فاطِر (لغاتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
فاطِر: (فاطِرِ السَّمَاواتِ) «فاطِر» از مادّه «
فطور»، در اصل به معناى شكافتن از طول است،
و از آنجا كه آفرينش موجودات همانند شكافته شدن ظلمت عدم، و بيرون آمدن نور هستى است، اين تعبير در مورد
خلقت و آفرينش، به كار مىرود، مخصوصاً با توجّه به علوم روز كه مىگويد: مجموعه عالم هستى در آغاز توده واحدى بوده، كه تدريجاً شكافته شده، و بخشهايى از آن جدا گرديده، اطلاق كلمه
«فاطر» بر ذات پاک خداوند، مفهوم تازهتر و روشنترى به خود مىگيرد.
ترجمه و تفسیر آیات مرتبط با
فاطِر:
(قُلْ أَغَيْرَ اللّهِ أَتَّخِذُ وَلِيًّا فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَهُوَ يُطْعِمُ وَلاَ يُطْعَمُ قُلْ إِنِّيَ أُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ أَوَّلَ مَنْ أَسْلَمَ وَلاَ تَكُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِكَينَ) (بگو: آيا غير خدا را ولىّ خود انتخاب كنم؟! خدايى كه آفريننده
آسمانها و
زمین است؛ اوست كه روزى مىدهد، و نيازى به روزى ندارد. بگو: من مأمورم كه نخستين مسلمان باشم؛ و خداوند به من دستور داده كه از
مشرکان نباش.)
علامه طباطبایی در
تفسیر المیزان میفرماید: از اين آیه شروع مىشود به استدلال بر يگانگى خدا و اينكه شريكى براى او نيست.
(دیدگاه
شیخ طبرسی در
مجمع البیان:
)
(الْحَمْدُ لِلَّهِ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ جَاعِلِ الْمَلَائِكَةِ رُسُلًا أُولِي أَجْنِحَةٍ مَّثْنَى وَثُلَاثَ وَرُبَاعَ يَزِيدُ فِي الْخَلْقِ مَا يَشَاءُ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ) (ستايش مخصوص خداوندى است كه آفريننده آسمانها و زمين است، كه فرشتگان را رسولانى قرار داد داراى بالهاى دوگانه و سه گانه و چهارگانه، او هرچه بخواهد در آفرينش مىافزايد، زيرا خداوند بر هر چيزى تواناست.)
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان میفرماید: كلمه
فاطر از ماده
فطر است، كه - به طورى كه
راغب گفته- به معناى شكافتن از طرف طول است
و اگر كلمه
فاطر بر خداى تعالى اطلاق شده، به عنايت استعارهاى بوده است، گويا خداى تعالى
عدم را پاره كرده، و از درون آن آسمانها و زمين را بيرون آورده است.بنا بر اين، حاصل معناى آيه اين مىشود: حمد خدا را كه پديد آورنده آسمانها و زمين است، به ايجادى ابتدايى، و بدون الگو و بنا بر اين كلمه
فاطر همان معنايى را مىدهد كه كلمه بديع و مبدع دارند، با اين تفاوت كه در كلمه ابداع، عنايت بر نبودن الگوى قبلى است، و در كلمه
فاطر عنايت بر طرد عدم و بر ايجاد چيزى است از اصل، نه مانند كلمه صانع كه به معناى آن كسى است كه مواد مختلفى را با هم تركيب مىكند، و از آن صورتى جديد (از قبيل خانه، ماشين، و امثال آن) كه وجود نداشت، درست مىكند.
(دیدگاه شیخ طبرسی در مجمع البیان:
)
•
مکارم شیرازی، ناصر، لغات در تفسیر نمونه، برگرفته از مقاله «فاطِر»، ص۴۱۱.