علی بن ابیالقاسم بیهقی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بیهقی، ظهیرالدین، ابوالحسن علی بن ابی القاسم زید مشهور به ابن فُندُق و فرید
خراسان ،
عالم،
تاریخ نگار، ادیب، منجّم، متکلم، فقیه و شاعر سده ششم میباشد.
ابن خلّکان و
ابن فوطی نام او را شرف الدین ضبط کرده اند.
تاریخ تولد او بدرستی روشن نیست، ولی به احتمال زیاد در حدود۴۹۰ باشد.
یاقوت حموی به نقل از مشارب التجارب و غوارب الغرائب بیهقی ، زادروز او را ۲۷ شعبان ۴۹۹ یاد کرده است و نویسندگان بعدی
به پیروی از یاقوت همین سال را آوردهاند که درست نیست، زیرا به نوشته خود وی در
تاریخ بیهق ،
در ۵۰۰ به هنگام کشته شدن فخرالملک، کودکی بوده که به مکتب میرفته و آن
تاریخ را به یاد داشته است.
از طرفی فصیح خوافی در ذیل رویدادهای ۵۴۴ او را ۵۴ ساله خوانده است.
همچنین، بیهقی با
محمد شهرستانی (متوفی ۵۴۸)، نویسنده الملل والنحل، هم روزگار بوده است.
بیهقی از خاندان حاکمیان و فُندقیان شهر سیوار در اَلِشْتانِ بُست بود که نسب خود را به
خُزیمة بن ثابت انصاری ذوالشهادتین از
قبیله اوْس میرساندند.
ازینرو در پاره ای منابع لقب اوسی، انصاری و خزیمی را بر او افزوده اند.
نیاکانش در دوره
غزنویان و
سلجوقیان مناصِب مختلف مذهبی و دیوانی داشتند. پدرش امام ابوالقاسم زید بن محمد بیش از بیست سال در بخارا میزیست و جدش شیخ الاسلام ابوسلیمان محمدبن حسین بن فندق در ۴۲۰ در نیشابور دیده به دنیا گشود و خطیب وقاضی آن شهر بود و در همانجا در ۵۰۱ درگذشت.
بیهقی در کودکی به همراه پدرش از سبزوار به قریه
شِشتَمَد کوچ کرد و در آنجا به خواندن کتابهای ادبی پرداخت.
در ۵۱۴ تا ۵۱۶ در
نیشابور از استادانی چون
احمدبن محمد میدانی ، نویسنده السامی فی الاسامی،
ابوجعفر مقری ، امام جامع نیشابور و مؤلف ینابیع اللغُه، و
امام محمد فَزاری و
امام حسن بن یعقوب بن احمد قاری کسب
علم کرد. وی در بسیاری از آثار خود از ایشان تأثیر پذیرفته است.
در جمادی الاخره ۵۱۷ پدرش درگذشت و او سال بعد به مرو رفت و نزد تاج القضاة
ابوسعید یحیی بن عبدالملک فقه خواند. در حدود ۵۲۱ در مرو در مدرسه ابی سعد و مسجد جامع، مجلس وعظ داشت. در ۵۲۱ از
مرو به نیشابور رفت و آنگاه عازم زادگاه خود شد و مدت سه ماه در آن دیار ماند و در آنجا به دیدار
شهاب الدین محمدبن مسعود که نخست والی ری و سپس مباشر مملکت شده بود نایل آمد و میان او و شهاب الدین پیوند خویشاوندی برقرار شد.
در جمادی الاولی ۵۲۶ قاضی بیهق شد
و چندماهی در این سمت باقی ماند. در شوال همان سال به ری رفت و تا جمادی الاولی سال بعد در آنجا بود و به حساب و جبر و مقابله نظرانداخت. بیهقی پس از بازگشت از ری به
خراسان ، حساب و جبر و مقابله را نزد
عثمان بن جاذوکار تکمیل کرد
و پس از خواندن کتابهایی در احکام نجوم در این صناعت شهره گشت.در ۵۲۹ به بیهق بازگشت و در ۵۳۰ نزد
قطب الدین محمد مروزی ملقب به
طبسی نصیری به
سرخس رفت و
حکمت فراگرفت و تا ۵۳۲ نزد او بود و آنگاه به نیشابور آمد و در ۵۳۶ به بیهق بازگشت. در
رمضان سال بعد در مساجد نیشابور مجلس تدریس و خطابه برپا کرد و تا ۵۴۹ در آنجا ماند.
