قصی بن کلاب
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
قُصَیّ بن کِلاببن مُرَّةبن کَعْب،
جد چهارم
پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله و سلم و پیشوای
قریش در
مکه است.
به رغم شهرت و خدمات بسیار وی، از زندگی او اطلاع چندانی نداریم و زمان
تولد و
وفات او نیز دانسته نیست.
به نظر میرسد کلاببن مره،
پدر قصی، فقط دو
پسر (قصی و زُهره) و یک
دختر به نام نُعم داشته است.
مادر آنان، فاطمه، دختر سعدبن سَیَل از بنیجَدَره، تیرهای از قبیلۀ یمنی اَزْد شنوءة، بود.
قصی علاوه بر این
برادر و
خواهر ، برادری مادری هم به نام رِزاح داشت که پدرش ربیعةبن حرام بود.
نام فرزندان قصی را چنین ذکر کرده اند:
عبد مَناف یا مُغیره، عبدالله یا عبدالدار، عبدالعُزّی، عبدبن قصی، حُبّی بنت حُلَیْلبن حُبْشیّه/ حَبَشیّه خَزاعی.
گفتهاند قصی همزمان با دوران سلطنت
بهرام گور ، پادشاه ساسانی (ﺣﻜ: ۴۲۰ یا ۴۲۱ـ۴۳۸ یا ۴۳۹ میلادی)، میزیسته است.
بیشتر
مورخان نام اصلی قصی را زید
یا زید
نوشتهاند.
دربارۀ علت قصی نامیده شدن او گفتهاند که فاطمه، مادر او، پس از وفات شوهرش، کلاب، با
ربیعة بن حرام (از طایفۀ بنوعُذْره) – که برای انجام دادن
اعمال حج به
مکه آمده بود –
ازدواج کرد و ربیعه، فاطمه و قصی شیرخوار را همراه خود به سرزمین قوم خویش در منطقۀ
شام برد. قصی تا هنگام
بلوغ یا نزدیک به آن در آنجا ماند، سپس با کاروانی از حاجیان قضاعه، در یکی از
ماههای حرام ، به مکه بازگشت.
چون زید در این مدت از وطنش مکه و قوم خویش دور شده بود، او را قصی خواندند، یعنی کسی که از شهر و وطن خویش دور است.
به او «قریش» یا «قرشی» هم میگفتند. درباره سبب این نامگذاری، تسلط قصی بر مکه و انجام دادن کارهای خوب و پسندیده را ذکر کردهاند یا به این علت که خصلهای نیک در قصی جمع بود، زیرا یکی از معانی
قریش ، جمع است. عنوان قریش یا قرشی بر کسی پیش از او
اطلاق نشده بود. به قصی «مُجَمَّع»، به معنای جمع کننده و گردآورنده، هم گفتهاند زیرا او بعد از مسلط شدن بر مکه و ریاست در آن ناحیه، قم خود، قریش، را از درهها و کوههای اطراف مکه در آن شهر جمع کرد.
پس از آنکه قصی در مکه اقامت گزید، از حُلَیلبن حُبشیّه، آخرین امیرخُزاعی مکه و متولی کعبه، دخترش حُبّی را خواستگار کرد. حلیل نیز، که او را نیرومند و با
تدبیر و لایق و با
اصل و
نسب یافت، دخترش را به او
تزویج نمود.
وقتی فرزندان قصی پراکنده شدند و اموالش بسیار شد و شرافتی بزرگ یافت، حلیل درگذشت.
حلیل در آستانۀ
مرگ ، قصی را نزد خود خواند و ولایت
بیتالله الحرام و
کلیدداری خانه کعبه را به او واگذارد، اما پس از مرگش، خزاعه کلید
کعبه را، که نزد حبّی بود، گرفتند و مانع قصی شدند. قصی برای گرفتن حق خویش، از قریش و
بنیکنانه و برادر مادری خود رزاح و حامیان او یاری خواست و در نهایت بر
خزاعه پیروز گردید.
گفته شده است قصی در جنگ با خزاعه، از یاری
قیصر روم برخوردار بود.
