فضایل اخلاقی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
یکی از مسائل اساسی در
فلسفه اخلاق این است که ملاک و معیار فضیلت اخلاقی چیست و چگونه میتوان
فعل اخلاقی را از
فعل طبیعی بازشناخت. به تعبیر دیگر، با توجه به چه ملاکی است که میتوان فعلی را فضیلتی اخلاقی به شمار آورد؟
در مکاتب مختلف بحثهای فراوانی پیرامون شناخت ملاک فضیلت و تمییز فعل اخلاقی از غیر آن صورت گرفته و هر مکتب به فراخور مبانی فکری خویش معیار خاصی را ارائه داده و جدول مشخصی را برای فضائل اخلاقی ترسیم نموده است در این گفتار کوتاه ابتدا به برخی از این نظریات اشاره نموده و سپس دیدگاه اسلام مطرح شد.
از جمله مکاتی که در باب معیار تشخیص فضیلت اخلاقی اظهارنظر کردهاند، از مکاتبی همچون
عاطفهگرایان ،
لذتگرایان ،
وجدان گرایان طرفداران اصالت جامعه، وظیفه گرایان و در دنیای اسلام از مکتب اشاعره و امامیه میتوان نام برد.
عاطفه گرایان که کمال انسان را در خدمت به خلق میدانند، تنها افعالی را که با انگیزة دیگر دوستی و عاطفة غیر خواهی صورت پذیرد فضیلت اخلاقی بر میشمرند و افعالی را که فقط در جهت تأمین منافع فردی صورت میگیرد را فاقد ارزش اخلاقی میدانند.
در نقطة مقابل این گروه لذت گرایان وظیفة انسان را تحصیل لذت و گریز از رنج دانسته و افعالی را که در این راستا صورت میگیرد دارای ارزش اخلاقی میدانند.
افرادی نیز همچون کانت تنها افعالی را خوب و فضیلت به حساب میآورند که از روی احساس وظیفة و
تکلیف صورت گرفته باشد نه اینکه صرفاً رفتاری ناشی از تمایلات طبیعی انسان باشد برخی مکاتب نیز از زوایةدیگری به موضوع نگریسته و برای تمییز فضیلت از رذیلت رجوع به نظر یک قاضی را لازم دانستهاند.
وجدان گرایان معتقدند وجدان به راحتی و از راه الهام قادر به تشخیص خوب و بد افعال است.
و جامعه گرایان قضاوت جامعه را ملاک تفکیک فضیلت از رذیلت دانستهاند.
در کنار اینها از دانشمندان مسلمان
اشاعره امر و نهی پروردگار را ملاک خوبی و بدی افعال میدانند در حالی که امامیه و معتزله به مخالفت با آنان پرداخته و معتقدند عقل انسان دارای ظرفیتی است که توان درک خوبی و بدی افعال را دارد و این طور نیست که تا به فعلی امر نشود آن فعل فاقد مصلحت باشد و امر پروردگار موجب ایجاد مصلحت در آن شود.
در نقد معیارهای ارائه شده از طرف صاحبان این مکاتب به طور اجمال باید گفت که، اولاً اکثر آنها در تشخیص کمال حقیقی انسان در نقش مؤثر در تعیین ملاک فضیلت دارد به خطا رفتهاند. لذا این طور نیست که صرف خدمت به خلق و یا تحصیل لذت و گریز از رنج و یا انجام عمل بر اساس احساس وظیفه کمال برای انسان باشد، چه بسا عملی دارای سود فردی است اما فضیلت و عبادت است و یا انجام عملی مستلزم رنج فراوان است اما نهایتاً به لذت فراوانی منجر میگردد و یا فاقد لذت ظاهری محسوس است و یا انسان در تشخیص وظیفه اشتباه کند علاوه بر اینکه نمیتوان بدون یک گرایش توحیدی گفت که شخص میتواند عملی را صرفاً از روی احساس وظیفه و بدون در نظر گرفتن هیچ گونه نفع یا ضرری انجام دهد. ثانیاً اینطور نیست که قضاوت وجدان بشر و یا جامعه بتواند ملاک تفکیک فضیلت از رذیلت باشد، زیرا در خیلی از موارد مصادیق خوب و بد بدیهی نیستند تا وجدان به راحتی آنها را تشخیص دهد علاوه بر اینکه ممکن است وجدان در اثر تربیت ناصحیح در تمییز غلط عمل کند. از طرف دیگر نظر جامعه نیز مورد قبول نیست زیرا پذیرش این مطلب مستلزم نسبی شدن اخلاق و تبیعت آن از نظر اکثر افراد جامعه است که با تغییر نظر اکثر فضائل اخلاقی نیز دگرگون شده و رذیلتها تبدیل به فضیلت میشوند.