در صفر ۵۴۳ که بیهقی نزد
سلطان سنجر بود،
دمتریوس، پادشاه ابخاز (
گرجستان )، با ارسال نامه سؤالاتی به دو زبان عربی و سریانی، احتمالاً در مباحث مذهبی، مطرح کرد. چنانکه بیهقی در
تاریخ خود
می گوید این پرسشها را به تقاضای سلطان سنجر به همان دو زبان پاسخ گفت که نشان دهنده تسلط وی بر زبانهای فارسی، عربی و سریانی است. با اینهمه، در زندگینامه شخصی بیهقی که در مشارب التجارب ارائه شده است و به سال ۵۴۹ که بیهقی در نیشابور بوده منتهی میشود، هیچ نشانی از این واقعه و نیز از دیدار بیهقی و پدرش با
عمر خیام نیست. اما بیهقی در
تاریخ حکماءالاسلام
از نخستین ملاقات خود با خیام در ۵۰۷
و دو سؤال خیام از او، درباره بیتی از حماسه و یک موضوع هندسه، یاد کرده است.
بیهقی در ۵۶۵ در بیهق درگذشت.
منابع بروشنی به
مذهب او اشاره نکرده اند، گروهی او را
شافعی و گروهی
شیعه میدانند.
در طبقات الشافعیه سبکی نام او ذکر نشده است. چنین به نظر میرسد که سبکی او را شافعی نمیدانسته است.
علمای شیعه بیهقی را از بزرگان شیعه امامیه و از مشایخ
ابن شهرآشوب (متوفی ۵۸۸) دانسته اند. ابن شهرآشوب در
معالم العلماء و
از پدر بیهقی و کتاب حلیة الاشراف او که پسرش دستنوشتی از آن در دسترس وی گذارده است یاد کرده و او را در زمره استادان خود برشمرده است.
نیز او را در شمار بزرگان شیعی آورده است. به گفته نفیسی، در جوامع احکام النجوم نام خلیفه سوم با تعریض آمده و این مهمترین دلیل شیعه بودن بیهقی است،
اما
محمد فؤاد کوپریلی با رد این نکته آن را افزوده یکی از کاتبان شیعه میداند. سبک و روش بیهقی در سرگذشتها و روایتهای
تاریخ بیهق نشانه شیعی ندارد و بارها
ابوحنیفه را امام ابوحنیفه مینویسد و از او
حدیث روایت میکند. وی در
تاریخ بیهق
پس از درود بر پیامبر، عبارت «آل و اولاد او پاکان و گزیدگان» را میآورد و در جوامع احکام النجوم پس از نام پیامبر عبارت «وآله الاخیار» و در لباب الانساب
عبارت «علی آله... و اهل بیته...» را که رنگ شیعی دارد میآورد، و این در حالی است که در
تاریخ حکماءالاسلام
عبارت «علی اصحابه و
خلفائه الراشدین من بعده» را ذکر میکند. شگفت اینجاست که در معارج نهج البلاغه
که جای آشکار ساختن مذهب شیعی است، پس از درود بر پیامبر عبارت «و علی اصحابهِ الصِّدّیقِ والفاروقِ و ذِی النّورینِ و المرتضی تحیّات...» را میآورد که جز از یک
حنفی یا شافعی برنمی خیزد.
عبدالجلیل قزوینی
سبزوار را در شمار شهرهای شیعی ذکر میکند، اما بیهقی در
تاریخ می نویسد که در ۴۶۴ در آن شهر مسجدی برای پیروان ابوحنیفه ساختهاند و نیز از چهار مدرسه ای که خواجه ابوالقاسم علی بیهقی برای حنفیان، شافعیان، کرّامیان وعدلیان و زیدیان ساخته، یاد کرده است.
