قبیله جرهم
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
جُرْهُم،
قبیله کهن عرب برخاسته از
یمن که چندی زمامدار
مکه بودند.
اگرچه جرهم را نام عربی کهن دانستهاند، بعضی همچون
ابنکلبی آن را معرّب زرعم (ذرهم) گفتهاند.
در منابع اسلامی، از دو قبیله جداگانه به نام جرهم یاد شده است، از تاریخ جرهم نخستین (جرهم الاولی) آگاهی چندانی نداریم و به نوشته مورخان و نسبشناسان، آنان قبیلهای از عربهای نژاده (
عاربه) بودند که در روزگار
عاد و
ثمود میزیستند و سپس منقرض شدند؛ از این رو، آنان را عرب بائده (منقرض شده) نیز خواندهاند.
از اعراب نژاده فقط قبیله
قَحْطان ماند و بقایای دیگر قبایل جزو این قبیله و نیز
قبیله عدنان (عربهای شمالی یا مستعربه) شدند و انساب و آثارشان محو گردید.
جرهم دوم، که نسبشناسان آنان را غیر از جرهم نخستین میدانند، پس از نابودی جرهم نخستین به دست
قبیله قحطان (نیای بزرگ یمنیان)، بر آمدند که به سبب انتسابشان به قحطان، آنان را جرهم قحطانی نیز مینامند.
در روایتی منسوب به
امام علی (علیهالسلام)، جرهم از عرب و بلکه مقدّم بر عرب و از بقایای عاد قلمداد شدهاند.
نام پدر جرهم را
یقْطُن یا
یقطان بن عابَر نوشته و قحطان را معرّب یقطن دانستهاند.
، در برخی روایات، نام
پدر جرهم، عابربن سبأ بن یقطن ذکر شده است.
در روایت دیگری که
طبری نقل کرده، نام جرهم، هذرم نوشته شده است که آن را به صورت هَدورام، نام پنجمین
پسر یقطان (قحطان) منقول در
عهد عتیق ، باید تصحیح کرد.
در زمانی نامعلوم، جرهم از یمن به
حجاز کوچیدند و سپس در وادیهای نزدیک
مکه مستقر شدند.
،
علی بن ابراهیم قمی ذیالمَجاز و
عرفات را به منزله محلهای جرهم نام برده است.
بنا بر پارهای روایات، کوچ آنها به حجاز پیش از رفتن
ابراهیم (علیهالسلام) به مکه و اسکان خانواده او در آنجا، رخ داده است.
گفته میشود هنگامی که یعرُب بن قحطان، برادر جرهم، در
یمن بر
قوم عاد غلبه یافت و سلطه عَمالقه (
عمالیق) را نیز از حجاز بر انداخت، به برادرش، جرهم، ولایت حجاز را داد.
، به گزارشی دیگر، چون در یمن میان اقوام قحطانی رقابتی سخت بر سر ریاست و قدرت در گرفت، جرهم ناگزیر آنجا را ترک کردند و در حجاز مستقر شدند و عمالیق را از
حکومت بر انداختند.
پس از آنکه
هاجر و
اسماعیل (علیهماالسلام) در
مکه سکنا گزیدند و چشمه
زمزم جوشید، جرهم با اجازه هاجر در مجاورت هاجر و اسماعیل، که آن روز سرزمینی خالی از سکنه بود، جای گرفتند، اسماعیل بین جرهم نشو و نما یافت و زبان جرهم را، که عربی بود، آموخت و بدان سخن گفت و در جوانی،
دختر مُضاض بن عمرو جرهمی، بزرگ جرهم، را به زنی گرفت، اسماعیل از این
زن، که نامش را به اختلاف رِعْله یا السیده نوشتهاند، صاحب پسرانی شد، بعداً ابراهیم، به یاری اسماعیل، خانه
کعبه را در مکه بنیان نهاد.
پس از
مرگ اسماعیل، برخی پسرانش عهدهدار امور کعبه و
مکه شدند و سپس جرهمیها بر این امور مسلط گشتند و نخستین کسی از آنان که متولی کعبه شد، مُضاض بن
عمرو و به روایتی
حارث بن مضاض بود.
، پس از گذشت حدود دو سده از مرگ اسماعیل، مساکن جرهم از
بطن الوادی در نزدیکی زمزم تا
قُعَیقِعان در شمال ــ که آن یا بخشی از آن را امروزه جبل هندی مینامند و به سوی شمالشرقی، به موازات قَشاشیه و
مَسعی، گسترده بود.
حاکمیت قبیله جرهم بعدها به ضعف گرایید، هنگامی که
بُخْتُنَصَّر بر عربها هجوم آورد، فرماندهی اعراب با عَدنان، از نوادگان اسماعیل، بود،
پسر عدنان، مَعَدّ، چون به مکه رفت بیشتر جرهمیان را از بین برد
، اما، به گفته
یعقوبی،
اضمحلال سلطه جرهم بر مکه از زمان اُدَد، پدر عدنان، آغاز شده بود.
