• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

فلسفه نبوت

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



نبوت از موضوعات کلامی- قرآنی است که امام خمینی آن را از جهات گوناگون مورد بحث و بررسی قرار داده است. دراین قسمت به بخشی از آن که فلسفه نبوت است می پردازیم.



واژه «نبوت» در لغت به معنای پیامبری، و واژه «نبی» به معنای پیامبر است. بنابر قول مشهور، ریشه این دو واژه، کلمه «نبا» به معنای خبر است، و یا به گفته راغب اصفهانی، خصوص خبرهایی است که از نوعی اهمیت برخوردارند. یعنی خبرهایی که فایده‌ای بزرگ دارند، و از آن‌ها علم یا ظن غالب حاصل می‌شود. (النبا خبر ذو فائده عظیمه یحصل به علم او غلبه ظن، و لا یقال للخبر فی الاصل نبا حتی یتضمن هذه الاشیاء الثلاثه)
و این ویژگی در مسئله نبوت موجود است؛ زیرا خبرهایی که پیامبران الهی (علیهم‌السّلام) به بشر ابلاغ می‌کنند، از عالی‌ترین اهمیت برخوردارند، زیرا که سعادت و شقاوت بشر با نوع برخورد انسان با خبرهای پیامبران رقم می‌خورد. بر این اساس، پیامبر در اصطلاح شرع به کسی گفته می‌شود که خبرهای مهم آسمانی را به بشر ابلاغ می‌کند.

۱.۱ - ملازمت نبوت با رسالت

از این جا به دست می‌آید که نبوت با رسالت ملازمت دارد، یعنی کسی که به مقام نبوت و پیامبری برگزیده می‌شود، مقام رسالت و پیام رسانی را نیز دارد. البته مقصود این نیست که دو واژه نبوت و رسالت یا نبی و رسول با یکدیگر مترادف‌اند، بلکه مقصود این است که در اصطلاح کلامی، این دو با یکدیگر ملازم‌اند. دلیل روشن بر این مطلب آن است که قرآن کریم آن جا که از نبوت عامه سخن می‌گوید، گاه واژه «نبی» و گاه واژه «رسول» را به کار می‌برد. چنان که فرموده است:
۱. «کان الناس امه واحده فبعث الله النبیین مبشرین و منذرین و انزل معهم الکتاب بالحق؛
۲. «لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط؛
آن چه گفته شد مربوط به مطالعه نبوت و رسالت از دیدگاه کلامی است، یعنی، فلسفه نبوت و رسالت ـ چنان که بیان خواهد شد ـ از نظر علم کلام یک چیز است، و از این نظر تفاوتی میان نبی و رسول وجود ندارد. و دو آیه یاد شده و آیات دیگری که رسالت و ماموریت پیامبران (علیهم‌السّلام) را بیان کرده است، تفاوتی میان پیامبر و رسول نمی‌گذارد؛ ولی از آن جا که درباره پیامبران الهی تفاضل و تفاوت مراتب مطرح است، ممکن است در برخی از آیات قرآن یا روایات میان نبی و رسول فرق گذاشته شده باشد، لیکن فرق مزبور مربوط به ماموریت و مسؤولیت آنان نیست، بلکه مربوط به صفات و ویژگی‌های دیگر آنان است. چنان که در روایات آمده است: «رسول کسی است که در خواب و بیداری فرشته وحی را می‌بیند و صدای او را می‌شنود، ولی نبی کسی است که فقط در خواب فرشته وحی را می‌بیند، و در بیداری فقط صدای او را می‌شنود.»
شایان ذکر است که روایات یاد شده، غالبا در تفسیر دو آیه ذیل وارد شده‌اند:
۱. «و کان رسولا نبیا؛
۲. «و ما ارسلنا من قبلک من رسول و لا نبی الا اذا تمنی القی الشیطان فی امنیته؛
آیه نخست درباره حضرت موسی (علیه‌السّلام) و آیه دوم درباره عموم پیامبران (علیهم‌السّلام) است و در هر دو آیه «رسول» و «نبی» بر کسانی اطلاق شده است که ماموریت ابلاغ پیام‌های الهی به بشر را داشته‌اند.
بنابراین، از جنبه کلامی، میان نبوت و رسالت تفاوتی وجود ندارد. با این حال ظاهر کلام بر نوعی تفاوت میان رسول و نبی دلالت می‌کند، بدین جهت از ائمه طاهرین (علیهم‌السّلام) درباره تفاوت آن دو سؤال شده است، و آنان تفاوت آن دو را به گونه‌ای که پیش از این یادآور شدیم، بیان کرده‌اند.

