غیاثالدین الغخان بلبن
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بَلْبَن، غیاث الدّین اُلُغ خان، ممتازترین سلطان از سلسله سلاطین مملوک دهلی میباشد.
او در اصل غلامی ترک از
قبیلة البری ، و از اعضای گروه معروف چِهِلگانی (چهل غلامِپرورده سلطان اِلتُتْمِش) بود و به سبب شایستگی و استعداد خویش ترقی کرد تا آنجا که وزیر و «نایب مملکت»
ناصر الدین محمود شاه (۶۴۴ـ ۶۶۴)، پادشاه زاهدمنش، شد و دخترخود رابه همسری او (شاه) درآورد. در سراسر سلطنت محمود، عملاً فرمانروایی داشت و عوامل تجزیه و تفرقه را مهار کرد و در اداره کشور اعمال قدرت نمود. در ۶۶۴، پس از مرگ محمود، که فرزند نداشت، سلطنت خود را باعنوان غیاث الدین بلبن، رسماً آغاز کرد و تجربه اندوزیش در طول مدت نیابت، او را در جایگاهی مطلوب قرارداد.
بلبن برای اداره مملکت با مشکلات فراوانی روبرو شد، زیرا اوضاع داخلی کشور آشفته بود و هجوم خارجی نیز آن را تهدید میکرد. دسیسههای خائنانه نجبای ترک، مقاومت روزافزون هندوها و بالا گرفتن تهدید تاخت و تاز
مغول ، وضعی پدید آورد که برخوردی واقع بینانه همراه با اراده ای قوی میطلبید تا به اقدامی جسورانه بینجامد.
وی به منزله پادشاه نمونه شرقی، از حق الهی سلطان دفاع کرد و بر اجرای رسوم درباری سخت پافشاری نمود، برای دفع نجبای متمرّد
شمشیر و
زهر را یگانه علاج یافت و این هر دو را بی محابا به کار برد و ازشرّ بسیاری از آنان رهایی یافت. با عزم جزم و اراده ای بی تزلزل، شورشیان میواتی را به زانو درآورد و قیام هندوهای دوآب را فرونشاند. برای دفع غارتگران مغول و جلوگیری از پیشروی آنان، محمّدخان، فرزند لایق و مورد اعتماد خود، را به فرماندهی لشکری با آرایش دفاعی ماهرانه در طول سرحدّات شمال غربی گماشت. در داخل کشور، لشکر سازمان نوی یافت و دستگاه جاسوسیِ کارسازی پدید آمد. در زمان او از
هنر و
ادبیات با گشاده دستی حمایت میشد.
امیرخسرو دهلوی یکی از ستارگان ادب دربار او بود. در نتیجه این کفایت، صلح و آرامش و رونق و ترقی بر کشور حکمفرما شد، جزآنکه در سرزمین دوردست بنگال شورشی روی نمود. چون
طُغرِل خان ، حاکم آن ولایت، با لجاج فرمان سلطان را حرمت نداشت و از آن سرپیچید، بلبن با لشکری نیرومند به مقابله او شتافت که در نتیجه حاکم یاغی گرفتار شد و به قتل رسید. هواخواهانِ او را نیز به اسارت به لکهنوتی بردند و در ملاعام به چهار میخ کشیدند. این کیفر درس عبرت و هشداری نیز برای پسرش، بُغراخان، بود که پیش از بازگشت به دهلی او را به حکومت بنگال گماشته بود.
پسر محبوب بلبن، امیر محمّد، که به جانشینی او تعیین شده بود، در ۶۸۵، در جنگی شدید با مغولان، کشته شد، و بلبن، احتمالاً بر اثر همین مصیبت، یک سال بعد در ۶۸۶ درگذشت. این واقعه
ناقوس مرگ سلسله ممالیک را به صدا درآورد، زیرا سه سال پس از آن بود که خَلْجیها زمام سلطنت دهلی را به دست گرفتند.
(۱) ضیاءالدین بَرَنی، تاریخ فیروزشاهی، کلکته ۱۸۶۰ـ۱۸۶۶.
(۲) شمس سراج عفیف، تاریخ فیروزشاهی، کلکته ۱۸۸۸ـ۱۸۸۹.
Muh ¤ ammad ـ Aziz Ah ¤ mad, Political history and institutions of the early Turkish empire of Delhi (۱۲۰۶- ۱۲۹۰) , Indian edition, Delhi ۱۹۷۲;
Elliott and Dowson, History of India , III;
A B M H ¤ ab bulla h, Foundation of Muslim rule in India , Lahore ۱۹۴۵;
Sir olseley Haig, Cambridge history of India , III, Cambridge ۱۹۲۸;
G Hambly, "Who were the Chihilga n , the forty slaves of Sult ¤ a n Shams al-D n Iltutmish of Delhi", Iran, Jnal of the British Inst of Persian Studies , X (۱۹۷۲) , ۵۷-۶۲;
P Hardy, Historians of medieval India , London ۱۹۶۰, index;
A L Srivastava, The sultanate of Delhi ۲ , Agra ۱۹۵۳
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «غیاث الدین الغخان بلبن»، شماره۱۶۶۵.