فضل عبدیه (رویدادهایتاریخاسلامترمانینی)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
فضل عبدیه، ادیب و شاعره
قرن سوم قمری و کنیزی از مولدین
بصره بود. وی به
متوکل عباسی هدیه داده شد و نزد او مقرب بود و بهدست او آزاد شد.
وی کنیزی از مولدین
بصره، و مادرش نیز از مولدین
یمامه بود. او به فضل شاعره معروف بود. مادرش کنیز مردی از
عبدقیس در یمامه بود و هنگامی که دختری بهدنیا آورد، پدرش او را فضل نامید. فضل به آن مرد نسبت داده شد و به عبدیه مشهور شد.
فضل در خانه آن مرد
تعلیم و
تربیت یافت و در ادبیات و سرودن شعر به مقامی رسید که گفته میشود در زمان او هیچ زنی از او فصیحتر و در سرودن شعر از او ماهرتر نبود و از آن هنگام به فضل شاعره ملقب شد.
فضل در نهایت کمال و زیبایی بود.
محمد بن فضل رخجی او را خرید و به متوکل علی الله، خلیفه عباسی هدیه کرد. فضل نزد متوکل مقرب و به دست او آزاد شد.
ابودلف عجلی و
علی بن جهم از معاصران او بودند و با هم گفتوگوها و معارضههای شعری داشتند که همه نشان از
فصاحت او داشت.
از جمله ماجراهای فضل، عشقی است که به
سعید بن حُمَیْدِ کاتب پیدا کرد؛
سعید کینه و بغض شدیدی از
علی بن ابیطالب (علیهالسلام) و
اهلبیت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در دل داشت؛ در حالی که فضل بسیار دلبسته
تشیع بود؛ اما هنگامی که دلباخته
سعید شد، دست از مذهب خود برداشته، به مذهب
سعید گروید و همچنان بود تا آن که درسال ۲۵۷ق یا ۲۶۰ق درگذشت. شعرش نو، زیبا و دلنشین، و خودش سریع الانتقال و بدیههگو بود.
شعر ذیل را درباره
سعید بن حُمَید سروده است:
«شکیبایی کم میشود و بیماری
[
عشق]
فزون میشود. منزل نزدیک است؛ اما تو دوری. از تو گله کنم و یا نزدت به دادخواهی آیم؟! چون آخر جز این دو کاری از دستم برنیاید. به احترام عشقم به تو سوگندت میدهم: مبادا گفته بدخواهان من در تو اثر کند و خواسته حسودانم را بپذیری!»
سعید در پاسخ فضل، قطعه ذیل را میسراید:
«میپنداری که دیگری را به جای تو برگزیدهام؟! حال آنکه برخی پندارها گناه و ناروا است. حال که قلبم گروگان توست، چگونه بدون قلب بهدیگری مهر ورزم و از تو دل کنم؟! ».
عبدالسلام ترمانینی، رویدادهای تاریخ اسلام، ترجمه پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، ج۲، ص۸۱.