ماریه قبطیه
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
ماریه دختر شمعون (متوفای ۱۶ق)، معروف به ماریه قبطیه، از همسران
پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و مادر
ابراهیم، که حاکم
مصر و
اسکندیه به آن حضرت
هدیه فرستاده بود.
در
سال هفتم هجری قمری پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) طی نامهای حاکم مصر و اسکندیه را به
اسلام دعوت کرد، او در پاسخ نامه، ماریه را با هدایایی به سوی پیامبر فرستاد، حضرت هم ماریه را به همسری برگزید. به عقیده
شیعیان آیات اول
سوره تحریم درباره تبرئه ماریه از برخی تهمتها نازل شده، همچنین ماجرای
حدیث افک درباره ماریه نقل شده است. از ماریه پسری به نام
ابراهیم متولد شد که بعد از چند ماه از دنیا رفت. ماریه در زمان خلافت
خلیفه دوم وفات کرده و در
قبرستان بقیع دفن شده است.
ماریه قبطیه همسر گرامی
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) دختر شمعون
از مادر رومیاش
در قریه (حَفن) در یکی از مناطق (اَنصِنای)
مصر به دنیا آمد.
در
سال هفتم هجری، رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم)
حاطب بن ابیبلتعه را به همراه نامهای به سوی مقوقس حاکم مصر و
اسکندریه میفرستد تا او را به
اسلام دعوت کند.
مقوقس در پاسخ به دعوت پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) ماریه را که از دختران ملوک مصر بود به همراه خواهرش "سیرین"
و به نقلی "شیرین"
به همراه هدایایی دیگر، برای رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) میفرستد. مقوقس همراه این هدایا نامهای نیز برای رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) مینویسد که در بخشی از آن چنین آمده: «من فرستاده تو را اکرام کردم و به سوی تو دو کنیز فرستادم که در سرزمین " عظیم قبط "، دارای منزلت هستند»
نقل است که
عایشه نیز از او به عنوان (دختر حاکم) یاد کرده است.
روایت شده که در بین راه حاطب بن ابیبلتعه
اسلام را بر آن دو عرضه میدارد و آنها میپذیرند و
مسلمان میشوند.
پس از ورود به
مدینه، رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) ماریه را برای خود برگزیدند و سیرین را به
حسان بن ثابت بخشیدند.
نخستین منزل ماریه خانه
حارثة بن نعمان بود، ایشان یک سال در این منزل سکونت کردند، اما آزار و اذیتهای برخی از زنان پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) بخصوص عایشه، ماریه را بر آن داشت که ملتماسانه و مصرّانه از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) بخواهد که او را به جایی دیگر انتقال دهد، پس رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) او را در بخش بالای مدینه در نخلستان کوچکی که از اموال رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) در
غزوه بنینضیر بود و امروزه به
مشربه امابراهیم معروف است، مسکن دادند و مقررات حجاب را بر او مقرر داشتند.
ماریه در تابستان و فصل خرماچینی همانجا ساکن بود و پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) برای دیدنش به آنجا میرفت.
عایشه در اینباره میگوید:«ماریه زنی زیبا با موهای مجعد بود، برای همین رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) او را دوست میداشت. از اینرو علیه هیچ یک از همسران پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) به اندازه ماریه بدگویی و سخنچینی نکردهام... پس از اذیت و آزارهای ما رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) ماریه را به مشربه ام
ابراهیم منتقل کرد و خودش پیش او رفت و آمد میکرد. این کار باعث حساسیت بیشتر ما نسبت به او شد، پس از آنکه ماریه از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) حامله شد این حساسیت شدیدتر شد، چرا که او چیزی داشت که همه ما از آن محروم بودیم.»
توجه رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) به ماریه و شایستگیهای این بانو حساسیت برخی از زنان پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) بخصوص عایشه و
حفصه را برانگیخته بود آنها از رفتار پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) با ماریه و علاقه خاص حضرت به او در رنج و تعب بودند تا اینکه روزی حفصه در روز مخصوص خود نزد پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) آمده از ایشان اجازه خواست جهت کاری نزد پدر برود حضرت به او اجازه داد، پس از رفتن حفصه آن حضرت ماریه را به خود طلبیدند، حفصه به خانه برگشت و چون در بسته بود بیرون در نشسته بود وقتی حفصه رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) را با ماریه دید ناراحت شد و با پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) درشتی کرد رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) برای رضایت او ماریه را بر خود
حرام کرد و از او خواست قضیه را مخفی کند، اما حفصه فوراً به عایشه خبر داد
و گفت: «تو را بشارت میدهم که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) کنیزش را بر خود حرام کرده است و
خداوند ما را از دست او راحت کرد.»
