• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

بنی جذیمه (دانشنامه‌موضوعی‌قرآن‌کریم)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



بنی جذیمه از قبایل عدنانی هستند.



بنی جَذیمة بن عامر بن عبد منات با واسطه چند نسل نسب به کنانة بن خزیمه می‌برد. برادران جذیمه که هر یک وابستگانی دارند عبارت‌اند از: مبذول، عوف، قُصَین و قَین (قعن).
[۱] محمد بن یزید، المقتضب، ص۸۳.
ابن حزم به جای دو فرد اخیر از مَعْن و قمر نام برده که شاید تصحیف همان دو نام پیشین باشد.
فرزندان جذیمه که هر یک تیره‌ای به شمار می‌آیند عبارت‌اند از: مالک که دارای جمعیت بسیار بود، اقرم و عمرو.
[۴] محمد بن یزید، المقتضب، ص۸۳.
فرزندان مالک عبارت‌اند از: عبدالله بن مالک که خالد بن ولید از ایشان انتقام گرفت، و هبیرة بن مالک که در میان بنی کنانه دارای بیشترین شتر بوده و بالطبع از راه گله داری، از توان و بنیه اقتصادی مناسبی برخوردار بوده است.
[۵] محمد بن یزید، المقتضب، ص۸۳.
از جمله فرزندان اقرم نیز، مُساحق بن اقرم است که در شمار تیره‌های مطرح بنی جذیمه بود.
قبایل دیگری نیز وجود دارد که با بنی جذیمه تنها در نام اشتراک دارند، زیرا شماری از آنان از قبایل قحطانی و یمنی‌اند؛ مانند بنی جذیمة بن سعد.
[۸] نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۲۹۳.



نام این قبیله در برخی منابع به ویژه کتب تفسیری به جای جذیمه، خزیمه آمده که اشتباه است. این اشتباه افزون بر یکسانی در صورت نوشتاری قدیم این دو کلمه می‌توانست ناشی از اشتباه شدن جذیمه با جد اعلای خود «خزیمة بن مدرکه» بوده باشد.


محل سکونت ایشان در جنوب مکه به فاصله یک شب راه، در ناحیه یَلَمْلَم در مکانی به نام غُمَیْصاء بود. غمیصاء نام آبی از آب‌های بنی جذیمه بود که به مرور نام سرزمین محل سکونت آنان گشت.


از بنی جذیمه در رخدادهای دوران جاهلی جز یک مورد یاد نشده است. گفته شده است که سه تن قرشی به نام‌های فاکه بن مغیره (عموی خالد بن ولید)؛ عوف بن عبد مناف (پدر عبد الرحمن بن عوف) و عفان بن ابی العاص (پدر عثمان) برای تجارت به یمن رفتند و در بازگشت، اموال مردی از بنی جذیمه را که در یمن درگذشته بود برای سپردن به وارثان وی همراه خود آوردند. پیش از آنکه اموال به دست ورثه میت برسد، یکی از بنی جذیمه مدعی آن مال شد و همراه مردانی از بنی جذیمه به جنگ مردان قرشی برخاست. در این درگیری عوف بن عبد مناف و فاکه بن مغیره کشته شدند و اموالشان به دست بنی جذیمه تصاحب شد. قریش در پی این حادثه آماده جنگ با بنی جذیمه شد؛ اما بزرگان بنی جذیمه این رخداد را تصمیمی اتخاذ شده از سوی سران خود ندانسته، به قریش اعلام کردند که خسارت‌های وارد شده را جبران می‌کنند. در پی این اعلام نظر، اوضاع به حالت عادی برگشته، صلح میان ایشان برقرار شد،
[۱۴] ابن‌هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۴، ص۴۳۱.
هرچند صاحبان خون به دریافت غرامت راضی نشدند و ولید بن مغیره (پدر خالد بن ولید) در بستر مرگ وصیت کرد که انتقام خون برادرش فاکه بن مغیره از بنی جذیمه گرفته شود.


از این قبیله هیچ یادی پیش از فتح مکه در کتب تاریخ و سیره نیست. نزدیکی آنان به مکه، که کانون دشمنی با پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم بود و دوری جغرافیایی از مدینه که پایگاه رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم در دوره مدنی بود، موجب شد تا رسول خدا در این مدت هیچ گاه به سوی ایشان لشکری گسیل ندارد؛ اما کتب سیره و تاریخ به اتفاق پس از فتح مکه به اعزام سریه خالد بن ولید به سوی بنی جذیمه در شوال سال هشتم اشاره می‌کنند. این سریه که همراه با کشتار بود به نام «یوم غُمَیصاء» شناخته می‌شود.

