فَخور (لغاتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
فَخور: (مَنْ كَانَ مُخْتالًا فَخُوراً) «فَخور» صیغه مبالغه از مادّه «
فخر» به معناى كسى است كه نسبت به ديگران بسيار
فخر فروشى مىكند،
تفاوت
«مختال» و
«فخور» در اين است كه: اولى، اشاره به تخيلات كبرآلود ذهنى است، و دومى، به اعمال كبر آميز خارجى.
ترجمه و تفسیر آیات مرتبط با
فَخور:
(وَاعْبُدُواْ اللّهَ وَلاَ تُشْرِكُواْ بِهِ شَيْئًا وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَبِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَالْجَارِ ذِي الْقُرْبَى وَالْجَارِ الْجُنُبِ وَالصَّاحِبِ بِالجَنبِ وَابْنِ السَّبِيلِ وَمَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ إِنَّ اللّهَ لاَ يُحِبُّ مَن كَانَ مُخْتَالًا فَخُورًا) (و خدا را بپرستيد؛ و هيچ چيز را همتاى او قرار ندهيد؛ و به
پدر و
مادر، نيكى كنيد؛ همچنين به خويشاوندان و يتيمان و مستمندان، و
همسایه نزديک، و همسايه دور، و دوست و همنشين، و واماندگان در
سفر، و بردگانى كه مالک آنها هستيد؛ زيرا خداوند، كسى را كه
متکبّر و فخرفروش است، و از اداى حقوق ديگران سرباز مىزند، دوست نمىدارد.)
علامه طباطبایی در
تفسیر المیزان میفرماید: كلمه (
فخور) به معناى كسى است كه زياد
افتخار مىكند.
(دیدگاه
شیخ طبرسی در
مجمع البیان:
)
(وَلَا تُصَعِّرْ خَدَّكَ لِلنَّاسِ وَلَا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحًا إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ) (پسرم! با بىاعتنايى از مردم روى مگردان، و با تكبر و غرور بر زمين راه مرو كه خداوند هيچ متكبّر
فخر فروشى را دوست ندارد.)
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان میفرماید: خدا دوست نمىدارد كسانى را كه دستخوش خيلاء و كبرند، و اگر كبر را خيلاء خواندهاند، بدين جهت است كه آدم متكبر خود را بزرگ خيال مىكند، و چون فضيلت براى خود خيال مىكند، زياد
فخر مىفروشد.
(دیدگاه شیخ طبرسی در مجمع البیان:
)
(لِكَيْلَا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَكُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاكُمْ وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ) (اين بخاطر آن است كه براى آنچه از دست دادهايد تأسف نخوريد، و به آنچه به شما داده است دلبسته و شادمان نباشيد؛ و خداوند هيچ متكبّر فخرفروشى را دوست ندارد.)
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان میفرماید:
فخور به معناى كسى است كه زياد
افتخار و مباهات مىكند.
(دیدگاه شیخ طبرسی در مجمع البیان:
)
•
مکارم شیرازی، ناصر، لغات در تفسیر نمونه، برگرفته از مقاله «آثارَهُمْ»، ص۹.