قبیله خزاعه
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
خُزاعه، از قبایل بزرگ
اَزْدی یمن، میباشد که به
مکه مهاجرت کردند.
افراد این قبیله بزرگ و
مشهور عرب نسبت خود را به عمروبن (عامربن)
لُحَیّ (رَبیعَة)
بن حارثة
بن عمرو (مُزَیْقِیاء)
بن عامر (ماءالسماء)
بن حارثه میرسانند. بعضی، اَفْصی برادر
لُحیّ را نیز منشأ گروهی از خزاعه شمردهاند و پارهای دیگر، خزاعه را شامل تمام
نسل و فرزندان (حارثة
بن) عمروبن عامر دانستهاند.
نسبشناسان نسب خزاعه را به فُهَیَره دختر عامر/
عمرو بن حارث
بن مُضاض
بن عمرو جُرهُمی، یا قَمْعَة
دختر مُضاض
بن عمرو جُرهمی، یا خِندِف/ لیلا دختر حُلوان
بن عِمران
بن الحاف
بن قضاعه رساندهاند.
عده کمی از مورخان و نسبشناسان بر این باورند که نسبت خزاعه به عمروبن (عامربن)
لُحَی
بن قَمْعَة/ عُمَیْربن إلیاس
بن مُضَربن نِزاربن مَعَدبن عدنان میرسد.
برحسب نظر برخی مورخان، همسر قمعة
بن الیاس پس از
مرگ وی با حارثة
بن ثعلبة
بن عمرو بن عامر جرهمی
ازدواج کرد و او
لُحَی را به فرزندخواندگی پذیرفت؛ ازاین رو هر دو نسب در مورد خزاعه میتواند صحیح باشد.
اجمالا نسبشناسان فرزندان عمروبن
لُحّی را خزاعه دانستهاند، اما در مورد قحطانی یا عدنانی بودن وی اختلافنظر دارند، بهنحوی که برخی او را منتسب به مُضَر (از قبایل عدنانی) و بیشتر منتسب به
اَزد (از قبایل قحطانی) دانستهاند.
کَعْب، عَوف، و مُلَیح (از تُماضِر، دختر حارث
بن ثَعْلَبَة
بن دُودان
بن أسَد)، عَدی (از رُحْم، دختر کاهل
بن أسد) و سعد (از عَمْرَه دختر سعدبن عبداللّه بَجَلی معروف به اُمّمخارِجَه که در سرعت و کثرت ازدواج در میان عرب عصر جاهلی مَثَل بود) فرزندان عمروبن
لُحَی بودند
که از آنان طوایف و تیرههای مختلف خزاعه همچون بنیسَلوُل، بنیقُمَیر، بنیحُلَیل، بنیضاطِر، بنیکُلَیب (هر چهار طایفه منسوب به حُبشیّة
بن سَلول)، بنیحِزمِربن سلول و بنیمصطلق به وجود آمدند.
برخی از مورخان و نسبشناسان اَسْلَم، مالِک و مَلِکان/ مِلْکان، سه تن از فرزندان اَفصی
بن حارثة
بن عَمْروبن عامر، را نیز جزو خزاعه دانستهاند.
افراد منسوب به خزاعه را خُزاعِی میگویند.
براثر سیل عَرِم و شکسته شدن سد مَأرِب در
یمن،
کوچ کردن قبایل یمنی
ازد از سرزمین خود (سبأ) به سمت شمال جزیرةالعرب به ریاست
عمرو (مُزیقیاء)
بن عامر (ماءالسماء)
بن حارثه و پراکنده شدن قبایل و تیرههای مختلف آن، قبیله خزاعه در تهامه و
حجاز از دیگر قبایل
ازد جدا شد و در اطراف
مکه در بطن مَرّ یا مَرّالظَّهران (یک منزلی مکه) رحل اقامت افکند، و از این رو به آن خزاعه (به معنای بهجا ماندن یا جدا شدن از دیگران) اطلاق گردید.