به قولی نیز، پس از مرگ حلیل، پسرش، ابوغُبْشان مُحتَرِش، ریاست یافت، اما خانۀ کعبه را در مقابل شتری مادّه و خیک شرابی به قصی واگذارد.
قصی مناصب مهم آن روز مکه یعنی
حجابت (پردهداری)،
سقایت (آب دادن به حاجیان)،
رفادت (اطعام قریش از طریق اموالی که جمعآوری میشد)،
دارالندوه و
لوا (پرچمداری جنگ) را بر عهده گرفت و نخستین فرد از دودمان کَعببن لُؤَیّ بود که ریاست و فرمانروایی یافت و پس از او شرافت و ریاست قریش و این مناصب ششگانه در دودمان قصی برقرار ماند.
قصی برای مردم مکه و
حجاج ، خدمات برجستهای انجام داد. حوضهایی از جنس پوست درست کرد و از چاه «میمون» و غیر آن، که خارج از مکه بود، آب آنها را تأمین میکرد تا در مکه و
مِنی و
عرفات مردم را سیراب سازد.
وی همچنین، برای نخستین بار، در شهر مکه چاهی حفر کرد و نامش را عَجول گذاشت. این چاه تا زمانی که قصی زنده بود، باقی بود. بعدها بلااستفاده و در خانۀ
امّهانی ، دختر
ابوطالب ، واقع شد و سپس جزء
مسجدالحرام گردید. ظاهراً، با توجه به کمبود
آب در مکه،
چاه عجول اهمیت بسیار داشته است و علاوه بر قریش، حجاج نیز از آب آن بهرهمند میشده اند.
به قولی، قصی چاههای
خُمّ و
بَذَّر را نیز حفر کرد.
قصی علاوه بر این،
زایران بیتالله الحرام را
اطعام میکرد و معتقد بود حجاج، مهمانان خدا هستند و قریش، که در همسایگی بیت او قرار دارند، به پذیرایی از آنان سزاوارترند. از این رو، قریش را به انجام دادن این کار دعوت و تشویق میکرد و با همکاری آنان هزینۀ طعام و نوشیدنی حجاج را فراهم مینمود.
قصی نخستین کسی بود که، بعد از حضرت ابراهیم و حضرت اسماعیل علیهماالسلام، برای راهنمایی حجاج، حدود
حرم را با نصب علامتهایی از نو مشخص کرد.
قریش پیش از آمدن به مکه، در کوهها و درههای اطراف مکه زندگی میکردند. بعد از آنکه قصی زعیم قریش شد، شهر مکه را به چهار بخش ت یم، و هر مت را به گروهی از قریش واگذار کرد.
قصی از قریش خواست که منازل خود را اطراف کعبه بنا کنند. از این رو، خانههای قریش در جهتهای چهارگانۀ کعبه ساخته شد. فاصلۀ خانهها تا کعبه به اندازۀ مطاف (محل طواف) بود.
قصی محل قریشیان را، به ترتیب نسب، در مکه معیّن کرد. گروهی را که در دره جای داد، قریش بِطاح یا اباطح و گروهی را که در بیرون دره جای داد، قریش ظاهری یا ظواهر خواندند.
بدینگونه، قصی نخستین بار قریش را
متحد و یکپارچه و گرامی و شکوهمند ساخت
و از غیرقریشیان، از کسانی که وارد مکه میشدند، عوارض ده یک میگرفت.
قصی منزلی برای خود، چسبیده به
مسجدالحرام ، در سمت شامی (شمال) کعبه، به نام
دارالندوه ساخت که در آن به سوی کعبه باز میشد و قریش در آنجا برای امور مهم و تصمیمگیریهای اساسی، از جمله
جنگ و
قضاوت در اختلافات و
عقد ازدواج و غیر آن، اجتماع میکردند و فقط کسانی که چهل
سال به بالا داشتند، میتوانستند برای
مشورت وارد آنجا شوند. چنین محدودیتی برای فرزندان قصی و حلفای آنان وجود نداشت.
