عوامل تحیر (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
در این مقاله عوامل
تحیر در
قرآن بررسی می شود.
ارتداد، موجب افتادن در دامن
حیرت و سرگردانی است.
قل اندعوا من دون الله ما لاینفعنا ولایضرنا ونرد علی اعقابنا بعد اذ هدنا الله کالذی استهوته الشیـطین فی الارض حیران له اصحـب یدعونه الی الهدی ائتنا قل ان هدی الله هو الهدی وامرنا لنسلم لرب العــلمین.(بگو: «آیا غیر از خدا، چیزی را بخوانیم (
و عبادت کنیم) که نه سودی به حال ما دارد، نه زیانی؛
و (به این ترتیب،) به عقب برگردیم بعد از آنکه
خداوند ما را
هدایت کرده است؟! همانند کسی که بر اثر وسوسههای
شیطان، در روی
زمین راه را گم کرده،
و سرگردان مانده است؛ در حالی که یارانی هم دارد که او را به هدایت
دعوت میکنند (
و میگویند:) به سوی ما بیا!» بگو: «تنها هدایت خداوند، هدایت است؛
و ما دستور داریم که
تسلیم پروردگار عالمیان باشیم.)
این آیه
احتجاج بر
مشرکین است به لحن
استفهام انکاری،
و اگر از اوصاف بتها
و شرکایشان مساله نفع
و ضرر نداشتن را ذکر کرد، وجهش- همانطوری که قبلا هم گفتهایم- این است که
انسان به طور کلی به خاطر یکی از دو جهت برای خود معبود میگیرد- حال چه آن معبود
حق باشد
و چه
باطل -
و آن دو جهت یکی امید به
خیر است
و دیگری
ترس از شر. بنابراین، وقتی در معبود آدمی نه امید خیری است
و نه از شری جلوگیری میکند، چرا انسان در مقابلش خاضع شده
و آن را پرستیده
و به درگاهش
تقرب بجوید؟
استهزای
مؤمنان با اظهار ایمان دروغین
منافقان، عامل سرگردانی آنها در طغیانگری بود.
واذا لقوا الذین ءامنوا قالوا ءامنا واذا خلوا الی شیـطینهم قالوا انا معکم انما نحن مستهزءون(
و هنگامی که افراد باایمان را ملاقات میکنند،
و میگویند: «ما ایمان آوردهایم! » (ولی) هنگامی که با شیطانهای خود خلوت میکنند، میگویند: «ما با شمائیم! ما فقط (آنها را)
مسخره میکنیم! » )
الله یستهزئ بهم ویمدهم فی طغیـنهم یعمهون.(خداوند آنان را
استهزا میکند؛
و آنها را در طغیانشان نگه میدارد، تا سرگردان شوند. )
اضلال خداوند، عامل
تحیر و سرگردانی
منافقان است.
ان المنـفقین... (منافقان میخواهند خدا را فریب دهند؛ در حالی که او آنها را
فریب میدهد؛
و هنگامی که به نماز برمی خیزند، با کسالت برمی خیزند؛
و در برابر مردم ریا میکنند؛
و خدا را جز اندکی یاد نمینمایند! )
مذبذبین بین ذلک لا الی هـؤلاء ولا الی هـؤلاء
ومن یضلل الله فلن تجد له سبیلا.(آنها افراد بی هدفی هستند که نه سوی اینها،
و نه سوی آنهایند! (نه در صف
مؤمنان قرار دارند،
و نه در صف
کافران!)
و هر کس را خداوند
گمراه کند، راهی برای او نخواهی یافت. )
(«
و من یضلل الله فلن تجد له سبیلا» در مقام تعلیل برای
تحیر و سرگردانی منافقان است.)
انکار قرآن، موجب
تحیر و سرگردانی در وادی گمراهی
و طغیانگری است.
اولم ینظروا فی ملکوت السمـوت والارض وما خلق الله من شیء وان عسی ان یکون قد اقترب اجلهم فبای حدیث بعده یؤمنون(آیا در حکومت
و نظام آسمانها
و زمین،
و آنچه
خدا آفریده است، (از روی دقت
و عبرت ) نظر نیفکندند؟! (
و آیا در این نیز
اندیشه نکردند که) شاید پایان زندگی آنها نزدیک شده باشد؟! (اگر به این کتاب آسمانی روشن
ایمان نیاورند،) بعد از آن به کدام
سخن ایمان خواهند آورد؟!)
من یضلل الله فلا هادی له ویذرهم فی طغیـنهم یعمهون.(هر کس را خداوند (به جرم اعمال زشتش) گمراه سازد، هدایت کنندهای ندارد؛
و آنها را در
طغیان و سرکشی شان رها میسازد، تا سرگردان شوند! )
بی اعتقادی به
جهان آخرت، مایه
طغیان و سرگردانی است.