۵.۱ - قتل عام بنی جذیمه توسط خالد

رسول خدا پس از فتح مکه برای فراخوانی قبایل بیابان نشین اطراف مکه دسته‌هایی را برای دعوت گسیل داشت. یکی از این قبایل بنو جذیمه بود که خالد بن ولید مامور فراخوانی آنان شد. هنگامی که خالد نزد آنان رسید، آنان که با سلاح بیرون آمده بودند، اعلام کردند اسلام را پیش از این پذیرفته، مساجد بنا کرده و اذان می‌گویند. بنی جذیمه پس از اطمینان از آنکه خالد با آنان به خشونت رفتار نخواهد کرد، سلاح‌ها را بر زمین نهاده، تسلیم شدند؛ اما خالد به رغم اعتراض برخی از لشکریان مانند ابن عمر و سالم مولی حذیفه تنها به سبب کینه‌های دوران جاهلی (و احتمالا وصیت پدرش) حدود ۳۰ نفر از آنان را کشت. در برابر دستور خالد مبنی بر قتل بنی جذیمه، مهاجران و انصار حاضر در لشکر، فرمان وی را گردن ننهادند و به قتل عام بنی جذیمه نپرداختند. تنها بنوسلیم که همراه لشکر خالد بودند و از بنی جذیمه کینه و دشمنی دیرین به دل داشتند
[۲۳] بکری، عبدالله، معجم ما استعجم، ج۳، ص۲۵۸.
از دستور وی در کشتن اسیران اطاعت کردند.
چون این خبر به رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم رسید از اقدام خالد تبری جست و امیرمؤمنان ، علی علیه‌السّلام را براساس خوابی که پیش از این دیده بود
[۲۵] ابن‌هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۴، ص۴۲۹.
برای جبران کار ناپسند خالد به سوی بنی جذیمه فرستاد. امام علی (علیه‌السّلام) این ماموریت را به خوبی انجام داد و رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را خرسند کرد.
خالد که در پی این رخداد موقعیت خود را نزد رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) متزلزل می‌دید به بهانه‌های گوناگون، خود را در معرض دید پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم قرار می‌داد تا با وی هم صحبت شود؛ اما آن حضرت از او روی بر می‌گرداند. خالد این عمل خود را با خواندن آیاتی از سوره توبه : «قـتِلوهُم یُعَذِّبهُمُ اللّهُ بِاَیدیکُم ویُخزِهِم ویَنصُرکُم عَلَیهِم ویَشفِ صُدورَ قَوم مُؤمِنین و یُذهِب غَیظَ قُلوبِهِم و یَتوبُ اللّهُ عَلی مَن یَشاءُ واللّهُ عَلیمٌ حَکیم» که به کشتن کافران سفارش می‌کرد، نزد رسول خدا توجیه کرد
[۳۰] اصفهانی، ابوالفرج، الاغانی، ج۷، ص۳۰۷.
و گفت که دیگران وی را بر این کشتار ترغیب کرده‌اند، چنان که برخی برای توجیه اقدام خالد چنین گفته‌اند که چون بنی جذیمه در پرسش از این که اسلام آورده‌اند یا نه؟ به جای تعبیر «اسلمنا» از واژه «صبانا» (خروج از دینی به دین دیگر) که مشرکان در حق پیامبر به کار می‌بردند، و صراحت در پذیرفتن اسلام نداشت، استفاده کردند، خالد متوجه منظور آنان نشده و ایشان را کشت.
[۳۴] بخاری، محمد، صحیح البخاری، ج۵، ص۱۲۵.
از این عمل خالد حتی نزدیکان وی نیز تبری جستند؛ از جمله عبدالرحمن بن عوف وی را سرزنش کرد که در اسلام بر مرام جاهلیت عمل کرده است؛ اما خالد اقدام خود را برای خونخواهی پدر عبدالرحمن قلمداد کرد. عمار نیز به سختی خالد را سرزنش کرد.
صرف نظر از اقدام ناصواب خالد در کشتار جذیمیان، بیشتر منابع به ساختن مساجد و اذان گفتن بنی جذیمه اشاره کرده‌اند که این امر با توجه به مناسباتی که با قریش داشتند بعید به نظر می‌رسد، به ویژه با در نظر گرفتن این موضوع که تا پیش از فتح مکه بنی جذیمه در صلح حدیبیه از جمله قبایلی بودند که با قریش همراهی کرده، با آنان همپیمان شدند. اعزام خالد به سوی ایشان در کمتر از یک ماه پس از فتح مکه صورت گرفت، از این رو مسجد سازی به صورت گسترده که اقدامی فرهنگی و نماد اسلام بود، برای جا افتادن نیاز به فرصت بیشتری داشت. ضمن آنکه فرستادن سریه تبلیغی از طرف پیامبر به سوی بنی جذیمه نشان از همه گیر نشدن اسلام در میان ایشان بود.


