لطائف الاعلام فی اشارات أهل الإلهام
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
لطائف الإعلام في إشارات أهل الإلهام»، تأليف
ملا عبدالرزاق کاشانی (قاشانى) (متوفى ۷۳۶ق)، از اكابر
صوفیه قرن هشتم هجرى قمرى است.
«لطائف الإعلام في إشارات أهل الإلهام»، تأليف ملا عبدالرزاق كاشانى (قاشانى) (متوفى ۷۳۶ق)، از اكابر صوفيه قرن هشتم هجرى قمرى است. وى نگارش كتابى مشتمل بر مهمترين مصطلحات صوفيه و الفاظ و القاب مورد توافق آنها را انگيزه خود از نگارش كتاب دانسته است.
احمد عبدالرحیم سایح ، توفيق على وهبه و عامر نجار بر كتاب مقدمه زده و كار تحقيق و تصحيح آن را به انجام رساندهاند. برخى اين كتاب را به ابن عربى نسبت دادهاند؛ درحالىكه كتاب ابن عربى، غير از اين كتاب است و «الإعلام بإشارات أهل الإفهام» نام دارد.
اين اثر دو جلدى، مشتمل بر مقدمه محقق، مقدمه مؤلف و متن اثر است. در متن اثر حدود ۱۷۰۰ اصطلاح
، بر اساس
حروف الفبا مرتّب شده است؛ بهنحوى كه هريك از
حروف، يك باب را تشكيل مىدهد. در هر باب،
حروف اوّل و دوم به ترتيب الفبايى رديف شده است. همچنين تمامى اصطلاحات در آغاز كتاب بدون توضيح و شرح ذكر شدهاند.
ملاّ عبدالرزاق كاشانى به دليل تجربه زيادى كه در متون عرفانى داشت و با اصطلاحات و اشارات آنها بهخوبى آشنا بود، پس از اتمام شرح كتاب «
منازل السائرین » و شرح «
فصوص الحکم » ابن عربى و تأويلات قرآن كريم، به درخواست عالمان علوم رسمى كه آشنايى چندانى با اين اصطلاحات نداشتند، اقدام به شرح اصطلاحاتى نمود كه در كتب مذكور بيان نشده بود و اين اثر همان اصطلاحات صوفيه كاشانى است.
اين عارف بزرگ، فرهنگ اصطلاحات ديگرى را تدوين نمود كه به نظر خودش مشتمل بر اسرار علوم لدنى و معارف ربّانى و مسائل
غامض است كه تنها كمّل و مقربين، آن هم به توفيق الهى، قادر به فهم آن خواهند بود.
وى در «لطائف الإعلام في إشارات أهل الإلهام» كه در «
کشف الظنون » با نام أهل الإفهام ضبط شده، در يك حوزهى گسترده به شرح و تفصيل اصطلاحات كتب عرفانى خويش و ديگر عرفا مىپردازد؛ بهطورى كه صاحب «
الذریعة »، اصطلاحات صوفيه كاشانى را مختصرى از «لطائف الإعلام» مىداند، امّا لطائف با همه گستردگىاش، تنها به شرح واژههاى كليدى و مهم مىپردازد .
كتاب لطائف الإعلام، بهوضوح حكايت از تعبير، تبويب و تنظيم در تأليف دارد و نيز از گستردگى علمى مؤلف و وقوف كامل او در تبيين اصطلاحات عرفانى خبر مىدهد. وى در اين كتاب از اعتقاد محكم خويش به شريعت سخن مىگويد، برخلاف برخى از عارفان كه با داشتن حقيقت، اعتنايى به شريعت نمىكنند. وى حتّى علم شريعت را قشرى براى علم طريقت و عهدهدار صيانت از علم طريقت مىداند و طريق صاحب طريقتى را كه حق شريعت را ادا نكرده باشد، هوسآلود و مشحون از وسوسه مىداند
درباره اين اثر چند نكته گفتنى است:
۱. عبدالرزاق كاشانى در اين اثر بزرگ عرفانى خويش، از
قرآن و
احادیث فراوان بهره جسته است.