از نوشته های او چنین برمی آید که نیاکان او با عباسیان و دربار غزنویان و سلجوقیان پیوند داشته و با خواست آنان به پایگاههای بلندی رسیده و با دانشمندان
سنی آشنا بوده اند. خود بیهقی هم مینویسد که کتابهای
علمی و ادبی را نزد استادان سنی خوانده و به کمال رسیده است. کردعلی در
، برهمین اساس بیهقی را سنی دانسته است. گزارشهای بیهقی در
تاریخ بیهق و لباب الانساب، مگر آنچه که از ارشاد
شیخ مفید میآورد، هیچ رنگ شیعی ندارد.
فصیح خوافی او را حنفی دانسته
و گذشته از این نیاکان مادری او حنفی بوده و پدران او نیز به گواهی سرگذشت آنان بایستی سنی باشند. پس به ضرس قاطع نمیتوان گفت که وی شیعی است، هرچند که از سخنان او گرایش به خاندان پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم هویداست، بویژه آنکه در
تاریخ بیهق از سادات به بزرگی یاد کرده و در لباب الانساب نسب این خاندان را آورده است.
آثار. بیهقی آثار زیادی در
تاریخ، فقه، کلام، فلسفه، ریاضیات، نجوم و انساب به زبانهای فارسی و عربی دارد.
یاقوت حموی به نقل از مشارب التجاربِ بیهقی، ۷۴ عنوان کتاب از او یاد کرده و خود دو عنوان بدانها افزوده است.
در میان این آثار، کتابهای زیر به تصریح خود بیهقی به فارسی است: الرسائل، نصائح الکبراء، عُقُودالمَضاحِک، حِصص الاَصفیاء فی قِصَصِ الانبیاء علی طریق البُلَغاء.
ابن شهرآشوب
، فصیح خوافی
و
حاجی خلیفه و
اسماعیل بغدادی آثار دیگری را که در فهرست یاقوت نیامده و احتمالاً بیهقی آنها را پس از مشارب التجارب نوشته است نام برده اند.
از جمله آثار بسیار معروف او ذیلی است بر
تاریخ یمینی
به نام مشارب التجارب و غوارب الغرائب در چهار مجلد به زبان عربی
که مشتمل بوده است بر رویدادهای
تاریخی ایران در طول ۱۵۰ سال، از ۴۱۰ که
تاریخ یمینی ختم میشود، تا حدود ۵۶۰. به دیگر سخن این کتاب تقریباً تمام
تاریخ دوره غزنویان و سلجوقیان و نیمه نخست دوره خوارزمشاهیان را شامل بوده است. ابن اثیر در رویدادهای ۵۶۸ درباره
تاریخ خوارزمشاهیان از کتاب مشارب مطالبی نقل کرده است
همچنین
جوینی در
تاریخ خوارزمشاهیان از کتاب بیهقی نقل کرده، ولی آن را ذیل تجارب الامم
ابوعلی مسکویه پنداشته است.
حمدالله مستوفی در
تاریخ گزیده
مشارب را در زمره منابع خود برشمرده که روشن میسازد این کتاب تا سده هشتم موجود بوده است.
از کتابهای معروف او در
تاریخ شعرا، وَشّاح دُمْیَة القصر یا وشّاح دُمْیَه، ذیلی بر دُمیة القصر باخرزی، است.
ابن خلّکان و یاقوت حموی
بدان اشاره کردهاند و حاجی خلیفه
این کتاب را با عنوان وشاح دُمیة القصر و لِقاح روضة العصر ذکر کرده است و گویا نام کامل کتاب همین بوده است.
از آثار بیشمار او تنها هفت اثر باقیمانده است:
کتابی
تاریخی به فارسی، درباره
تاریخ بیهق و زندگینامه بزرگانی که بدانجا منسوب اند.
کتابی به زبان فارسی در ده فصل می باشد بیهقی در مقدمه این کتاب درباره شرح حال خود اطلاعاتی میدهد و آثار مختلف خود را نام میبرد.
وی همچنین درباره این کتاب مینویسد که احکام نجوم را از ۲۵۷ کتاب خلاصه کرده و بدون تکرار نگاشته است
بیهقی جوامع را در عین انکار احکام نجوم به خواهش دوستان خود نوشته است.