و پس از آن، جرهم در مکه ستمگری را آغاز کردند.
علاوه بر نسل اسماعیل، جرهم که داییهای اولاد اسماعیل محسوب میشدند، از دیگر ساکنان مکه بودند، جرهمیها در مکه دو دسته بودند: یک دسته به ریاست مُضاض بن
عمرو جرهمی که در قعیقعان در بالای مکه ساکن بودند و دسته دوم پسرعموهایشان به نام قَطورا، به ریاست سَمَیدَع/ سُمَیدَع که در اَجْیاد در پایین مکه سکنا داشتند.
جرهم که
تولیت کعبه را برعهده داشتند، بر قطورا ستم کردند، سمیدع در نبردی کشته شد و سرانجام این دو دسته
مصالحه کردند، سپس جرهم بر واردینِ به مکه ستم روا داشتند و اموال و هدایای کعبه را تصرف و حرمت کعبه را هتک، و فساد کردند؛ ازاینرو، تیرههایی از قبیله عرب
خُزاعه، یعنی از دیگر اولاد قحطان در
یمن، که در پی پیشگویی کاهنی درباره انهدام سد مأرِب و وقوع سیلی بنیانکن (سیل عَرِم)، به مکه آمده بودند، با یاری گرفتن از
بنیکِنانه (از اسلاف
قریش)، سه روز با جرهمیان جنگیدند و بر آنان پیروز شدند و از میانشان برداشتند.
روایاتی هم هست که میگوید جرهمیان دچار بیماریهایی شدند یا
خداوند حشراتی بر آنان فرستاد که هشتاد تن از ایشان در یک شب مردند و بازماندگانشان، در پی شکست خوردن از
خزاعه، از مکه رفتند.
افرادی از جرهم که جان سالم به در بردند، به همراه رئیس خود به سرزمین جُهَینه یا نواحی عَسیر رفتند، در آنجا سیلی آمد و آنان را نابود کرد.
در پی آن،
خزاعه نزدیک سیصد سال زمامدار مکه بودند تا آنکه
قُصَی بن کِلاب، بزرگ
قریش، زمام امور مکه را از دست آخرین بازمانده
خزاعی در آورد.
، برآمدن جرهم و غلبه ایشان بر عمالیق و سپس بر افتادن آنان از زمامداری حرم و نابودیشان، از حوادث شاخص در تقویم خاندان
معدّ بن عدنان گشت.
چنین مینماید که جرهم بر
آیین حنیف و یکتاپرستی بودند؛ اگرچه بعدها از گوهر این آیین دور شدند، هنگامی که
عَمرو بن لُحَی خزاعی، بتپرستی را در مکه رایج کرد، مردی جرهمی تغییر
دین ابراهیم و ترویج بتپرستی را به دست وی، ستمکاری شمرد.
بنا به روایتی از
امام علی (علیهالسلام)، خانه کعبه پس از درگذشت حضرت ابراهیم و اسماعیل ویران گشت، اما
عمالقه آن را باز ساختند، پس از آن، بار دیگر کعبه ویران شد و این بار تیرهای از جرهم آن را ساختند.
به روایتی،
حِلفالفُضول، که در زمان
رسول اکرم (صلیاللّهعلیهوآلهوسلم) پیمانی ستوده برای حمایت و دفاع از مظلومان بود، از روزگار جرهم وجود داشته است.
، گفتهاند که نجاتیافتگان جرهم هنگام ترک کردن شهر مکه، دو غزال
طلا و اشیائی دیگر را در چاه زمزم پنهان کردند که بعدها
عبدالمطلب،
جدّ پیامبر اکرم، در بازگشایی
چاه زمزم، آنها را بیرون آورد
اما،
مسعودی بر آن است که جرهم توانگر نبودند تا این دفاین را متعلق به آنان بدانیم، بلکه این دو غزال جزو نفایسی بود که ساسان، نیای
ساسانیان، به
کعبه اهدا کرده بود.
تا اوایل
اسلام، هنوز نام جرهم از یادها نرفته بود،
عُبَیدبن شَریه جرهمی قصهپرداز، به این قبیله منسوب است.
، وی زمان
معاویه را درک و اخبار پیشینیان را برای وی نقل کرد که به نام اخبار عبید بن شریة الجرهمی فی اخبارالیمن و اشعارها و انسابها، همراه کتاب
التیجان ابنهشام، به چاپ رسیده است.
مطالعه دقیق منابع تاریخی و ادبی، بهویژه اشعار اولیه، نشان میدهد که جرهم در گذشتهای نسبتاً نزدیکِ ظهور اسلام، در مکه بودهاند، این مطلب را یادکرد استفان بیزانسی از جرهم و همچنین وجود فردی به نام عبدالمسیح در میان بزرگان و فرمانروایان جرهم، نیز تأیید میکند، از
شعر حسّانبن ثابت (متوفی ۵۴)
هم برمیآید که عدهای از آنان باقی بودهاند.