مفسران آیه ۹۰ نساء و آیات آغازین توبه را درباره سه تیره کنانی بنی ضمره؛ بنی مدلج (بنی مدلج) و بنی جذیمه دانسته‌اند؛ اما در اینکه بنی جذیمه مصداق این آیات باشند تردید است.
خداوند در آیه ۸۹ نساء مسلمانان را از دوستی با کافران و منافقان منع کرده و آنان را به پیکار با آن دسته از کافرانی که بر ضدّ مسلمانان اقدام می‌کنند فرا خوانده است؛ آنگاه در آیه ۹۰ نساء، نبرد با قبایل و افرادی را که با پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم پیمان عدم تعرض داشته‌اند منع کرده و آنان را از حکم پیشین استثنا کرده است: «اِلاَّ الَّذینَ یَصِلونَ اِلی قَوم بَینَکُم وبَینَهُم میثـقٌ اَو جاءوکُم حَصِرَت صُدورُهُم اَن یُقـتِلوکُم اَو یُقـتِلوا قَومَهُم مگر آنان که به گروهی پیوندند که میان شما و ایشان پیمانی هست یا در حالی نزد شما آیند که سینه هاشان از اینکه با شما یا با قوم خود پیکار کنند به تنگ آمده است». مطابق قول عکرمه این آیه مربوط به بنی جذیمه است؛
[۴۱] طبری، جامع البیان، ج۴، ص۲۶۸.
[۴۳] تفسیر جلالین، ص۲۶۳.
اما مقاتل این آیه را مربوط به پیمان خزاعه و بنی جذیمه و بنو مدلج و هلال بن عُویمِر و سُراقة بن مالک دانسته است؛ همچنین ادامه آیه را که به تنگی عرصه (حَصِرَت صُدورُهُم) برای برخی قبایل اشاره دارد مربوط به بنی جذیمه دانسته است.
مفسران در تفسیر و توضیح آیاتی مانند آیه یاد شده که از سویی می‌تواند مصادیق متعددی داشته باشد و از سوی دیگر گزارش‌های تاریخی کافی برای انصراف آیه به موردی خاص وجود ندارد، دست به تعمیم زده و هر آنچه از رخدادهای تاریخی دوره پیامبر را که می‌توانست این آیه آن را پوشش دهد به عنوان توضیح و مصداق آیه آورده‌اند؛ اما در گزارش‌های کتب تاریخ و سیره درباره بنی جذیمه گزارشی که با آن بتوان، پیوندی میان بنی جذیمه و این آیه برقرار کرد یافت نمی‌شود و به احتمال چون این آیه درباره قبایل کنانی دیگری مانند بنی ضمره و بنی مدلج دانسته شده به قبیله بنی جذیمه که از جمله قبایل کنانی است نیز تسری داده شده است، افزون بر این موقعیت جغرافیایی بنی جذیمه که در جنوب مکه سکونت داشت با موقعیت جغرافیایی دو قبیله کنانی دیگر (بنی ضمره و بنی مدلج) که جایگاهشان به مدینه نزدیک تر بود تا به مکه، و اینکه بنی جذیمه به جهت فاصله مکانی از تیررس پیامبر دور بود، نمی‌توانست جذیمیان را در موقعیتی قرار دهد که به پناه آوردن به پیامبر یا قبایل کنانی همتای خود وادار شوند.
مفسران آیات ۱، ۴ و ۷ توبه را که به پیمان‌های مشرکان با رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم اشاره می‌کند، درباره قبایلی چون بنی جذیمه دانسته‌اند. آیات یاد شده پیمان‌های رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم با مشرکان را ملغا اعلام کرده، تنها کسانی را که بر پیمان پایبند بوده‌اند استثنا می‌کند. مفسران در این زمینه نیز با مراجعه به گزارش‌های تاریخی به مصداق یابی پرداخته و از جمله قبایلی را که در صلح حدیبیه با قریش همراه شدند ولی مانند قریش پیمان نشکستند بنی جذیمه دانسته و ادامه آیات را که مسلمانان را به تعهد بر پیمان تا پایان زمان آن سفارش می‌کند، درباره این قبایل دانسته‌اند.
پذیرش سخن مفسران در این زمینه دشوار است، زیرا سه قبیله کنانیِ بنی مدلج، بنی ضمره و بنی جذیمه، که مفسران آنان را مصداق آیات آغازین سوره توبه می‌دانند، پیش از نزول این آیات اسلام آورده، در جرگه مسلمانان بودند و باید از قواعد جدید پیروی می‌کردند.


