• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

غزوه حمراء الاسد

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



غزوه ‌حمراء ‌الاسد، یکی از غزوات پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بود که یک روز بعد از جنگ احد در منطقه ‌حمراء ‌الاسد، نزدیکی مدینه صورت گرفت. این غزوه سال سوم هجری و بدون درگیری نظامی پایان یافت و بدین‌علت برخی آن را جزء غزوات ندانسته‌اند.
بعد از جنگ احد، مشرکان به سمت مکه بازگشتند ولی طبق مشورت بین خودشان، تصمیم بر حمله مجدد به مدینه گرفتند، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از این تصمیم مطلع شده و دستور سازماندهی لشکر مسلمانان و رویارویی با مشرکان را داد. مسلمانان در حمراء ‌الاسد اردو زدند و با تاکتیک‌های نظامی توانستند مشرکان را از درگیری منصرف کنند و این غزوه بدون جنگ پایان یافت و پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بعد از سه یا پنج روز توقف در حمراء ‌الاسد به مدینه بازگشت. آیات ۱۷۲ تا ۱۷۵ سوره آل‌ عمران و بنا بر نقل برخی از مفسران آیه ۱۰۴ سوره نساء درباره این غزوه نازل شده است.



‌حمراء ‌الاسد نام منطقه‌ای در مسیر مدینه به مکه است که حدود هشت میل (۱۵ کیلومتر) از مدینه فاصله دارد. لشکرکشی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به این منطقه پس از نبرد احد به غزوه «حمراء الاسد» معروف شده است.


غزوه ‌حمراء ‌الاسد، یکشنبه ۸ شوال سال سوم هجری، یک روز پس از غزوه احد در هشت یا ده میلی مدینه، در راه وادی عقیق به مکه و در سه میلی ذوالحلیفه روی داد.
[۸] حربی، ابراهیم‌ بن اسحاق، المناسک‌ و اماکن طرق‌ الحج‌ و معالم‌الجزیرة، ص۴۴۰.چاپ حمد جاسر، ریاض ۱۴۰۱/۱۹۸۱.

به دلیل اختلاف نظر درباره زمان نبرد احد، زمان غزوه حمراء ‌الاسد را نیز به اختلاف هشتم یا پانزدهم شوال گزارش کرده‌اند.


هر چند نبرد احد در آغاز به نفع مسلمانان پیش رفت، ولی در پایان به شهادت جمعی از آنان و پیروزی قریش انجامید. قریشیان پس از نبرد، سال آینده را برای رویارویی بعدی معین کردند و سپس به سمت مکه به راه افتادند، اما در نخستین منزلگاه با مشورت و گفت‌وگو به این نتیجه رسیدند که باید به مدینه باز گردند و کار مسلمانان را همین‌جا یکسره کنند. آن‌ها در «روحاء» در دو منزلی مدینه (سی یا چهل میلی مدینه) اردو زدند. برخی از بزرگان آن‌ها مانند صفوان بن امیه با این اقدام مخالف بودند، زیرا به پیروزی خود اطمینان نداشتند.
به نظر می‌رسد، پیامبر نیز احتمال بازگشت آنان را بعید نمی‌دانسته، از این‌رو فردای نبرد احد تصمیم گرفت سپاه دشمن را تعقیب کند. بنا بر گزارش‌های مخبران، تصمیم قریش را به اطلاع پیامبر رسانده‌اند. با توجه به فاصله دو منزلی روحاء با مدینه به نظر می‌رسد، اقدام پیامبر پیش‌گیرانه بوده و سپس با اطلاعاتی که (توسط مخبران) به ایشان رسیده، مشخص شده که پیش‌بینی‌ها مطابق با واقع است. پیامبر چند تن آشنا به منطقه را، برای ردیابی دشمن اعزام کرد. بر اساس روایت المغازی سران اوس و خزرج (احتمالا برای محافظت از پیامبر) شب پس از احد را در مسجد خوابیدند. پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بعد از نماز صبح یکشنبه، از بلال خواست تا اعلام کند سپاه دوباره سازماندهی شود.


هدف پیامبر از این غزوه، که به فرمان خدا صورت گرفت آن بود که مشرکان را از ادامه جنگ و حمله به مدینه بترساند و باز دارد و قوّت و قدرت مسلمانان را به دشمن نشان دهد و بفهماند که زخم و شکستی که در غزوه احد به آنان وارد شده، عزم و اراده‌شان را از مقابله با دشمن سست نکرده‌ است.
سخن پیامبر اکرم هنگام بسیج مسلمانان نیز از این مطلب حکایت دارد: «... فَاِنَّهُ اَنْکی لِلْعَدوِّ و اَبْعَدُ لِلسَّمع؛ پس آن برای دشمن زیان‌آورتر است و آوازه‌ای بیشتر و پردامنه‌تر دارد.»
بر اساس گزارشی دیگر، رسول خدا چون خبر یافت که مشرکان در رَوحاء از بازگشت به مدینه سخن می‌گویند، مسلمانان را برای تعقیب دشمن فراخواند.


شرکت‌کنندگان در جنگ احد، مجاز به حضور در غزوه حمراء الاسد بودند.

۵.۱ - حاضرین در جنگ احد

پیامبر اکرم پس از نماز صبح، در حالی که مجروحان غزوه احد مشغول مداوای جراحات خود بودند، به بِلال فرمود که ندا دهد: پیامبر دستور می‌دهد دشمن را تعقیب کنید و جز کسانی که دیروز در جنگ حضور داشتند کسی نباید با ما (از مدینه) خارج شود.
روایت دیگر حاکی از این است که پیامبر تنها به کسانی که در غزوه احد زخم برداشته بودند، فرمان و رخصت داد وی را در این لشکرکشی همراهی کنند.
تنها کسانی را مجاز به حضور دانست که در غزوه احد حضور داشتند. جابر بن عبدالله انصاری تنها کسی بود که در غزوه احد شرکت نداشت؛ اما اجازه یافت در غزوه حمراء ‌الاسد شرکت کند. پدر جابر در جنگ احد به او دستور داده بود برای مراقبت از خواهرانش در مدینه بماند.

