فلک ثور
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
ثور ، از قدیم ترین و معروف ترین و شاید نخستین صورتهای فلکی و دومین
برج از
برجهای دوازده گانة منطقة
البروج بوده است.
واژة عربی ثور به معنای
گاو از ریشة سریانی تَوَرا) ¦ (Tawara و ریشة آرامی تورا) ¦ (Tora گرفته شده است.
در زبان لاتین، صورت فلکی ثور را Taurus مینامند که به واژة عربی آن نزدیک است.
به نظر میرسد که نامهای یونانی صورتهای فلکی منطقة
البروج از نامهای کهن تر تمدن
بین النهرین اخذ شده باشند؛ برای مثال «گو ـ آن ـ نا» به معنای گاو
آسمان ، معادل ثور است.
نقش گاو از دورة دیرینه سنگی (ده تا سی هزار سال پیش) بر دیوارة غارها به جا مانده، اما از اواخر دورة نوسنگی ستارگان صورت فلکی ثور پیوسته با شکل گاو مرتبط شده است
.
در تمدن آشور نام دومین
ماه «گاو هدایتگر» بوده است
.
در مُهرهای بابلی، عبارت «گاو روشنایی» یا «گاو آسمانی» دیده میشود
تمثالهای گاو نر میترایی بر جواهرات،
در چهار یا پنج قرن پیش از میلاد، نیز حاکی از اهمیت دینی و نجومی ثور (گاو)
در تمدن باستانی ایرانی ـ بابلی است
در سنگ برجسته های
تخت جمشید ، تصویری از نبرد شیر و گاو دیده میشود. امروزه، بسیاری از پژوهشگران عقیده دارند که این نماد دو صورت فلکی اسد و ثور است.
در آغاز هزارة چهارم پیش از میلاد، نقطة اعتدال بهاری
در صورت فلکی ثور بود و
در اواخر بهمن، هنگام غروبِ ثور به دنبال غروب خورشید، صورت فلکی اسد تقریباً
در اوج مکانش
در آسمان قرار داشت. احتمالاً نماد اسطوره ای مذکور نیز بیانگر قدرت شیر
در حمله به گاو (
در حال فرار به زیر افق غربی) بوده است. پس از آن، حدود چهل روز صورت فلکی ثور، تحت الشعاع نور
خورشید قرار میگرفت و تقریباً هنگام آغاز بهار
در آسمان صبحگاهی دوباره پدیدار میشد. به نظر میرسد که
در ۵۰۰ ق م (زمان داریوش اول هخامنشی)، پدیدارشدن صبحگاهی ثور حاکی از آغاز شدن فصل
بهار بوده، البته این پدیدار شدن با یک هفته تأخیر از زمان واقعی آغاز فصل بهار بوده است
در افسانه های یونانی آمده است که زئوس برای فریفتن اروپ، دختر آژنور و تلفاسا، خود را به شکل گاو سفیدی با شاخهایی هلال مانند
در آورد. برای اروپ پس از مرگ احترام خدایی قائل شدند و گاوی که زئوس به هیئت آن
در آمده بود،
در آسمان به شکل یکی از صورتهای فلکی منطقة
البروج در آمد (گریمال، ذیل "Europe").
در اسطوره ای دیگر، ثور گاوی دریایی بود که هرکول بر آن غلبه کرد. تصویر گاو بر بسیاری از سکه های قدیمی یونان دیده میشود
که با این اسطورهها ارتباط نزدیکی دارد. البته
در اسطوره های مربوط به صورت فلکی ثور بیشتر خوشة پروین و قِلاص/ قلایِص یا هیادها (همگی از دختران اطلس، از خدایان یونانی) موردتوجه بوده اند
عموماً،
در نقشه های نجومیِ قدیم و جدید، فقط سرِ گاو با شاخهایش نمایش داده میشود
در التفهیم نیز ثور به صورت نیمة پیشین گاو وصف شده است
بر اساس اسطوره های یونانی، غیر از شاخها بقیة بدن ثور (
در حال شنا با اروپ)
در زیر
آب دریا قرار دارد
شاید منشأ نماد که امروزه برای صورت فلکی ثور به کار میرود، همان تصویر سر گاو باشد که
در اسطوره های گوناگون موردتوجه است. البته این احتمال نیز مطرح است که این نماد ترکیبی از هلال
ماه و ثور باشد.
