قوم تاجیک
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تاجیک، نام قومی
مسلمان و فارسی زبان، از اقوام آریایی هستند. تاجیکان از کهنترین ساکنان بومی
آسیای مرکزی و
افغانستان بودهاند و امروزه افزون بر این مناطق، در
ایران،
پاکستان، شمال
هندوستان و در ناحیۀ سینکیانگ
چین نیز به سر میبـرند.
برخی نام «تاجیک» را از قبیلهای به نام «تاج» گرفتهاند.
(جم : منسوب به تاج به معنای افسر، دیهیم، کلاه کیانی) و برخی تاج را صورت مقلوب واژۀ «جـات» دانستـهاند.
همچنین «تاجیک» همـان آریـایی و پـاک و نجیب و اصیـلزاده و میهماننـواز معنا میدهد.
در متون پهلوی واژۀ «تاژیکان»، به معنای «عرب» آمده است: «که ما چه دیدیم از دشت تاژیکان» و «بیاوریم کین تاژیکان» (در قطعه شعر مربوط به بهرام ورجاوند، نک :
) و بـاز از آمدنِ تاژیکان به ایرانشهر و رواج بخشیدن ایشان دُشدینی و دُشخواهی را
سبئوس، تاریخ نگار ارمنی، نیز واژۀ تاجیک را همه جا به معنی «عرب، اعراب» آورده است.
تاژیک و تاجیک به معانی گوناگون ضد و نقیض دیگری هم آمده است، مانند کودک عرب؛ قبیلهای از قبایل عرب؛
طایفۀ غیرعرب، ترک و تبعۀ ترک و طایفۀ غیر ترک.
برخی تاجیک را قومی از اقوام مغول پنداشتهاند، در صورتی که مغولان غیر خود را تاجیک مینامیدند
و پانترکیستها،
مسلمانان شیعۀ شهر
بخارا را فارس ـ تاجیک و سنیهای بخارا و اطراف آن را ازبک میخواندند؛ از اینرو، بیشتر تاجیکان بخارا را ازبک میدانستند.
برخی نیز تاجیک را از ریشۀ «تات» و قومی آریایی،
و برخی هم آمیزهای از قوم عرب و ایرانی، بعد از تسخیر
ایران به وسیلۀ مسلمانان
عرب میدانند. (
که تاجیکها را از نسل عربهایی میداند که در اوایل دورۀ مسیحیت
یمن را ترک کرده، به شمال رفتند) سرزمین تاجیک، در سدۀ ۶ م یکیاز بخشهای مهم امپراتوری
هخامنشیان بود. به نوشتۀ سوندرمان سغدیان عربها را «تاژیک» میگفتهاند،
اما او خود «تاجیکها» را مانویانی دانسته است که به فارسی نو صحبت میکنند، و از سدۀ ۳ق/ ۹م ادبیات مانوی برجستهای به فارسی نو پدید آوردهاند.
در سالنامههای چینی سدۀ ۲م، از قومی به نامهای هماهنگ «ته آجی» و «تائوچی» یاد شده است که احتمال قوی میرود، صورت پیشین «تاجیک» در زبان چینیها باشد.
تبتیها برای واژۀ تاجیک این صورتها را آوردهاند: gzigs-، stag-gzig، rta-mjug، stag-bzhi،. rtag ta-zig
بنابر گزارش نویسندهای چینی در کتاب خود (تألیف: ۶۹۴م)، ساکنان تخارستان را که در سدۀ ۱ قم میزیستهاند، «داشی» میگفتهاند که یقیناً تاجیکِ امروزهاند.
به گفتـۀ تورسانزاده، نام تاجیـک از آغاز پیدایش بر همۀ پارسیگویان عجم بهکار رفته است.
محیط طباطبایی با توجه به ابهام و تعقید کلمۀ تاجیک باور دارد که این کلمه صفتی برای ایرانی فارسی زبان بوده، و بر غیر ایرانی اطلاق نمیشده است و تاجیکها از قبیلۀ «طی» عرب نبودهاند و در اسناد کهنه و نو یافتۀ ختنی در سدۀ ۴ ق صورت «تژیک» آمده است. (
که تاجیکها را قومی آریایی نژاد خوانده، و بر اینباور است که تاجیک نام جدید نژادی تمام آریایی و فارسی زبان است)
در دیوان لغات الترک نیز کلمۀ «تَژک» به معنای تاجیک آمده است.
داعیالاسلام در
فرهنگ نظام،
تاجیک را نسل ایرانی و فارسی زبان، و این نام را مبدل «تازیک» دانسته، و از نسل تازی (عرب) بودن و در میان عجم بزرگ شدن تاجیکها را صحیح ندانسته است و میگوید: تاجیک در
افغانستان و ترکستان به فارسی زبانان در مقابل «ترک» گفته میشود (برای تلفظ تازیک بهجای تاجیک، نک
)
در آسیای مرکزی به عربهای ساکن در بخارا،
سمرقند، نسف، ترمذ، کولاب و قبادیان که از بازماندگان عربهایی هستند که در عهد کهنآمده، و در آنجاها ماندگار شدهاند، تاجیک نمیگویند. به گفتۀ
سمعانی عربهای قبادیان از عربهای قبیلۀ تمیم بودهاند.