۵.۲ - مجروحان احد

بخشی از فراخوانده‌شدگان، مجروحان نبرد احد بودند و مداوای آن‌ها به زمان طولانی‌تری نیاز داشت، و از این‌رو حرکت سپاه مسلمانان قدری دشوار بود. با این حال مسلمانان پس از اطلاع از دستور پیامبر آماده حرکت شدند. طوایفی چون بنی عبدالاشهل و بنی‌ سلمه (که بیشترین تلفات را داده بودند) با بیشترین تعداد زخمیان در نبرد حمراء ‌الاسد شرکت کردند.
به هر روی، زخمیان احد از پیامبر فرمان‌برداری کردند و سلاح برداشتند. از آن میان، چهل تن از بنی‌سَلَمه، که بیش از دیگران متحمل جراحات شده بودند، به پیامبر پیوستند و به صف ایستادند.
برخی همچون عبداللّه‌ بن سهل و برادرش رافع، که مَرکبی نداشتند، افتان و خیزان خود را به پیامبر رساندند.

۵.۳ - تعداد شرکت‌کننده

طبق روایت نخست، از هفتصد تن لشکریان مسلمان در احد، بیش از هفتاد تن به شهادت رسیدند و همه باقی‌ماندگان، در حمراء الاسد شرکت کردند.
به روایات دیگر، شمار همراهان پیامبر در این غزوه شصت یا هفتاد تن
[۶۰] کرمانی، محمد بن یوسف، صحیح ابی‌عبداللّه البخاری بشرح الکرمانی، ج۱۶، ص۱۲-۱۱، بیروت ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
یعنی حدود تعداد مجروحان احد، بوده است. آیه ۱۷۲ سوره آل‌عمران و گفتار پیامبر «اَلاعِصابةٌ تشدّ لامراللّه تطلب عدوّها فانها انکی (انکأ) للعدو وابعد للسمع»، قول دوم را تأیید می‌کند.
با توجه به تعداد شهدای احد می‌توان گفت که در نبرد حمراء ‌الاسد حدود ششصد و‌ اندی شرکت کرده‌اند. برخی منابع حدیثی چون صحیح بخاری، به خطا تعداد سپاه حمراء ‌الاسد را هفتاد تن دانسته‌اند.
[۶۳] بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، ج۵، ص۳۸، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۰.

شمس شامی کوشیده است میان این دو قول را جمع کند.
روایت ضعیفی نیز می‌گوید که پیامبر از میان حاضرانِ در احد و کسانی که در آنجا حضور نیافتند، لشکری به این غزوه برد.


پیامبر پرچمش را که از روز احد بسته مانده بود به علی (علیه‌السلام) (و به قولی به ابوبکر) سپرد و خود با وجود زخم‌های فراوان، به مسجد رفت و نماز گزارد، سپس جامه رزم پوشید و به سمت دشمن حرکت کرد. (در ماه شوال، ۳۲ ماه پس از هجرت) مسلمانان در حمراء ‌الاسد در هشت میلی مدینه اردو زدند. بر این اساس حداقل فاصله اردوگاه پیامبر با اردوگاه قریش بیست و‌ اندی میل خواهد بود. راهنمای پیامبر تا حمراء الاسد ثابت بن ضحاک بود. در حمراء ‌الاسد پیامبر با جنازه دو تن از پیشاهنگانی که گسیل داشته بود، مواجه شد و آن‌ها را همان‌جا دفن کرد.
پیامبر سه تن از بنی‌ اَسلَم را، به منزله طلیعه، در پی دشمن فرستاد، اما دو تن از ایشان را مشرکان به شهادت رساندند.


مشرکان درباره حمله مجدد به مدینه رایزنی می‌کردند، لیکن صفوان‌ بن امیه آنان را از خشم و انتقام مسلمانان برحذر داشت و هشدار داد که ممکن است این بار شکست بخورند. پس، مشرکان به راه خود ادامه دادند و در روحاء فرود آمدند. رسول خدا و یارانش نیز به حمراء الاسد رسیدند و آنجا اردو زدند.


