیچ یک تمام نیست بلکه می‌ توان گفت واجب الوجود نیز دارای ماهیت است. زیرا به حکم عقل واجب الوجود دارای مابه الامتیازی است که به واسطه آن از جمیع ماسوی الله جداست. یعنی این وجود با وجودات دیگر فرق واقعی دارد. این ما به الامتیاز، همان ماهیت اوست و اساسا تحقق وجود یعنی طبیعت وجود که همان کلی طبیعی است در خارج بدون هرگونه خصوصیات فردی است.
[۱۳] غلامرضا فیاضی، هستی و چیستی در مکتب صدرایی، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، ۱۳۸۷، ص۲۶۲-۲۶۱.

خدای متعال دارای غنای ذاتی و حیات نامحدود و علم و قدرت نامحدود و صفات دیگر است. این خصوصیات و صفات یا خودشان داخل در ذات و ماهیت الهی اند و یا از لوازم ماهیت الهی اند؛ یعنی ماهیت خدای متعال چیزی است که لازمهاش حیات نامحدود و علم نامحدود و مانند آن است. پیداست که این صفات، متعلق به اصل وجود نیست بلکه متعلق به وجود خاص او (یعنی ماهیتش) می‌باشد. از همین وجود خاص به نتیجه می‌رسیم که واجب الوجود با وجودهای دیگر فرق می‌کند و این فرق و مابه الامتیاز، همان ماهیت الهی است و این صفات، همه از آثار آن ماهیت است.
[۱۴] غلامرضا فیاضی، هستی و چیستی در مکتب صدرایی، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، ۱۳۸۷، ص۲۶۲-۲۶۱.


۳.۲.۱ - نکته

توجه به این نکته ضروری است که ماهیت به این معنا با توجه به توضیحاتی که صاحبان نظریه ارائه می‌دهند مستلزم نقص در ساحت وجود واجب نیست.
طبق این دیدگاه خداوند هم مانند سایر موجودات، ماهیت به معنای اخص دارد. لکن نکته‌ای که در این نظریه قابل توجه است این است که اگر چه واجب، ماهیت به معنای خاص دارد ولی ما نمی‌دانیم آن ماهیت چیست؛ یعنی ما نمی‌توانیم ماهیت خدا را به صورت جنس و فصل بیان کنیم. زیرا علم ما محدود است. اوج فهم ما تا آنجاست که حواس ظاهر و باطن ما بتوانند درک کنند. یعنی فهم ما محدود به آن چیزی است که به وسیله حواس درک می‌کنیم اما از آنچه نمونهاش در ما نیست و تا این حد، تنها در مورد پارهای از صفات الهی مانند علم و قدرت و حیات شناختی فی الجمله داریم اما از آنچه نمونه اش در ما نیست فهمی نیز نداریم و از آنجا که او وجودی نامحدود دارد به حقیقت ماهیت واجب نمی‌توانیم علم پیدا کنیم
[۱۵] . غلامرضا فیاضی، هستی و چیستی در مکتب صدرایی، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، ۱۳۸۷، ص۲۶۲-۲۶۱.
و به آیه شریفۀ «ولا یحیطون به علما» نیز استشهاد شده است. اما عدم توانایی ما بر تصور ماهیت حضرت حق و عدم علم ما به ماهیت واجب دلیل بر این نمی‌شود که واجب ماهیت نداشته باشد.
[۱۶] فیاضی، غلامرضا، تعلیقه بر نهایت الحکمه، قم، مؤسسه امام خمینی، ج۱، ص۲۰۴-۲۰۳.
[۱۷] جزوه درسی «طالع ماهیت در آسمان هستی» موجود در کتابخانه مؤسسه امام خمینی رحمة‌الله‌علیه .