اینها امروزه هم خود را عرب میدانند، اگر چه زبان مادری خود را فراموش کرده، و مانند تاجیکها دری گفتار شدهاند و از عربهای بخارا فقط بخشی تا آغاز سدۀ ۱۴ش/۲۰م زبان مادری خود را حفظ کرده بودند
طبق رسوم عربهای آسیـای مرکـزی، پسران عرب حق
ازدواج با دختران تاجیک را داشتند، اما پسران تاجیک نمیتوانستند با دختران عرب ازدواج کنند.
کسروی به نقل از
حمدالله مستوفی از بومیان فارسی زبان آذربایجان با نام «تاجیکان» یاد میکند.
و مینوی بر این باور است که مراد از تاجیک (تاژیک و تازیک) در کتب فارسی، اتباع و ساکنان ایرانی مناطق ایرانینشین بوده، و این نامی است که ترکان بر
ایرانیان گذاشتهاند.
روند تشکل قوم تاجیک در ۳مرحلۀ تاریخی، و ۳منطقۀ جغرافیایی صورت گرفته است:
نخست، در دورۀ ساسانیان (۲۲۶- ۶۵۲ م) در شمالشرقی خراسان.
دوم، در سدههای ۱ و ۲ق/۷ و ۸م در
ماوراءالنهر.
سوم، در عهد سامانیان (۲۶۱- ۳۸۹ق/۸۷۵- ۹۹۹م) در قلمرو دولت بخارا.
ترکیب قومی تاجیکان در هزارۀ ۱قم عبارت بوده است از سغدیها (وادی زرافشان، قشقه دریا، حاشیه و میانۀ سیردریا)، باختریها (حاشیۀ سرگه و میانۀ جیحون)، فرغانیها (وادی فرغانه)، سارتها (کنار سیردریا، خوارزم)، سکاییهای صحرایی (آسیای میانه، نواحی کوهستان تیان شان، آلای و پامیر)، مرغیانیها و پارتها که با زبانهای باستانی ایرانی گفتوگو میکردند.
در اسناد تورفان که حاوی سرودهای مانوی و متعلق به هزار سال پیش است، کلمۀ تجگنی۳ آمده که صفتی است مشتق از نام تاژیگ (تاجیک) که معرف سخنگویان به زبان فارسی نوین بوده است.
علیشیر نـوایی و بابر، تاجیکان هرات و فرغانه را «سارت» گفتهاند.
اصطلاح «سارت» در زمان تیموریان (۷۷۱-۹۱۶ق/ ۱۳۶۹-۱۵۱۰م) کاربرد بیشتری داشتـه، و مترادفِ تاجیک بوده است.
شمار بسیاری از سارتها زبان خود را به ترکی عوض کردهاند.
کهنترین منبعی که از حضور تاجیکان در قلب آسیای مرکزی خبر میدهد، تواریخ هرودت (سدۀ ۵ قم) است. وی دوبار از تاجیکان به صورت «دادیکه» و «دادیکس» نام برده است و در بخش هفتم کتابش در شرح میزان مالیات هر یک از اقوام به طایفۀ دادیکه،
و هنگام سخن از پوشاک اقوام، به پوشاک سغدیها و دادیکسها اشاره میکند و مینویسد آنها با «قبای چرمی و قداره و تیرکمان و نیزۀ مادی مسلح، و از لحاظ لباس درخشان رنگین خود و چکمهای که تا زانو میرسیده، کاملاً برجسته بودند».
به گفتۀ پیرنیا دادیک یا دادیکسها پیشینیان تاجیکهای قرون بعد بودهاند که اکنون هم در بخارا و حدود آن سکنا دارند.
واژۀ دادیک از دوبخش «داد» بـه معنای عدالت و «ـ یک» īk ـ پسونـد، ترکیب یافته است. با این پسوند امروزه هم واژههای بسیاری در زبان تاجیک کاربرد دارند، مانند خندانیک، گریانیک، لغژانیک، چسپانیک؛ پسوند-īk در شکل کوتاه نیز میآید: تاجکِ گردونکش، لشکرشکن.
در شمار قبیلههای تاجیکانی که در سیستان به سر میبرند و نام باستانی خود را حفظ کردهاند، قبیلۀ «دادی» نیز هست.
امیرشاهی دادیک را به عنوان «تاجیک» قبول ندارد و میگوید: این واژه به معنای پشتون است که در پاکتیکا زندگی میکردند.
در اوستا واژههای «دا»، «دات» و «داته» به معنی داده، دادن، بخشیدن، دانستن، اندیشیدن، دادگری و داوری کردن آمده است.