به دستور پیامبر شب‌ها آتش می‌افروختند. شعله‌های آتش، که شمار آن به پانصد می‌رسید، از دوردست دیده می‌شد و آوازه این لشکر در هرجا پیچید و بدین‌وسیله خداوند دشمن را سرکوب کرد.
این پیام برای قریش حکایت از حضور و روحیه بالای مسلمانان داشت، ولی احتمال درگیری برای هر دو طرف هم‌چنان وجود داشت. معبد بن ابی‌معبد خزاعی در مسیرش به مکه با پیامبر و اصحابش برخورد و در ادامه مسیر و در مواجهه با سپاه قریش، وقتی از تصمیم آنان برای بازگشت مطلع شد و به آن‌ها توصیه کرد از این خیال دست بردارند، زیرا پیامبر و یارانش سخت خشمگین‌اند و آمده‌اند تا انتقام بگیرند و به آن‌ها هشدار داد که کسانی که دیروز در احد نبودند، اینک همراه پیامبرند. خداوند در این زمان در دل قریشیان رعب و هراس افکند و سبب شد که از جنگ بپرهیزند و عزم مکه کنند. آیه ۱۵۵ سوره آل عمران بر همین حقیقت اشاره دارد. «سَنُلْقِی فِی قُلُوبِ الَّذِینَ کَفَرُوا الرُّعْبَ بِما اَشْرَکُوا بِاللَّهِ ما لَمْ ینَزِّلْ بِهِ سُلْطاناً وَ مَاْواهُمُ النَّارُ وَ بِئْسَ مَثْوَی الظَّالِمِینَ»
از طرف دیگر قریش نیز در صدد تضعیف روحیه مسلمانان برآمد و دست به ترفندهای تبلیغی زدند و چون جمعی از قبیله عبد قیس به قصد رفتن به مدینه با سپاه قریش مواجه شد، ابوسفیان از آن‌ها خواست تا خبر حرکت لشکر خویش را به سوی پیامبر برای نابودی بقیه یاران حضرت به آنها اعلام کنند. آنها در حمراء ‌الاسد این خبر را به پیامبر رساندند و پیامبر نیز عبارت «حسبنا الله و نعم الوکیل» «خداوند برای ما کافی است» را تکرار کردند. این پاسخ بیانگر ایمان راسخ پیامبر به امداد الهی بود. تاکتیک پیامبر و ایستادگی و وفاداری یاران ایشان موجب شد تا سپاهیان قریش از تصمیم خود منصرف شوند و به سوی مکه بازگردند.
در ادامه آیه ۱۷۳، آیه ۱۷۴ آل عمران اشاره می‌کند که به رغم آن‌که برخی، سپاه را از قدرت قریش می‌ترساندند هیچ گزندی به آنان نرسید. اینان در پی رضایت خدا بودند و با نعمت و بخشش خدا بازگشتند.
[۱۰۴] طبری، محمد بن جریر، جامع‌ البیان، ج۳، ص۲۳۷-۲۳۹، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵.
[۱۰۵] طبری، محمد بن جریر، جامع‌ البیان، ج۳، ص۲۴۲، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵.
«فَانقَلَبوا بِنِعمَة مِنَ اللّهِ وفَضل لَم یمسَسهُم سوءٌ واتَّبَعوا رِضونَ اللّهِ واللّهُ ذو فَضل عَظیم»
پس از آن، معبد بن ابی‌معبد خُزاعی، که همچون دیگر افراد قبیله‌اش هم‌پیمان و هواخواه پیامبر بود، با سخنان و اشعار خود، ابوسفیان و سران قریش را از فکر حمله به مدینه منصرف ساخت، بدین‌گونه، مشرکان خسته از جنگ و خرسند از پیروزی خویش، از بیم مسلمانان، به‌ سرعت به طرف مکه رفتند.


ابوسفیان به پیامبر پیغام فرستاد که برای نابودی باقی مسلمانان بازخواهند گشت. پیامبر و مسلمانان نیز گفتند خدا ما را بس است و او یاوری نیکوست. معبد خزاعی با پیک به پیامبر اطلاع داد که کفار به مکه بازگشته‌اند.


در مسیر بازگشت به مدینه، ابوعَزّه جُمَحی، از مشرکان مکه به دست لشکر اسلام دستگیر شد. ابوعزه پیش‌تر در جنگ بدر اسیر شده بود و پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) وی را به دلیل عائله‌مند بودنش با دریافت فدیه آزاد کرده بود به شرط آن که دیگر مشرکان را یاری نکند. با این حال ابو‌عزه در جنگ احد کفار قریش را همراهی کرد
[۱۲۴] مبارکفوری، صفی‌الرحمن، الرحیق الختوم، ص۲۸۶، بیروت، دارالهلال، اول.
و علاوه بر این، قریش را علیه پیامبر می‌شوراند و بدین‌رو به دستور پیامبر کشته شد. سپس آشکار گشت که معاویة بن مغیرة بن ابی‌العاص اموی؛ (کسی که حمزه عموی پیامبر را مثله کرده بود) جاسوس قریش در مدینه به خانه پسر عمویش، عثمان پناه برده است. مسلمانان معاویه را دستگیر کردند، ولی عثمان از او شفاعت کرد. معاویه سه روز مهلت یافت تا از محدوده مدینه بیرون رود و چون روز چهارم او را اطراف مدینه یافتند، جانش را گرفتند.


سرانجام پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) پس از سه روز توقف در حمراء الاسد به مدینه بازگشت. برخی مدت این غزوه را با محاسبه دو روز جابجایی‌ها، پنج روز دانسته‌اند.
[۱۴۷] ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۳، ص۱۰۸، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری، و عبدالحفیظ شلبی، (قاهره ۱۳۵۵/ ۱۹۳۶)، چاپ افست بیروت (بی‌تا).
در این مدت سعد بن عباده تامین تدارکات سپاه را به عهده داشت و ۳۰ شتر، چند راس گوسفند برای سپاهیان ذبح کرد.
در این مدت عبداللّه‌ بن امّ مکتوم جانشین پیامبر در مدینه بود.
از آنجاکه در حمراء الاسد رویارویی و جنگی روی نداد برخی آن را جزو غزوات ندانسته‌اند.


