قَرْف (مفرداتنهجالبلاغه)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
قَرْف (به فتح قاف، بر وزن عقل) و
اِقتِراف (به کسر الف) از
واژگان نهج البلاغه در اصل به معنای کندن پوست از درخت و کندن پوست روی زخم است و بهطور
استعاره بر کسب کردن اقتراف گفتهاند.
قارِف (به کسر راء) به معنای نزدیک شدن و کسب کردن است.
مواردی از این ماده در
نهج البلاغه آمده است.
قَرْف (بر وزن عقل) به معنای کندن پوست از درخت و کندن پوست روی زخم است و بهطور
استعاره بر کسب کردن اقتراف گفتهاند.
قارِف به معنای نزدیک شدن و کسب کردن است.
به برخی از مواردی که در
نهج البلاغه بهکار رفته است، اشاره میشود:
امام (صلواتاللهعلیه) درباره خودش
فرموده است:
«فَلَقَدْ فَلَقَ لَكُمُ الاَْمْرَ فَلْقَ الْخَرَزَةِ، وَقَرَفَهُ قَرْفَ الصَّمْغَةِ» «امامتان حقیقت امر را بر شما شکافته مانند شکافتن مهره و پوست آن را کنده مانند کندن
صمغ از درخت.»
(شرحهای
خطبه:
)
به
مالک اشتر مینویسد:
«فَامْنَعْ مِنَ الاْحْتِكَارِ ... فمن قارف حکرة بعد نهیک ایّاه فنکّل به و عاقبه فی غیر اسراف» «هرکس بعد از نهی تو به
احتکار نزدیک شد از او انتقام بکش و عقابش کن بدون اسراف.»
(شرحهای نامه:
)
«قارف» به معنای نزدیک شدن و کسب کردن است یعنی مردم را از احتکار ارزاق منع کن.
آنگاه که شنید:
بنی امیه او را درباره خون
عثمان متّهم میکنند
فرمود:
«أَوَلَمْ يَنْهَ بَني أُمَيَّةَ عِلْمُها بي عَنْ قَرْفي أَوَما وَزَعَ الْجُهّالُ سَابِقَتي عَنْ تُهَمَتي.» یعنی اینکه بنی امیّه میدانند من بیجا خون نمیریزم و در جریان عثمان بر له او بودم نه بر علیه او، آیا این علمشان مانع از آن نیست که بر من عیب نگیرند آیا سابقه درخشان من در
جهاد و
دین، نادانها را مانع نشده که از تهمت زدن به من دست بردارند.
(شرحهای
خطبه:
)
قرف در اینجا به معنای عیب گرفتن است.
درباره
علم خدا بر بندگان
فرموده است:
«مُقْتَرِفُونَ فِي لَيْلِهِمْ» (کسب کنندگان و عمل کنندگانند در شب.)
(شرحهای
خطبه:
)
مواردی از این ماده در
نهج البلاغه آمده است.
•
قرشی بنابی، علیاکبر، مفردات نهج البلاغه، برگرفته از مقاله «قرف»، ج۲، ص۸۵۶.