این واژهها احتمالاً با واژۀ تاجیک ارتباط دارند. اهورهمزدا گفته است: «نخستین سرزمین و کشـور نیـکیکه من ــ اهورهمزدا ــآفریدم»، «ایران ویج» بود، بر کنارۀ رودِ «دایتیا» ی نیک».
دایتیا به یقین با واژۀ تاجیک و تات همریشه است. (
برای ایرانویج، نک
)
قومی را هم که با نام «تور» (سکاییان) در آسیای مرکزی به سر میبردهاند، از نیاکان تاجیک دانستهاند.
در بخشهایی از آسیای مرکزی دولتهایی بر سر کار بودند که تاجیک به شمار میرفتند، مانند غوریان (سدههای ۴-۶ق/۱۰-۱۲م) در افغانستان، کَرْتها (سدههای ۷- ۸ق/۱۳-۱۴م) در
هرات، سربداران (۷۳۷- ۷۸۸ق/۱۳۳۷-۱۳۸۶م) در سمرقند و دولت تاجیک درواز و وَنْج (تا سدۀ ۱۳ق/ ۱۹م) در شرق تاجیکستان کنونی.
در تشکل قوم تاجیک بسیاری از اقوام، از جمله کوشانیان، تخاریان، ترکها و عربهایی که از روزگار کهن به آسیای مرکزی رفته، و ماندگار شده بودند، سهم داشتهاند؛ همچنین قومهای دیگری نیز مانند قلچهای پامیر، پشهایها، آرمولیها نیز در شکلبندی این قوم حضور داشتهاند.
هم مرز بودن سرزمینهای این اقوام و داد و ستدهای اقتصادی آنها، قرار داشتن در مسیر جادۀ ابریشم و مشترکات
فرهنگی زمینۀ این تشکل قومی به نام تاجیک را فراهم آورد
مرکزهای
فرهنگی بخارا، سمرقند،
بلخ، مرو،
نیشابور، هرات، خجند، اخسیکت، پنجیکت، هُلبَک و ترمذ در تشکل قومی و زبانی تاجیکان نیز نقشی مهم داشتهاند.
(امیران سامانی در حفظ استقلال قوم و زبان فارسی دری کوشیـدند، سامانیان
فرهنگ را ابزاری سودمند در نگهداشت قومیت میدانستند. تا آنجا که گفتهاند: اگر در زمان سامانیان زبان فارسی دری نوین، زبان گفتار و نوشتار مردم نمیشد، ایرانیان عربزبان میشدند.)
از تاجیکان آسیای مرکزی۴۰٪ در تاجیکستان و ازبکستان به سر میبرند، و ۶۰٪ باقی مانده مقیم افغانستان هستند (۴۵٪ جمعیت افغانستان تاجیکاند،
) مرکز عمدۀ جمعیت تاجیکها در افغانستان، شامل دشت کوه دامن در شمال
کابل، درۀ پنجشیر و بدخشان است.
تاجیکان افغانستان در دو سوی مرز ایران و افغانستان به پارسیوان یا فارسیبان، و در شرق و جنوب افغانستان به نام دهقان و دهوار مشهورند.
رابینو بیشترین اهالی ناحیۀ غربی استراباد را تاجیک میداند.
در ایران امروز تاجیکان بیشتر در سیستان، بلوچستان،
کرمان،
یزد و استراباد بهسر میبرند.
پژوهشگران ایرانی تاجیک شمار تاجیکان جهان را حدود ۱۸ میلیون تن تخمین زدهاند.
در افغانستان حدود ۸ میلیون دری زبان شامل تاجیکها و هزارهها زندگی میکنند. شهر کابل از قدیم تاجیکنشین بوده، و طبق آمار ۱۳۵۷ش/ ۱۹۷۸م از ۰۰۰‘۳۰۰‘۱ تن جمعیت آن ۷۴۴ هزار تن (۵۷٪ جمعیت) تاجیک بوده است.
بنابر آماری که دوپری داده است، حدود ۰۰۰، ۵۰۰‘ ۳ تاجیک در شمال و شمال شرقی افغانستان، ۰۰۰‘۱۰۰‘ ۳ در اتحاد جماهیر
شوروی سابق و حدود ۲۸هزار تن نیز طبق گزارشها در ترکستان چین زندگی میکردند.
تا ۶۰۰ سال پس از یورش تاتار، تاجیکها نتوانستند استقلال یابند و سرنوشت خود را به دست گیرند و سرانجام، سرزمینشان از دو سوی به محاصره درآمد؛ از شمال، ارتش روسیۀ تزاری تا فرغانه پیش آمد و از جنوب، ارتش بریتانیا تا نواحی بلخ و ترمذ رسید.