آیات ۱۷۲ تا ۱۷۵ سوره آل‌ عمران در شأن غزوه حمراء ‌الاسد نازل شده‌ است.
برخی مفسران نوشته‌اند آیه ۱۰۴ سوره نساء مربوط به همین رخداد است. خداوند در این آیه می‌فرماید: «ولا تَهِنوا فِی ابتِغاءِ القَومِ اِن تَکونوا تَالَمونَ فَاِنَّهُم یالَمونَ کَما تَالَمونَ وتَرجونَ مِنَ اللّهِ ما لا یرجونَ؛ سستی نکنید، که اگر شما از جراحات و تلفات خود دردمندید، آنان نیز چنینند، ولی شما به خدا امید دارید و آنان ندارند.»
قرآن کریم در سوره آل عمران از زخمی‌های جنگ احد که در حمراء ‌الاسد نیز شرکت جستند به نیکی یاد کرده و آنان را ستوده است و اجر عظیمی‌ به آنان وعده داده است. «اَلَّذینَ استَجابوا لِلّهِ والرَّسولِ مِن بَعدِ ما اَصابَهُمُ القَرحُ لِلَّذینَ اَحسَنوا مِنهُم واتَّقَوا اَجرٌ عَظیم» آیات ۱۷۳ تا ۱۷۵ این سوره نیز که در ادامه آیه قبل آمده است به همین رخداد ارتباط دارد.
[۱۶۶] انصاری، محمد بن احمد، تفسیر قرطبی، ج۴ـ ۳، ص۱۷۸، بیروت، موسسه التاریخ العربی، ۱۴۰۵.
در آیه ۱۷۴ خداوند می‌فرماید: وقتی به اعزامیان خبر رسید که قریشیان مجددا توان خود را بسیج کرده‌اند تا به شما حمله برند، نه تنها نترسیدند بلکه بر ایمانشان نیز افزوده شد و خداوند را برای خود کافی دانستند. «اَلَّذینَ قالَ لَهُمُ النّاسُ اِنَّ النّاسَ قَد جَمَعوا لَکُم فَاخشَوهُم فَزادَهُم‌ ایمنـًا وقالوا حَسبُنَا اللّهُ ونِعمَ الوَکیل»


این غزوه شکستی روانی و تبلیغی برای قریش و منافقان و یهود مدینه بود و روحیه مسلمانان را هم تقویت کرد.


(۱) ابن‌ حزم، جوامع السیرة، و خمس رسائل اخری، چاپ احسان عباس و ناصرالدین‌اسد، (قاهره? ۱۹۵۰)؛
(۲) ابن‌ سعد (بیروت).
(۳) ابن‌ شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب، نجف ۱۹۵۶.
(۴) ابن‌ کثیر، البدایة و النهایة، ج ۲، چاپ احمد ابوملحم و دیگران، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
(۵) ابن‌ هشام، السیرة النبویة، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری، و عبدالحفیظ شلبی، (قاهره ۱۳۵۵/ ۱۹۳۶)، چاپ افست بیروت (بی‌تا.).
(۶) عبداللّه‌ بن‌ عبدالعزیز بکری، معجم‌ ما استعجم من اسماء البلاد و المواضع، چاپ مصطفی سقّا، بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳.
(۷) احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، چاپ محمود فردوس‌عظم، دمشق ۱۹۹۶ـ۲۰۰۰.
(۸) ابراهیم‌ بن اسحاق حربی، کتاب المناسک‌ و اماکن طرق‌ الحج‌ و معالم‌الجزیرة، چاپ حمد جاسر، ریاض ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
(۹) محمد بن ‌یوسف شمس شامی، سبل‌ الهدی و الرّشاد فی سیرة خیرالعباد، ج ۴، چاپ ابراهیم ترزی و عبدالکریم عزباوی، قاهره ۱۴۱۱/ ۱۹۹۰.
(۱۰) فضل‌ بن حسن طبرسی، اعلام الوری باعلام الهدی، قم ۱۴۱۷.
(۱۱) فضل‌ بن حسن طبرسی، مجمع‌ البیان فی تفسیرالقرآن، چاپ هاشم رسولی محلاتی و فضلاللّه یزدی طباطبائی، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
(۱۲) محمد بن جریر طبری، تاریخ (بیروت).
(۱۳) محمد بن جریر طبری، جامع.
(۱۴) جعفر مرتضی عاملی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم صلی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلم، قم ۱۴۰۳.
(۱۵) علی‌ بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۱.
(۱۶) محمد بن یوسف کرمانی، صحیح ابی‌عبداللّه البخاری بشرح الکرمانی، بیروت ۱۴۰۱/۱۹۸۱؛
(۱۷) مسعودی، تنبیه.
(۱۸) مطهر بن طاهر مقدسی، کتاب البدء و التاریخ، چاپ کلمان هوار، پاریس ۱۸۹۹ـ۱۹۱۹، چاپ افست تهران ۱۹۶۲.
(۱۹) محمد بن عمر واقدی، کتاب المغازی، چاپ مارسدن جونز، لندن ۱۹۶۶.
(۲۰) یعقوبی، تاریخ.