قصی در مُزْدَلِفَه
مشعرالحرام را بنا نهاد که محل
وقوف و بیتوتۀ حجاج بود و در آنجا آتش روشن کرد تا کسانی که از
عرفات به آنجا میرفتند، راه را بیابند و گم نشوند. این رسم پس از ظهور
اسلام نیز ادامه یافت.
گفته شده است قصی نخستین کس، پس از
حضرت ابراهیم علیهالسلام، بود که کعبه را بازسازی و آن را سقفدار کرد
بعد ازتُبَّع؛.
او طول دیوارهای کعبه را که ۹
ذراع بود تا ۱۸ ذراع افزایش داد و ارتفاع آن را ۲۵ ذراع قرار داد و با چوب نخل و چوب درخت «دَوم» آن را مسقف کرد و کعبه تا آن زمان چنین ساختاری نداشت.
قریش در زمان حیات قصی و پس از مرگش چنان برای او
احترام و منزلت قائل بودند که پیروی از کارهای او را همچون
احکام دین واجب میدانستند.
حتی بعد از مرگ قصی و ظهور اسلام، که
مشرکان مکه به مخالفت با
پیامبر پرداختند، از آن حضرت خواستند قصی را زنده کند تا با وی دربارۀ صحت نبوت پیامبر و
روز رستاخیز مشورت کنند.
قصی، پیش از وفات، با ت یم وظایف و مناصب حج و مکه میان فرزندانش، ادارۀ شهر و امور حج را که سامان داده بود، پس از خود به آنان واگذارکرد.
قصی در مکه درگذشت و پیکرش را در دامنۀ
کوه حَجون به خاک سپردند، و باز هم او را بزرگ میداشتند و قبرش را زیارت میکردند. بعد از آن، مردم مکه مردگان خود را در حجون، که نخستین قبرستان مکه بود، به خاک سپردند.
قصی در
درایت و دقت نظر، راستگویی،
سخاوت و
عفت برتر از مردم زمان خویش بود
و به اعتقاد
شیعه امامیه ، همچون دیگر آباء و اجداد پیامبر اکرم،
مؤمن و
موحد بود
قصی به پروردگار یکتا
ایمان داشت و از
عبادت لات و
عُزّی و دیگر بتها خودداری میکرد و مردم عرب را از پرستش غیرخدا بازمیداشت.
در منابع، سخنان حکیمانهای به او نسبت داده شده است. او به فرزندان خود میگفت هر کس فرومایهای را بزرگ دارد، شریک پستی او گشته است و هر کس کار زشتی را نیکو پندارد، شریک زشتی آن شده است و هر که بزرگواری شما اصلاحش نکند، پس خواریاش را به او بنمایانید، که دارو ریشۀ درد را میکند.
به فرزندانش میگفت که خویشتن واقعی خود را عزیز و محترم بدارند تا قوم و قبیلۀ آنان با عزت و احترام با ایشان برخورد کنند. به قوم خود ستم نکنند که نابود خواهند شد. از
خیانت بپرهیزند، زیرا در پیشگاه خداست و موجب عار و سرزنش میشود.
از نوشیدن
شراب اجتناب کنند، زیرا به فرض اینکه
بدن را
اصلاح کند،
ذهن را خراب و
فاسد مینماید.
(۱) ابناثیر، الکامل فی التاریخ.
(۲) محمدبن علیابنبابویه، الامالی، قم ۱۴۱۱۷.
(۳) محمدبن حبیب، کتابالمحبر، چاپ ایلزه لیختن شتیتر، حیدرآباد دکن ۱۳۶۱.
(۴) محمدبن حسن ابندرید، کتابالاشتقاق، چاپ عبدالسلام محمد هارون، بغداد ۱۳۹۹/ ۱۹۷۹.
(۵) ابنسعد، الطبقات الکبرى (بیروت).
(۶) محمدبن احمدابن ضیاء مکی حنفی، تاریخ مکةالمشرفة و المسجدالحرام والمدینةالشریفة والقبرالشریف، چاپ علاء ابراهیم ازهری وایمن نصر، بیروت ۱۴۲۴/ ۲۰۰۴.