ثالثاً:دربارة نظر اشاعره نیز باید گفت که این طور نیست که ملاک خوبی و بدی قبل از امر و نهی خداوند در فعل نباشد و عقل قادر به درک آن نگردد لذا قرآن میفرماید:«ان الله لا یأمر بالفحشاء»
که بیانگر وجود ملاک حسن و قبح در افعال قبل از امر پروردگار است.
در کنار این مکاتب برخی ریشة همة فضایل را در دو فضیلت نیک خواهی و عدالت دانسته و تصریح میکنند اگر ملکهای نفسانی را نتوان از این دو اخذ کرد در واقع آن ملکه یا فضیلت اخلاقی نیست، (مثلاً ایمان، امید و حکمت که فضایل دینی و عقلانیاند نه اخلاقی) و یا اصلاً فضیلت نیست.
در سنّت مسیحی نیز گفته میشود که مسیحیان هفت فضیلت اصلی دارند، سه فضیلت الهیاتی، (ایمان، امید و محبت) و چهار فضیلت انسانی (مصلحت اندیشی، بردباری، اعتدال و عدالت، افلاطون و سایر فیلسوفان یونان و بسیاری از حکیمان مسلمان نیز از چهار فضیلت حکمت، شجاعت و اعتدال به عنوان فضایل مادر و بنیادین نام میبرند.
در تعیین فضیلت، ابتداء لازم است به این مسئله پرداخته شود که کمال حقیقی انسان در چیست، زیرا در صورتی امری فضیلت به حساب میآید که کمالی را بر کمالات انسان بیفزاید و او در راستای رسیدن به کمال لایق وی یاری رساند، یعنی هر فعل و صفتی به هر اندازه که انسان را در رسیدن به کمال واقعی و نهائی یاری رساند یا زمینه را برای وصول به آن فراهم کند از ارزش اخلاقی برخوردار است. بنابراین میتوان چنین نتیجه گرفت که چون کمال انسان امری واقعی و صفتی وجودی است لذا افعال و صفاتی که بین آنها و کمال نهایی انسانی رابطة علّی و معلولی وجود داشته باشدآن افعال و صفات دارای ارزش اخلاقی بوده و در ردیف فضایل اخلاقی محسوب می گردند. چنانچه مکاتب دیگر نیز به این امر توجه داشتهاند امّا در تشخصیص کمال حقیقی انسان به خطا رفتهاند.
انسان فطرتاً گرایش به سمت کمال دارد و برای رسیدن به کمال مطلق آفریده شده است؛ زیرا هر چه در مسیر کمال پیش میرود خواهان بدست آوردن درجات بالاتری از آن است. وجود بی نهایت کمال مطلق، بر اساس تعلیم دین اسلام، وجود خداوند متعال است، بنابراین کمال انسان و مطلوب نهائی او در هر چه نزدیکتر شدن به سرچشمة هستی و قلب پروردگار میباشد. آیات
قرآن و
روایات معصومین نیز شاهد گویائی بر این مطلب هستند، خداوند در قرآن کریم بالاترین درجات کمال بنده را لقاء پروردگار و بازگشت به سوی حق معرفی کرده است:«یا ایتها النّفس المطمئنّه ارجعی الی ربّک راضیة فادخلی فی عبادی، و ادخلی جنّتی»
«ای نفس ممطئن به حضور پروردگارت باز آیة که تو خشنود و او راضی از توست، در صف بندگان خاص من درآی و در بهشت من داخل شو» «انّ الذین لا یرجون لقاءنا و رضوا بالحیوة الدنیا...»