هرچند تاریخ دقیق این کوچ معلوم نیست، اما بنابر برخی گزارشهای مورخان
مهاجرت خزاعه در فاصله ظهور
حضرت مسیح علیهالسلام تا
مبعث پیامبر اسلام صلیاللّهعلیهوآلهوسلم
یا در دوران
حکومت عمرو بن تُبَّع (از پادشاهان حمیری در قرون چهارم و پنجم میلادی) که ۳۳ سال به درازا کشید،
رخ داده است.
مورخان و جغرافیدانان، نواحی و مناطق سکونت خزاعه و آبها و کوهها و چشمههایی را که این قبیله در کنار آن اقامت داشتند، ذکر کردهاند، از جمله سفیدنج، فَنین، ابواء، قُدَید، بطن مَرّ، مدارج، وادی رحمه، جِعرانه، غدیر خُم، وَتیر، تهامه و حجاز.
همچنین پارهای نواحی در خارج از جزیرةالعرب جزو مناطق
سکونت خزاعه محسوب میشد، همچون یَیْن در سه میلی حیره،
درب خزاعه در
بغداد،
یهودیه در حومه
اصفهان،
غزه،
مصر،
شام،
نیز
اندلس و
عراق.
پیش از
اسلام، جُرهُمیان سالها بر
مکه تسلط داشتند و امور
کعبه را اداره میکردند. چون در حق مردم مکه و حاجیان ستم روا داشتند و به
فسق و فجور در حرم دست زدند (جرهم)، بنیبَکربن عبد مَناة
بن کِنانه، و غُبشان، از تیرههای قبیله خزاعه، تصمیم گرفتند به این امر پایان دهند. ازاینرو، با جرهمیان جنگیدند و آنان را از مکه بیرون راندند و خود اداره کعبه را برعهده گرفتند.
به روایتی دیگر، وقتی قبیله خزاعه به مکه رسیدند و از جرهمیان که حاکمان مکه بودند اجازه خواستند تا در کنارشان سکنا گزینند و آنان نپذیرفتند،
جنگ درگرفت و خزاعه پیروزمندانه وارد حرم شدند و قبیله جُرهم را از مکه بیرون راندند.
براساس روایتی دیگر، وقتی عَمروبن
لُحَی (پدر خزاعه) به سن
بلوغ رسید، با حارث جُرهُمی که ریاست مکه را برعهده داشت، بر سر ریاست کعبه درگیر شد و با کمک بنیاسماعیل با جرهمیان جنگید و آنان را از مکه اخراج کرد و خود حجابت کعبه را برعهده گرفت.
بنابر برخی قرائن تاریخی، تسلط خزاعه بر مکه و حجابت عمروبن
لُحَی در حدود سالهای ۱۷۵ تا ۲۱۰ میلادی بوده است.
برخی مؤلفان تاریخهای متفاوتی ذکر کردهاند، از جمله
ابوالفداء گفته است
عمرو بن لحی حدود چهارصد سال پیش از اسلام (ح ۲۱۰ میلادی) به
حکومت رسید.
محبالدین خطیب تسلط خزاعه را در ۴۲۹ پیش از
هجرت / ح ۱۹۲ میلادی، ذکر کرده و شهرستانی
ریاست عمروبن
لحی را همزمان با پادشاهی شاپور ذوالاکتاف (حک: ۳۱۰ یا ۳۰۹ـ۳۷۹ میلادی) نوشته است که به گفته ابوالفداء
درست به نظر نمیرسد.
پس از چیره شدن خزاعه بر مکه، فرزندان
اسماعیل علیهالسلام نزد قبیله خزاعه رفتند و اجازه سکونت و همجواری با آنان در مکه را گرفتند. عمروبن
لحی که رئیس قبیله خزاعه و مکه شده بود، دستور داد هر جرهمی را که به حرم مکه نزدیک شود، بکشند.
او با بخششهای زیاد، آوازه و منزلتی بسیار یافت و سخنانش در مکه همچون
شرع و
قانون پذیرفته میشد. گفته شده است وی نخستین کسی بود که آیین توحیدی
ابراهیم را تغییر داد و
بتپرستی را در جزیرةالعرب رایج ساخت و سنّتهای
بدعت آمیزی وضع کرد که بعدآ اسلام به آنها پایان داد (عمروبن
لحی).