در ۱۲۹۹ش/۱۹۲۰م به موجب قانون اساسی جمهوری ترکستان، قرقیزها، ازبکها و ترکمنها از اقوام اصلی آن جمهوری شناخته شدند، اما تاجیکها که در شمار نخستین ساکنان منطقه بودند، به شمار نیامدند و ذکری از آنها نشد،
در حالی که جمعیت تاجیکهای آسیای مرکزی در ابتدای سدۀ ۲۰م (بر اساس آمار روزنامۀ زرافشان) به بیش از ۳ میلیون تن میرسید: ۰۰۰‘۱۰۰‘۲ تن در بخارا، ۷۵۰ هزار تن در ولایت سمرقند، ۴۰۰هزار تن در وادی فرغانه و شماری در نواحی دیگر.
در ۱۳۰۳ش/۱۹۲۴م جمهوری خودمختار تاجیکستان با جمعیتی کمتر از یک چهارم تاجیکهای منطقه (بدون حضور سرزمینهای بخارا، سمرقند و خجند، و دهها شهر تاجیکنشین) تشکیل شد. در حالی که در حدود سال۱۹۲۰م بجز ۵ یا ۶ خانوادۀ ازبک ترکزبان همۀ اهالی بخارا و ۹۰٪ مردم اطراف شهر تاجیک بودند.
تاجیکان شهر بخارا در دهۀ ۲۰ سدۀ بیستم، ۱۶۰هزار نفر بود که در ۱۹۷۹م به ۷۲۸‘۱۹ نفرکاهش یافت.
از ۳۲۶‘۳۵ نفر مردم شهر سمرقند در ۱۸۷۲م، ۶۲۲‘ ۳۳ تن (۹۵٪) تاجیک مسلمان و باقی یهودی، و ۴ نفر هم ازبک بودهاند. با گذشت زمان، شمار تاجیکان به ۸۲٪ جمعیت کاهش یافته، و شمار ازبکها افزوده گردیده است.
تاجیکان سمرقند در ۱۹۱۶م، ۹۵۷‘۲۳۶ نفر بوده که در ۱۹۷۹م به ۵۵۷‘۸۶ نفر کاهش یافته است.
طبق آمار در ۱۳۶۸ش/ ۱۹۸۹م، ۳۷۲‘۲۱۵‘۴ تن تاجیک در شوروی بوده است: ۴۲۰‘۱۷۲‘ ۳ تن در تاجیکستان، ۵۶۰، ۹۳۳ تن در ازبکستان، ۲۰۸‘۳۸ تن در
روسیه، ۵۱۸‘ ۳۳ تندر
قرقیزستان، و باقی در دیگر جمهوریها.
از ۱۹۲۰ تا ۱۹۳۵م، بیش از دو میلیون تاجیک مسلمان از ترکستان به افغانستان، ایران،
ترکیه و
اروپا فرار کردند. بیشتر این فراریان اهل
فرهنگ بودند. روشنفکرانِ بازمانده در سالهای ۱۹۳۷-۱۹۳۸م قتل عام و
تبعید شدند؛ در زمان
جنگ جهانی دوم، در حدود ۴۰ تن اهل قلـم بـه میـدان نبرد رفتند و ۴ فرزانۀ
فرهنگی (از بهتـرین پژوهشگران، شاعران، داستانسرایان و قصهپردازان آن روزگار) لطفالله بزرگزاده، حبیب یوسفی، حکیم کریم و عبدالشکور پیرمحمدزاده کشته شدند. بدینترتیب، هویتِ تاجیکان بارها شکسته شد.
تاجیکها مسلمان و حنفی مذهباند؛ شماری از تاجیکهای پامیر، شیعۀ اسماعیلی هستند.
ه د، ۸/۷۰۱) تاجیکان توانستهاند
اسلام را میان اقوام دیگر، از جمله «باشقردان»، ببرند و زنده کنند.
آرامش، گشادهرویی، ادب، قدرشناسی،
صلح دوستی و زیبایی
زنان را از جمله خصایل تاجیک برشمردهاند.
سعدی در وصف زیبایی زنان تاجیک میگوید: روی تاجیکانهات بنمای تا داغ حبش/آسمان بر چهرۀ ترکان یغمایی کشد.
(برای خصایل ظاهری و باطنی تاجیک، نک
)
تاجیکها به زادگاه خود
عشق میورزند و با آن پیوندی ناگسستنی دارند، بیشتر آنها کشاورزند. روی
زمین کار میکنند و میکوشند تا زمینهای مرده را احیا و سرسبز سازند؛ در هر جایی که تاجیک زندگی میکند، آثار و بقایایی از کشاورزی و انواع گیاهانِ پُربار و ارزشمند دیده میشود؛ بر وفا کردن به عهد، داشتن روابط حسنه با مردم دیگر و حفظ روابط خویشاوندی و حسن معامله تأکید دارند.
این قوم توانسته است با سختکوشی راهِ پیشرفت خود را، طی قرون هموار کند.
و هرگز هویت
فرهنگی و زبانی خود را از دست ندهد.
مردم بومی تاجیک شهرهای مختلف بیشتر به هراتی، کابلی، سیستانی، بدخشانی، بخاری، سمرقندی، خجندی و جز آن شهرت یافتهاند و این شهرت هنوز هم بر جای و پایدار باقی مانده است.