بنا بر برخی نظریه ها، ثور بر هلال
ماه دلالت میکرده است، ازاین رو آن را به صورت نیمه نمایش داده اند. این موضوع
در کتیبه های بابلی، به جا مانده از ۲۱۵۰ ق م، دیده میشود
نورانی ترین ستارة ثور، دَبَران، ستاره ای سرخ رنگ است که چشم گاو (عین الثور) محسوب میشود. خوشة ستاره ای V شکلِ قِلاص، به همراه دبران سر گاو و شاخها را تشکیل میدهند
در اوستا، نام چهار ستاره آمده که سپاهبدان آسمان به شمار میآمدند.
یکی از آنها، سَتویس (از واژة اوستایی sa ¦satavae) نام دارد که به گمان
بارتولومه همان دبران است.
بنا به روایتی دیگر، دبران یکی از چهار ستارة سلطنتی
در ایران باستان (حدود پنج هزار سال پیش) بوده است. سه ستارة دیگر، قلب الاسد، قلب
العقرب و فم الحوت بوده اند
. دبران را از آن جهت به این نام خواندهاند که از پس پروین (ثریا) طلوع میکند و دَبور به معنای «از پس آمدن» است
در اواخر قرن چهارم/ دهم نام دبران به صورت Aldebaran به زبانهای لاتینی راه یافت و امروزه با این نام یا «ـ ثور» شناخته میشود
نامهای دیگر دبران، تابع النجم، تالی النجم (زیرا پیرو پروین
در طلوع و غروب است)، حادی النجم، مِجْدَح/ مُجْدَح، فَنیق (شتر نر خیلی بزرگ) است
دبران، بعد از پروین، چهارمین منزل از منازل بیست و هشت گانة
ماه بود.
یکی از ستارگانی که
در رصدخانة مراغه، برای بررسی تقدیم اعتدالین رصد میشد دبران بود.
ستاره های کم نور کنار دبران را قلاص (به معنای شتران مادة جوان) می نامیدند. این نامگذاری به دلیل درخشندگی دبران و کم نوری این ستاره ها (نسبت به دبران) بوده است
در ادبیات فارسی، صورت فلکی ثور با نامهای گاو، گاوِ گردون، گاوِ آسمان آمده است.
در شعر فارسی ستارة دبران به علت درخشندگیش نشانة تجمل و فروغ و زیبایی بوده است.
از نظر احکام نجوم، طبیعت
برج ثور، خاکی (ارضی)،ماده، سرد و خشک، شبی (لَیْلی) و ثابت است.
ثور را خانة زهره و فَرَح آن و وبال مریخ
در نظر میگرفتند.
اولِ
برج دلیل قوّت و آخر آن دلیل ضعف بود.
شرف قمر
در ثور و قوّتش
در سومین درجة این
برج است.
ستارة دبران نیز از نظر احکام نجوم اهمیت داشته و
در زمرة ۳۶
ستاره ای ذکر شده است که دارای طبع و مزاج اند.
ستارة قلب
العقرب را قریب/ رقیب/ قرین دبران
در نظر میگرفتند (زیرا هنگام تشریق دبران، قلب
العقرب (منزل هجدهم
ماه) غروب میکرد) و هر دو را نحس میدانستند.
به قول قمی
) و کوشیار (منجم قرن چهارم و پنجم)، دبران مزاج مریخ و به قول ابوسعید احمدبن محمد سجزی (منجم قرن چهارم و پنجم) مزاج مریخ و زهره را دارد.