۱.۲ - تفاوت میان نبی و رسول

نظریه دوم درباره تفاوت میان نبی و رسول ـ که دیدگاه مشهور میان متکلمان و مفسران اسلامی است ـ این است که رسول، پیامبری است که مامور ابلاغ پیام‌های الهی به مردم است، ولی نبی، پیامبری است که حامل پیام‌های الهی است، خواه، مامور به ابلاغ آن‌ها باشد، و یا مامور به ابلاغ آن‌ها نباشد.
[۹] محلی، جلال الدین، سیوطی جلال الدین، الجلالین، تفسیر آیه ۵۲، سوره حج.
[۱۰] رشید رضا، محمد، المنار، ج۹، ص۲۲۶ـ۲۲۵.

بنابراین دیدگاه، نسبت میان نبی و رسول، عموم و خصوص مطلق است؛ زیرا هر رسولی نبی هم هست، ولی هر نبیی، رسول نیست، این نظریه با آن چه ما پیش از این یادآور شدیم که نبوت و رسالت از نظر کلامی با یکدیگر ملازمه دارند، ناسازگار است. با این حال می‌توان گفت: مقصود از این نظریه آن نیست که در میان پیامبران کسانی بوده‌اند که در عین این که حامل پیام‌های الهی بوده‌اند، هیچگاه ماموریت ابلاغ آن پیام‌ها را به مردم نداشته‌اند، زیرا چنین فرضی با فلسفه نبوت که هدایت مردم است منافات دارد، بلکه مقصود این است که ممکن است در شرایطی، فردی دارای مقام نبوت باشد، ولی هنوز به مقام رسالت نرسیده باشد، یعنی به دلایلی ماموریت ابلاغ پیام‌های الهی به مردم را نداشته باشد. به عبارت دیگر، چه بسا پیامبران الهی قبل از آن که به رسالت مبعوث شوند، مقام نبوت را داشته‌اند، یعنی با عالم غیب در ارتباط بوده، و معارفی نیز به آنان وحی می‌شده است، اما مامور ابلاغ آن معارف به مردم، و هدایت آنان نبوده‌اند. البته روشن است که پیامبران الهی در آن زمان به عنوان پیامبر نیز شناخته نمی‌شدند، ولی آن گاه که ماموریت هدایت بشر را عهده دار می‌شدند، هم دارای مقام نبوت بودند، و هم مقام رسالت. و در اصطلاح کلامی، هر گاه نبوت به کار رود، همین معنا مقصود است.
حاصل آن که: از منظر علم کلام و با توجه به فلسفه نبوت، میان نبی و رسول فرق نیست، ولی از جنبه‌های دیگر می‌توان میان آن دو فرق گذاشت. از قبیل آن چه در روایات بیان شده است، و یا فرقی که از مفسران و متکلمان یادآور شدیم، با توضیحی که درباره آن ارائه گردید.
برخی نیز فرق میان نبی و رسول را براساس کتاب و شریعت دانسته‌اند. به این صورت که: نبی و رسول در این جهت که ماموریت هدایت و رهبری مردم را دارند تفاوتی ندارند؛ ولی رسول، به پیامبری گفته می‌شود که صاحب شریعت مستقل، و دارای کتاب آسمانی باشد، و نبی به پیامبری گفته می‌شود که صاحب شریعت و کتاب آسمانی مستقل نباشد.
[۱۱] زمخشری، جارالله، کشاف، ج۲، ص۳۵۲ـ۱۶۵.
[۱۲] بیضاوی، ناصرالدین عبدالله، تفسیر بیضاوی، ج۴، ص۵۷.
[۱۳] سبزواری، هادی بن محمد، اسرار الحکم، ص۳۹۵.
[۱۴] لاهیجی قمی، علی بن حسین، سرمایه ایمان، ص۸۶ـ۸۵.
(به صورت «به شرط لا» یا به صورت «لا بشرط»).
این نظریه، از این جهت که هدایت و تبلیغ را ماموریت مشترک نبی و رسول می‌داند، مورد قبول است؛ ولی از این جهت که تفاوت میان رسول و نبی را به صاحب شریعت و کتاب بودن و غیر آن گذاشته است، دلیل استواری ندارد، بلکه با کاربردهای واژه نبی و رسول در قرآن کریم و روایات سازگار نیست، زیرا قرآن کریم، حضرت اسماعیل (علیه‌السّلام) (این اسماعیل پسر حضرت ابراهیم نیست، بلکه پیامبر دیگری است. برای توضیح بیشتر به المیزان رجوع شود.) را رسول نامیده است، در حالی که او صاحب کتاب و شریعت مستقل نبوده است.
«و اذکر فی الکتاب اسماعیل انه کان صادق الوعد و کان رسولا نبیا؛
نیز عموم پیامبران را رسول نامیده است: «و لقد بعثنا فی کل امه رسولا ان اعبدوا الله و اجتنبوا الطاغوت؛


