لَنْ تَرانی (مفرداتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
لَنْ تَرانی (به فتح لام و سکون نون و فتح تاء) از
واژگان قرآن کریم به معنای هرگز مرا نخواهى ديد، میباشد.
لَنْ تَرانی به معنای هرگز مرا نخواهى ديد، میباشد.
آیا
موسی در اثر اصرار آن هفتاد نفر که با خود به
کوه طور برده بود گفت: «
رَبِّ اَرِنِی اَنْظُرْ اِلَیْکَ» یا خودش این تقاضا را کرد؟ آیا موسی دو بار با خدا میقات داشته و به طور رفته یا فقط یک بار؟ معنی «رَبِّ اَرِنِی» چه بود آیا در صورت دوم از موسی بعید نبود که چنان تقاضایی از خدا بکند؟!
در
سوره اعراف از آیه ۱۴۲ جریان میقات چنین شروع میشود:
(وَ واعَدْنا مُوسی ثَلاثِینَ لَیْلَةً وَ اَتْمَمْناها بِعَشْرٍ.) (و ما با موسى، سى شب وعده گذاشتيم؛ سپس آن را با ده شب ديگر تكميل نموديم.)
و در آیه ما بعد آمده:
(وَلَمَّا جاءَ مُوسی لِمِیقاتِنا وَکَلَّمَهُ رَبُّهُ قالَ رَبِّ اَرِنِی اَنْظُرْ اِلَیْکَ قالَ لَنْ تَرانِی وَلکِنِ انْظُرْ اِلَی الْجَبَلِ فَاِنِ اسْتَقَرَّ مَکانَهُ فَسَوْفَ تَرانِی.) (و هنگامى كه موسى به ميعادگاه ما آمد، و پروردگارش با او سخن گفت، عرض كرد: «
پروردگارا! خودت را به من نشان ده، تا تو را ببينم.» گفت: «هرگز مرا نخواهى ديد. ولى به كوه بنگر، اگر تاب بياورد كه در جاى خود ثابت بماند، مرا خواهى ديد.»)
ظهور آیه در تنهایی موسی است که خودش این تقاضا را از خدا کرده و گفته: «خدایا خودت را به من بنمایان تا تو را ببینم» خدا فرموده تو هرگز مرا نتوانی دید ولی به کوه بنگر و در اثر تجلّی خدا کوه ریز ریز شد و موسی بیهوش افتاد.
و چون بیدار شد و به حال آمد گفت:
(سُبْحانَکَ تُبْتُ اِلَیْکَ وَ اَنَا اَوَّلُ الْمُؤْمِنِینَ) (خداوندا منزّهى تو از اينكه با چشم تو را ببينم! من به سوى تو بازگشتم و من نخستين مؤمنانم.)
در آیات بعدی سخن از آمدن تورات است و آن گاه خدا جریان سامری را به موسی
خبر میدهد، موسی خشمگین به سوی قوم بر میگردد و مردم را ملامت میکند و به هارون پرخاش مینماید و
الواح تورات را به کناری میاندازد و آن گاه میگوید:
(وَ لَمَّا سَکَتَ عَنْ مُوسَی الْغَضَبُ اَخَذَ الْاَلْواحَ.) (هنگامى كه خشم موسى فرو نشست؛
الواح تورات را بر گرفت.)
پس از همه این ماجریها میرسیم به این آیه:
(وَ اخْتارَ مُوسی قَوْمَهُ سَبْعِینَ رَجُلًا لِمِیقاتِنا فَلَمَّا اَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ قالَ رَبِّ لَوْ شِئْتَ اَهْلَکْتَهُمْ مِنْ قَبْلُ وَ اِیَّایَ اَ تُهْلِکُنا بِما فَعَلَ السُّفَهاءُ مِنَّا..) (موسى از قوم خود، هفتاد تن از مردان را براى ميعادگاه ما برگزيد؛ و هنگامى كه زمين لرزه آنها را فرا گرفت و هلاک شدند، گفت: «پروردگارا! اگر مىخواستى، آنها و مرا پيش از اين هلاک مىكردى. آيا ما را به آنچه بى خردان ما انجام دادهاند.)
از آیه اخیر هم روشن میشود که موسی (علیهالسّلام) بار دیگر با آن هفتاد نفر به طور رفته و آنها را لرزه گرفته است مگر آنکه بگوییم مراد از «میقاتنا» در این آیه همان میقات اوّل است و بردن آن هفتاد نفر بعدا به طور مستقل ذکر شده است.