۱. بکری‌ اندلسی، عبدالله بن عبدالعزیز، معجم مااستعجم، ج۲، ص۴۶۸.    
۲. حموی، یاقوت، معجم‌ البلدان، ج۲، ص۳۰۱، بیروت، دار صادر، ۱۹۹۵، دوم.    
۳. ابن سعد، محمد، الطبقات‌ الکبری، ج۲، ص۳۷، تهران، فرهنگ و‌اندیشه، ۱۳۷۴.    
۴. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۲، ص۵۳۵.    
۵. بیهقی، ابوبکر، دلائل‌ النبوه، ج۳، ص۳۱۴، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۰۵، اول.    
۶. حمیری، ابن هشام، السیرة النبویه، ج۳، ص۶۱۶.    
۷. ابن‌سعد، محمد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۴۹    .
۸. حربی، ابراهیم‌ بن اسحاق، المناسک‌ و اماکن طرق‌ الحج‌ و معالم‌الجزیرة، ص۴۴۰.چاپ حمد جاسر، ریاض ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
۹. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۱، ص۳۳۴، بیروت، موسسه الاعلمی‌للمطبوعات، ۱۴۰۹، سوم.    
۱۰. ابن سعد، محمد، الطبقات‌ الکبری، ج۲، ص۳۷، تهران، فرهنگ و‌اندیشه، ۱۳۷۴.    
۱۱. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب‌ الاشراف، ج۱ ص۳۳۸، بیروت، موسسه الاعلمی، اول، ۱۳۹۴.    
۱۲. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۲، ص۵۳۴.    
۱۳. بغدادی، محمد بن حبیب، المحبر، ص۱۱۳، بیروت، دارالافاق الجدیده، بی تا.    
۱۴. ابن کثیر دمشقی، اسماعیل، البدایه و النهایه، ج۴، ص۴۹، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۷.    
۱۵. مقدسی، محمد بن احمد، احسن التقاسیم، ص۱۰۶، قاهره، مکتبه مدبولی، ۱۴۱۱، سوم.    
۱۶. حمیری، محمد بن عبدالنعیم، الروض المعطار، ص۲۷۷، بیروت مکتبه لبنان، ۱۹۸۴، دوم.    
۱۷. بکری‌ اندلسی، عبدالله بن عبدالعزیز، معجم مااستعجم، ج۲، ص۶۸۱، بیروت، عالم الکتب، ۱۴۰۳، سوم.    
۱۸. حمیری، محمد بن عبدالنعیم، الروض المعطار، ص۲۷۷، بیروت مکتبه لبنان، ۱۹۸۴، دوم.    
۱۹. بکری‌ اندلسی، عبدالله بن عبدالعزیز، معجم مااستعجم، ج۲، ص۶۸۱، بیروت، عالم الکتب، ۱۴۰۳، سوم.    
۲۰. بغدادی، صفی‌الدین، مراصد الاطلاع، ج۲، ص۶۳۷، بیروت دارالجیل، ۱۴۱۲، اول.    
۲۱. حموی، یاقوت، معجم‌ البلدان، ج۳، ص۷۶.    
۲۲. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۱، ص۳۳۹، بیروت، موسسه الاعلمی‌للمطبوعات، ۱۴۰۹، سوم.    
۲۳. حمیری، ابن هشام، السیرة النبویه، ج۳، ص۶۱۷.    
۲۴. ابن سعد، محمد، الطبقات‌ الکبری، ج۲، ص۳۸، تهران، فرهنگ و‌اندیشه، ۱۳۷۴.    
۲۵. ابن عبدالبر، یوسف بن عبدالله، الاستیعاب، ج۳، ص۱۴۲۸، بیروت، دارالجیل، اول، ۱۴۱۲.    
۲۶. ابن اثیر، عزالدین، الکامل، ج۲، ص۱۶۴، ترجمه ابوالقاسم حالت و عباس خلیلی، تهران، موسسه مطبوعاتی علمی، ۱۳۷۱.    
۲۷. بیهقی، ابوبکر، دلائل‌ النبوه، ج۳، ص۳۱۳، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۰۵، اول.    
۲۸. ابن کثیر دمشقی، اسماعیل، البدایه و النهایه، ج۴، ص۴۸، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۷.    
۲۹. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۱، ص۳۳۷، بیروت، موسسه الاعلمی‌للمطبوعات، ۱۴۰۹، سوم.    
۳۰. ابن سعد، محمد، الطبقات‌ الکبری، ج۲، ص۳۸، تهران، فرهنگ و‌اندیشه، ۱۳۷۴.    
۳۱. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۱، ص۳۳۴، بیروت، موسسه الاعلمی‌للمطبوعات، ۱۴۰۹، سوم.    
۳۲. ابن سعد، محمد، الطبقات‌ الکبری، ج۲، ص۳۷، تهران، فرهنگ و‌اندیشه، ۱۳۷۴.    
۳۳. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۱، ص۳۳۴، بیروت، موسسه الاعلمی‌للمطبوعات، ۱۴۰۹، سوم.    
۳۴. ابن سعد، محمد، الطبقات‌ الکبری، ج۲، ص۳۷، تهران، فرهنگ و‌اندیشه، ۱۳۷۴.    
۳۵. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۲، ص۵۳۴.    
۳۶. آل عمران/سوره ۳،آیه ۱۷۴-۱۷۲.    
۳۷. قمی، علی‌ بن ابراهیم، تفسیر القمی، ج۱، ص۱۲۴.    
۳۸. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع‌ البیان فی تفسیرالقرآن، ذیل آیات ۱۷۴-۱۷۲ سوره آل عمران، چاپ هاشم رسولی محلاتی و فضلاللّه یزدی طباطبائی، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.    
۳۹. حمیری، ابن هشام، السیرة النبویه، ج۳، ص۶۱۵.    
۴۰. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان، ذیل آل عمران، آیه ۱۷۲.    
۴۱. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع‌ البیان فی تفسیرالقرآن، ذیل آل عمران، آیه ۱۷۲، چاپ هاشم رسولی محلاتی و فضلاللّه یزدی طباطبائی، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.    