... فنذر الذین لایرجون لقآءنا فی طغیـنهم یعمهون.(اگر همان گونه که مردم در به دست آوردن «خوبی» ها
عجله دارند،
خداوند در مجازاتشان شتاب میکرد، (بزودی) عمرشان به پایان میرسید (
و همگی نابود میشدند)؛ ولی کسانی را که ایمان به لقای ما ندارند، به حال خود رها میکنیم تا در طغیانشان سرگردان شوند! )
وان الذین لایؤمنون بالاخرة عن الصرط لنـکبون(امّا کسانی که به آخرت ایمان ندارند از این راه منحرفند!)
و لو رحمنـهم
و کشفنا ما بهم من ضر للجوا فی طغیـنهم یعمهون.(
و اگر به آنان رحم کنید
و گرفتاریها
و مشکلاتشان را برطرف سازیم، (نه تنها بیدار نمیشوند، بلکه) در طغیانشان
لجاجت میورزند
و (در این وادی) سرگردان میمانند! )
بی اعتقادی به
جهان آخرت، منشا انحرافها
و موجب حیرت
و سرگردانی است.
ان الذین لایؤمنون بالاخرة زینا لهم اعمــلهم فهم یعمهون.(کسانی که به آخرت ایمان ندارند، اعمال (بد) شان را برای آنان
زینت میدهیم بطوری که سرگردان میشوند. )
ترک جهاد نیروهای کارآمد
بنی اسرائیل، عامل گرفتاری آنها به سرگردانی است.
قالوا یـموسی انا لن ندخلهآ ابدا ما داموا فیها فاذهب انت وربک فقـتلا انا هـهنا قـعدون.( (بنی اسرائیل) گفتند: «ای
موسی! تا آنها در آنجا هستند، ما هرگز وارد نخواهیم شد! تو
و پروردگارت بروید
و (با آنان) بجنگید، ما همینجا نشستهایم»! )
قال فانها محرمة علیهم اربعین سنة یتیهون فی الارض فلاتاس علی القوم الفـسقین.(خداوند (به موسی) فرمود: «این سرزمین (مقدس)، تا چهل
سال بر آنها ممنوع است (
و به آن نخواهند رسید)؛ پیوسته در
زمین (در این بیابان)، سرگردان خواهند بود؛
و درباره (سرنوشت) این جمعیت گنهکار، غمگین مباش! » )
حق ناپذیری
و انکار آیات الهی، موجب حیرت
و سرگردانی است.
ونقلب افـدتهم وابصـرهم کما لم یؤمنوا به اول مرة ونذرهم فی طغیـنهم یعمهون.(
و ما دلها
و چشمهای آنها را واژگونه میسازیم؛ (آری آنها ایمان نمیآورند) همانگونه که در آغاز، به آن ایمان نیاوردند!
و آنان را در حال طغیان
و سرکشی، به خود وامیگذاریم تا سرگردان شوند!)
زلزله صحنه برپایی
قیامت، موجب
تحیر و سرگردانی انسانها می شود.
یـایها الناس اتقوا ربکم ان زلزلة الساعة شیء عظیم(ای مردم! از (
عذاب) پروردگارتان بترسید، که زلزله
رستاخیز امر عظیمی است! )
یوم ترونها تذهل کل مرضعة عما ارضعت وتضع کل ذات حمل حملها وتری الناس سکـری وما هم بسکـری ولـکن عذاب الله شدید.(روزی که آن را میبینید، (آنچنان
وحشت سراپای همه را فرامی گیرد که) هر مادر شیردهی، کودک شیرخوارش را فراموش میکند؛
و هر بارداری جنین خود را بر زمین مینهد؛
و مردم را
مست میبینی، در حالی که مست نیستند؛ ولی عذاب خدا شدید است!)
تحیر مشرکان به سرگردانی
عبد دارای چند مولا
تشبیه شده است.
ضرب الله مثلا رجلا فیه شرکاء متشـکسون ورجلا سلما لرجل هل یستویان مثلا الحمد لله بل اکثرهم لایعلمون.(خداوند مثالی زده است: مردی را که مملوک شریکانی است که درباره او پیوسته با هم به مشاجره مشغولند،
و مردی که تنها
تسلیم یک نفر است؛ آیا این دو یکسانند؟! حمد، مخصوص خداست، ولی بیشتر آنان نمیدانند. )
شرک، عامل
تحیر و سرگردانی است.