این کتاب فواید ادبی و
تاریخی بسیار دارد، چنانکه از
ابوریحان بیرونی و
ابن فرخان طبری و
کوشیار گیلی که از منجمان معروف پیش از وی بودهاند مطالب بسیار نقل کرده است. او در فصل پایانی شرح مفصلی درباره کتابهایی که در احکام تحویل سال و زیجها نوشتهاند آورده است.
این اثر که از نظر
علمی و
تاریخی دربرگیرنده اطلاعات ارزشمندی است، تسلط بیهقی را در این زمینه نشان میدهد. نسخه های بسیاری از این کتاب در دست است.
کتابی در زندگینامه حکمای اسلام می باشد. این کتاب تتمه و ذیلی است بر صِوان الحکمة
ابوسلیمان محمدبن طاهر سجستانی (متوفی ۳۹۱)، از
علمای سده چهارم، و به احتمال زیاد پس از ۵۵۸ نوشته شده است. هدف اصلی نویسنده از نگارش آن جمع گفتهها و شرح زندگی حکما و فلاسفه مشرق، مانند
خراسان و
ماوراءالنهر و پیرامون آن، بوده است و اطلاعات
تاریخی آن در بسیاری موارد در دیگر منابع یافت نمیشود، مانند شرح حال حکیم عمر خیام
چاپ انتقادی این اثر، که حاصل مقابله پنج نسخه مختلف بوده، به کوشش محمد شفیع، در ۱۳۵۱ در لاهور منتشر شده است. پس از آن
محمد کردعلی این کتاب را با نام
تاریخ حکماءالاسلام در ۱۳۲۵ ش/ ۱۹۴۶ در دمشق چاپ کرده است.
شمس الدین محمدبن محمود شهرزوری اطلاعات این کتاب را که در هیچ مأخذ دیگر یافت نمیشود، در فاصله سالهای ۵۸۶ ـ۶۱۱ در نزهه الارواح تلخیص کرده، ولی از منبع آن نام نبرده است.
اطلاعاتی که بیهقی درباره حکمای ایران، از ابن سینا به بعد، داده بسیار ارزشمند است.
نام حقیقی کتاب، در نسخه یاد نشده، اما یاقوت حموی
و ابن خلّکان، در زندگینامه ابن سینا، این کتاب را تتمّة صوان الحکمة نامیده اند.
تتمه که از دیدگاه
تاریخ فلسفه اثر مهمی به شمار میرود، در آغاز سده هشتم توسط ناصرالدین بن عمدة الملک منتجب الدین منشی یزدی با عنوان دُرة الاخبار و لمعة الانوار و به نام
غیاث الدین محمدبن رشیدالدین فضل الله به فارسی ترجمه شد. این ترجمه نخست به کوشش محمد شفیع در لاهور و سپس در ۱۳۱۸ ش با پاره ای تصحیحات و حواشی در تهران در مجله مهر، ضمیمه سال پنجم به چاپ رسید،
اما این ترجمه کامل نیست، زیرا از ۱۱۱ شرح حال در متن عربی، ۱۰۷ مورد و برخی از آنها نیز به اختصار ترجمه شده است. بیهقی این کتاب را با شرح حال
سیداسماعیل گرگانی نویسنده ذخیره خوارزمشاهی به پایان رسانده است، اما مترجم فارسی با افزودن ضمیمه ای به آن، شرح زندگانی
شهاب الدین سهروردی ،
امام فخررازی ،
خواجه نصیر طوسی و
خواجه رشیدالدین فضل الله را که پس از او آمدهاند به اصل کتاب افزوده است.
کتابی به زبان عربی در دو جلد میباشد. یاقوت حموی
از این کتاب یاد میکند. این اثر در ۵۵۸ تألیف شده و در باب انساب سادات است. از مقدمه آن چنین برمی آید که بیهقی کتاب دیگری به نام التعریف بالانساب در همین موضوع نگاشته است. این کتاب براساس چهار نسخه
در دو جلد به کوشش مهدی رجائی در ۱۴۱۰ در قم به چاپ رسیده است.