تاجیکان کوهستانی را غَر، غَرچه، غلچه و غَرْچَگان نامیدهاند. «غَر» به معنیِ «کوه» است؛ برخی از نویسندگان از «غرچستان سمرقند»،
و
فردوسی نیز از «در غرچستان» (غرچستان: کوهستان)، «شهِ غرچگان» و «غرچگان موبدان»،
یاد کردهاند.
در پیتلاش و جانفشانی مردانی چون عبدالرحیم حاجیبایف، محییالدینف، عبدالقادر، نصرالله مخدوم، عباس علییف و نثار محمد، تاجیکستان در ۱۳۰۸ش/ ۱۹۲۹م به جمهوری مستقل در اتحاد شوروی سابق تبدیل شد. پس از آن عینی، غفورف و تورسون زاده توانستند اهداف دوراندیشانۀ سیاسی خود را در استقلال تاجیکستان از راههای
فرهنگی عملی کنند و در بیداری و خودشناسی تاجیکها گام بردارند. از جمله اقدامات
فرهنگی در کارنامۀ این بزرگان تاجیک، آوردن شرح حال، آثار و اشعار شخصیتهای ادبی جاودانۀ ایرانی، فردوسی، سعدی،
عمرخیام،
حافظ،
جامی و جز آنها در کتابهای درسی تاجیکی، در هر۳مقطع: ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان بوده است.
در دورۀ بلشویکهای روس، برتریجویی ازبکها بر قوم تاجیک در آسیای مرکزی شدت یافت. نظام کمونیستی شوروی از سویی و ترکان عثمانی از سوی دیگر ازبکها را تقویت کردند،
تا آنجا که فطرت، عضو دفتر سیاسی کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست، پیشنهاد کرد: از کسانی که در ادارات به تاجیـکی صحبت میکنند، ۵۰ روبل جریمه گرفته شود.
در زمان حکومت شوروی، با جدا کردن مرکزهای
فرهنگی تاجیکی بخارا و سمرقند از جمهوری
تاجیکستان و ضمیمه کردن آن به
ازبکستان، هویت ملی تاجیکان لطمه خورد. با
ترور برخی از روشنفکران تاجیک، تبدیلِ خط از فارسی به لاتین و از لاتین به سیریلیک، و تخریب مساجد و مدارس بـه دست بلشویکها، نظام منسجم
فرهنگی این قوم آسیب دید.
از دیگر خرابکاریهای پان ازبکها در ازبکستان، پس از مرزبندی «تَبَرتقسیم»، اجبار کردن تاجیکها در وارد کردن نام «ازبک» در شناسنامههای خود، استخدام نکردن افراد با شناسنامۀ تاجیکی، منع انتشار نشریۀ تاجیکی، بستن مدارس تاجیکی و منحل کردن گروههای تاجیکی در دانشگاهها بود.
از آغاز سدۀ ۱۴ق/۲۰م، ورود نشریههایی مانند چهرهنما، سراجالاخبـار، مـلا نصـرالـدین، حبـل المتـیـن و وقت ــ که در کشورهای گوناگون انتشار مییافت ــ به بخارا موجب بیداری خوانندگان تاجیک شد. به پیروی از این نشریات، اهل قلم در آسیای مرکزی نیز نشریههایی چون بخارای شریف، نخستین روزنامه به فارسی تاجیکی، سمرقند، صدای فرغانه و صدای ترکستان را منتشر کردند. در همین زمان، به دنبالِ تلاشهای معارفپروران، نهضتِ تجددگرایان در بخارا ظهور کرد که با نامهای «بخاراییان جوان» و «جدیدیها» مشهور است. روشنفکران تاجیک ــ که همه مذهبی بودند ــ در قالب
شعر، داستان، سفرنامه، خبر، مقاله و کتابهای درسی و علمی، افکار تجددگرایانۀ خود را در روشنگری مردم تاجیک منتشر کردند. برخی از آثار ادبی، نظیر مناظره و بیانات سیاح هند فطرت، انجمن ارواح، مرآت عبرت و گنجینۀ حکمت صدیقی عجزی، جوامع الحکایات شکوری، ارمغان دوستان وصلی، بیداری خفتگان و آگاهی ناآگاهان اکرامچه، الفبای مکتب اسلام و پدرکُش بهبودی که بارها چاپ و منتشر شده، در محیط اجتماعـی،
فرهنگـی و سیاسـی جامعۀ آن زمان تأثیـر بسزا داشتـه است.
در زمان حکومت شوروی، در برابر موانعی که حکومت در اشاعۀ
دین و
مذهب و اجرای مراسم مذهبی اعمال میکرد، مردم اعتقاد خود را به مذهب و مناسک مذهبی شدیدتر میکردند و اسلام را جوهری زندگیساز میدانستند. به همین روی، در مراسم
دفن بزرگانی چون غفورف، تورسون زاده، جلیلف و... مردم سنت دیرین مذهبی
غسل و تکفین را اعمال کردند. تاجیکها بدون «بسمالله» دست به خوراک دراز نمیکنند، بیتکبیر از سرِ خوان بلند نمیشوند و دروغگو را دشمن
خدا میدانند.