ازرقی (متوفی ۲۵۰)
از وجود بقایای جرهم در روزگار خود سخن گفته است،
طبری ،هم بنیلِحْیان را از دودمان جرهم شمرده
و
ابنحائک عبیدیان یمن را از بقایای جرهم دانسته است، ابنحائک
همچنین از جایی به نام
دَوحة الزیتون نزدیک مکه یاد کرده که از مقابر ملوک جرهم بوده و اشیائی گرانبها، از جمله مقداری طلا و نوشته، در آنها وجود داشته است.
برخی اخباریان و مورخان کتابهایی درباره سرگذشت جرهم تألیف کردهاند؛
اخبار جرهم از
هشام بن محمد کَلبی (متوفی۲۰۴، عالم
نسبشناس شیعی) و کتاب جرهم یا اخبار جرهم از
ابراهیم بن سلیمان بن عبیداللّه نَهمی خَزّاز کوفی (
محدّث شیعی، متوفی ۳۱۰) از آن جمله است.
(۱) کتاب مقدّس عهد عتیق.
(۲) ابنحائک، صفة جزیرة العرب، چاپ محمدبن علی أکوع، بغداد ۱۹۸۹.
(۳) ابنحائک، کتابالاکلیل، ج۱، چاپ محمد بن علی أکوع، بغداد ۱۳۹۷/۱۹۷۷، چاپ نبیه امین فارس، پرینستون ۱۹۴۰، چاپ افست (قاهره)۱۹۹۹ـ۲۰۰۰.
(۴) ابنحبیب، کتابالمنمّق فی اخبار قریش، چاپ خورشید احمد فارق، حیدرآباد دکن ۱۳۸۴/۱۹۶۴.
(۵) ابنخلدون، العبر.
(۶) ابندرید، کتاب جمهرة اللغة، حیدرآباد دکن ۱۳۴۴ـ۱۳۵۱، چاپ افست(بیروت).
(۷) ابنرسته، الاءعلاقالنفیسة.
(۸) ابنسعد، طبقات (لیدن).
(۹) ابنقتیبه، المعارف، چاپ ثروت عکاشه، قاهره ۱۹۶۰.
(۱۰) ابنهشام، السیرة النبویة، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری، وعبدالحفیظ شلبی، قاهره ۱۳۵۵/۱۹۳۶.
(۱۱) ابنهشام، کتاب التیجان فی ملوک حمیر، صنعاء(۱۹۷۹).
(۱۲) محمد بن عبداللّه ازرقی، اخبار مکة و ماجاء فیها منالاثار، چاپ رشدی صالح ملحس، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳، چاپ افست قم ۱۳۶۹ ش.
(۱۳) عبدالملک بن قریب اصمعی، تاریخالعرب قبلالاسلام، چاپ محمدحسن آلیاسین، بغداد ۱۳۷۹/۱۹۵۹.
(۱۴) عبداللّه بن عبدالعزیز بکری، معجم ما استعجم من اسماء البلاد و المواضع، چاپ مصطفی سقا، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
(۱۵) احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، چاپ محمدباقر محمودی، بیروت ۱۳۹۴/۱۹۷۴.
(۱۶) جوادعلی، المفصلفی تاریخ العرب قبلالاسلام، بغداد ۱۴۱۳/۱۹۹۳.
(۱۷) موهوب بن احمد جوالیقی، المعرّب من الکلام الاعجمی علی حروف المعجم، چاپ احمد محمد شاکر، قاهره ۱۹۴۲، چاپ افست تهران ۱۹۶۶.
(۱۸) ابراهیم بن اسحاق حربی، کتابالمناسک و اماکن طرق الحج و معالم الجزیرة، چاپ حمدجاسر، ریاض ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
(۱۹) حسّان بن ثابت، دیوان، چاپ ولید عرفات، لندن ۱۹۷۱.
(۲۰) فؤاد حمزه، قلب جزیرة العرب، ریاض ۱۳۸۸/۱۹۶۸.
(۲۱) احمد سباعی، تاریخ مکه: دراسات فی السیاسة و العلم و الاجتماع و العمران، مکه ۱۴۲۰/۱۹۹۹.
(۲۲) سمعانی، الانساب.
(۲۳) طبری، تاریخ (بیروت).
(۲۴) محمد بن حسن طوسی، فهرست کتبالشیعة و اصولهم و اسماء المصنفین و اصحاب الاصول، چاپ عبدالعزیز طباطبائی، قم ۱۴۲۰.
(۲۵) قلقشندی، صبحالاعشی فی صناعه الانشائ.
(۲۶) علی بن ابراهیم قمی، تفسیرالقمی، چاپ طیب موسوی جزائری، قم ۱۴۰۴.
(۲۷) مسعودی، تنبیه.
(۲۸) مسعودی، مروج (بیروت).
(۲۹) احمد بن علی نجاشی، فهرست اسماء مصنّفی الشیعة المشتهر ب رجال النجاشی، چاپ موسی شبیری زنجانی، قم ۱۴۰۷.
(۳۰) یعقوبی، تاریخ.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «جرهم»، شماره۶۴۲۶.