علّت اینکه آنها را لرزه گرفته و مردهاند ظاهرا همان است که به موسی (علیهالسّلام) گفتند:
خدا را آشکارا به ما نشان بده:
(وَإِذْ قُلْتُمْ یا مُوسی لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّی نَرَی اللَّهَ جَهْرَةً فَاَخَذَتْکُمُ الصَّاعِقَةُ وَاَنْتُمْ تَنْظُرُونَ)(ثُمَّ بَعَثْناکُمْ مِنْ بَعْدِ مَوْتِکُمْ.) (و نيز به ياد آوريد هنگامى را كه گفتيد: «اى موسى! ما هرگز به تو ايمان نخواهيم آورد؛ مگر اينكه خدا را آشكارا با چشم خود ببينيم؛» پس صاعقه شما را گرفت؛ درحالى كه تماشا مىكرديد.سپس شما را پس از مرگتان، حيات بخشيديم.)
ایضا آیه:
(فَقالُوا اَرِنَا اللَّهَ جَهْرَةً فَاَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ بِظُلْمِهِمْ ثُمَّ اتَّخَذُوا الْعِجْلَ.) (و گفتند: «خدا را آشكارا به ما نشان ده!» و به خاطر ظلم و ستمشان، صاعقه آنها را فرا گرفت. سپس گوساله سامرى را، پس از آن همه دلايل روشن كه براى آنها آمد، به خدايى انتخاب كردند.)
چون علّت رجفه آن هفتاد نفر در آیه وَ اخْتارَ مُوسی... ذکر نشده به نظر میآید که گویندگان «
اَرِنَا اللَّهَ جَهْرَةً» همان هفتاد نفر بودهاند وانگهی در دو آیه اخیر که اخذ صاعقه به دنبال آن درخواست، آمده مسلّما برای همه بنیاسرائیل نبوده است. به نظر میآید چنانکه بعضی از بزرگان نیز احتمال دادهاند حضور در میقات فقط یک بار بوده برای نزول تورات و آن هم با حضور آن هفتاد نفر، آن وقت باید دید چرا در سوال
اَرِنَا اللَّهَ جَهْرَةً آنها را صاعقه گرفته و مرده و سپس زنده شدند ولی در جواب
اَرِنِی اَنْظُرْ اِلَیْکَ که از جانب موسی بود فقط «لَنْ تَرانِی» و ریز ریز شدن کوه به وقوع پیوسته است. به نظر بعضی: (موسی علیه السّلام) این درخواست را در اثر اصرار آن هفتاد نفر کرده است، ولی ظهور
اَرِنِی اَنْظُرْ اِلَیْکَ مفید آن است که موسی این درخواست را بالاستقلال برای خود کرده است و گرنه میگفت: خدایا اینها چنین درخواست میکنند. جای گفتگو است که پس از درخواست موسی کوه ریز ریز شده و موسی بیهوش افتاده است ولی آن هفتاد نفر پس از درخواست از شدت صاعقه مردهاند آیا این دو واقعه در یک وقت و در یک میقات اتفاق افتاده است یا در دو بار اللّه اعلم.
در خاتمه باید گفت: مقصود بنیاسرائیل از «
اَرِنَا اللَّهَ جَهْرَةً» دیدن خدا به صورت جسم و مادّه بود (نعوذ باللّه) ولی غرض موسی از
اَرِنِی اَنْظُرْ اِلَیْکَ رؤیت قلبی بود چنان که گفتهاند و چون رؤیت قلبی را به صورت علم ضروری میخواست که خدا آنی از نظرش دور نباشد لذا خدا در جوابش «لَنْ تَرانِی» گفت یعنی وجود تو آن قدرت را ندارد. ناگفته نماند: در حالات
حضرت رسول (صلّیاللّهعلیهوآله) نقل شده چون توجّه به ملکوت اعلی میکرد طوری وضعش منقلب میشد که دست به پای
عایشه زده میفرمود: «
کَلِّمِینِی یَا حُمَیْرَاءُ؛ ای عایشه با من حرف بزن»
گویا منظور موسی (علیهالسّلام) آن بود که در مقام توجّه به خدا همیشه در چنین حالی باشد، پیداست که وجود بشر طاقت آن را ندارد.
•
قرشی بنایی، علیاکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «لن ترانی»، ج۶، ص۳۱۸.