تاجیکان سنتهای دیرین
فرهنگساز مانند «خانهبُراری»، «چارشنبه آخران» (چهارشنبه سوری)، گلگردانی، سُمَنَک (سمنو پزان)، تبریک به یکدیگر و عیادت از هم را حفظ کردهاند؛ به دنبال تلاشهای گروهی از فرهنگیان تاجیک در سالهای دهۀ ۱۹۷۰م، برپایی جشن
نوروز که در زمان حکومت شوروی از میان رفته بود، پس از استقلال تاجیکستان دوباره زنده شد؛ این مراسم اکنون بجز تاجیکستان در ازبکستان، آذربایجان و قزاقستان نیز برگذار میشود. جهان معنوی تاجیکان، همانند آریاییان، به روی همگان باز است: هر کسی میتواند آسان درون آن برود، اما به سختی میتواند از آن بیرون آید
پس از استقلال تاجیکستان در ۱۳۷۱ش/۱۹۹۲م و کشتهشدن شمار بسیاری از تاجیکان، با اعلام آشتی ملی از جانب دولت در ۱۹۹۷م، برخی از تاجیـکان فراری به زادگاه خود بازگشتند و به ساخت و ساز مساجد و مدارس پرداختند. در ۱۳۷۳ش/۱۹۹۴م، پول ملی در کشور تاجیکستان با نام «سامانی» چاپ و منتشر شد.
دربارۀ قوم تاجیک افزون بر منابع یاد شده در متن مقاله، میتوان به این کتابها و مقالهها نیز مراجعه کرد:
Akiner، Sh.، Islamic Peoples of the Soviet Union، London، ۱۹۸۶؛ id، Tajikistan: The Trials of Independence، Paris، ۱۹۹۴؛ Aynī، K.،» Sukhan jon ast، jon ey joni janan «، Jumhuriat، ۲۰۰۱، vol. LVIII (۲۰۳۵۸)؛ Frye، R. N.، The Heritage of Central Asia، Princeton، ۱۹۹۸؛ Gadozoda، A.، Vorisoni Oli Somon، Kulab، ۱۹۹۹؛ Madad، H.،» Zabon dar ahdi Somoniyon va ibrati on baroyi imruz «، Somon، ۱۹۹۹، vol. LXXXIV، nos. ۱-۴؛ Sobir، B.،» Simkhorhoi devori ohaninro barnadored «،
Sadoyi mardum، ۲۰۰۱، vol. LXVI، ۲۰۰۱؛ Yusufov، Z.،» Tojikon dar farhangi… «، Bahari Ajam، ۱۹۹۹، vols. VI-VIII.
۱. Encarta… ۲. The World …
(۱) آقهباش قاجار، عبدالقادر خان، در تحقیق لفظ تاجیک، تاجیکان در مسیر تاریخ (هم).
(۲) افشار، ایرج، مقدمهای بر شناخت قوم تاجیک، تاجیکان در مسیر تاریخ (هم).
(۳) اکرامی، جلال، بخارا شریف بود، و شریف میماند، تاجیکان در مسیر تاریخ (هم).
(۴) اوستا، به کوشش جلیل دوستخواه، تهران، ۱۳۷۰ش.
(۵) بارتولد، ولادیمیر، تاجیکان، تاجیکان در مسیر تاریخ (هم).
(۶) بارتولد، ولادیمیر، دربارۀ
فرهنگ آریاییهای آسیای مرکزی، تاجیکان، آریاییها و فلات ایران، به کوشش شکورزاده، میرزا، تهران، ۱۳۸۰ش.
(۷) تبریزی، محمدحسین بن خلف، برهان قاطع، به کوشش محمدمعین، تهران، ۱۳۳۰ش.
(۸) بطلمیوس، جغرافیا، چ تصویری، به کوشش فؤاد سزگین، فرانکفورت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.
(۹) بندهش، به کوشش بهار، مهرداد، تهران، ۱۳۶۹ش.
(۱۰) بهار، مهرداد، پژوهشی در اساطیر ایران، تهران، ۱۳۶۲ش.
(۱۱) بهرامی، احسان،
فرهنگ واژههای اوستایی، تهران، ۱۳۶۹ش.
(۱۲) پاشینو، سفرنامۀ ترکستان، ماوراءالنهر، ترجمۀ مادروس داودخانف، به کوشش جمشید کیانفر، تهران، ۱۳۷۲ش.
(۱۳) پیرنیا، حسن، ایران باستان، تهران، ۱۳۶۹ش.
(۱۴) تاجیکان در مسیر تاریخ، به کوشش شکورزاده، میرزا، تهران، ۱۳۷۳ش.
(۱۵) تفضلی، احمد، تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام، به کوشش ژاله آموزگار، تهران، ۱۳۷۶ش.