در فرهنگ ملل گوناگون، دبران با خدایان باران و حاصلخیزی زمین مرتبط بوده (برنم، همانجا)، زیرا پدیدار شدن صبحگاهی آن با آغاز
فصل بهار و بارندگی مقارن بوده است
اما
در احکام نجوم دورة اسلامی، بارانی را که هنگام نَوءِ (طلوع صبحگاهی پیش از
خورشید ) دبران میآمد، نامبارک و دلیل خشکسالی میدانستند (
در بارة نوء رجوع کنید به انواء). فاصلة اندک میان
غروب پروین و دبران را (که به نیم ساعت نمیرسید)، به سبب تنگی زمان میان دو غروب، ضَیّقه مینامیدند و آن را نحس میشمردند
بطلمیوس
در مَجِسطی تعداد ستارگان ثور را ۳۲ عدد شمرده است. یکی از قدر اول، شش تا از قدر سوم، یازده تا از قدر چهارم، سیزده تا از قدر پنجم و یکی از قدر ششم
صوفی نیز از نظر تعداد ستارگان ثور با بطلمیوس همرأی است، اما تعداد ستاره های قدر چهارم را دوازده، قدر پنجم را یازده و قدر ششم را دو تا دانسته است
افزون بر این، بطلمیوس
و صوفی
یازده ستاره را خارج از طرح صورت فلکی ثور
در نظر گرفته اند. بیرونی
در جدولی، قدر ستارگان ثور را بر اساس نظر بطلمیوس و صوفی آورده است. البته به نوشته بطلمیوس
و صوفی
ستارة بیست ویکم ثور ( ـ ثور)، ارابه ران (مُمْسِکُالاَعِنَّه)، مشترک است
در تقسیم بندیهای امروزی، ثور ۹۸ ستاره از قدر اول تا ۵ر۵ را شامل میشود و از لحاظ مختصاتی
در محدودة بُعد۳ ساعت و ۲۰ دقیقه تا ۵ ساعت و ۵۸ دقیقه و مِیْل ْ۰ تا ْ۳۱+ قرار گرفته است. ثور با صورتهای فلکی حَمَل، ارابه ران، قِیْطُس، نهر، جوزا، جبار و بِرساوش هم مرز است
دبران با قدر ۸۶ر۰ از لحاظ ظاهری، سیزدهمین
ستارة درخشان آسمان است. دبران یکی از معدود ستارگان قدر اول است که
در مواقعی با
ماه اختفا دارد. یکی از قدیم ترین اختفاهای ثبت شدة آن
در پشت
ماه در ۵۰۹ میلادی رخ داده که از آتن مشاهده شده است. حدود هزار سال بعد، ادموند هالی (متوفی ۱۱۵۵/ ۱۷۴۲)، اخترشناس انگلیسی، بر اساس محاسباتش متوجه شد که برای رخ دادن آن اختفا میبایست مکان دبران صد دقیقة کمانی شمال موقعیت کنونی اش بوده باشد. به این ترتیب، او برای نخستین بار
در ۱۷۱۸/ ۱۱۳۰ حرکت واقعی ستارهها را که امروزه آن را «حرکت ویژه» می نامند، کشف و اعلام کرد. اندازه گیریهای جدید نشان داد که دبران
در طول دو هزار سال، هفت دقیقة کمانی، معادل تقریبی ۱۴ قطر زاویه ای
ماه، جابه جایی داشته است
دبران از لحاظ رده بندیهای ستاره ای جدید
در زمرة غولهای سرخ قرار میگیرد و چهل برابر خورشید قطر، ۱۲۵ برابر آن درخشندگی و ۶۸ سال نوری از زمین فاصله دارد
خوشة ستاره ای قلاص یکی از زیباترین و نزدیک ترین خوشه های باز ستاره ای است، که هر شاخة V شکل آن
در آسمان ْ۴۱۴ گسترش دارد.