۴۲. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع‌ البیان فی تفسیرالقرآن، ذیل آل عمران،آیه ۱۷۲، چاپ هاشم رسولی محلاتی و فضلاللّه یزدی طباطبائی، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.    
۴۳. شمس شامی، محمد بن ‌یوسف، سبل‌ الهدی و الرّشاد فی سیرة خیرالعباد، ج۴، ص۳۰۸.    
۴۴. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۱، ص۳۳۴.    
۴۵. ابن‌ سعد، محمد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۴۹.    
۴۶. قمی، علی‌ بن ابراهیم، تفسیر القمی، ذیل آیات ۱۷۴-۱۷۲ سوره آل عمران، ج۱، ص۱۲۵.    
۴۷. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۱، ص۳۳۴، بیروت، موسسه الاعلمی‌للمطبوعات، ۱۴۰۹، سوم.    
۴۸. ابن سعد، محمد، الطبقات‌ الکبری، ج۲، ص۳۷، تهران، فرهنگ و‌اندیشه، ۱۳۷۴.    
۴۹. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۲، ص۵۳۴.    
۵۰. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۱، ص۳۳۶، بیروت، موسسه الاعلمی‌للمطبوعات، ۱۴۰۹، سوم.    
۵۱. ابن سعد، محمد، الطبقات‌ الکبری، ج۲، ص۳۸ ۳۷، تهران، فرهنگ و‌اندیشه، ۱۳۷۴.    
۵۲. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۲، ص۵۳۴.    
۵۳. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب‌ الاشراف، ج۱ ص۳۳۸، بیروت، موسسه الاعلمی، اول، ۱۳۹۴.    
۵۴. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۱، ص۳۳۵، بیروت، موسسه الاعلمی‌للمطبوعات، ۱۴۰۹، سوم.    
۵۵. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۱، ص۳۰۰، چاپ مارسدن جونز، لندن ۱۹۶۶.    
۵۶. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۴۳-۴۲.    
۵۷. ابن‌کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج۴، ص۴۹.    
۵۸. مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، ج۴، ص۲۰۵، چاپ کلمان هوار، پاریس ۱۸۹۹۱۹۱۹، چاپ افست تهران ۱۹۶۲.    
۵۹. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع‌ البیان فی تفسیرالقرآن، ذیل آل عمران، آیه ۱۷۲، چاپ هاشم رسولی محلاتی و فضلاللّه یزدی طباطبائی، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.    
۶۰. کرمانی، محمد بن یوسف، صحیح ابی‌عبداللّه البخاری بشرح الکرمانی، ج۱۶، ص۱۲-۱۱، بیروت ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
۶۱. عاملی، جعفر مرتضی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم صلی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلم، ج۸، ص۳۱۶.    
۶۲. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع‌ البیان فی تفسیرالقرآن، ذیل آل عمران، آیه ۱۷۲-۱۷۴، چاپ هاشم رسولی محلاتی و فضلاللّه یزدی طباطبائی، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.    
۶۳. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، ج۵، ص۳۸، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۰.
۶۴. ابن کثیر دمشقی، اسماعیل، البدایه و النهایه، ج۴، ص۵۱، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۷.    
۶۵. شمس شامی، محمد بن ‌یوسف، سبل‌ الهدی و الرّشاد فی سیرة خیرالعباد، ج۴، ص۳۱۴.    
۶۶. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۳۸.    
۶۷. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۱، ص۳۳۷-۳۳۴، چاپ مارسدن جونز، لندن ۱۹۶۶.    
۶۸. طبرسی، فضل‌ بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، ج۱، ص۱۸۴-۱۸۳، قم ۱۴۱۷.    
۶۹. ابن‌ شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی‌طالب، ج۱، ص۱۶۷، نجف ۱۹۵۶.    
۷۰. ابن سعد، محمد، الطبقات‌ الکبری، ج۲، ص۳۸، تهران، فرهنگ و‌اندیشه، ۱۳۷۴.    
۷۱. ابن جوزی، ابوالفرج عبدالرحمن، المنتظم، ج۳، ص۱۲۷، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۴، اول.    
۷۲. ابن سعد، محمد، الطبقات‌ الکبری، ج۲، ص۳۷، تهران، فرهنگ و‌اندیشه، ۱۳۷۴.    
۷۳. حموی، یاقوت، معجم‌ البلدان، ج۲، ص۳۰۱، بیروت، دار صادر، ۱۹۹۵، دوم.    
۷۴. بکری‌ اندلسی، عبدالله بن عبدالعزیز، معجم مااستعجم، ج۱، ص۴۶۸، بیروت، عالم الکتب، ۱۴۰۳، سوم.    
۷۵. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۱، ص۳۳۸، بیروت، موسسه الاعلمی‌للمطبوعات، ۱۴۰۹، سوم.    
۷۶. ابن سعد، محمد، الطبقات‌ الکبری، ج۲، ص۳۸، تهران، فرهنگ و‌اندیشه، ۱۳۷۴.    
۷۷. بیهقی، ابوبکر، دلائل‌ النبوه، ج۳، ص۳۱۵، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۰۵، اول.    
۷۸. ابن عبدالبر، یوسف بن عبدالله، الاستیعاب، ج۱، ص۲۰۵، بیروت، دارالجیل، اول، ۱۴۱۲.    
۷۹. عسقلانی، ابن حجر، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۱، ص۵۰۷.    