به نظر میرسد خزاعیان نخستین کسانی بودند که امور مکه و حجاز را نظم بخشیدند و وظایف مهمی چون افتاء، سرپرستی مراسم حج،
قضاوت در بازار عکاظ، اجازه حرکت حجاج از
عرفات و
منا، نَسیء (جابهجایی
ماههای حرام)، امور کاروانها و کارهای تجاری را میان بزرگان قبایل تقسیم کردند.
علاوه بر
هُبَل و بتهای دوره
نوح،
خزاعه و برخی دیگر از قبایل عرب بتهای
لات،
عُزّی،
و إساف، نائِلَة و مَناة را هم میپرسیدند
و تیره بنومُلَیح از خزاعه، جنّیان میپرستیدند.
حجابت کعبه در میان بزرگان خزاعه موروثی بود و سرانجام به واپسین آنان، حُلیل
بن حُبْشیّه/ حَبَشیّه، رسید.
براساس برخی روایات، حُلیل صاحب فرزندی به نام مُحْتَرِش/ مُخْتَرِش، معروف به ابوغُبْشان، شد و او کسی است که به روایتی، حجابت و کلیدهای کعبه را به
قُصَیبن کِلاب ،
جد پنجم
پیامبر صلیاللّهعلیهوآلهوسلم، فروخت یا واگذار کرد. بدینترتیب، حکومت خزاعه بر مکه پایان یافت و آنان از مکه اخراج شدند
(قُصیّ
بن کلاب).
به گفته
مسعودی خزاعه سیصد سال و به روایت اغراقآمیز
ازرقی،
پانصد سال
حکومت بر
مکه و حجابت
کعبه را در دست داشتند،
اما حمّور
مدت تسلط آنان را بر مکه از حدود اواخر سده دوم تا اواسط سده پنجم میلادی دانستهاست. خزاعه در این مدت چیزی از کعبه به
سرقت نبردند و همواره آن را تعظیم و از مکه به خوبی دفاع کردند و حتی چند بار که برخی از ملوک تُبَّع تصمیم بر تخریب کعبه گرفتند، در برابرشان ایستادگی کردند.
خزاعه پس از شکست در جنگ با قُصَی و رانده شدن از مکه، مدتی در حومه این شهر
سکونت کردند تا آنکه براثر نوعی
بیماری، جمعی از آنان هلاک شدند
و بقیه ناگزیر از آنجا کوچ کردند
اما ازرقی
گفته است خزاعه تا زمان وی (اواسط سده سوم) همچنان در حومه مکه به سر میبردند. بیشتر مورخان بر این باورند که تسلط قصی بر مکه و اخراج خزاعه از حرم الهی در دوران حکومت منذر اول پسر نعمان در حیره و سلطنت بهرام گور ساسانی و در حدود ۴۳۵ تا ۴۴۰ میلادی رخ داده است.
در روزگار
جاهلیت، خزاعه در کنار قریش و
کِنانه جزو قبایل معروف به حُمْس یا اهل حرم محسوب میشد که در موسم حج از امتیازات خاص بهرهمند میشد.
تیرههایی از قبیله خزاعه در جاهلیت جزو گروهی از قبایل به نام اَحابیش بودند که با
(مطّلببن) عبدمناف و
قبیله قریش پیمان دوستی و همدستی معروف به
حلف احابیش بستند.
بعداً نیز خزاعه و دیگران با عبدالمطلب، رئیس قریش که از نوادگان حُبّی، دختر حَبْشی خزاعی، محسوب میشد، پیمان یاری و همکاری بستند.
این پیماننامه را در
کعبه آویختند و تا چند
نسل همچنان مورد
احترام باقی ماند.
خزاعه در دو نبرد یومالشّرب و نَکیف/ ذونکیف در کنار قریش، بر ضد بنیبکربن عبد مناة
بن کنانه شرکت کرد.
این قبیله با قبایل قریش، کِنانه، هُذَیْل و هوازن در برپایی بازار عکاظ، که هر ساله از نیمه
ذیقعده تا اول
ذیحجه برپا میشد، شرکت میکرد.
