فصل منطقی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
فصل منطقی، یکی از
اصطلاحات بهکار رفته در
علم منطق بوده و بهمعنای مفهوم "کلیِ ذاتیِ مختصّ به یک
ماهیت" است.
فصل به اعتبار
وجود ذهنی یا خارجی سه نوع است:
۱.
فصل منطقی؛
۲.
فصل طبیعی؛
۳.
فصل عقلی.
فصل منطقی، عبارت است از مفهوم "کلّیِ ذاتیِ ممیّز ماهیت از سایر ماهیات مشارک در جنس".
مصادیق این مفهوم کلی (
فصل منطقی) را
فصل طبیعی گویند؛ مثل "ناطق" که ذاتیِ مختصّ انسان است و او را از سایر حیوانات (که با او در حیوانیت مشارک هستند) جدا میکند.
فصل طبیعی، معروض
فصل منطقی واقع میشود؛ یعنی
فصل منطقی بر آن حمل میشود؛ مانند: " الناطق
فصلٌ" یعنی: ناطق
فصل است.
وقتی
فصل طبیعی مثل ناطق، با وصف مفهوم "
فصلیّت"، که
فصل منطقی است، لحاظ گردد بر مجموع صفت و موصوف،
فصل عقلی اطلاق می شود. بنابراین در مثال: "الناطق
فصلٌ"، ناطق، از آن جهت که ناطق است و قطع نظر از این که
فصل باشد یا نه،
فصل طبیعی است، و مفهوم
فصل، مجرد از هر
ماده و مصداقی،
فصل منطقی است، و ناطق به وصف
فصلیّت،
فصل عقلی است.
از تعاریف سه قسم مذکور روشن میشود که ظرف تحقق
فصل منطقی و عقلی،
عالم ذهن است و
فصل طبیعی، به لحاظ
وجود افرادش در خارج، خارجی است. در منطق هر گاه
فصل، به طور مطلق ذکر شود،
فصل منطقی مراد است، هم چنان که هرگاه کلی به نحو مطلق گفته شود، کلی منطقی مقصود است.
امام خمینی همسو با حکما به دو واژه
فصل حقیقی و منطقی اشاره کرده و بر این باور است که
فصل اخیر انسان همان صور نوعیه انسان است
و چون تعین و تحصل با
فصل اخیر ماهیت حاصل میشود، نه دیگر
فصول آن، دیگر
فصول، صرف نظر از
فصل اخیر مبهم و نامتحصلاند و مرتبه خاصی از کمال را ایجاب نمیکنند، بلکه تعین و تحصل هر مرتبه خاص از کمال، به
فصل اخیر آن بستگی دارد و از همین جهت است که با تحقق یافتن
فصل اخیر،
وجود خاص
ماهیت تحقق مییابد.
این حدود و مفاهیم غیر متحصل به حرکت جوهری رو به تکامل دارند که بر انسان قابل حملاند و با او متحد میشوند و در حقیقت همه مراتب قبل از جوهر، امتداد، صورت عنصری، معدنی، نباتی و حیوانی قوه یکدیگرند و هر فعلیتی نسبت به فعلیت بعدی قوه است و هر فعلیت بعدی به حرکت جوهری عین قوه مرتبه لاحق است و به همین صورت تا اینکه به فعلیت نهایی که همان
فصل اخیر است میرسد.
به اعتقاد امام خمینی دیگر
فصول، حدودی هستند که هیچیک از آن حدود، فعلا در
نفس انسان که صورت و
فصل اخیر است،
موجود نیستند.
بلکه همه این حدود قبلی، ناقص همین لاحق کاملاند و این نقصها امری عدمیاند نه اینکه ناقص، هویت و حظّ
وجودی و کمالی خود را از دست داده باشند و
موجود کامل از نو حادث شده باشد. زیرا در این صورت دیگر آن قبلی، ناقص این کامل نیست، بلکه آن قبلی یک
موجود و این لاحق و کامل،
موجود دیگری است که هیچ ارتباطی باهم ندارند. این مرتبه
فصل اخیر است که در عین بساطت، جامع تمام کمالات قبلی است. پس انسان با اینکه یک
موجود بسیط به
وجود جمع است، در مقام حد و تعریف
موجود تفصیلی است.
در تنظیم این مقاله از منابع ذیل استفاده شده است:
• شیرازی، قطبالدین، درة التاج (منطق).
• فرصت شیرازی، میرزا محمد، اشکال المیزان.
• ابنسینا، حسین بن عبدالله، الشفا (منطق).
•
مظفر، محمدرضا، المنطق. •
مشکوةالدینی، عبدالمحسن، منطق نوین مشتمل بر اللمعات المشرقیه فی الفنون المنطقیه.
•
پایگاه مدیریت اطلاعات علوم اسلامی، برگرفته از مقاله «فصل منطقی»، تاریخ بازیابی۱۳۹۶/۳/۱۶. •
دانشنامه امام خمینی ، تهران،
موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی ، ۱۴۰۰ شمسی.