قبیله بنی اسد (دائرةالمعارفبزرگاسلامی)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بَنیْ اَسَد، تیرهای از عرب عدنانی، موسوم به بنیاسد بن خزیمه بود.
این تیره با اینکه در مقایسه با دیگر قبایل بزرگ، در
تاریخ سدههای نخستین هجری، ویژگی برجسته و نقشی چشمگیر نداشته است، یکی از تیرههای مهم مُضَری، از اعراب شمال
عربستان، به شمار میرود. زنجیره
نسب بنی اسد، پس از خزیمه، از مُدرکة بن الیاس به معدّ بن نزار میرسد.
چند
تیره مشهور دیگر
عرب نیز عنوان بنی اسد داشتند که جدا از بنی اسد بن خزیمه هستند، از جمله میتوان به اسد بن عبدالعزّی از
قبیله قریش اشاره کرد.
اما معمولاً مقصود از بنی اسد در مآخذ، بنی اسد بن خزیمه است.
بنی اسد خود به چندین شاخه و
عشیره دیگر - که در برخی مآخذ، شمار آن را به ۴ رساندهاند - تقسیم میشد،
که از مهمترین آنها میتوان به بنی فَقْعَس، بنی صیدا، بنی نَضر بن قُعَین، بنی زَنیه، بنی غاضره و بنی نعامه اشاره کرد.
بنی اسد بعدها، پس از پراکنده شدن در
عراق و
شام، به شاخههای دیگری نیز تقسیم شدند.
بنی اسد غالباً در شبه جزیره عربستان، در صحرای نجد و تهامه و در کنار منابع
آب سکنا داشتند.
یاقوت حموی به گروهی از ساکنان بنی اسد در آنجاها اشاره کرده است.
مشهورترین مسکن ایشان در سرزمین «فَید»، کنار دو رشته کوه مهم
اجأ و سلمی ه م بود، اما قبیله یمانی طَیّ آنجا را از دست بنی اسد به درآورد و موجب پراکندگی بیشتر آنان شد.
گفتهاند که
خزیمة بن مدرکه، نیای بنیاسد، نخستین مُضَریای بود که در
مکه سکنا گزید و اول کسی بود که
بت هُبَل را در جای خود نصب کرد و بدین سبب، آن را هبل خزیمه میخواندند.
فرزندان خزیمه بعدها بر اثر منازعات قبیلهای، از مکه
هجرت کردند و در صحرای نجد و تهامه پراکنده شدند.
با این همه، از پارهای روایات چنین برمیآید که کسانی از بنی اسد تا سالها بعد، هنگام ظهور
اسلام، همچنان در مکه سکنا داشتند.
کهنترین مأخذ تاریخی موجود که نامی از بنیاسد آورده، به تقریب به اوایل
سده م مربوط میشود. توضیح اینکه، گروه بسیاری از قبایل قحطانی جنوب عربستان، به سوی شمال هجرت کردند و در شمال شرقی عربستان، در حیره - جایی نزدیک کوفه فعلی - امارتی زیرنظر و نفوذ
ساسانیان ایران برپا کردند که تا سده م پابرجا بود. اینان را لخمیان یا
آلمنذر نیز میخواندند.
قلمرو حکومتی اینان به تدریج گسترش یافت و به نجد و بادیةالشام رسید و به ویژه امرؤالقیس - فرمانروای قدرتمند آنان - توانست اعراب بادیهنشین آن نواحی را به
اطاعت دولت حیره درآورد. در سنگنبشتهای که از گور او در نماره - واقع در جنوب
دمشق - به دست آمده، از
قبیله بنی اسد به عنوان یکی از قبایل تابع آن دولت یاد شده است.
روایات منابع اسلامی، تاریخ بنی اسد را دستکم در بخشی از
عربستان و برههای از زمان، باملوککنده، به ویژه امرؤالقیس - شاعر نامبردار عصر جاهلی متفاوت با امرؤالقیس فرمانروای حیره - مرتبط میدانند درباره کندیان و امرؤالقیس.
