قاعده قبول قول ذی الید
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
قاعدۀ قبول قول ذی الید از
قواعد فقهی به معنای اینکه گفتۀ کسی که چیزی را در
تصرّف دارد، نسبت به شئون آن چیز پذیرفته میشود.
از آن در باب
طهارت و نیز بعضی کتابهای دربر دارندۀ قواعد فقهی سخن گفتهاند.
مراد از «
ید» در قاعده استیلا و
سلطه بر چیزی است. به صاحب استیلا و سلطه «ذوالید» گفته میشود.
سلطه بر چیزی یا سلطه بر عین آن است، مانند سلطۀ مالک بر ملک خود، یا بر منافع آن، مانند سلطۀ
مستاجر بر منافع عین اجارهای، یا بر انتفاع از آن، از قبیل سلطۀ عاریه گیرنده بر عین عاریهای، یا بر نگهداری آن، مانند سلطۀ امین بر مال امانتی، یا بر تربیت آن، مانند سلطۀ
پدر و
مادر بر کودکشان و یا غیر آن از انواع سلطهها. در گسترۀ عنوان ذوالید تفاوتی میان نوع سلطه نیست.
مقصود از قاعده آن است که آنچه تحت تصرف و سلطۀ کسی قرار دارد، گفتۀ او نسبت به شئون مختلف آن از طهارت و
نجاست گرفته تا کریت،
قبله،
حلّیت و
حرمت،
مالکیت و غصبیت پذیرفته است.
عقل و
بلوغ در ذوالید شرط است، بنابراین، گفتۀ ذوالیدِ
دیوانه و نابالغ پذیرفته نیست، مگر نابالغی که نزدیک به بلوغ باشد. در این صورت، برخی قول وی را نیز پذیرفته میدانند.
بعضی در خبر دادن
کودک ممیّز مطلقا، خواه نزدیک به بلوغ باشد یا نه، رعایت
احتیاط را لازم دانستهاند.
آیا در ذوالید
اسلام شرط است یا نه؟ مسئله اختلافی است. بنابر شرط بودن، قول ذوالیدِ
کافر پذیرفته نیست.
آیا در پذیرش قول ذوالید شرط است که خبر دادن وی از نجاست چیزی - مثلا - پیش از استفاده از آن توسط دیگری باشد؟ بعضی آن را شرط دانستهاند، بنابراین، به اِخبار ذوالید پس از استعمال اعتنا نمیشود، مانند کسی که با آبی
وضو بگیرد، سپس ذوالید از نجاست آن خبر دهد. بنابر شرط بودن، حکم به بطلان وضو نمیشود،
لیکن بسیاری این شرط را نپذیرفته و قول ذوالید را مطلقا حجّت دانستهاند، بنابراین، وضو محکوم به بطلان میباشد.
عدالت یا ثقه بودن در ذوالید شرط نیست. بنابراین، قول ذوالید، حتی اگر فاسق باشد پذیرفته میشود، مگر آنکه متهم باشد یا قراینی ظنی بر دروغگو بودن وی دلالت داشته باشد یا ظاهر حالش، گفتارش را تکذیب کند.
آیا قول ذوالید نسبت به همۀ شئون آنچه تحت تصرف او قرار دارد - جز موارد استثنا شده - پذیرفته است یا محدود است به طهارت و نجاست و ملکیت؟ برخی پذیرش قول ذوالید را به طهارت و نجاست و ملکیت اختصاص دادهاند،
لیکن بسیاری قول نخست را برگزیدهاند.
قاعدۀ قبول قول ذی الید از قواعد عقلایی است که
شارع آن را امضا کرده است و اعتماد عقلا بر آن نیز از جهت کشف واقع است، از اینرو، قاعدۀ یاد شده
اماره به شمار میرود نه
اصل عملی.
چنانچه
بیّنه (دو شاهد عادل) بر خلاف گفتۀ ذوالید شهادت دهد، بیّنه بر ذوالید میشود، مگر مستند بیّنه اصل و مستند قول ذوالید علم باشد، مانند اینکه بیّنه به استناد اصل طهارت به پاکی چیزی شهادت دهد و ذوالید علم به نجاست آن داشته باشد. در این صورت، بسیاری در تقدّم بیّنه اشکال کرده و یا قول ذوالید را مقدّم داشتهاند.
عمده دلیل قاعده،
سیره متشرعه، بلکه عقلا بر رجوع به ذوالید برای آگاهی از احوال اشیایی است که تحت تصرف او قرار دارد. به روایات وارد شده در موارد مختلف با الغای خصوصیت از آن موارد از نظر
عرف و استفاده عمومیت از آنها نیز استدلال شده است.
برخی در سیره - که عمدهترین دلیل قاعده است - مناقشه کرده و استفاده اعتبار قول ذوالید از آن را نپذیرفته و گفتهاند: نهایت چیزی که از سیره استفاده میشود اعتبار قول ذوالید در فرضی است که عمل وی گفتارش را تایید کند و قول ذوالید به تنهایی کافی نیست.
•
فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت (علیهمالسلام)، ج۶، ص۳۱۸.