در نجوم جدید این خوشه را هیادها مینامند
امروزه این خوشة ستاره ای را شامل ستاره های ، ۱ ، ۲ ثور میدانند
اگرچه ستارة دبران نیز ظاهراً از ستارگان این خوشه به حساب میآید، بررسیهای جدید حاکی از آن است که دبران واقعاً جزو ستارگان خوشة قلاص نیست و ستارگان این خوشه دو برابر دبران از ما فاصله دارند
در صورت فلکی ثور (
در نزدیکی ستارة ـ ثور)، یکی از اجرام مهم آسمانی به نام سحابی خرچنگ یا ۱ M (نخستین جرم
در فهرست اجرام غیرستاره ای مسیه، اخترشناس فرانسوی اواخر قرن هجدهم و اوایل قرن نوزدهم میلادی) قرار دارد. بر اساس بررسیهای علمی ـ تاریخی، این سحابی باقیمانده انفجار اَبَرنواختری (انفجار ستاره ای)
در ۴۴۶/ ۱۰۵۴ است
در متون دورة اسلامی، ظاهراً فقط
در یک مورد اشاره ای به این ابر نواختر شده است؛ ابن ابی اُصَیبِعَه
به نقل از ابن رضوان نوشته است که
در ۴۴۶ ستاره ای با درخشندگی چشمگیر
در برج جوزا (منظور صورت فلکی ثور است) پدیدار شد (برای اطلاع از تفاوت موضع هر
برج با صورت فلکی هم نام خود رجوع کنید به تقدیم اعتدالین ). احکامیان دورة اسلامی پدیدار شدن دنباله دارها و ابر نواخترها را نحس میدانستند، چنانکه ابن ابی اصیبعه
(به نقل از ابن رضوان) از
مرگ عدة زیادی از مردم
قسطنطنیه ،
عراق و فُسطاط به سبب شیوع بیماریها
در آن سال و کاهش آب رود نیل
در هنگام ظهور آن ستاره خبر داده است.
در متون باستانی چین، از پدیدار شدن ستاره ای بسیار درخشان
در صورت فلکی ثور
در این سال یاد شده است، که پس از یک سال به تدریج کم نور شد. بررسیهای علمی جدید درباره زمان وقوع این انفجار با ثبت تاریخی چینیها همخوانی دارد
امروزه، بقایای آن انفجار با استفاده از تلسکوپهای پرتوان به صورت یک سحابی قابل مشاهده است. بر اساس برآوردهای جدید، سحابی خرچنگ شش سال نوری قطر و ۳۰۰، ۶ سال نوری از ما فاصله دارد
کانون سه بارش شهابی ـ ثوری، جنوب ـ ثوری و شمال ـ ثوری
در صورت فلکی ثور قرار دارد که هر ساله به ترتیب
در حدود ۸ تیر، ۱۲ آبان و ۲۲ آبان رخ میدهند
(۱) شمس الدین محمدبن محمود آملی ، نفائس الفنون فی عرایس العیون ، ج ۳، چاپ ابوالحسن شعرانی ، تهران ۱۳۷۹؛
(۲) ابن ابی اصیبعه ، عیون الانباء فی طبقات الاطباء ، چاپ نزار رضا، بیروت ( ۱۹۶۵ ) ؛
(۳) ابن قتیبه ، کتاب الانواء ، حیدرآباد دکن ۱۳۷۵/۱۹۵۶؛
(۴) ابوریحان بیرونی ، الا´ثار الباقیة عن القرون الخالیة ، چاپ ادوارد زاخاو، لایپزیگ ۱۹۲۳؛
(۵) ابوریحان بیرونی، کتاب التفهیم لاوائل صناعة التنجیم ، چاپ جلال الدین همائی ،تهران ۱۳۶۲ ش ؛