بنابر روایات، در سده م بخش بزرگی از قبیله کنده، به شمال عربستان
مهاجرت کردند و در میان قبایل معدّ ساکن شدند و اندکی بعد با یاری دولت بیزانس، حکومتی به رقابت با لخمیان تأسیس کردند.
بنی اسد از جمله قبایلی بودند که تابعیت حُجر، آخرین فرمانروای کنده و پدر امرؤالقیس را پذیرفتند.
و به او
مالیات میپرداختند، بعدها از پرداخت مالیات تن زدند و یا به هر حال، بر
حکومت حجر و کنده که به سراشیب ضعف و ناتوانی افتاده بود، شوریدند و سرانجام بر آنان چیره شدند و حجر خود به دست بنی اسد از پای درآمد.
موضوع خونخواهی امرؤالقیس از عاملان قتل پدرش، یعنی بنی اسد در اشعار منسوب به او - که تاکنون بارها بررسی و
نقد شد.
بر مبنای روایاتی که گویا بیشتر با توجه به اشعار منسوب به امرؤالقیس بازسازی شده، وی قبایل شمال را برضد بنی اسد متحد کرد و
انتقام خون
پدر خویش را از آنان گرفت و سرانجام شیخ بنی اسد را نیز به قتل رساند. آنگاه خود از بیم منذر - فرمانروای حیره که در پی او بود - گریخت و به قیصر روم پناه برد. اما سرانجام امپراتور روم، به اغوای مردی از بنی اسد او را به حیله کشت.
از دیگر مسائل مربوط به
تاریخ این قوم در پیش از
اسلام، نزاعها و درگیریهای قبیلهای است که به «ایام العرب» ه م
شهرت دارد. بنابراین روایات، بنی اسد همچون دیگر قبایل، پیوسته در
جنگ و گریز و
حلف و
صلح بود.
به طور مشخص در دو روز مشهور به «یوم ذات الاثل» یا «یوم الکلاب» و «یوم النسار»، قبیله بنی اسد نقش عمده داشت.
از دیگر حوادث مربوط به بنی اسد، مقارن ظهور اسلام، شرکت ایشان در مجموعه قبایل متحد و همپیمان
قریش معروف به «احابیش» است.
پیوند قبیله بنی اسد با قریش تا سالها، به گونههای مختلف استوار بود.
در آغاز ظهور اسلام، کسانی از این قبیله، به ویژه آنها که ساکن شهر مکه بودند، در میان
مسلمانان اولیه دیده میشدند، مانند قیس بن عبدالله اسدی که از مهاجران به
حبشه بود.
در میان اصحاب مشهور
حضرت رسول (صلیاللهوعلیهوآلهوسلم) نیز کسانی از این قبیله مانند عبدالله بن جحش و عکاشة بن محصن را میتوان نام برد،
و باید گفت که
ازدواج پیامبر (صلیاللهوعلیهوآلهوسلم) با زینب دختر جحش، در حدود
سال ق/۲۶م موجب تفاخر بنی اسد بوده است.
همچنین از یکی دو تن از افراد این قبیله و حلفای ایشان - که در شمار مسلمانان بودند - در
جنگ بدر نام برده شده است.
پس از هجرت،
پیامبر (صلیاللهوعلیهوآلهوسلم) چند بار به دفع افراد صحرانشین این قبیله که برضد مسلمانان کار میکردند، برخاست.
در
غزوه احزاب نیز، بنی اسد یکی از قبایل متحد
قریش برضد مسلمانان بود.
سرانجام، در هیئتی از بنی اسد نزد حضرت رسول (صلیاللهوعلیهوآلهوسلم) آمدند و
اسلام آوردند.
با اینهمه، گفتهاند: آیه شریفهای که اسلام آوردن اعراب را ظاهری دانسته
در حق بنی اسد نازل شده است.