هنگام حمله
ابرهه به مکه، خزاعه در کنار سایر قبایل
عرب و قریش، قصد مقابله با
لشکر وی را داشتند، اما چون دیدند توان جنگ با آنها را ندارند، از این کار صرفنظر کردند.
از آنجا که حُبّی خزاعی یکی از اجداد مادری پیامبر اکرم بوده، در حدیثی منسوب به آن حضرت آمده که او (پیامبر) از خزاعه و خزاعه از اوست
و شاید از همین رو بود که همه افراد خزاعه در تهامه، اعم از
مؤمن و
کافر،
پیامبر را رازدار خود میدانستند و هیچ خبری را از وی پنهان نمیکردند.
در
شعبان سال پنجم یا ششم، بنیمُصْطَلِق، یکی از تیرههای خزاعه، به سرپرستی حارث
بن ابیضرار خزاعی به جنگ با پیامبر در کنار آب مُرَیْسیع رفتند و شکست خوردند و جُوَیریه، دختر حارث،
اسیر شد. بعدآ پیامبر او را آزاد و با وی
ازدواج کرد.
در هنگام
صلح حدیبیه میان پیامبر و قریش در سال ششم، قبیله خزاعه با پیامبراکرم و قبیله بنیبَکربنعبدمَناة
بنکِنانه با قریش هم پیمان شدند.
در سال هشتم، طایفه دیل، از طوایف بنیبکر، برای گرفتن انتقام خونی که خزاعه در جاهلیت ریخته بودند، شبانه به کمک گروهی از قریش به خزاعیان ساکن در وَتیر، در جنوب مکه، تاختند و یکی و به روایتی بیست تن از افراد خزاعه را کشتند و بقیه آنان به مکه پناه بردند، در پی این واقعه، که به منزله نقض صلح حدیبیه بود، رئیس خزاعیان با گروهی از افراد این قبیله نزد پیامبر رفتند و استمداد جستند و پیمان کهن خزاعه و عبدالمطلب در جاهلیت را یادآوری کردند.
نقض صلح حدیبیه زمینه
فتح مکه را فراهم کرد و پیامبر اکرم در سال هشتم راهی مکه شد و آنجا را گشود. در این فتح، خزاعه سه پرچم در دست داشت که یکی از آنها در دست ابوشریح کعبی خزاعی بود.
به روایتی، پیامبر اکرم در فتح مکه فقط به خزاعه اجازه داد ساعتی تا
نماز عصر، در حرم مسلح باشند
و برای آنان منزلت خاصی قائل شد تا حدی که خزاعیان را در سرزمین خودشان
مهاجر اعلام کرد و در این باره برایشان گواهی نوشت.
عمر شخصآ حساب و کتاب مربوط به خزاعه را به اقامتگاهشان در قُدَید میبرد و همگی در همانجا به وی مراجعت میکردند.
گفته شدهاست در سال ۳۵، خزاعه در
شورش بر ضد
عثمان که به
قتل وی انجامید، با سایر قبایل عرب همراه بود.
در
جنگ جمل در سال ۳۶، خزاعه به دو دسته تقسیم شده بود، که یک دسته در کنار
علی علیهالسلام جنگید. در این جنگ،
عمروبن حَمِق فرمانده پیادگان خزاعه در سپاه علی بود
و گروهی نیز به رهبری
عبداللّه بن خلف خزاعی در کنار
عایشه قرار گرفتند.
در
جنگ صفّین در سال ۳۷، بسیاری از خزاعیان در رکاب حضرت علی جنگیدند. از آن میان، عبداللّه
بن بُدَیل و سلیمان
بن صُرَد فرمانده پیادگان سپاه حضرت علی بودند و ریاست همه خزاعه با عمروبن حَمِق بود. شماری از خزاعیان سپاه علی در این جنگ
شهید شدند.
در سال ۴۰، هنگام حمله بُسربن أرطاة عامری (از امرای
معاویه) به قلمرو امام علی، بسیاری از قبیله خزاعه در مدینه کشته شدند.
خزاعه با دیگر قبایل یمنی در قیام
حُجْربن عدی کندی در سال ۵۱ شرکت کردند.
