لطیف (لغاتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
لطيف:(وَ هُوَ اللَّطيفُ الْخَبيرُ) «لطيف» از مادّه «
لطف» است.
هنگامى كه درباره اجسام به كار مىرود، به معناى سبكى در مقابل سنگينى.
هنگامى كه درباره حركات (حركت
لطيفه) به كار مىرود، به معناى يک حركت كوچک و زودگذر. گاهى نيز در مورد موجودات و كارهاى بسيار دقيق و باريک- كه با حسّ قابل درک نيستند- به كار مىرود. اگر خدا را به عنوان
لطيف توصيف مىكنيم نيز به همين معناست، يعنى او خالق اشياى ناپيدا و داراى افعالى است كه از محيط قدرت استماع بيرون است، بسيار باريکبين و فوقالعاده دقيق مىباشد.
بنابراين
«لطيف» از مادّه «
لطف» به معناى كار بسيار ظريف و باريک است، و اگر به رحمتهاى خاص الهى، «
لطف» گفته مىشود نيز به خاطر همين ظرافت آن است.
و
«لطيف» در
سوره شوری دو معنا دارد: يكى صاحب
لطف و محبت و مرحمت، و ديگر آگاه بودن از امور دقيق و پنهانى، و از آنجا كه روزى دادن به همه بندگان، نياز به اين دارد كه از تمام آنها در هر گوشه و كنار، در سراسر آسمان و زمين آگاه و با خبر باشد، در آغاز به
لطيف بودنش اشاره مىكند، و سپس به مقام رزّاقيت.
پس توصيف خداوند، به
«لطيف» از اين نظر است كه،
«لطيف» از مادّه «
لطف» به معناى هر موضوع دقيق، ظريف، و هرگونه حركت سريع و جسم
لطيف است؛ بنابراين،
لطيف بودن خداوند، اشاره به علم او نسبت به اسرار دقيق و ظريف آفرينش است، و گاه، به معناى خلقت اجسام
لطيف، كوچك، ذرهبينى و مافوق ذرهبينى آمده است.
ترجمه و تفاسیر آیات مرتبط با
لطیف:
(لا تُدْرِکُهُ الْاَبْصارُ وَ هُوَ یُدْرِکُ الْاَبْصارَ وَ هُوَ اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ) (چشمها او را نمىبينند؛ ولى او همه چشمها را مىبيند؛ و او بخشنده نعمتها و با خبر از دقايق امور و آگاه از همه چيز است.)
علامه طباطبایی در
تفسیر المیزان میفرماید:
لطيف به معناى رقيق و نفوذ كننده است، و خبير آن كسى است كه خبره و مطلع است. وقتى خداى تعالى محيط باشد به هر چيزى، و احاطهاش هم احاطه حقيقى باشد قهرا شاهد و ناظر بر هر چيزى خواهد بود، و پيدا و پنهان هر چيزى را خواهد ديد، و به ظاهر و باطن هر چيزى عالم خواهد بود، ديگر ناظر بودن او بر تمامى احوال يک موجود او را از اينكه در همان حال بر تمامى احوال تمامى موجودات ناظر و واقف باشد باز نمىدارد، و هيچ چيزى حجاب و فاصله بين او و بين موجودى ديگر نمىشود، پس او هم چشمها را مىبيند و هم آنچه را كه چشمها مىبيند، و اما چشمهاى ما مخلوقات فقط ديدنىها را مىبيند.
(دیدگاه
شیخ طبرسی در
مجمع البیان:
)
(أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَتُصْبِحُ الْأَرْضُ مُخْضَرَّةً إِنَّ اللَّهَ لَطِيفٌ خَبِيرٌ) (آيا نديدى
خداوند از آسمان، آبى فرستاد، كه زمين بر اثر آن سرسبز و خرّم مىگردد؟! و به يقين خداوند داراى
لطف و آگاهى است.)
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان میفرماید: جمله
(إِنَّ اللَّهَ لَطِيفٌ خَبِيرٌ) بيان علت سبز كردن زمين با فرستادن باران است، پس نتيجه آن تعليل و اين استشهاد چنين مىشود كه گويى فرموده باشد: خدا آب را از
آسمان مىفرستد، تا چنين و چنان شود، چون خدا
لطيف و خبير است و خود به عموم قدرتش گواهى مىدهد.
(دیدگاه شیخ طبرسی در مجمع البیان:
)
(اللَّهُ لَطِيفٌ بِعِبَادِهِ يَرْزُقُ مَن يَشَاءُ وَ هُوَ الْقَوِيُّ العَزِيزُ) (خداوند نسبت به بندگانش
لطف دارد؛ هر كس را بخواهد
روزی مىدهد و او توانا و شكستناپذير است.)
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان میفرماید: در معناى
كلمه لطف بويى از مدارا و آسانى عمل، و نيز بويى از دقت و باريكى آن چيزى كه عمل بر آن واقع مىشود نهفته، (مثلا پارچه
لطيف آن پارچهاى است كه با دقت ساخته شده، و تار و پودش از نخى باريک تشكيل شده، و بايد با آن به مدارا رفتار كرد، و بافتنش هم زور و ضرب نمىبرد) و فاعل چنين فعلى را كه عمل به مدارا، دقت و سهولت مىكند، و سروكارش در عمل با نخى باريک، دقيق و ماشين آلاتى دقيق و ريز است
لطيف مىخوانيم، مثلا مىگوييم هوا چقدر
لطيف است، چون آن قدر سبک و رقيق است كه به آسانى در منافذ همه اجسام نفوذ مىكند، و به آسانى مىتواند با اجزاء درونى آن اجسام تماس پيدا كند.
(دیدگاه شیخ طبرسی در مجمع البیان:
)
(أَلَا يَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ وَهُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ) (آيا آن كسى كه موجودات را آفريده از حال آنها آگاه نيست؟! در حالى كه او از اسرار دقيق باخبر و آگاه است.)
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان میفرماید: استفهامى است انكارى، كه حجتى را بر علم خدا به اعمال ظاهرى و باطنى، و سرى و علنى خلق در بر دارد. بيان آن حجت اين است كه اعمال خلق- كه يكى از آنها اعمال اختيارى خود او است-، هر چند كه نسبتى به خود او دارد، و ليكن در حقيقت اين خداى سبحان است كه آن عمل را اراده و از طريق اختيار بندهاش و اقتضاى ساير اسباب ايجاد مىكند، پس در حقيقت خالق آن اعمال هم خدا است، چون او است كه صاحب عمل را آفريده، و صاحب عمل با همه آثار و اعمالش و روابطى كه بين او و بين آثارش موجود است، و او را به آثارش مىرساند و آثارش را از او ظاهر مىكند، همه و همه مخلوق خدايند.
(دیدگاه شیخ طبرسی در مجمع البیان:
)
•
مکارم شیرازی، ناصر، لغات در تفسیر نمونه، بر گرفته از مقاله «لطیف»، ص۴۸۱.