(۶) ابوریحان بیرونی، کتاب القانون المسعودی ، حیدرآباد دکن ۱۳۷۳ـ ۱۳۷۵/۱۹۵۴ـ ۱۹۵۶؛
(۷) محمدبن محمد (علی ) انوری ، دیوان ، چاپ محمدتقی مدرس رضوی ، تهران ۱۳۶۴ ش ؛
(۸) اوستا، یشت ها ، گزارش پورداود، چاپ بهرام فره وشی ، تهران ۱۳۵۶ ش ؛
(۹) محمدبن عبدالرزاق جمال الدین اصفهانی ، دیوان ، چاپ حسن وحید دستگردی ، تهران ۱۳۶۲ش ؛
(۱۰)بدیل بن علی خاقانی ، دیوان ، چاپ ضیاءالدین سجادی ، تهران ۱۳۶۸ ش ؛
(۱۱) شهمردان بن ابی الخیر، روضة المنجمین ، چاپ عکسی از نسخة خطی کتابخانة ملک ، با مقدمه و فهرست ها و اصطلاحات نجومی از جلیل اخوان زنجانی ، تهران ۱۳۶۸ ش ؛
(۱۲) عبدالرحمان بن عمر صوفی ،کتاب صور الکواکب ، چاپ عکسی از نسخة خطی کتابخانة بودلیان ، ش ۱۴۴. Marsh ، فرانکفورت ۱۴۰۶/۱۹۸۶؛
(۱۳) عبدالرحمان بن عمر صوفی: ترجمة صور الکواکب عبدالرحمن صوفی ، به قلم نصیرالدین طوسی ، چاپ معزالدین مهدوی ، تهران ۱۳۵۱ ش ؛
(۱۴) حسن بن علی قمی ، ترجمة المدخل الی علم احکام النجوم : تألیف به سال ۳۶۵ ه ق ، از مترجمی ناشناخته ، چاپ جلیل اخوان زنجانی ، تهران ۱۳۷۵ ش ؛
(۱۵) مظفربن محمد قاسم گنابادی ، شرح بیست باب ملامظفر (
در بارة رسالة بیست باب
در معرفت تقویم اثر عبدالعلی بن محمد بیرجندی )، چاپ سنگی ( بی جا ) ۱۲۷۶؛
(۱۶) محمدبن مسعود مسعودی مروزی ، مجمع الاحکام ، چاپ علی حصوری ، تهران ۱۳۷۹ ش ؛
(۱۷) محمدجواد مشکور، فرهنگ تطبیقی عربی با زبانهای سامی و ایرانی ، تهران ۱۳۵۷ ش ؛
(۱۸) بارتل لیندرت واندر واردن ، پیدایش دانش نجوم ، ترجمة همایون صنعتی زاده ، تهران ۱۳۷۲ ش ؛
(۱۹) Richard Hinckley Allen, Star names: their lore and meaning , New York ۱۹۶۳;
(۲۰) Michael E. Backich, The Cambridge guide to the constellations , Cambridge ۱۹۹۵;
(۲۱) Robert Burnham Jr., Burnham , s celestial handbook: an observer , s guide to the universe beyond the Solar System , New York ۱۹۷۸;
(۲۲) Pierre Grimal, Dictionnaire de la mythologie grecque et romaine , Paris ۱۹۸۶;
(۲۳) Willy Hartner, "Old Iranian calendars", in The Cambridge history of Iran , vol. ۲, ed. Ilya Gershevitch, Cambridge ۱۹۸۵;
(۲۴) Paul Kunitzsch and Tim Smart, Short guide to modern star names and their derivations , Wiesbaden ۱۹۸۶;
(۲۵) David N. MacKenzie, A concise Pahlavi dictionary , Oxford ۱۹۹۰;
(۲۶) Claudius Ptolemy, Ptolemy , s Almagest , translated and annotated by G. J. Toomer, London ۱۹۸۴.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «»، شماره۴۲۸۶.