استدلال قیاسی (اعم از اقترانی و استثنائی) به "عقیم" و "مُنتِج" تقسیم میشود. اگر هیات تالیفی قیاسی، شرایط انتاج را داشته باشد منتج نامیده میشود و اگر فاقد شرایط انتاج باشد آن را عقیم میگویند. مثلاً هیات تالیفی اقترانی مرکب از دو مقدمه: "اسب پستاندار است" و "بعضی از پستانداران گوشتخوار هستند" فاقد شرایط انتاج، و عقیم است و نمیتوان نتیجه گرفت که: "اسب از گوشتخواران است"؛ زیرا یکی از شرایط شکل اول کلیت کبرا است، ولی کبرای این مثال که به هیات شکل اول است جزئی میباشد.
ابن سینا در منطق اشارات و منطق شفا در تبیین قیاس اقترانی، استدلال دارای هیات تالیفی اقترانی را در صورتی قیاس میخواند که منتج باشد. «اشارات: و ما کان من الاقترانیات منتجاً یسمی قیاساً.»؛ «شفا: و (القرینة) التی یجب عنها النتیجة لذاتها تسمی قیاساً»
محقق طوسی هم در اساس الاقتباس میگوید: "هر قرینه که قیاس بُوَد، آن را مُنتِج خوانند، و آنچه قیاس نبُوَد آن را عقیم خوانند". بر این اساس اطلاق "قیاس عقیم" و یا تقسیم قیاس به منتج و غیر منتج نوعی مسامحه است؛ زیرا هیات تالیفیِ عقیم (اعم از اقترانی و استثنائی) اصلاً قیاس نیست. به تعبیر دیگر قیاس، یکی از دو قسم هیات تالیفی اقترانی یا استثنائی است نه اینکه مترادف با آن بوده و مقسم برای دو قسم (منتج و عقیم) باشد.