کتابی است به زبان عربی تألیف ۵۵۲ می یاشد
مؤلف در این اثر به خواهش ابوالقاسم علی حونقی نیشابوری به شرح نهج البلاغه پرداخته است. بیهقی نهج البلاغه را در ۵۱۶ نزد امام زاهد حسن بن ابی یوسف یعقوب بن احمد قاری نیشابوری خواند. او با اینکه از نوشته احمدبن محمد وَبَری خوارزمی،
متکلم و شارح
نهج البلاغه مطالبی میآورد، اما میگوید که قبل از من کسی این کتاب را شرح نکرده است. به گفته
آقابزرگ شرح بیهقی نخستین شرح کامل نهج البلاغه است وگرنه پیش از او
وَبَری مشکلات آن را شرح کرده بوده است.
در این اثر، بیهقی در واژه شناسی پیرو
ابن فارس و طبرسی است و ریشهها را دارای معانی اصلی میداند و همه مشتقات را به آن برمی گرداند
او در این کتاب شعرا را میستاید و از
امرؤالقیس چندین بار یاد میکند.
و از
اخطل ،
جریر ، ا
عشی ،
زهیربن ابن سلمی ،
عجّاج ،
فرزدق ،
نابغه ذَبیانی و
نابغه جعدی نام میبرد.
این کتاب در ۱۴۰۲ به کوشش محمدتقی دانش پژوه با مقدمه ای سودمند در قم به چاپ رسیده است.
ازهارالریاض المریعة و تفاسیرالفاظ المحاورة والشریعة. کتابی در امثال به زبان عربی است. این کتاب در معارج
به نام ازاهیرالرّیاضِ المونقة یاد شده است. نسخه ای از آن در کتابخانه سلیمانیه بخش شهید علی پاشا به شمارة ۲۵۸۹ موجود است.
کتابی در امثال به زبان عربی است. نسخه ای از آن در کتابخانه دانشگاه لیدن به شماره ۳۹۰ در ۲۵۲ برگ موجود است. این دستنویس که آغاز و انجام آن افتاده، در دو بخش است و بیهقی آن را به نام یمین الدوله ابوعلی احمدبن اسماعیل صفی کرده است. مثلها در آن به ترتیب تهجی آمده و جلد نخست آن از «الف» تا «ط» و جلد دوم از «ع» تا «ل» است.
بیهقی در امثال، کتاب دیگری نیز به نام مجامع الامثال و بدایع الاقوال در چهارجلد دارد
نثر عربی بیهقی نثری فنی و آمیخته به انواع صنایع لفظی و معنوی است. او همچنین شرحهایی بر اشعار
بُحتری ،
ابوتمّام و
مناقب حریری دارد. اشعار عربی او، از اوضاع اجتماعی تأثیر گرفته و با نوعی گله گزاری همراه است.
(۱) محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، چاپ علی نقی منزوی و احمد منزوی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
(۲) ابن اثی، الکامل فی
التاریخ، بیروت ۱۳۸۵ـ۱۳۸۶/۱۹۶۵ـ۱۹۶۶.
(۳) ابن خلّکان، وفیات الاعیان، چاپ احسان عباس، بیروت ۱۹۶۸ ـ ۱۹۷۷.
(۴) ابن شهرآشوب،
معالم العلماء، نجف ۱۳۸۰/۱۹۶۱.
(۵) ابن شهرآشوب، المناقب آل ابی طالب، ج ۱، قم (بی تا).
(۶) ابن فوطی، مجمع الا´داب فی معجم الالقاب، چاپ محمدالکاظم، تهران ۱۴۱۶.
(۷) اسماعیل بغدادی، ایضاح المکنون، ج ۱ـ۲، در حاجی خلیفه، کشف الظنون، ج ۳ و ۴، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
(۸) علی بن زید بیهقی، کتاب
تاریخ بیهق، چاپ کلیم الله حسینی، حیدرآباد ۱۳۸۸/۱۹۶۸.
(۹) علی بن زید بیهقی،
تاریخ حکماءالاسلام، چاپ محمدکرد علی، دمشق ۱۳۶۵/۱۹۴۶.
(۱۰) علی بن زید بیهقی، جوامع احکام النجوم، نسخه خطی کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران، ش، از مجموعه نسخه های خطی اهدائی سیدمحمد مشکوه.