فلسفه نبوت چیست؟ چرا خداوند در طول تاریخ، انسان هایی را یکی پس دیگری مبعوث کرده و رسالتی را بر دوش شان گذاشته است؟ آیا بعثت انبیا برای آن بوده است که زندگی دنیوی انسان‌ها را سامان بدهند؟ یا برای آن که حیات اخروی و جهان آخرت را درست کنند و کاری به دنیا و زندگی دنیوی نداشته‌اند؟

۲.۱ - نظریه اول

بوده‌اند کسانی که رسالت انبیا را تنها امری آخرتی می دانسته‌اند و فلسفه نبوت را ایجاد ساز و کار یک زندگی سعادت بخش در آخر تلقی می‌کرده‌اند،

۲.۲ - نظریه دوم

وهمچنین هستند کسانی که تمام رسالت و مسئولیت پیامبران را پیاده کردن عدالت در جامعه و بیرون آوردن توده‌ها از زیر سلطه و ستم جباران و ستمگران قلمداد می کنند، و در حقیقت فلسفه اصلی نبوت را سامان دادن به بخشی از زندگی اجتماعی می‌دانند.

۲.۳ - نظریه امام خمینی

امااز نظر امام خمینی هر دو برداشت یاد شده افراط و تفریط شمرده می شوند. فلسفه نبوت هانه تنها یک امر اخروی و بریده از دنیاست و نه یک امر دنیایی و گسیخته از آخرت، بلکه رسالت پیامبران، اخروی کردن دنیاست، آنان آمده اند تا زندگی طبیعی را به زندگی معقول و معنوی تبدیل کنند. تعلیم و تزکیه انبیا برای آن است که اندیشه‌ها و انگیزه‌ها را از چنگ غرایز مادی و طبیعی حیوانی رها کند و در جهت رشد و کمال انسانی قرار دهد، غفلت و حیرت را از انسان‌ها بزداید و افق روشنی از تعالی و تکامل را فرا روی وی بگشاید.
پس فلسفه نبوت، جدا کردن انسان از دنیا نیست، بلکه شناساندن دنیا برای انسان است تا راه درست را در زندگی انتخاب کند، تشریع و تکلیف تنها برای تنظیم معیشت دنیوی نیست تا انسان را در حصار طبیعت نگاه دارد، بلکه تعالی بخشیدن و پرتوافکنی در عرصه حیات است تا زندگی دنیا مقدمه باشد برای عروج و بالندگی روح انسان. پس با آنکه ایجاد عدالت از اهداف انبیاست، اما هدف نهایی نیست، هدف نهایی و فلسفه کلی بعثت انبیا راه بردن انسان از متن زندگی دنیا به زندگی آخرت و از مادیت به سوی معنویت است.
«انبیا آمده اند و کتاب‌ها آورده اند و دعوت‌ها نموده‌اند، با این همه تشریفات و این همه تحمل رنج و تعب که ما را از خواب غفلت بیدار و از سکر طبیعت هوشیار کنند و ما را به عالم نور و نشأه بهجت و سرور رسانند و به حیات ابدی و نعمت های سرمدی و لذت های جاودانی رسانند و از هلاکت و شقاوت و نار و ظلمت و حسرت و ندامت رهایی دهند.»
«همه دعوت انبیا این بوده است که مردم رااز این سرگردانی که دارند، هرکه یک طرف می رود و هرکه یک مقصدی دارد، این مردم را از اینجا دعوت کنند و راه را نشان بدهند که این راه است، دیگر آن راه ها که می روید رها کنید، راه همین است، «اهدناالصراط المستقیم؛
«ان ربی علی صراط مستقیم؛
«فالتکالیف الطاف الهیه و ادویه ربانیه، لعلاج الارواح المریضه و القلوب العلیله، و الانبیا اطباء النفوس، و مربی الارواح، و مخرجها من الظلمات الی النور و من النقص الی الکمال.»
[۲۱] خمینی، روح الله، طلب و اراده، ص۱۵۵.