به هر حال، حضرت رسول (صلیاللهوعلیهوآلهوسلم)،
عدی بن حاتم طایی را بر اموال
زکات طَی و بنی اسد گماشت.
قبیله بنی اسد به روزگار فتنهجویی طُلَیحه و سپس جنگهای رِدّه سر به
شورش برداشتند،
ولی سرکوب شدند.
بنابه نقل طبری از سیف بن عمر، بنی اسد در فتوح
عراق و به ویژه
قادسیه، از خود رشادتهایی نشان دادند.
و در ناحیه عراق و به ویژه اطراف
کوفه و بصره ساکن شدند و گروههایی از ایشان نیز به سوی شام
هجرت کردند.
پس از بنای کوفه، بنی اسد یکی از نخستین قبایلی بود که در یکی از «اسباع» آن شهر همراه غطفان و چند قبیله دیگر سکنا گرفت.
امام علی (علیهالسلام) پس از نبرد
جمل - که بنی اسد هم در آن به طرفداری از امام جنگیده بود.
آنها را در سُبعی گنجانید که شامل قبایل بزرگتر مضری، یعنی قریش و کنانه میشد.
کثرت بنی اسد در کوفه چندان بود که در همان سالهای نخست، دومین قبیله ساکن شهر، پس از هَمْدان، شمرده میشد.
در حدود
سال ۰ق/۷۰م با توجه به شرایط جدیدی که خلافت
معاویه پدید آورده بود، زیاد، حاکم
عراق، در ساختار قبیلهای کوفه تغییراتی داد و «اسباع» را به «ارباع» تبدیل کرد و اسد و مِذحَج در ربع چهارم جای گرفتند.
این نظام جدید تا سالها همچنان پابرجا بود.
در حدود
سده ق، گروه بزرگی از
قبیله بنی اسد در شهر حلب و اطراف آن ساکن شدند.
اما منطقه
بینالنهرین همچنان زیستگاه اصلی آنان بود، هر چند به عشیرههای دیگری تقسیم شدند و برخی به
ایران نیز آمدند. مهمترین عشیره بنی اسد که بیش از یک
قرن در نقاطی از خوزستان و جنوب عراق، امارت موروثی یافتند، مزیدیان هستند. بنی مزید در
حکومت آل بویه ه م بر دیگر عشیرههای بنی اسد قدرت یافتند و به خصوص پیوند ایشان با کردان منطقه بر قدرتشان افزود، چنانکه در حلّه و نواحی اطراف تا
اهواز و هویزه امارتی بنیان نهادند و بعدها نیز در حوادث مربوط به روابط میان برکیارق و سلطان محمد، فرزندان ملکشاه، نقشی بسزا ایفا کردند.
در روزگار معاصر، بنی اسد در
عراق، مجموعهای از عشایر را تشکیل میدهند که به آنها «اهل الجزائر» هم گفته میشود. آنها غالباً در جنوب
نهر فرات و در اطراف
کربلا سکنا دارند.
شهرت بنی اسد در روزگار معاصر بیشتر به
تشیع آنان است. بیشتر اهالی کوفه به تشیع گرایش داشتند و مرکزیت یافتن این شهر در دوره خلافت
حضرت علی (علیهالسلام) در این موضوع بیتأثیر نبود. گو اینکه، در آغاز خلافت امام علی(علیهالسلام) گرایش به تشیع در میان بزرگان بنی اسد چندان رایج نبوده است،
با اینهمه، گروه کثیری از شیعیان برجسته کوفه از قبیله بنی اسد یا موالی ایشان بودهاند.
با اینکه پارهای روایات مربوط به واقعه
کربلا، نشان از شرکت چند تن از افراد بنی اسد در لشکر کوفه دارد،
اما گروهی دیگر از ایشان که احتمالاً اهل شهر کوفه بودند و در آبادیهای اطراف شهر سکنا داشتند، پیکر شهدای
اهل بیت را دفن کردند.