۲. نويسنده در برخى موارد به توضيح چند اصطلاح مختصر در يك باب اكتفا مىنمايد؛ براى نمونه در باب الضاد، تنها به دو اصطلاح «
الضنائن » و «
الضیاء » بسنده مىكند. و در باب الدال فقط به سه اصطلاح اشاره مىنمايد، درحالىكه مصطلحات فراوانى از صوفيه در اين ابواب موجود است.
۳. نويسنده در توضيح اصطلاحات، كلمات و جملاتى كه قبلاً مطرح شده، با عباراتى نظير«كما عرفت ذلك» به ماقبل ارجاع مىدهد و مصحّح نيز نشانى صفحه آن را ذكر مىنمايد و نيز اگر يك اصطلاح را بيان نكرده، امّا براى شرح اصطلاحى ديگر بدان نيازمند است، با عباراتى چون: «التي ستعرفها في باب كذا» و «سيأتي في باب كذا»، به مابعد ارجاع مىدهد، كه اين امر نشانگر اشراف كامل نويسنده بر كل اثر و نيز نظاممند بودن آن است.
۴. در اين اثر در بسيارى از موارد به كتب
ابن عربی بهويژه
فصوص الحکم و
فتوحات استناد مىكند و نيز بهطور فراوان از منازل السائرين
خواجه عبدالله انصاری سخن مىگويد و او را بهعنوان شيخ الشيوخ مىستايد. همچنين اشعار ابن فارض و ابن عربى بهصورت چشمگيرى مشاهده مىگردد.
۵. در برخى موارد، نويسنده قبل از تعريف اصطلاح به توضيح لغوى آن مىپردازد؛ بهعنوان مثال در اصطلاح ۶۶، «اسم» را به «معرّف ذات شيء» تعريف نموده و اصل و ريشه آن را از «سمّو» معرفى مىكند. مؤلف از نظر نحوى نيز به توضيح كلمه مربوط همّت مىگمارد و «اسم» را از ديدگاه اهل لغت امرى در مقابل فعل و
حرف مىداند. همچنين گاهى يك اصطلاح را از چشماندازهاى مختلف فلسفى، كلامى و عرفانى مطرح مىكند؛ براى نمونه در اصطلاح ۷۴۱ حقيقتى را كه
اغمض المسائل است، به اصطلاح حكما، ماهيت و در لسان متكلّم، شيء ثابت و معدوم ممكن و در زبان رايج عرفا، عين ثابت مىداند.
۶. در برخى مواقع سرّ تسميه اصطلاحات را ذكر مىفرمايد؛ مثلاً در اصطلاح ۳۶۷ (
السرّ المصون ) مىگويد: مراد از آن غيب هويت ذات است كه به علم ما درنمىآيد؛ بنابراين ذات الهى، سرّى است كه از ادراك و احاطه ما مصون است. گاهى اصطلاح واحد را از ديدگاه عرفا متعدد بيان كرده و آنگاه نظر خويش را با واژه «و اعلم» مطرح مىكند؛ بهطور مثال در اصطلاح ۶۸۱۱ (قبض)، پنج قول از اهل الله را طرح نموده و سپس رأى خويش را بيان مىكند.
۷. مؤلّف گاهى يك اصطلاح را با يك اشاره بيان مىكند و زمانى در سطر واحد و يا چند سطر از آن سخن مىگويد و گاهى در چندين صفحه، آن را مورد بحث قرار مىدهد و معمولاً تفصيل گفتار خود را با كلماتى چون «و تقريره» و «تقرير ذلك» آغاز مىكند.
۸. كاشانى در برخى موارد در بيان اصطلاحات به كلمات اساطين فن، توسّل جسته و بعد از آن وجوه احتمالى بيانات بزرگان را مطرح مىكند؛ براى مثال در اصطلاح ۹۶۱۱ (الفقير) گفتارى را از
مظفر القرمیسی در مورد فقر مطرح مىكند، آنگاه از شش برداشت احتمالى آن سخن مىگويد
فهرست اجمالى ابواب و فهرست تفصيلى مصطلحات، در انتهاى جلد دوم آمده است. اختلاف نسخهها و همچنين مطالبى كه نياز به ارجاع داشته، به نام منابع و مصادرشان در پاورقىهاى كتاب بدون ذكر صفحه اشاره شده است.
ویکی نور