الاغانی؛ انساب الاشراف؛ تاریخ الیعقوبی؛ تفسیر جلالین؛ تفسیر القرآن العظیم، ابن ابی حاتم؛ تفسیر مقاتل بن سلیمان؛ جامع البیان عن تاویل آی القرآن؛ جمهرة انساب العرب؛ سبل الهدی و الرشاد؛ السیرة النبویه، ابن هشام؛ صحیح البخاری؛ الطبقات الکبری؛ لسان العرب؛ معجم البلدان؛ معجم قبائل العرب؛ المغازی؛ المقتضب من کتاب جمهرة النسب؛ المنمق فی اخبار قریش؛ نسب معد و الیمن الکبیر؛ النهایة فی غریب الحدیث والاثر.


۱. محمد بن یزید، المقتضب، ص۸۳.
۲. بلاذری، احم، انساب الاشراف، ج۱۱، ص۱۳۵.    
۳. ابن‌حزم، علی، جمهرة انساب العرب، ص۱۸۷.    
۴. محمد بن یزید، المقتضب، ص۸۳.
۵. محمد بن یزید، المقتضب، ص۸۳.
۶. بلاذری، احمد، انساب الاشراف، ج۱۱، ص۱۳۶.    
۷. ابن حزم، علی، جمهرة انساب العرب، ص۱۸۷.    
۸. نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۲۹۳.
۹. کحاله، عمر، معجم قبائل العرب، ج۱، ص۱۷۶.    
۱۰. ابن‌سعد، محمد، الطبقات، ج۲، ص۱۱۲.    
۱۱. ابن‌سعد، محمد، الطبقات ج۷، ص۲۷۸.    
۱۲. یاقوت‌حموی، معجم البلدان، ج۴، ص۲۱۴.    
۱۳. ابن‌حبیب، محمد، المنمق، ص۲۰۹.    
۱۴. ابن‌هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۴، ص۴۳۱.
۱۵. ابن‌حبیب، محمد، المنمق، ص۱۴۳.    
۱۶. بلاذری، احمد، انساب الاشراف، ج۱۱، ص۱۳۶.    
۱۷. ابن‌حبیب، محمد، المنمق، ص۱۹۲.    
۱۸. ابن‌سعد، محمد، الطبقات، ج۲، ص۱۱۲.    
۱۹. واقدی، محمد، المغازی، ج۳، ص۸۷۵.    
۲۰. واقدی، محمد، المغازی، ج۳، ص۸۸۴.    
۲۱. ابن‌حبیب، محمد، المنمق، ص۲۰۹.    
۲۲. یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۶۱.    
۲۳. بکری، عبدالله، معجم ما استعجم، ج۳، ص۲۵۸.
۲۴. ابن‌سعد، محمد، الطبقات، ج۲، ص۱۱۲.    
۲۵. ابن‌هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۴، ص۴۲۹.
۲۶. واقدی، محمد، المغازی، ج۳، ص۸۸۲.    
۲۷. واقدی، محمد، المغازی، ج۳، ص۸۸۳.    
۲۸. توبه/سوره۹، آیه۱۴.    
۲۹. توبه/سوره۹، آیه۱۵.    
۳۰. اصفهانی، ابوالفرج، الاغانی، ج۷، ص۳۰۷.
۳۱. صالحی شامی، سبل الهدی، ج۶، ص۲۰۳.    
۳۲. ابن‌اثیر، النهایه، ج۳، ص۳.    
۳۳. ابن‌منظور، لسان العرب، ج۱، ص۱۰۸.    
۳۴. بخاری، محمد، صحیح البخاری، ج۵، ص۱۲۵.
۳۵. ابن‌اثیر، النهایه، ج۳، ص۳.    
۳۶. واقدی، محمد، المغازی، ج۳، ص۸۸۰.    
۳۷. واقدی، محمد، المغازی، ج۳، ص۸۸۱.    
۳۸. نساء/سوره۴، آیه۹۰.    
۳۹. نساء/سوره۴، آیه۸۹.    
۴۰. نساء/سوره۴، آیه۹۰.    
۴۱. طبری، جامع البیان، ج۴، ص۲۶۸.
۴۲. تفسیر ابن ابی حاتم، ج۳، ص۱۰۲۷.    
۴۳. تفسیر جلالین، ص۲۶۳.
۴۴. تفسیر مقاتل، ج۱، ص۳۹۶.    
۴۵. توبه/سوره۹، آیه۱.    
۴۶. توبه/سوره۹، آیه۴.    
۴۷. توبه/سوره۹، آیه۷.    



دانشنامه موضوعی قرآن کریم، برگرفته از مقاله «بنی جذیمه».    



جعبه ابزار