فلسفه نبوت را می‌توان از دو دیدگاه کلی بررسی کرد:
یکی، از دیدگاه وحی؛ و دیگری، از دیدگاه عقل.


قرآن کریم در آیات مختلف هدف از بعثت پیامبر الهی را بیان کرده است. برخی از این آیات مربوط به نبوت عامه، و برخی دیگر مربوط به نبوت خاصه است، لیکن باید توجه کرد که آن چه در مورد پیامبران خاص به عنوان هدف از نبوت آنان بیان شده است، اختصاص به آنان ندارد، زیرا آن چه مطرح شده است درباره عنوان نبوت و رسالت است، نه ویژگی شخصی آن پیامبر. در هر حال، هدف از بعثت پیامبران از دیدگاه قرآن کریم را در موارد زیر می‌توان جستجو کرد:

۴.۱ - دعوت به یکتاپرستی و مبارزه با شرک

«و لقد بعثنا فی کل امه رسولا ان اعبدوا الله و اجتنبوا الطاغوت؛ به تحقیق، در میان هر امتی رسولی را برانگیختیم تا آنان را به یکتاپرستی بخواند، و از پرستش طاغوت باز دارد.»
علاوه بر این آیه شریفه، در آیاتی که سرگذشت پیامبران الهی بیان شده است نیز دعوت به توحید و یکتاپرستی به عنوان هدفی که در سرلوحه دعوت پیامبران قرار داشته، یاد شده است، چنان که در بیان سرگذشت حضرت نوح، هود، صالح، شعیب (علیهم‌السّلام) آمده است که آنان به قوم خود، می‌گفتند: «یا قوم اعبدوا الله ما لکم من اله غیره؛

۴.۲ - داوری در اختلافات و منازعات

«کان الناس امه واحده فبعث الله النبیین مبشرین و منذرین و انزل معهم الکتاب بالحق لیحکم بین الناس فیما اختلفوا فیه.»
این آیه شریفه بیانگر آن است که: مردم به صورت امتی یک پارچه زندگی می‌کردند و در میان آنان اختلافات پیچیده‌ای که نیاز به شرایع آسمانی باشد، وجود نداشت، سپس اختلاف و نزاع در میان آنان پدید آمد، لذا خداوند برای حل اختلافات آنان پیامبران را که بشارت و بیم دهنده بودند، مبعوث کرد، و با آنان کتاب و شریعت آسمانی را به حق فرو فرستاد تا مبنای داوری در اختلافات آنان باشد.
درباره حضرت داود (علیه‌السّلام) می‌فرماید:
«یا داود انا جعلناک خلیفه فی الارض فاحکم بین الناس بالحق.»
و درباره پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌فرماید:
«انا انزلنا الیک الکتاب بالحق لتحکم بین الناس بما اراک الله»

۴.۳ - برپایی قسط و عدل

«لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط؛ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم، و با آن‌ها کتاب (آسمانی) و میزان (شناسایی حق از باطل قوانین عادلانه) نازل کردیم تا مردم قیام به عدالت کنند. واژه «بینه» در لغت به معنای دلیل روشن است، و مقصود از بینه پیامبران، استدلال‌های واضح و معجزات آنان، و منظور از «کتاب»، کتاب شریعت و مجموعه معارف و احکام الهی است که مبنای حق و باطل در حوزه عقیده و عمل بشر می‌باشد، و «میزان» عبارت از ابزار سنجش حق و باطل و درست و نادرست است، که بخشی از آن با استفاده از اصول و کلیاتی که در کتاب آسمانی و شریعت بیان شده، به دست می‌آید، و بخشی دیگر از آن که به موضوعات و مسایل جزئی مربوط می‌شود، توسط عقل به دست می‌آید. و در نتیجه، عقل و وحی، میزان تشخیص خوب و بد و درست و نادرست می‌باشد.