(۷) یوسفابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفةالأصحاب، چاپ علی محمد بجاوی، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
(۸) احمدابن عبدربه، العقدالفرید، چاپ مفیدمحمد قمیحه، بیروت ۱۴۰۴.
(۹) عبدالله ابنقتیبه، المعارف، چاپ ثروت عکاشه، قاهره ۱۹۶۰.
(۱۰) اسماعیلابن کثیر، البدایة والنهایة، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۶.
(۱۱) بن محمدابن کلبی، جمهرةالنَسَب، چاپ ناجی حسن، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۶.
(۱۲) عبدالملک ابن هشام، السیرةالنبویة، چاپ مصطفی سقا ابراهیم ابیاری و عبدالحفیظ شلبی، قاهره ۱۳۵۵/ ۱۹۳۶.
(۱۳) ابوحیان غرناطی، محمدبن یوسف، تفسیر البحرالمحیط، چاپ عادل احمد عبدالموجود و علی محمد معوض، بیروت ۱۴۲۲/ ۲۰۰۱.
(۱۴) ابوهلال عسکری، الاوائل، طنطا (مصیر) ۱۴۰۸.
(۱۵) ازرقی، اخبار مکه و ماجاء فیها منالآثار، چاپ رشدی صالح ملحس، بیروت ۱۴۱۶.
(۱۶) احمدبن یحیی بلاذری، فتوحالبلدان، چاپ دخویه، لیدن ۱۸۶۶، فرانکفورت ۱۴۱۳/ ۱۹۹۲.
(۱۷) احمدبن یحیی بلاذری، کتاب جمل من انسابالاشراف، چاپ سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت ۱۴۱۷/ ۱۹۹۷.
(۱۸) جوادعلی، المفصل فی تاریخالعرب قبلالاسلام، بیروت ۱۴۱۳/۱۹۹۳.
(۱۹) علیبن برهانالدین حلبی، السیرةالحلبیة، بیروت ۱۴۰۰.
(۲۰) سمعانی، الانساب.
(۲۱) عبدالرحمنبن عبدالله سهیلی، الروضالانف، چاپ عبدالرحمان وکیل، قاهره ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
(۲۲) عبدالرحمان سیوطی، المزهر فی علوماللغة و انواعها، چاپ محمداحمد جادالمولی، علی محمد بجاوی و محمد
ابوالفضل ابراهیم، قاهره، داراحیاءالمکتب
الغربیه، بیتا.
(۲۳) محمدبن عبدالکریم شهرستانی، المللوالنحل، چاپ محمد سید کیلانی، بیروت دارالمعرفه.
(۲۴) محمدبن یوسف صالحی شامی، سبلالهدی والرشاد فی سیرة خیرالعباد، چاپ عادل احمد عبدالموجود و علی محمد معوض، بیروت ۱۴۱۴/ ۱۹۹۳.
(۲۵) سیلمانبن احمد طبرانی، کتابالاوائل، چاپ محمد شکوربن محمد حاجی امریر، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۷.
(۲۶) طبرسی، تفسیر مجمع البیان.
(۲۷) طبری، تاریخ (بیروت).
(۲۸) محمدبن اسحاق فاکهی، اخبار مکة فی قدیمالدهر و حدیثه، چاپ عبدالملکبن عبداللهبن دهیش، بیروت ۱۴۱۹/۱۹۹۸.
(۲۹) قلقشندی.
(۳۰) علیبن ماوردی، الاحکامالسلطانیة والولایاتالدینیة، چاپ محمدجاسم حدیثی، بغداد ۱۴۲۲/۲۰۰۱.
(۳۱) مسعودی، مروج (بیروت).
(۳۲) محمدبن محمد مفید، تصحیح اعتقادات الامامیة، چاپ حسین درگاهی، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۳.
(۳۳) مطهربن طاهر مقدسی، البدء والتاریخ، چاپ کلمان هوار، پاریس ۱۸۹۹ـ۱۹۱۶، چاپ افست تهران ۱۹۶۲/۱۳۴۱ش.
(۳۴) یاقوت حموی، معجم البلدان.
(۳۵) یعقوبی، تاریخ.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «قصی بن کلاب»، شماره۷۲۰۴.