(۱۱) علی بن زید بیهقی، درة الاخبار و لمعة الانوار، ترجمه ناصرالدین بن عمدة الملک منتجب الدین منشی یزدی، از متن عربی تَتِمّة صِوان الحکمه، تهران ۱۳۱۸ ش.
(۱۲) علی بن زید بیهقی، لباب الانساب و الالقاب و الاعقاب، چاپ مهدی رجائی، قم ۱۴۱۰.
(۱۳) علی بن زید بیهقی، معارج نهج البلاغه، چاپ محمدتقی دانش پژوه، قم ۱۴۰۹.
(۱۴) عطاملک بن محمد جوینی، کتاب
تاریخ جهانگشای، چاپ محمدبن عبدالوهاب قزوینی، لیدن ۱۳۲۹ـ۱۳۵۵/۱۹۱۱ـ۱۹۳۷، چاپ افست تهران (بی تا).
(۱۵) عبدالله حاجی خلیفه، کشف الظنون عن اسامی الکتب و الفنون، بیروت ۱۴۱۰/ ۱۹۹۰.
(۱۶) احمدحسینی، فهرست نسخه های خطی کتابخانه عمومی حضرت آیة اللّه العظمی نجفی مرعشی مدّظلّه العالی، قم ۱۳۵۴ـ۱۳۷۶ ش.
(۱۷) حمدالله بن ابی بکر حمدالله مستوفی،
تاریخ گزیده، چاپ عبدالحسین نوائی، تهران ۱۳۶۲ ش.
(۱۸) احمدبن محمد خوافی، مجمل فصیحی، چاپ محمود فرخ، مشهد ۱۳۳۹ـ ۱۳۴۱ ش.
(۱۹) محمدتقی دانش پژوه، یادی دیگر از بیهقی مورخ فیلسوف، آینده، سال ۷، ش ۳ (خرداد ۱۳۶۰)، ش ۵ (مرداد ۱۳۶۰).
(۲۰) علی اکبر دهخدا، لغت نامه، زیرنظر محمدمعین، تهران ۱۳۲۵ـ۱۳۵۹ ش.
(۲۱) محمدبن احمد ذهبی، سیراعلام النبلاء، ج ۲۰، چاپ شعیب ارنووط و محمدنعیم عرقسوسی، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
(۲۲) خلیل بن ایبک صفدی، کتاب الوافی بالوفیات، ج ۲۱، چاپ محمد حجیری، اشتوتگارت ۱۴۱۱/ ۱۹۹۱.
(۲۳) عبدالجلیل بن ابوالحسین عبدالجلیل قزوینی، نقض، چاپ میرجلال الدین محدث، تهران ۱۳۵۸ ش.
(۲۴) محمدقزوینی، بیست مقاله، ج ۲، چاپ عباس اقبال، تهران ۱۳۱۳ ش.
(۲۵) عمررضا کحاله، معجم المؤلفین، دمشق ۱۹۵۷ـ۱۹۶۱، چاپ افست بیروت.
(۲۶) محمد کردعلی، کنوزالاجداد، دمشق ۱۴۰۴/۱۹۸۴.
(۲۷) شهاب الدین مرعشی، کتاب الاءرتیاب، در علی بن زید بیهقی، لباب الانساب والالقاب والاعقاب، چاپ مهدی رجائی، ج ۱، قم ۱۴۱۰.
(۲۸) احمد منزوی، فهرست نسخه های خطی فارسی، تهران ۱۳۴۸ـ۱۳۵۳ ش.
(۲۹) محمود مهدوی دامغانی، «ابوالحسن بیهقی فرید خراسان و شرح نهج البلاغة»، نشریه دانشکده
علوم معقول و منقول مشهد، ش ۱ (اسفند ۱۳۴۷).
(۳۰) سعید نفیسی، امام ابوالحسن بیهقی و مؤلفات او، مهر، سال ۲، ش ۴ (شهریور ۱۳۱۳).
(۳۱) یاقوت حموی، معجم الادباء، بیروت ۱۴۰۰/۱۹۸۰.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «علی بن ابیالقاسم بیهقی»، شماره۲۵۵۳.