قضیه ضروریه خاص
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
قضیه ضروریه خاص، بهمعنای
قضیه موجّهه دارای
جهت "
ضرورت" است.
اگر قضیهای دارای جهت "ضرورت" باشد آن را
قضیه ضروریه میگویند.
اما از آنجا که ضرورت دارای اقسام مختلفی است قضیه ضروریه نیز به تبع آن، چند قسم پیدا میکند:
ضرورت
نسبت حکمیه بر دو گونه است: ضرورت به نحو مطلق و ضرورت مشروط. ضرورت به نحو مطلق یعنی این که حکم به ضرورت ثبوت محمول برای موضوع، مقیَّد به هیچ قیدی، حتی قید دوام موضوع، نیست. چنین ضرورتی را
ضرورت ازلی گویند. به قضیهای که دارای این جهت باشد "
قضیه ضروریه ازلیه" گویند.
ضرورت ذاتی یا مطلق یعنی حتمیت بدون هیچ شرط و قید خارج از
ذات موضوع، به گونهای که جز تحقق موضوع، شرط دیگری در آن راه ندارد و با تحقق موضوع، محمول نیز تحقق خواهد یافت. مانند: "هر انسانی بالضروره حیوان است". قضیه دارای چنین جهتی را "
ضروریه ذاتیه" یا "
ضروریه مطلقه" گویند.
بعضی ضرورت ازلیه و ضرورت ذاتیه را از یک نوع شمرده و
مقسم آن دو را ضرورت مطلقه قرار دادهاند. به
عقیده آنها این دو قضیه
اصناف یک نوع میباشند. اما دیگران ضرورت ازلیه و ذاتیه را دو نوع مختلف شمردهاند.
مراد از ضرورت بهشرط محمول، ضرورت به حسب وصف محمول و در زمان تلبس
ذات موضوع به وصف محمول است، مانند: "احمد در حین خندیدن، خندان است بالضروره" یا "احمدِ خندان، خندان است بالضروره". قضیه دارای این جهت را "
ضروریه به شرط محمول" گویند.
مراد از
ضرورت وصفی، ضرورت به حسب وصف عنوانیِ موضوع و در زمان تلبس
ذات به وصف عنوانی است، مانند: "هر نویسندهای انگشتان دستش در حرکت است
مادامی که نویسنده است". قضیه دارای این جهت را "
ضروریه وصفیه" گویند. و از آن جهت که مشروط به وصف است "
مشروطه عامه" مینامند.
ضرورت وقتی بر دو صورت است:
الف) ضرورت وقتی معیّن، مانند: "هر کسی بالضروره مطابق اعمالش جزا خواهد یافت در روز قیامت". قضیه دارای چنین جهتی را در اصطلاح، "
وقتیه مطلقه" گویند.
ب) ضرورت وقتی غیر معیّن، مانند: "هر کسی بالضروره طعم مرگ را خواهد چشید در وقتی از اوقات". قضیه دارای چنین جهتی را در اصطلاح، "
منتشره مطلقه" گویند.
در متون منطقی (به
زبان عربی) به دو قضیه ضروریه مطلقه و
دائمه مطلقه از باب تغلیب، "
دائمتان" (دو قضیه
دائمه) اطلاق میشود.
ضرورت به اعتبار وصف موضوع، خود بر سه معنا اطلاق میشود:
الف)
ضرورت مادامالوصف؛ یعنی ضرورت حاصل در جمیع اوقات اتصاف موضوع به وصف عنوانی، مثل: "کلّ انسان کاتبٌ بالضرورة
مادام کاتباً".
ب)
ضرورت بشرطالوصف؛ که وصف دخیل در ضرورت است، مثل: "کلّ کاتب متحرّک الاصابع
مادام کاتباً".
ج)
ضرورت لاجلالوصف؛ که وصف، منشا ضرورت است، مثل: "کلّ متعجّب ضاحکٌ بالضرورة
مادام متعجباً".
قضیه ضروریه، به حسب
کیف (
ایجاب و
سلب)، یا سالبه است یا موجبه.
قضیه ضروریه سالبه، قضیه ضروریهای است که در آن، حکم شده باشد به سلب نسبت محمول از موضوع
مادامی که
ذات موضوع موجود است. و به لحاظ کمیت، یا جزئی است و یا کلّی. سالبه جزئیه ضروریه مانند: "بعضی از حیوانها انسان نیستند بالضرورة" و سالبه کلیه ضروریه مانند: "هیچ سنگی حیوان نیست بالضرورة".
و قضیه موجبه ضروریه قضیهای است که ثبوت محمولِ آن برای موضوع
مادامی که
ذات موضوع موجود باشد ضروری است. و به لحاظ کمیت، یا جزئی است و یا کلی. قضیه موجبه ضروریه جزئیه مثل: "بعضی از حیوانها انسان هستند، بالضرورة"، و قضیه موجبه ضروریه کلیه، مانند: "هر انسانی بالضرورة حیوان است".
در تنظیم این مقاله از منابع ذیل استفاده شده است:
• خوانساری، محمد، منطق صوری.
• ابنسینا، حسین بن عبدالله، الشفا (منطق).
• شهابالدین سهروردی، یحیی بن حبش، منطق التلویحات.
•
ابنسینا، حسین بن عبدالله، النجاة. •
ابنسینا، حسین بن عبدالله، منطق المشرقیین. •
خواجه نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد، اساس الاقتباس. •
مشکوةالدینی، عبدالمحسن، منطق نوین مشتمل بر اللمعات المشرقیه فی الفنون المنطقیه.
پایگاه مدیریت اطلاعات علوم اسلامی، برگرفته از مقاله «قضیه ضروریه خاص»، تاریخ بازیابی۱۳۹۶/۳/۲۰.