«آنها که به دیدار ما امیدوار نیستند و به زندگی پست دنیا دلخوش داشتهاند، آنها از آیات و نشانههای ما غافلند و به سبب کردارشان در دوزخ جای میگیرند.»
از همین دوست که ائمة معصومین علیهم السّلام در
مناجاتهای خویش با پروردگار درخواست تقرّب هر چه بیشتر داشتهاند
امیر مؤمنان علیه السّلام در
مناجات شعبانیه که زبان دعای همة ائمه علیهم السّلام بوده، اینگونه
مناجات میکند:«الهی به لی کمال الانقطاع الیک»
«معبودا! به من بریدن از همه و پیوستن به خود را عطا کن». و امام سجاد علیه السّلام در
مناجات خو دبا خدا اینگونه دعا می کند:«الهی فاجعلنا ممن اصطفیته لقربک»
خدایا مرا از کسانی قرار ده که برای قرب خود برگزیده ای. خدایا ما را به راههایی ببر که به تو برسیم و ما را در نزدیکترین راههای ورود به خودت سیر و حرکت ده...
.
حال با توجه به اینکه کمال نهایی انسان وصول به مقام قرب الهی است، در نتیجه هر فعل و صفتی که انسان را در رسیدن به این مرتبه یاری کند و سبب ارتقاء انسان در مراتب قرب پروردگاری باشد و یا زمینه را برای سیر الی الله فراهم نماید، فضیلت محسوب می شود.
از همین روست که تمام عبادات اعم از واجب و مستحب در زمرة فضائل اخلاقی به شمار می روند و برخی علماء اخلاق نیز در کتب خود آنها را نیز ذکر کرده اند از جملة مرحوم ملا محمد مهدی نراقی بسیاری از واجبات و مستحبات را در زمرة فضائل اخلاقی گنجانده است.
و در تفسیر فضائل اخلاقی اینگونه مرقوم می دارد:«فضائل الاخلاق من المنجیات الموصله الی السعادة الابدیه»
که بنابراین هر آنچه را در وصول انسان به سعادت ابدی که کمال نهایی آن قرب الی الله است مؤثر باشد، جزو فضائل اخلاقی می توان به حساب آورد. در این میان به نکتة مهم دیگری باید اشاره کرد وآن اینکه از نگاه قرآن کریم تنها اعمالی دارای ارزش اخلاقی و موجب تقرب انسان به سمت پروردگار هستند که با انگیزة خداجویانه و برای رضای خدا صورت گیرد وگرنه صرف صورت عمل که در قالب خاصی انجام شود، فضیلت محسوب نخواهد شد و نیت تقربب به حق از اساسی ترین معیارها برای ارزشمندی عمل به حساب می آید. قرآن کریم نیز در برخی از آیات به این نکته تصریح نموده است، از جمله در آیة ۲۰۷ سورة بقره که در شأن حضرت علی علیه السّلام نازل شد:«و من الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات الله و الله رؤوف بالعباد»
و برخی از مردم کسانی هستند که از جان خود برای تحصیل رضای پروردگار خویش می گذرند و خداوند نسبت به بندگان رؤوف و مهربان است. حضرت اگر چه در بستر پیامبر تا جان ایشان محفوظ بماند و این کار مهم و ارزشمندی بود، اما خداوند ملاک ارزشمند شدن عمل ایشان را شجاعت، شهامت و یا از خود گذشتگی و ایثار به خاطر دیگران، معرفی نمی کند، بلکه کسب رضای پروردگار به تقرب به او را معیار ارزشمند شدن عمل حضرت می داند.
بنابراین در نظام اخلاقی اسلام، هر آنچه که موجب تقرب انسان به پروردگار و وصول به کمال مطلق باشد و با انگیزة خداجویانه و کسب رضای الهی صورت پذیرد دارای ارزش اخلاقی خواهد بود و فضیلت به حساب می آید، گرچه ممکن است در دسته بندی فضائل برخی اعم و در برگیرندة فضائل خاص تری باشند.
پایگاه اندیشه قم بازیابی ۱۳۹۴/۹/۸