۴.۴ - تعلیم و تربیت

تعلیم و تربیت در چهار آیه از قرآن کریم (که همگی مربوط به نبوت پیامبر گرامی اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌باشند) به عنوان یکی از اهداف نبوت بیان شده است. چنان که می‌فرماید: «لقد من الله علی المؤمنین اذ بعث فیهم رسولا من انفسهم یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمه و ان کانوا من قبل لفی ضلال مبین؛خداوند بر مؤمنان منت نهاد، زیرا از خود آنان رسولی را در میان آن‌ها برانگیخت تا آیات الهی را بر آنان فراخواند، آنان را تزکیه نماید و کتاب و حکمت را به آنان بیاموزد، اگر چه آنان پیش از این در گمراهی آشکار بودند.»
تعلیم و تربیت از اساسی‌ترین ارکان سعادت فرد و جامعه بشری است. و پیامبران الهی برای راهنمایی بشر به مسیر سعادت و کمال برانگیخته شده‌اند، و بزرگترین معلمان و مربیان بشر بوده‌اند؛ چرا که معارف و احکام الهی را به بشر آموختند، و با قول و عمل خویش در جهت پیراستن جامعه از پلیدی‌ها و زشتی‌ها گام برداشته، و در طول تاریخ بهترین اسوه‌های معرفت و فضیلت برای بشر بوده‌اند.

۴.۵ - اتمام حجت بر بشر

خداوند علیم و حکیم، انسان را با ظرفیت و استعدادهای ویژه آفریده است، و انسان قابلیت دریافت کمالات مادی و معنوی بسیاری را دارد. عقل و فطرت، راه دریافت این کمالات را تا حدودی روشن می‌سازند، اما به هیچ وجه کافی نیستند، بدین جهت انسان گذشته از هادیان درونی، به هدایتگران بیرونی نیز نیازمند است، هر گاه خداوند هدایتگران بیرونی را در اختیار بشر قرار ندهد، و او به بیراهه برود، او می‌تواند به خداوند احتجاج کند و بر کارهای خلاف خود عذر و بهانه بیاورد. اما با فرستادن پیامبران و رسولان الهی حجت بر بشر تمام شده، و راه هر گونه عذر و بهانه بر وی بسته خواهد شد. چنان که فرموده است:
«رسلا مبشرین و منذرین لئلا یکون للناس علی الله حجه بعد الرسل و کان الله عزیزا حکیما؛
در جای دیگر فرموده است: «و لو انا اهلکناهم بعذاب من قبله لقالوا ربنا لولا ارسلت الینا رسولا فنتبع آیاتک من قبل ان نذل و نخزی؛»


حضرت امام علی (علیه‌السّلام) موارد زیر را به عنوان اهداف بعثت پیامبران الهی بیان کرده است:
۱. تجدید میثاق فطری میان انسان و خدا «لیستادوهم میثاق فطرته.»
۲. یادآوری نعمت‌های الهی بر بشر «و یذکروهم منسی نعمته.»
۳. تبلیغ احکام الهی و احتجاج بر آدمیان «و یحتجوا علیهم بالتبلیغ.»
۴. شکوفا ساختن عقول بشر «و یثیروا لهم دفائن العقول.»
۵. نشان دادن نشانه‌های قدرت الهی در جهان آفرینش به آنان: «و یروهم آیات المقدره من سقف فوقهم مرفوع و مهاد تحتهم موضوع...»
۶. اتمام حجت بر بشر: «لئلا تجب الحجه لهم بترک الاعذار الیهم.»
نیز از امام صادق (علیه‌السّلام) درباره فلسفه بعثت پیامبران سؤال شد، آن حضرت در پاسخ فرمود:
ما به وجود خدای حکیم عقیده داریم، خداوند جسم نیست تا انسان‌ها با مشاهده او، با او گفتگو کنند و راه هدایت را از او فراگیرند، و نیز همه انسان‌ها این شایستگی را ندارند که از طریق وحی با خداوند ارتباط برقرار کنند. بدین جهت، باید خداوند سفیرانی داشته باشد که آن چه خیر و صلاح بشر را برآورده می‌کند، به آنان بیاموزند، و آنان، پیامبران الهی‌اند.
[۴۰] کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۱، کتاب الحجه، باب اول، روایت اول.