این موضوع چندان شهرت یافته است که در نمایش سنتی
تعزیه، نمایش ویژهای به تدفین شهدا به دست افراد بنیاسد اختصاص دارد.
همچنین گروهی از راویان و اصحاب ائمه (علیهمالسلام) از بنی اسد یا موالیان ایشان بودهاند.
از مشهورترین دانشمندان شیعی از این
قبیله، میتوان به
ابوالعباس نجاشی اسدی کوفی، رجالشناس بزرگ
سده ق، اشاره کرد.
قبیله بنی اسد به سبب صحرانشینی، مورد توجه دانشمندان لغت شناس و ادیب نیز بوده، و گفتهاند که این قبیله یکی از منابع ادبی در سدههای نخستین هجری به شمار میآمده است.
از بنی اسد بن خزیمه شاعران بزرگی نیز برخاستند. مشهورترین ایشان
کمیت بن زیاد اسدی، شاعر بزرگ شیعی است.
از دیگر شاعران ایشان، میتوان به بشر بن ابی خازم اشاره کرد که هم دوران جاهلیت و هم
اسلام را درک کرد.
ایمن بن خریم، ابنزبیر و اقیشر ه م م از دیگر شاعران مشهور این قبیلهاند.
اخبار و آثار بنی اسد را محمد بن عبدالملک فقعسی - که تا پس از روزگار منصور عباسی حیات داشت - در کتابی با عنوان مآثر بنی اسد و اشعارها گرد آورده بود،
که اینک نشانی از آن در دست نیست.
(۱) قرآن کریم.
(۲) ابراهیم بن محمد ثقفی، الغارات، به کوشش جلالالدین محدث ارموی، تهران، ۳۵۵ش.
(۳) ابناثیر، اسدالغابه، قاهره، ۲۸۰ق.
(۴) ابناثیر، الکامل.
(۵) ابنحبیب، المحبر، به کوشش ایلزه لیشتن اشتتر، حیدرآباد دکن، ۳۶۱ق/۹۴۲م.
(۶) ابنحبیش، الغزوات، به کوشش سهیل زکار، دمشق، ۴۱۲ق/۹۹۲م.
(۷) ابندرید، الاشتقاق، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، قاهره، ۳۷۸ق/۹۵۸م.
(۸) ابنسعد، الطبقات الکبری، بیروت، دارصادر.
(۹) ابنعدیم، بغیةالطلب، به کوشش سهیل زکار، دمشق، ۹۸۸م.
(۱۰) ابنقتیبه، الشعر و الشعراء، به کوشش دخویه، لیدن، ۹۰۲م.
(۱۱) ابنقتیبه، المعارف، به کوشش ثروت عکاشه، قاهره، ۹۶۰م.
(۱۲) ابنقدامه، التبیین فی انساب القرشیین، به کوشش محمد نایف دلیمی، بیروت، ۴۰۸ق/۹۸۸م.
(۱۳) ابنندیم، الفهرست.
(۱۴) ابنهشام، السیرة النبویه، به کوشش مصطفی سقا و دیگران، قاهره، ۳۵۵ق.
(۱۵) معمر ابوعبیده، ایام العرب، به کوشش عادل جاسم بیاتی، بیروت، ۴۰۷ق/۹۸۷م.
(۱۶) معمر ابوعبیده، النقائض نقائض جریر و فرزدق، به کوشش بوان، لیدن، ۹۰۵-۹۱۲م.
(۱۷) ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، قاهره، دارالکتب المصریه.
(۱۸) عبدالملک اصمعی، تاریخ العرب قبل الاسلام، به کوشش محمدحسن آل یاسین، بغداد، ۹۵۹م.
(۱۹) امرؤالقیس، دیوان، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۹۹۰م.
(۲۰) بطرس بستانی، دائرةالمعارف، بیروت، ۹۵۶م بب.
(۲۱) احمد بلاذری، انساب الاشراف، به کوشش محمد حمیدالله، قاهره، ۹۵۹م.