در این هنگام آیات اول
سوره تحریم نازل شد در این آیات ضمن ملامت حفصه و عایشه به رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) خطاب شد که «یا ایّها النّبیّ لم تحرّم ما أحلّ الله لک تبتغی مرضات أزواجک و الله غفورٌ رحیم؛
ای پیامبر چرا چیزی را که خدا بر تو حلال کرده به خاطر جلب رضایت همسرانت بر خود حرام میکنی و خداوند آمرزنده رحیم است.»
فرمان خداوند به شکستن تحریم ماریه نشان از آن دارد که رابطه عاطفی پیامبر با ماریه فی نفسه امر مطلوبی بوده است. در نهایت ماریه نزد رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) ماند، اما توجه رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) به ماریه همچنان ناراحتی برخی زنان پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) به خصوص عایشه را در پی داشت او که در آتش حسد میسوخت و نمیتوانست آن را کاملاً پنهان کند زبان به شماتت و تهمت به ماریه میگشود تا او را از چشم حضرت بیندازد،
این وضعیت با اعلان بارداری ماریه تشدید شد. از اینرو پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) ماریه را از مدینه خارج و در منطقهای به نام (عالیه) ساکن کرد
و برای وی نیز همچون سایر همسرانش حجاب مقرر فرمود این مسأله بر زنهای پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) بسیار دشوار آمد و بر او رشک بردند.
مدتی پس از استقرار ماریه در مشربه ام
ابراهیم،
ابراهیم فرزند رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) در
ذیحجه سال هشتم هجری به دنیا آمد،
جبرئیل نازل شد و حضرت را با عنوان "ابا
ابراهیم"
سلام داد.
نقل است که بعد از تولد
ابراهیم، رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم)،
ابراهیم را به عایشه نشان داد و فرمود: «ببین چقدر این بچه شبیه من است؟» عایشه از روی حسادتش این حرف حضرت را رد کرد، گفت:«او هیچ شباهتی به شما ندارد و این شباهتهایی هم که هست اثر شیر بز است.»
زمان گذشت تا اینکه بعد از چند ماه
ابراهیم فرزند پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) از دنیا رفت در
بقیع دفن شد.
علی بن ابراهیم قمی با سلسله سندش از
امام صادق (علیهالسلام) روایت کرد چون
ابراهیم فرزند پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) وفات کرد، پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) را حزنی شدید در برگرفت، عایشه گفت: «چرا بر این کودک میگریی؟ او که فرزندت نبود، او فرزند خادمش جریح بود.»
پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) از این گفته عایشه به شدت عصبانی شد و
علی (علیهالسلام) را فرا خواندند و امر به قتل جریح دادند، علی (علیه
السلام) به مشربه ام
ابراهیم رفت، جریح قبطی در حیاط بود، علی (علیه
السلام) در زد، جریح پیش آمد تا در را باز کند، پس چون علی (علیه
السلام) را با صورت برافروخته دید به عقب برگشت و فرار کرد، علی (علیه
السلام) در را شکست و وارد شد و او را تعقیب کرد، او از ترس بر بالای درخت نخلی رفت، علی (علیه
السلام) نیز به دنبالش رفت پس چون جریح بر بالای درخت خرما رسید بادی وزید و عورتش نمایان شد و معلوم شد که او از آلت مردانگی بیبهره است، پس علی (علیه
السلام) برگشت و جریان را به رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) اطلاع داد بدینترتیب ماریه از این اتهام تبرئه شد.
پس آیه نازل شد که «انّ الّذین جاءوا بالإفک عصبةٌ مّنکم لا تحسبوه شرّاً لّکم بل هو خیرٌ لّکم لکل امرئٍ مّنهم مّا أکتسب من الإثم و الّذی تولّی کبره منهم له عذابٌ عظیمٌ؛
مسلماً کسانی که آن تهمت عظیم را عنوان کردند گروهی (متشکل و توطئهگر) از شما بودند، اما گمان نکنید این ماجرا برای شما بد است بلکه خیر شما در آن است آنها هر کدام سهم خود را از این گناهی که مرتکب شدند دارند و از آنان کسی که بخش مهم آن را بر عهده داشت عذاب عظیمی برای اوست.