بعدها در سال ۱۳۰، هنگام یورش ابوحمزه خارجی به
مدینه، افرادی از خزاعه وی را راهنمایی کردند و ازاین رو، قریش ابن قبیله را به تبانی با حروریه (گروهی از
خوارج) متهم کرد.
پس از ظهور ابومسلم در
خراسان، نخستین گروهی که به هواخواهی از
عباسیان به دعوت وی پیوستند، افرادی از خزاعه بودند. نام عده بسیاری از خزاعیان در زمره نقیبان و داعیان عباسی در خراسان یاد شده است که از آن جملهاند سلیمان
بن کثیر و مالک
بن هَیثم.
بسیاری از افراد قبیله خزاعه
شهرت یافتهاند که صحابی، تابعی، عالم، شاعر، ادیب و امیر بودهاند، برخی از آنان عبارتاند از: عاتکه دختر خالدبن خُلَیف معروف به
امّ مُعبد خزاعی، صحابی
همسرش
اَکْثَمبن جَوْن خزاعی ، صحابی
کُرْزبن عَلقَمهبن هلال خزاعی که در
هجرت رسول اکرم، رد پای آن حضرت را تا در
غار پیدا کرد
بُدیَلبن وَرقاء و پسرش عبداللّه از صحابه پیامبر و
امام علی علیهالسلام
سلیمانبن صُرَد خزاعی ؛ عمروبن حَمِق خزاعی از
صحابه پیامبر اکرم و حضرت علی؛ طلحة الطلحات، والی سیستان در زمان امویان، کُثَیّر عزّه شاعر عصر اموی؛ قبیصة
بن ذُؤَیب، دیوانسالار خلیفه عبدالملک اموی
دِعْبِل خزاعی ، شاعر شیعی
حمزة
بن مالک خزاعی که در زمان خلیفه هادی عباسی در ناحیه جزیره شورش کرد
ابوشِیص محمدبن عبداللّه خزاعی (متوفی ۱۹۶)، شاعر دوره عباسی و پسرعموی دعبل خزاعی
احمدبن نصر خزاعی (متوفی ۲۳۱)،
محدّث و از اشراف
بغداد، نواه مالک
بن هیثم (از نخستین نقبای دعوت عباسی) که بر واثق خلیفه عباسی خروج کرد،
و
محمدبن عبدالرحمان معروف به شیخخزاعی (متوفی ۳۲۹) که در
اندلس بر خلیفه عبدالرحمان الناصر شورش کرد.
(۱) ابناثیر، اسدالغابة فی معرفةالصحابة، چاپ محمد ابراهیم بنا و محمد احمد عاشور، قاهره ۱۹۷۰ـ۱۹۷۳.
(۲) ابناثیر، الکامل فی التاریخ، بیروت ۱۳۸۵ـ۱۳۸۶/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۶، چاپ افست ۱۳۹۹ـ۱۴۰۲/ ۱۹۷۹ـ۱۹۸۲.
(۳) ابناسحاق، کتاب السیر و المغازی، چاپ سهیل زکار،) بیجا (: دارالفکر، ۱۳۹۸/۱۹۷۸، چاپ افست قم ۱۳۶۸ش.
(۴) ابنحائک، صفة جزیرةالعرب، چاپ محمدبن علی اکوع، بغداد ۱۹۸۹.
(۵) ابنحبیب، کتاب المُحَبَّر، چاپ ایلزه لیشتن اشتتر، حیدرآباد، دکن ۱۳۶۱/۱۹۴۲، چاپ افست بیروت (بیتا).
(۶) ابنحبیب، کتاب المُنَمَّق فی اخبار قریش، چاپ خورشید احمد فارق، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
(۷) ابنحزم، جمهرة انسابالعرب، چاپ عبدالسلام محمد هارون، قاهره) ۱۹۸۲ (.
(۸) ابنحیّان، المُقتبس، ج ۳، چاپ ملچور آنتونیا، پاریس ۱۹۳۷، ج ۵، چاپ چالمتا، مادرید ۱۹۷۹.