(۲۲) احمد بلاذری، فتوحالبلدان، به کوشش دخویه، لیدن، ۸۶۵م.
(۲۳) رژیس بلاشر، تاریخ الادب العربی، ترجمه ابراهیم کیلانی، دمشق، دارالفکر.
(۲۴) پیگولوسکایا، اعراب حدود مرزهای روم شرقی و ایران در سدههای چهارم - ششم میلادی، ترجمه عنایت الله رضا، تهران، ۳۷۲ش.
(۲۵) حسن تقیزاده، از پرویز تا چنگیز، تهران، ۳۴۹ش.
(۲۶) طه حسین، فی الادب الجاهلی، قاهره، دارالمعارف.
(۲۷) حمزه اصفهانی، تاریخ سنی ملوک الارض و الانبیاء، بیروت، دارمکتبه الحیاة.
(۲۸) محمد حمیدالله، مجموعه الوثائق السیاسیه للعهد النبوی و الخلافة الراشده، بیروت، ۴۰۳ق/۹۸۳م.
(۲۹) یوسف خلیف، حیاة الشعر فی الکوفه، قاهره، ۳۸۸ق/۹۶۸م.
(۳۰) محمد ذهبی، سیر اعلام النبلاء، به کوشش شعیب ارنؤوط، بیروت، ۴۰۶ق/۹۸۶م.
(۳۱) عباس زریاب، سیره رسولالله (ص)، تهران، ۳۷۲ش.
(۳۲) سهیل زکار، اماره حلب، دمشق، دارالکتب العربی.
(۳۳) عبدالکریم سمعانی، الانساب، حیدرآباد دکن، ۳۸۲ق/۹۶۲م.
(۳۴) سیوطی، المزهر، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم و دیگران، قاهره، ۴۰۶ق/۹۸۶م.
(۳۵) خسرو شهریاری، کتاب نمایش، تهران، ۳۶۵ش.
(۳۶) شیخ مفید، الارشاد، قم، ۴۱۲ق.
(۳۷) شیخ مفید، الجمل، به کوشش علی میرشریفی، قم، ۴۱۳ق.
(۳۸) عبدالجلیل طاهر، العشائر العراقیه، بغداد، ۹۷۲م.
(۳۹) طبری، تاریخ.
(۴۰) طبری، تفسیر.
(۴۱) محمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، قاهره، ۳۸۷ق/۹۶۸م.
(۴۲) احمد قلقشندی، صبح الاعشی، قاهره، ۳۸۳ق/۹۶۳م.
(۴۳) یوسف کرکوش، تاریخ الحله، نجف، ۳۸۵ق/۹۶۵م.
(۴۴) محمد کشی، معرفة الرجال اختیار شیخ طوسی، به کوشش حسن مصطفوی، مشهد، ۳۴۸ش.
(۴۵) هشام کلبی، الاصنام، به کوشش احمد زکی پاشا، قاهره، ۹۱۶م.
(۴۶) هشام کلبی، جمهرة النسب، به کوشش ناجی حسن، بیروت، ۴۰۷ق/۹۸۶م.
(۴۷) لوئی ماسینیون، خِطَط الکوفه، ترجمه مصعبی، صیدا، ۳۵۸ق/۹۳۹م.
(۴۸) احمد نجاشی، رجال، به کوشش موسی شبیری زنجانی، قم، ۴۰۷ق.
(۴۹) نصر بن مزاحم، وقعه صفین، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، قاهره، ۳۸۲ق/۹۶۲م.
(۵۰) احمد نویری، نهایة الارب، قاهره، دارالکتب المصریه.
(۵۱) محمد واقدی، المغازی، به کوشش مارسدن جونز، لندن، ۹۶۶م.
(۵۲) صادق همایونی، تعزیه و نمایش در ایران، شیراز، ۳۶۸ش.
(۵۳) یاقوت، بلدان.
(۵۴) احمد یعقوبی، تاریخ، نجف، ۳۵۸ق.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «بنیاسد»، ج۱۲، ص۳۲.