آیات اول سوره تحریم درباره ماجرای افک نازل شده و بین شیعه و اهل سنت درباره شان نزول آن اختلاف است.
شکی نیست که متهم کردن ماریه قبطیه از مصادیق بارز تهمتزدن به زنان عفیف بوده است بر این اساس
شیعه روایت کرده که
آیات افک در برائت ماریه نازل شده است.
در مقابل شیعه،
اهل سنت روایت کردهاند که آیات درباره عایشه نازل شد که در
جنگ بنیالمصطلق از
قبیله خزاعه نسبت ناروا به او دادند.
ماجرای إفک به این صورت در اکثر منابع اهل سنت و تعدادی از منابع شیعی آمده است با این وصف برخی از علماء و مفسران شیعه از جمله علی بن
ابراهیم قمی متذکر این مطلب هستند و میگویند ماجرای إفک درباره ماریه قبطیه بوده است.
دیدگاه اهل سنت در باب حدیث إفک برخاسته از روایات متعددی است که از طرق مختلف از سوی روات و محدثین آنان نقل شده است، بر این روایات اشکالات زیادی وارد است که از جمله آنها میتوان به این موارد اشاره کرد:
سند احادیث مورد نظر یا
مرسل یا
معلق و یا
منقطع است و آنچه دارای سند متصلی است بر اساس اهل سنت ضعیف است و اعتماد برآن صحیح نیست، در محتوا نیز تناقضات متعدد و غیر قابل جمع وجود دارد.
آیات إفک حدوداً در سال هشتم هجری نازل شده و حال آن که ماجرای إفک در
سال ششم هجری و یا قبل از آن رخ داده. روایات نیز صراحت دارد که آیات در زمان وقوع إفک نازل شده و پس چگونه إفک در سال ششم باشد و آیات در سال هشتم نازل شود. در نتیجه نسبت دادن آن به عایشه دشوار به نظر میآید.
اما در مورد ماریه قراین نزدیکتری وجود دارد. از جمله:
۱- سال و محل و ولادت
ابراهیم همان سال نزول آیات إفک است.
۲- تمام کتب تاریخی اهل سنت به شکل متفاوتی جریان تهمت به ماریه را نیز نقل کردهاند و به این مسأله اذعان دارند که در این بین روایت واقدی به شکل ویژهای قابل مطابقت با آیات إفک است.
اگر تاریخ نتواند با دادههای خود همسری ماریه را برای پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) ثابت کند، روایاتی هم چون پردهزدن و سخن گفتن از وراء حجاب، معرفی پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) به عنوان داماد قبطیان، و حرام شدن او بر مردان هم چون سایر زنان پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) این مطلب را میرساند که وی همردیف و همشأن سایر همسران بوده و نزد رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) جایگاه خاصی داشته است.
امیرالمؤمنین علی (علیه
السلام) و
فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها) نیز توجه ویژهای به ایشان داشتند، چنانکه گفتهاند، پس از ولادت
ابراهیم، امیرالمؤمنین (علیه
السلام) بسیار خوشحال شدند. ایشان همواره حامی ماریه بودند خود شخصاً به امور ایشان رسیدگی مینمودند. امیرالمؤمنین نسبت به ماریه تعصب خاصی داشتند،
چنانچه گذشت موضوع رسیدگی به تهمت ماریه را هم علی (علیه
السلام) پیگیری کرده بودند.
ماریه بانویی پاک،
دیندار و از زنان صالح، نیکوکار، شایسته و مورد توجه و علاقه رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) بود
و مورخان و سیرهنگاران او را به حسن دینش ستودهاند.
پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) در بیانی علاقه خود را به این بانو چنین اظهار میدارند: «آنگاه که
مصر را فتح کردید با آنها به خوبی برخورد کنید چون من داماد آنها هستم».
از زندگی و احوالات و چند و چون زندگی ایشان پس از وفات پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) خبر چندانی به ما نرسیده است. تنها میدانیم که بعد از وفات رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم)،
ابوبکر مقرریای برای او در نظر گرفت، پرداخت این مقرری پس از مرگ ابوبکر توسط
عمر بن خطاب نیز ادامه یافت.
سرانجام ماریه در زمان خلافت عمر در
ماه محرم سال
۱۶ق وفات یافت.
عمر، مردم را برای تشییع جنازهی او خبر کرد و بر وی نماز خواند و در
بقیع به خاک سپرده شد.
•
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «ماریه قبطیه»، تاریخ بازیابی ۱۴۰۰/۰۶/۱۳.