اکثر فلاسفه به یکی از دو قول اول و دوم قائلند و بر همین مبنا این فلاسفه در اینکه واجب الوجود بالذات ماهیت ندارد اتفاق نظر دارند؛ هر چند نحوۀ استدلالشان چنان که گذشت متفاوت است.
علاوه بر پیروان حکمت متعالیه ،
[۱۸] اسفار، چاپ بیروت، ج۱، ص۹۶.
[۱۹] اسفار، چاپ بیروت، ج۶، ص۵۷-۴۸.
حتی شیخ اشراق
[۲۰] شیخ اشراق، المشارع والمطارحات، مجموع مصنفات، ج۱، ص۳۹۶.
و ابن سینا
[۲۱] ابن سینا، الاهیات شفا، با تحقیق حسن زاده آملی، طبع اول، دفتر تبلیغات اسلامی، مقاله ثامنه، فصل رابع، ص۳۷۳-۳۶۶.
نیز معتقدند واجب الوجود ماهیت ندارد. زیرا امکان را لازمه ماهیت دانسته و به همین دلیل چیزی که ممکن الوجود نباشد ماهیت به معنای خاص نخواهد داشت.
نکتهای که تذکر آن لازم به نظر میرسد این است که باید توجه داشت که صاحب نظریه سوم تصریح میکند که طبق تفسیرهای دیگر، خدا ماهیت ندارد
[۲۲] هستی و چیستی، ص۲۶۲.
و تنها اختلافشان در برداشتهای گوناگون و تلقی‌های متفاوت از ماهیت است.
ادله مفصل دیگری برای ماهیت نداشتن واجب اقامه شده است که در صورت تمایل، می‌توان به منابع ذیل مراجعه کرد. ۱- اسفار، ج۱، ص۹۶-۱۲۲.
[۲۳] اسفار، ج۱، ص۹۶-۱۲۲.

۲- مطهری و مصباح یزدی، آموزش فلسفه، ج۲، درس ۶۳.
[۲۴] مطهری و مصباح یزدی، آموزش فلسفه، ج۲، درس ۶۳.

ماهیت در آثار امام‌ خمینی به دو معنای اصطلاحی به کار می‌رود یکی اعم و دیگری اخص. ماهیت به ‌معنای اخص عبارت است از چیستی موجودات و آنچه که در پاسخ پرسش از حقیقت و چیستی شی‌ء می‌آید و به این معنا، بر وجود گذاشته نمی‌شود و در معنای اعم آن چیزی است که شیئیت و حقیقت شی‌ء به آن است، که افزون بر چیستی بر هستی نیز گفته می‌شود و در این ‌صورت شامل ماهیت به ‌معنای اخص و وجود و صفات آن می‌شود. امام‌ خمینی ماهیت به ‌معنای اخص را همان جهت فقدان و حدّ وجود معرفی می‌کند که اثری ندارد و در پرتو وجود و بالعرض موجود است که حدّ وجود می‌باشد. به باور ایشان واجب تعالی ماهیت ندارد و مقصود از ماهیت، همان ماهیت به ‌معنای اخص است، به این معنا که خداوند ماهیت، به ‌معنای حد وجودی ندارد؛ زیرا واجب تعالی در تمام اوصاف کمال نامتناهی است و حدّ ندارد؛ زیرا حد از اوصاف ممکنات است.
[۲۸] خمینی، روح‌الله، تفسیر سوره حمد، ص۹۷-۹۸، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۸. .
امام‌ خمینی در تفسیر سوره توحید بر این باور است که «هو» همان مقام صمدیت است که اشاره به نفی ماهیت دارد و ازاین‌رو گفته ‌شده است که ماهیت حق‌تعالی عین وجود و انیت اوست، اما ماهیت در وجودات دیگر غیر از وجود است و حد وجود می‌باشد، براین‌اساس ماهیات تنها صادق بر حدود و جهت نزولی و معلولی‌اند، اما ماهیت در حق‌تعالی قابل‌تصور نیست؛ زیرا اگر این ماهیات و مفاهیم منتزع از آنها بر چیزی صادق باشند لازم می‌آید نقص در آن مورد صدق کند درحالی‌که واجب تعالی از همه جهات تام و کامل است. پس در مرتبه واجب تعالی، ماهیت وجود ندارد.
[۳۲] خمینی، روح‌الله، دانشنامه امام خمینی، ج۹، ص۱۵، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰.



مشابهت و واجب تعالی در تجرد از ماده با این‌که ۲ تجرد با هم فرق می‌کند موجب مماثلت در ماهیت نیست که مفسده آن لازم آید زیرا که مشارکت در قضیه سلبیه است نه ثبوتیه.
[۳۳] ملا محمد حسن هردنگی، تاملات کلامیه،۱۳۹۶، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات اجتماعی .