(۹) ابندرید، کتاب الاشتقاق، چاپ عبدالسلام محمد هارون، بغداد ۱۳۹۹/۱۹۷۹.
(۱۰) ابنسعد، الطبقات الکبرى (بیروت).
(۱۱) ابنشبّه نمیری، کتاب تاریخالمدینة المنورة: اخبار المدینة النبویة، چاپ فهیم محمد شلتوت،) جده (۱۳۹۹/۱۹۷۹، چاپ افست قم ۱۳۶۸ش.
(۱۲) ابنعبدالبرّ، الاستیعاب فی معرفةالاصحاب، چاپ علیمحمد بجاوی، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۱۲.
(۱۳) ابنعبدالبرّ، الانباهعلیقبائلالرواة، چاپ ابراهیم ابیاری، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
(۱۴) ابنعبدربّه، العقدالفرید، ج۵، چاپ عبدالمجید ترحینی، بیروت ۱۴۰۴/۱۹۸۳.
(۱۵) ابنفضلاللّه عمری، مسالکالابصار فی ممالکالامصار، سفر۴، چاپ حمزه احمد عباس، ابوظبی ۱۴۲۳/۲۰۰۲.
(۱۶) ابنقتیبه، المعارف، چاپ ثروت عکاشه، قاهره ۱۹۶۰.
(۱۷) ابنکلبی، کتاب الاصنام، چاپ احمد زکیپاشا، قاهره ۱۳۳۲/۱۹۱۴.
(۱۸) ابنکلبی، نسب مَعدّ و الیمن الکبیر، چاپ ناجی حسن، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
(۱۹) ابنمنظور.
(۲۰) ابنندیم (تهران).
(۲۱) ابنهشام، السیرةالنبویة، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری و عبدالحفیظ شلبی، قاهره۱۳۵۵/۱۹۳۶.
(۲۲) اسماعیل
بنعلی ابوالفداء، المختصر فی اخبار البشر: تاریخ ابیالفداء، بیروت: دارالمعرفة للطباعة و النشر، (بیتا).
(۲۳) ابوالفرج اصفهانی.
(۲۴) قاسم
بن سلام ابوعبید، کتاب النسب، چاپ مریم محمد خیرالدرع، بیروت۱۴۱۰/۱۹۸۹.
(۲۵) اخبارالدولةالعباسیةوفیهاخبار العباس و ولده، چاپ عبدالعزیز دوری و عبدالجبار مطلبی، بیروت: دارالطلیعة للطباعة و النشر، ۱۹۷۱.
(۲۶) محمدبن عبداللّه ازرقی، اخبار مکة و ماجاء فیها منالآثار، چاپ رشدی صالح ملحس، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
(۲۷) چاپافست قم۱۳۶۹ش.
(۲۸) اسلم
بنسهل بحشل، تاریخواسط، چاپ کورکیس عوّاد، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
(۲۹) عبداللّه
بن عبدالعزیز بکری، کتاب المسالک و الممالک، چاپ ادریان فانلیوفن و اندریفری، تونس ۱۹۹۲.
(۳۰) عبداللّه
بن عبدالعزیز بکری، معجم مااستعجم من اسماءالبلاد و المواضع، چاپ مصطفی سقا، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
(۳۱) احمدبنیحیی بلاذری، کتابجُمَلمنانساب الاشراف، چاپ سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت ۱۴۱۷/۱۹۹۶.
(۳۲) احمدبنیحیی بلاذری، کتاب فتوح البلدان، چاپ دخویه، لیدن ۱۸۶۶، چاپ افست فرانکفورت ۱۴۱۳/ ۱۹۹۲.
(۳۳) جوادعلی، المفصل فی تاریخالعرب قبلالاسلام، بغداد ۱۴۱۳/ ۱۹۹۳.
(۳۴) محمدبن موسی حازمی همدانی، کتاب عجالة المبتدی و فضالة المنتهی فی النسب، چاپ عبداللّه کنون، قاهره ۱۳۸۴/۱۹۶۵.
(۳۵) عرفان محمد حمّور، مواسمالعرب: المواسم الثقافیة و التجاریة و الدینیة و الطبیعیة، بیروت ۱۴۲۷/۲۰۰۶.