(۱۶) توحدی، کلیمالله، حرکت تاریخی کرد به خراسان، مشهد، ۱۳۵۹ش.
(۱۷) تورسانزاده، اکبر، «زبان، پیوند اصلها و نسلها»، نامۀ پارسی، تهران، ۱۳۷۵ش، س۱، شم ۱.
(۱۸) جاوید، عبدالحمید، سخنی چند دربارۀ تاجیکها، تاجیکان در مسیر تاریخ (هم ).
(۱۹) حاتمف، نماز، در بخارا بخار گردیدیم، تاجیکان، آریاییها و فلات ایران، به کوشش شکورزاده، میرزا، تهران، ۱۳۸۰ش.
(۲۰) داعیالاسلام، محمدعلی،
فرهنگ نظام، حیدرآباد دکن، ۱۳۴۸- ۱۳۵۸ق.
(۲۱) دایرةالمعارف فارسی.
(۲۲) دبیرسیاقی، محمد، تات و تاجیک و تازیک، تاجیکان در مسیر تاریخ (هم).
(۲۳) دهلوی، امیرخسرو، قران السعدین، اسلام آباد، ۱۳۵۵ش.
(۲۴) دیوانهقل، علی، تاجیک، تاجیکان در مسیر تاریخ (هم).
(۲۵) ذهنی، تورقـل، کلمۀ تاجیک در آثار گذشتگان، تاجیکان در مسیر تاریخ (هم).
(۲۶) رابینو، ه ل، مازندران و استراباد، ترجمۀ غلامعلی وحید مازندرانی، تهران، ۱۳۳۶ش.
(۲۷) رامپوری، محمد، غیاثاللغات، به کوشش منصور ثروت، تهران، ۱۳۷۵ش.
(۲۸) رضا، عنایتالله، نقش ایران در جادۀ ابریشم تا پایان عهد ساسانی، ایران شناخت، تهران، ۱۳۷۶ش، شم ۵.
(۲۹) سجادیه، محمدعلی، بازهم تات و تاجیک، تاجیکان در مسیر تاریخ (هم).
(۳۰) سعدی، دیوان، به کوشش مظاهر مصفا، تهران، ۱۳۴۰ش.
(۳۱) سعدیزادۀ سمرقندی، سعید، از تاریخ سیاسی تاجیکان افغانستان، تاجیکان، آریاییها و فلات ایران، به کوشش شکورزاده، میرزا، تهران، ۱۳۸۰ش.
(۳۲) سمعانی، عبدالکریم، الانساب، به کوشش عبدالله عمر بارودی، بیروت، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م.
(۳۳) سوندرمان، ورنر، یک گواهی کهن دربارۀ نام تاجیکان، ترجمۀ فریدون مجلسی، هستی (فصلنامه)، زمستان ۱۳۷۹ش.
(۳۴) سیدی، مهدی، تاجیکها و تاجیکستان تا حملۀ مغول، تاجیکان در مسیر تاریخ (هم).
(۳۵) سیدی، مهدی، نیمی ز ترکستان، نیمی ز فرغانه، مشهد، ۱۳۷۱ش.
(۳۶) شکورزاده، میرزا، مقدمه بر (بیشتری در سوی تاجیکان میبودۀ) کسروی، احمد، تاجیکان، آریاییها و فلات ایران، تهران، ۱۳۸۰ش.
(۳۷) شکورف، رستم، تاجیکان در خرابه زاد بزرگی، تاجیکان در مسیر تاریخ (هم ).
(۳۸) شکوری، محمدجان، پارهای از تاریخ تقسیمی که بازور تبر صورت گرفته، همان.
(۳۹) شکوری، محمدجان، سیر ادبی عینی، صدرالدین و مرحلههای آن، نامۀ فرهنگستان، ۱۳۷۶ش، س ۳، شم ۳.
(۴۰) شکوری، محمدجان، گهوارههای تاریخی و
فرهنگی تاجیک،
کیهان فرهنگی، تهران، ۱۳۷۲ش، س ۱۰، شم ۸.
(۴۱) صدیقی، جلالالدین، تاجیکان، تاجیـکان در مسیر تاریخ (هم).
(۴۲) عمرزاده، محسن، سرحد تاجیک زبان تاجیک است، (هم).
(۴۳) عینی، صدرالدین، معنی کلمۀ تاجیک، (هم).
(۴۴) غفورف، باباجان، تاجیکان، به کوشش احرار مختارف، تهران، ۱۳۷۷ش.
(۴۵) فرای، ریچارد، عصر زرین
فرهنگ ایران، ترجمۀ مسعود رجب نیا، تهران، ۱۳۵۸ش.
(۴۶) فردوسی، شاهنامه، به کوشش برتلس و دیگران، مسکو، ۱۹۶۸م.
(۴۷) قریب، بدرالزمان، سغدیها و جادۀ ابریشم، ایران شناخت، تهران، ۱۳۷۶ش، شم ۵.