فلسفه نبوت در قرآن؛ ضرورت نبوت؛ ضرورت بعثت انبیاء.


۱. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات راغب، ج۱، ص۴۸۱، ماده نبا.    
۲. بقره/سوره۲، آیه۲۱۳.    
۳. حدید/سوره۵۷، آیه۲۵.    
۴. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۱، ص۱۷۶، کتاب الحجه، باب الفرق بین الرسول و النبی.    
۵. مریم/سوره۱۹، آیه۵۱.    
۶. حج/سوره۲۲، آیه۵۲.    
۷. شیخ طوسی، محمد بن حسن، التبیان، ج۷، ص۳۳۱.    
۸. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۷، ص۱۶۳.    
۹. محلی، جلال الدین، سیوطی جلال الدین، الجلالین، تفسیر آیه ۵۲، سوره حج.
۱۰. رشید رضا، محمد، المنار، ج۹، ص۲۲۶ـ۲۲۵.
۱۱. زمخشری، جارالله، کشاف، ج۲، ص۳۵۲ـ۱۶۵.
۱۲. بیضاوی، ناصرالدین عبدالله، تفسیر بیضاوی، ج۴، ص۵۷.
۱۳. سبزواری، هادی بن محمد، اسرار الحکم، ص۳۹۵.
۱۴. لاهیجی قمی، علی بن حسین، سرمایه ایمان، ص۸۶ـ۸۵.
۱۵. مریم/سوره۱۹، آیه۵۴.    
۱۶. نحل/سوره۱۶، آیه۳۶.    
۱۷. خمینی، روح الله، آداب الصلوه، ج۱، مقدمه، فصل هشتم، ص۳۴-۳۵.    
۱۸. حمد/سوره۱، آیه۶.    
۱۹. هود/سوره۱۱، آیه۵۶.    
۲۰. صحیفه نور، ج۱۲، ص۲۴۱.    
۲۱. خمینی، روح الله، طلب و اراده، ص۱۵۵.
۲۲. نحل/سوره۱۶، آیه۳۶.    
۲۳. اعراف/سوره۷، آیه۸۵.    
۲۴. اعراف/سوره۷، آیه۷۳.    
۲۵. اعراف/سوره۷، آیه۶۵.    
۲۶. اعراف/سوره۷، آیه۵۹.    
۲۷. بقره/سوره۲، آیه۲۱۳.    
۲۸. ص/سوره۳۸، آیه۲۶.    
۲۹. نساء/سوره۴، آیه۱۰۵.    
۳۰. حدید/سوره۵۷، آیه۲۵.    
۳۱. آل عمران/سوره۳، آیه۱۶۴.    
۳۲. نساء/سوره۴، آیه۱۶۵.    
۳۳. طه/سوره۲۰، آیه۱۳۴.    
۳۴. امام علی علیه‌السلام، نهج البلاغه، خطبه اول.    
۳۵. امام علی علیه‌السلام، نهج البلاغه، خطبه اول.    
۳۶. امام علی علیه‌السلام، نهج البلاغه، خطبه اول.    
۳۷. امام علی علیه‌السلام، نهج البلاغه، خطبه اول.    
۳۸. امام علی علیه‌السلام، نهج البلاغه، خطبه اول.    
۳۹. امام علی علیه‌السلام، نهج البلاغه، خطبه ۱۴۴.    
۴۰. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۱، کتاب الحجه، باب اول، روایت اول.



پژوهشگاه علوم وفرهنگ اسلامی مرکز فرهنگ ومعارف قرآنی.    
سایت اندیشه، برگرفته از مقاله «فلسفه نبوت» تاریخ بازیابی ۹۵/۰۲/۲۵.    






جعبه ابزار