(۳۶) خطیب بغدادی.
(۳۷) خلیفة
بن خیاط، تاریخ خلیفة
بن خیاط، چاپ مصطفی نجیبفوّاز و حکمت کشلی فوّاز، بیروت ۱۴۱۵/۱۹۹۵.
(۳۸) احمدبن داوود دینوری، الاخبار الطِّوال، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره ۱۹۶۰، چاپ افست قم ۱۳۶۸ش.
(۳۹) سمعانی.
(۴۰) عبدالرحمان
بن عبداللّه سهیلی، الروضالانف فی شرح السیرة النبویة لابن هشام، چاپ عبدالرحمان وکیل، قاهره ۱۳۸۷ـ۱۳۹۰/ ۱۹۶۷ـ۱۹۷۰، چاپ افست ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
(۴۱) محمدبن عبدالکریم شهرستانی، الملل و النحل، چاپ محمد سیدکیلانی، بیروت، دارالمعرفة، (بیتا).
(۴۲) طبری، تاریخ (بیروت).
(۴۳) احمد عامری ناصری، الاصول الیمنیة فی القبائل العربیة و رجالها، بیروت ۱۴۲۷/۲۰۰۶.
(۴۴) زکریابن محمد قزوینی، آثار البلاد و اخبارالعباد، بیروت) ۱۹۹۸ (.
(۴۵) احمدبن علی قلقشندی، قلائدالجُمان فی التعریف بقبائل عربالزمان، چاپ ابراهیم ابیاری، قاهره ۱۴۰۲/۱۹۸۲.
(۴۶) احمدبن علی قلقشندی، نهایةالارب فی معرفة انسابالعرب، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۴.
(۴۷) عمررضا کحّاله، معجم قبائل العرب القدیمة و الحدیثة، بیروت ۱۴۰۲/۱۹۸۲.
(۴۸) محبالدین خطیب، «عهد جرهم من مکة من القرن السادس و العشرین قبل الهجرة الی سنة ۴۲۹ ق ه»، الزهراء، ج ۵، ش ۷ـ۸ (۱۳۴۷).
(۴۹) احمدبن محمد مرزوقی اصفهانی، کتاب الازمنة و الامکنة، چاپ خلیل منصور، بیروت ۱۴۱۷/۱۹۹۶.
(۵۰) مسعودی، التنبیه.
(۵۱) مسعودی، مروج (بیروت).
(۵۲) مصعب
بن عبداللّه، کتاب نسب قریش، چاپ لوی پرووانسال، قاهره ۱۹۵۳.
(۵۳) محمدبن محمد مفید، الجمل و النُصرة لسید العترة فی حرب البصرة، چاپ علی میرشریفی، قم ۱۳۷۴ش.
(۵۴) احمدبن علی مَقریزی، المواعظ و الاعتبار فی ذکر الخطط و الآثار، چاپ ایمن فؤاد سید، لندن ۱۴۲۲ـ۱۴۲۵/ ۲۰۰۲ـ۲۰۰۴.
(۵۵) نصربن مزاحم، وقعة صفّین، چاپ عبدالسلام محمد هارون، قاهره ۱۳۸۲، چاپ افست قم ۱۴۰۴.
(۵۶) محمدبن عمر واقدی، کتاب المغازی، چاپ مارسدن جونز، لندن ۱۹۶۶، چاپ افست قاهره (بیتا).
(۵۷) محمدحسین هیکل، حیاة محمد، قاهره ۱۹۶۸.
(۵۸) یاقوت حموی، کتاب معجمالبلدان، چاپ فردیناند ووستنفلد، لایپزیگ ۱۸۶۶ـ۱۸۷۳، چاپافست تهران۱۹۶۵.
(۵۹) یاقوت حموی، المقتضبمنکتابجمهرة النَسَب، چاپ ناجی حسن، بیروت ۱۹۸۷.
(۶۰) یعقوبی، البلدان.
(۶۱) یعقوبی، تاریخ.
(۶۲) EI۲, sv "Khuzaa" (by M J Kister).
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «قبیله خزاعه»، شماره۷۰۲۶.