۸۰. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۱، ص۳۳۷، بیروت، موسسه الاعلمی‌للمطبوعات، ۱۴۰۹، سوم.    
۸۱. ابن سعد، محمد، الطبقات‌ الکبری، ج۲، ص۳۸، تهران، فرهنگ و‌اندیشه، ۱۳۷۴.    
۸۲. ابن سیدالناس، محمد بن محمد، عیون الاثر، ج۲، ص۵۴، بیروت، دارالقلم، ۱۴۱۴، اول.    
۸۳. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۱، ص۳۳۸، بیروت، موسسه الاعلمی‌للمطبوعات، ۱۴۰۹، سوم.    
۸۴. ابن سعد، محمد، الطبقات‌ الکبری، ج۲، ص۳۸، تهران، فرهنگ و‌اندیشه، ۱۳۷۴.    
۸۵. ابن سیدالناس، محمد بن محمد، عیون الاثر، ج۲، ص۵۴، بیروت، دارالقلم، ۱۴۱۴، اول.    
۸۶. صالحی شامی، محمد بن یوسف، سبل الهدی والرشاد، ج۴، ص۳۱۰، بیروت، دارالکتب العلمیه، اول، ۱۴۱۴.    
۸۷. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۱، ص۳۳۹-۳۳۷، چاپ مارسدن جونز، لندن ۱۹۶۶.    
۸۸. ابن سیدالناس، محمد بن محمد، عیون الاثر، ج۲، ص۵۴، بیروت، دارالقلم، ۱۴۱۴، اول.    
۸۹. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۱، ص۳۳۸، بیروت، موسسه الاعلمی‌للمطبوعات، ۱۴۰۹، سوم.    
۹۰. حمیری، ابن هشام، السیرة النبویه، ج۳، ص۶۱۶.    
۹۱. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۲، ص۵۳۵.    
۹۲. طبری، محمد بن جریر، جامع‌ البیان، ج۷، ص۲۷۹.    
۹۳. طوسی، محمد بن حسن، التبیان، ج۳، ص۱۶، بی جا، مکتب الاعلام الاسلامی، اول، ۱۴۰۹.    
۹۴. آل عمران/سوره۳، آیه۱۵۵.    
۹۵. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۱، ص۳۴۰، بیروت، موسسه الاعلمی‌للمطبوعات، ۱۴۰۹، سوم.    
۹۶. حمیری، ابن هشام، السیرة النبویه، ج۳، ص۶۱۷.    
۹۷. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۲، ص۵۳۶.    
۹۸. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۱، ص۳۴۰، بیروت، موسسه الاعلمی‌للمطبوعات، ۱۴۰۹، سوم.    
۹۹. حمیری، ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۳، ص۶۱۷.    
۱۰۰. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۲، ص۵۳۶.    
۱۰۱. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۱، ص۳۳۹، بیروت، موسسه الاعلمی‌للمطبوعات، ۱۴۰۹، سوم.    
۱۰۲. حمیری، ابن هشام، السیرة النبویه، ج۳، ص۶۱۷.    
۱۰۳. ابن سعد، محمد، الطبقات‌ الکبری، ج۲، ص۳۸، تهران، فرهنگ و‌اندیشه، ۱۳۷۴.    
۱۰۴. طبری، محمد بن جریر، جامع‌ البیان، ج۳، ص۲۳۷-۲۳۹، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵.
۱۰۵. طبری، محمد بن جریر، جامع‌ البیان، ج۳، ص۲۴۲، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵.
۱۰۶. طوسی، محمد بن حسن، التبیان، ج۳، ص۵۴، بی جا، مکتب الاعلام الاسلامی، اول، ۱۴۰۹.    
۱۰۷. آل عمران/سوره۳، آیه۱۷۴.    
۱۰۸. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۱، ص۳۳۸، چاپ مارسدن جونز، لندن ۱۹۶۶.    
۱۰۹. حمیری، ابن هشام، السیرة النبویه، ج۳، ص۶۱۶.    
۱۱۰. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۱، ص۳۳۹، چاپ مارسدن جونز، لندن ۱۹۶۶.    
۱۱۱. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۳۸.    
۱۱۲. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۱، ص۳۴۰-۳۳۹، چاپ مارسدن جونز، لندن ۱۹۶۶.    
۱۱۳. حمیری، ابن هشام، السیرة النبویه، ج۳، ص۶۱۷.    
۱۱۴. حمیری، ابن هشام، السیرة النبویه، ج۳، ص۶۱۷.    
۱۱۵. ابن اثیر، عزالدین، الکامل، ج۲، ص۱۶۵، ترجمه ابوالقاسم حالت و عباس خلیلی، تهران، موسسه مطبوعاتی علمی، ۱۳۷۱.    
۱۱۶. ابن کثیر دمشقی، اسماعیل، البدایه و النهایه، ج۴، ص۵۱، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۷.    
۱۱۷. ابن اثیر، عزالدین، الکامل، ج۲، ص۱۶۵، ترجمه ابوالقاسم حالت و عباس خلیلی، تهران، موسسه مطبوعاتی علمی، ۱۳۷۱.    
۱۱۸. ابن کثیر دمشقی، اسماعیل، البدایه و النهایه، ج۴، ص۵۱، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۷.    
۱۱۹. ابن سعد، محمد، الطبقات‌ الکبری، ج۲، ص۴۳.    
۱۲۰. ابن سیدالناس، محمد بن محمد، عیون الاثر، ج۱، ص۳۱۴، بیروت، دارالقلم، ۱۴۱۴، اول.    
۱۲۱. ابن اثیر، عزالدین، الکامل، ج۲، ص۱۶۵، ترجمه ابوالقاسم حالت و عباس خلیلی، تهران، موسسه مطبوعاتی علمی، ۱۳۷۱.    
۱۲۲. ابن کثیر دمشقی، اسماعیل، البدایه و النهایه، ج۴، ص۴۶.    
۱۲۳. ابن اثیر، عزالدین، الکامل، ج۲، ص۱۶۵، ترجمه ابوالقاسم حالت و عباس خلیلی، تهران، موسسه مطبوعاتی علمی، ۱۳۷۱.    
۱۲۴. مبارکفوری، صفی‌الرحمن، الرحیق الختوم، ص۲۸۶، بیروت، دارالهلال، اول.
۱۲۵. ابن اثیر، عزالدین، الکامل، ج۲، ص۱۶۵، ترجمه ابوالقاسم حالت و عباس خلیلی، تهران، موسسه مطبوعاتی علمی، ۱۳۷۱.    