قل اندعوا من دون الله ما لاینفعنا ولایضرنا ونرد علی اعقابنا بعد اذ هدنا الله کالذی استهوته الشیـطین فی الارض حیران له اصحـب یدعونه الی الهدی ائتنا...(بگو: «آیا غیر از خدا، چیزی را بخوانیم (
و عبادت کنیم) که نه سودی به حال ما دارد، نه زیانی؛
و (به این ترتیب،) به
عقب برگردیم بعد از آنکه خداوند ما را
هدایت کرده است؟! همانند کسی که بر اثر وسوسههای
شیطان، در روی
زمین راه را گم کرده،
و سرگردان مانده است؛ در حالی که یارانی هم دارد که او را به هدایت
دعوت میکنند (
و میگویند: ) به سوی ما بیا! » بگو: «تنها هدایت خداوند، هدایت است؛
و ما دستور داریم که تسلیم
پروردگار عالمیان باشیم. )
اتبع مآ اوحی الیک من ربک لا الـه الا هو واعرض عن المشرکین(از آنچه که از سوی پروردگارت بر تو وحی شده، پیروی کن! هیچ معبودی جز او نیست!
و از مشرکان، روی بگردان! )
ونقلب افـدتهم وابصـرهم کما لم یؤمنوا به اول مرة ونذرهم فی طغیـنهم یعمهون.(
و ما دلها
و چشمهای آنها را واژگونه میسازیم؛ (آری آنها ایمان نمیآورند) همان گونه که در آغاز، به آن ایمان نیاوردند!
و آنان را در حال طغیان
و سرکشی، به خود وامی گذاریم تا سرگردان شوند! )
سلطه شیطانها، موجب
تحیر و سرگردانی می گردند.
قل اندعوا من دون الله ما لاینفعنا ولایضرنا ونرد علی اعقابنا بعد اذ هدنا الله کالذی استهوته الشیـطین فی الارض حیران له اصحـب یدعونه الی الهدی ائتنا...
سرگردانی قوم
موسی در
بیابان، پیامد
فسق آنان بود.
قالوا یـموسی انا لن ندخلهآ ابدا ما داموا فیها فاذهب انت وربک فقـتلا انا هـهنا قـعدون( (
بنی اسرائیل) گفتند: «ای موسی! تا آنها در آنجا هستند، ما هرگز وارد نخواهیم شد! تو
و پروردگارت بروید
و (با آنان) بجنگید، ما همینجا نشستهایم»! )قال رب انی لا املک الا نفسی واخی فافرق بیننا وبین القوم الفـسقین((موسی) گفت: «پروردگارا! من تنها اختیار خودم
و برادرم را دارم، میان ما
و این جمعیّت گنهکار، جدایی بیفکن!») قال فانها محرمة علیهم اربعین سنة یتیهون فی الارض فلاتاس علی القوم الفـسقین.
نفاق، موجب
تحیر و سرگردانی منافقان می شود.
ومن الناس من یقول ءامنا بالله وبالیوم الاخر وما هم بمؤمنین(گروهی از مردم کسانی هستند که میگویند: «به خدا
و روز رستاخیز ایمان آوردهایم.» در حالی که ایمان ندارند. )
الله یستهزئ بهم ویمدهم فی طغیـنهم یعمهون.
ان المنـفقین...
مذبذبین بین ذلک لا الی هـؤلاء ولا الی هـؤلاء
ومن یضلل الله فلن تجد له سبیلا.
در
مجمع البیان گفته است: وقتی عرب میگوید: " ذبذبته فذبذب" منظورش این است که من فلان چیز را حرکت دادم
و او به حرکت در آمد، پس این ماده مثل تحریک چیزی است که آویزان باشد، این بود گفتار مرحوم طبرسی.
پس بنا به گفته وی مذبذب بودن هر چیزی به معنای آمد
و شد کردن آن بین دو طرف است بدون اینکه آن چیز تعلقی
و وابستگی به یکی از آن دو طرف داشته باشد.
و این خود صفت منافقین است که بین
مؤمنین و بین
کفار آمد
و شد دارد، نه به کفار بستگی
و تعلق دارند
و نه به
مؤمنین" لا الی هؤلاء" یعنی نه به طرف
مؤمنین به تنهایی، تا
مؤمن حقیقی باشند، "
و لا الی هؤلاء"
و نه به طرف کفار تا کافر محض باشند.
آلودگی به هم جنس بازی
و انحرافات جنسی، مایه مستی
و سرگردانی
قوم لوط بود.
وجآء اهل المدینة یستبشرون( (از سوی دیگر،) اهل شهر (از ورود میهمانان با خبر شدند،
و بطرف خانه لوط) آمدند در حالی که شادمان بودند. )
لعمرک انهم لفی سکرتهم یعمهون.(به جان تو سوگند، اینها در مستی خود سرگردانند (
و عقل و شعور خود را از دست دادهاند)! )
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۷، ص۴۴۰، برگرفته از مقاله «عوامل تحیر».