۱. مصباح یزدی، محمدتقی، تعلیقة نهایه الحکمه، قم، مؤسسه در راه حق، ص۲۲.
۲. فیاضی، تعلیقه بر نهایه، ج۱، ص۲۰۳ و مصباح، تعلیقه بر نهایه، ص۲۲.
۳. طباطبایی، نهایه الحکمه، قم، مؤسسه امام خمینی، ج۴، ص۱۰۸۵.
۴. طباطبایی، نهایه الحکمه، قم، مؤسسه امام خمینی، جج ۱، ص۲۱۵-۲۰۳ مرحله ۴.
۵. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۷، ص۲۷۴-۲۶۷.
۶. مصباح یزدی، محمدتقی، تعلیقه بر نهایه، ص۲۲.
۷. عبودیت، عبدالرسول، مقاله اصالت وجود، معرفت فلسفی۱-۲.
۸. اسفار، ج۱، ص۲۴۸.
۹. مدرس زنوزی، آقا علی، بدایع الحکم، نشر الزهراء، ص۲۱۳-۲۱۰.
۱۰. حاجی سبزواری، شرح منظومه حکمت، انتشارات مصطفوی، چاپ خطی، ص۹.
۱۱. عبدالرسول عبودیت، درآمدی بر نظام حکمت صدرایی، قم، انتشارات موسسه امام خمینی وسمت، ج۲، ص۲۱۱.
۱۲. عبدالرسول عبودیت، درآمدی بر نظام حکمت صدرایی، قم، انتشارات موسسه امام خمینی وسمت، ج۲، ص۲۰۸.
۱۳. غلامرضا فیاضی، هستی و چیستی در مکتب صدرایی، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، ۱۳۸۷، ص۲۶۲-۲۶۱.
۱۴. غلامرضا فیاضی، هستی و چیستی در مکتب صدرایی، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، ۱۳۸۷، ص۲۶۲-۲۶۱.
۱۵. . غلامرضا فیاضی، هستی و چیستی در مکتب صدرایی، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، ۱۳۸۷، ص۲۶۲-۲۶۱.
۱۶. فیاضی، غلامرضا، تعلیقه بر نهایت الحکمه، قم، مؤسسه امام خمینی، ج۱، ص۲۰۴-۲۰۳.
۱۷. جزوه درسی «طالع ماهیت در آسمان هستی» موجود در کتابخانه مؤسسه امام خمینی رحمة‌الله‌علیه .
۱۸. اسفار، چاپ بیروت، ج۱، ص۹۶.
۱۹. اسفار، چاپ بیروت، ج۶، ص۵۷-۴۸.
۲۰. شیخ اشراق، المشارع والمطارحات، مجموع مصنفات، ج۱، ص۳۹۶.
۲۱. ابن سینا، الاهیات شفا، با تحقیق حسن زاده آملی، طبع اول، دفتر تبلیغات اسلامی، مقاله ثامنه، فصل رابع، ص۳۷۳-۳۶۶.
۲۲. هستی و چیستی، ص۲۶۲.
۲۳. اسفار، ج۱، ص۹۶-۱۲۲.
۲۴. مطهری و مصباح یزدی، آموزش فلسفه، ج۲، درس ۶۳.
۲۵. خمینی، روح‌الله، تقریرات فلسفه امام خمینی، ج۱، ص۱۴۴-۱۴۵، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۵.    
۲۶. خمینی، روح‌الله، تقریرات فلسفه امام خمینی، ج۲، ص۴۳، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۵.    
۲۷. خمینی، روح‌الله، آداب الصلاة، ص۳۱۲-۳۱۳، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۸.    
۲۸. خمینی، روح‌الله، تفسیر سوره حمد، ص۹۷-۹۸، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۸. .
۲۹. خمینی، روح‌الله، تقریرات فلسفه امام خمینی، ج۱، ص۲۶۴، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۵.    
۳۰. خمینی، روح‌الله، آداب الصلاة، ص۳۱۲، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۸.    
۳۱. خمینی، روح‌الله، شرح چهل حدیث، ص۶۵۴-۶۵۶، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۸.    
۳۲. خمینی، روح‌الله، دانشنامه امام خمینی، ج۹، ص۱۵، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰.
۳۳. ملا محمد حسن هردنگی، تاملات کلامیه،۱۳۹۶، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات اجتماعی .




سایت پژوهه برگرفته از مقاله «ماهیت نداشتن واجب».    
• دانشنامه امام خمینی، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰ شمسی.


رده‌های این صفحه : دیدگاه های فلسفی امام خمینی




جعبه ابزار