۱۲۶. حلبی، نورالدین، السیره الحلبیه، ج۲، ص۳۵۲.    
۱۲۷. حمیری، ابن هشام، السیرة النبویه، ج۳، ص۶۱۸.    
۱۲۸. صالحی شامی، محمد بن یوسف، سبل‌ الهدی والرشاد، ج۴، ص۳۱۲.    
۱۲۹. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب‌ الاشراف، ج۱ ص۳۳۷، بیروت، موسسه الاعلمی، اول، ۱۳۹۴.    
۱۳۰. ابن اثیر، عزالدین، الکامل، ج۲، ص۱۶۵، ترجمه ابوالقاسم حالت و عباس خلیلی، تهران، موسسه مطبوعاتی علمی، ۱۳۷۱.    
۱۳۱. ابن سیدالناس، محمد بن محمد، عیون الاثر، ج۲، ص۵۴، بیروت، دارالقلم، ۱۴۱۴، اول.    
۱۳۲. ابن کثیر دمشقی، اسماعیل، البدایه و النهایه، ج۴، ص۵۱، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۷.    
۱۳۳. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب‌ الاشراف، ج۱ ص۳۳۷، بیروت، موسسه الاعلمی، اول، ۱۳۹۴.    
۱۳۴. ابن اثیر، عزالدین، الکامل، ج۲، ص۱۶۵، ترجمه ابوالقاسم حالت و عباس خلیلی، تهران، موسسه مطبوعاتی علمی، ۱۳۷۱.    
۱۳۵. حمیری، ابن هشام، السیرة النبویه، ج۳، ص۶۱۸.    
۱۳۶. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب‌ الاشراف، ج۱ ص۳۳۸-۳۳۷، بیروت، موسسه الاعلمی، اول، ۱۳۹۴.    
۱۳۷. ابن اثیر، عزالدین، الکامل، ج۲، ص۱۶۵، ترجمه ابوالقاسم حالت و عباس خلیلی، تهران، موسسه مطبوعاتی علمی، ۱۳۷۱.    
۱۳۸. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۳۷.    
۱۳۹. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۵۳۶.    
۱۴۰. ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۲، ص۱۰۲.    
۱۴۱. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۵۳۶.    
۱۴۲. بکری، عبداللّه‌ بن‌ عبدالعزیز، معجم‌ ما استعجم من اسماء البلاد و المواضع، ج۲، ص۴۶۸.    
۱۴۳. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۱، ص۳۴۰، بیروت، موسسه الاعلمی‌ للمطبوعات، ۱۴۰۹، سوم.    
۱۴۴. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۱، ص۳۳۴، بیروت، موسسه الاعلمی‌للمطبوعات، ۱۴۰۹، سوم.    
۱۴۵. ابن سعد، محمد، الطبقات‌ الکبری، ج۲، ص۳۸، تهران، فرهنگ و‌اندیشه، ۱۳۷۴.    
۱۴۶. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب‌ الاشراف، ج۱ ص۳۳۸، بیروت، موسسه الاعلمی، اول، ۱۳۹۴.    
۱۴۷. ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۳، ص۱۰۸، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری، و عبدالحفیظ شلبی، (قاهره ۱۳۵۵/ ۱۹۳۶)، چاپ افست بیروت (بی‌تا).
۱۴۸. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۱، ص۳۳۸، بیروت، موسسه الاعلمی‌للمطبوعات، ۱۴۰۹، سوم.    
۱۴۹. مقریزی، احمدبن علی، امتاع الاسماع، ج۸، ص۳۵۸، بیروت، دارالکتب العلمیه، اول، ۱۴۲۰.    
۱۵۰. حمیری، ابن هشام، السیرة النبویه، ج۳، ص۶۱۶.    
۱۵۱. ابن سعد، محمد، الطبقات‌ الکبری، ج۲، ص۳۸، تهران، فرهنگ و‌اندیشه، ۱۳۷۴.    
۱۵۲. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۲، ص۵۳۶.    
۱۵۳. یعقوبی، احمد ابن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۶۶.    
۱۵۴. مسعودی، علی بن حسین، التنبیه و الاشراف، ص۲۱۱.    
۱۵۵. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۱، ص۳۴۰.    
۱۵۶. ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۲، ص۱۲۱.    
۱۵۷. طبرسی، فضل‌ بن حسن، جامع، ج۶، ص۲۳۹، ذیل آیات ۱۷۲ تا ۱۷۵ سوره آل عمران.    
۱۵۸. شمس شامی، محمد بن ‌یوسف، سبل‌ الهدی و الرّشاد فی سیرة خیرالعباد، ج۴، ص۳۱۲.    
۱۵۹. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع‌ البیان، ج۲، ص۳۹۸.    
۱۶۰. بحرانی، سید‌هاشم، البرهان فی تفسیر القران، ج۱، ص۶۹۴، تهران، بنیاد بعثت، ۱۴۱۶ اول.    
۱۶۱. نساء/سوره۴، آیه۱۰۴.    
۱۶۲. طبری، محمد بن جریر، جامع‌البیان، ج۷، ص۴۰۱.    
۱۶۳. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع‌ البیان، ج۲، ص۴۴۶.    
۱۶۴. آل عمران/سوره۳، آیه۱۷۲.    
۱۶۵. طبری، محمد بن جریر، جامع‌ البیان، ج۷، ص۴۰۱.    
۱۶۶. انصاری، محمد بن احمد، تفسیر قرطبی، ج۴ـ ۳، ص۱۷۸، بیروت، موسسه التاریخ العربی، ۱۴۰۵.
۱۶۷. سیوطی، جلال‌الدین، درالمنثور، ج۲، ص۳۸۸.    
۱۶۸. آل عمران/سوره۳، آیه۱۷۴.    
۱۶۹. عاملی، جعفر مرتضی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم صلی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلم، ج۸، ص۳۲۰.    



بنیاد دائرة المعارف اسلامی، دانشنامه جهان اسلام، برگرفته از مقاله «حَمراءُ الاَسَد» شماره ۶۵۲۸.    
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «حمراء الاسد» تاریخ بازیابی ۱۴۰۰/۰۲/۲۲.    






جعبه ابزار