(۴۸) کارلس، هیو، تاجیکهایدرۀ پنجشیر جبال هندوکش، ترجمۀ حسن مسعودی، مجلۀمردمشناسی، تهران، ۱۳۵۵ش، س۱، شم ۴-۵.
(۴۹) کاشغری، محمود، دیوان لغات الترک، ترجمۀ دبیرسیاقی، محمد، تهران، ۱۳۷۵ش.
(۵۰) کسروی، احمد، آذری یا زبان باستان آذربایگان، زبان فارسی در آذربایجان، به کوشش افشار، ایرج، تهران، ۱۳۶۸ش، ج ۱.
(۵۱)
کیهان، مسعود، جغرافیای مفصل ایران، تهران، ۱۳۱۱ش.
(۵۲) لغتنامۀ دهخدا.
(۵۳) متون پهلوی، به کوشش جاماسپ آسانا، تهران، ۱۳۵۰ش.
(۵۴) متین دوست، احمد، زبانهای کنونی ایرانی در تاجیکستان، نامۀ پارسی، تابستان ۱۳۷۹ش، س۵، شم ۲.
(۵۵) محیط طباطبایی، محمد، دربارۀ لفظ تاجیک و تات، تاجیکان در مسیر تاریخ (هم).
(۵۶) محییالدینف، عبدالقادر، «مردم شهر و اطراف بخارا تاجیکاند؟یا ازبک؟»، تاجیکان در مسیر تاریخ (هم).
(۵۷) مسلمانیان قبادیانی، رحیم، پیشانی سال، گزارش و گفت و گو، تهران، ۱۳۸۳ش، س ۳، شم ۱۵.
(۵۸) مسلمانیان قبادیانی، رحیم، تاجیکان در تاریخ، تهران، ۱۳۸۳ش.
(۵۹) معین، محمد، تعلیقات بر برهان قاطع (هم).
(۶۰) میراحمدی، مریم، قوم تاجیک و
فرهنگ تاجیکی در آسیای مرکزی، تاجیکان در مسیر تاریخ (هم).
(۶۱) مینوی، مجتبی، ترک و تازیک در عصر بیهقی، تاجیکان، آریاییها و فلات ایران، به کوشش شکورزاده، میرزا، تهران، ۱۳۸۰ش.
(۶۲) نسیم، محمد، روابط تاریخی و
فرهنگی عربهای افغانستان با عربهای ماوراءالنهر، ایران شناخت، تهران، ۱۳۷۸ش، شم ۱۲.
(۶۳) نظرف، حق نظر، مقام تاجیکان در تاریخ افغانستان، دوشنبه، ۱۹۹۹م.
(۶۴) نفیسی، سعید، تاریخ ملت تاجیک، پیام نوین، شم ۱۱، ۱۲.
(۶۵) نفیسی، علیاکبر،
فرهنگ، تهران، ۱۳۴۸ش.
(۶۶) نوبهار، عبدالغیاث، تاجیکان افغانستان، تاجیکان در مسیر تاریخ (هم).
(۶۷) هرودت، تواریخ، ترجمۀ ع وحید مازندرانی، تهران، ۱۳۶۸ش.
(۶۸) همام، تاجیکها، تاجیکان در مسیر تاریخ (هم).
(۶۹) یعقوبشاه، یوسفشاه، تاریخ شکلگیری تمدن تاجیکان، به کوشش اردمهر و شکورزاده، میرزا، ایران شناخت، تهران، ۱۳۷۶ش، شم ۶، ۷.
(۷۰) یادداشتهای مؤلف.
(۷۱) Boboev، Q I S، Taºrikhi khalqi tojik (Dasturi taªlim)، Dushanbe، ۱۹۹۸.
(۷۲) Bobokhonov، M، Taºkhi tojikoni jahon، Dushanbe، ۲۰۰۲.
(۷۳) Dupree، L،» Tajik «، Muslim Peoples، ed R V Weekes، Westport، ۱۹۸۴.
(۷۴) Field، H، Contributions to the Anthropology of Iran، Chicago، ۱۹۳۹.
(۷۵) Kuznetsov، B I، DrevniĮ Iran i Tibet، Saint Peterzburg، ۱۹۹۸.
(۷۶) Masov، R، Taºkhi Tojikon bo Mūhri (komilan sirrī)، Dushanbe، ۱۹۹۶.
(۷۷) Ne’matov، N، Davlati Somoniēn tojikon dar asrhai ۹ va lo، Dushanbe، ۱۹۸۹.
(۷۸) Sebeos، Storia، Verona، ۱۹۹۹.
(۷۹) Sharifov، H، Tojikoni burunmarzī، Khujand، ۱۹۹۹.
(۸۰) Shoeberlein-Engel، J،» Perspektivy stanovleniya… Uzbekov «، Vostok، Moscow، ۱۹۹۷، volIII.
(۸۱) Tadzhikskaya sovetskaya ēntsiklopediya، Dushanbe، ۱۹۸۰؛
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «تاجیک»، شماره۵۶۸۲.